سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

آوازهای عمومی


آوازهای عمومی

ادبیات آمریکای لاتین

از نظر پابلو نرودا خوب است که گاه در ساعات معینی از روز و یا شب با آرامش و بی‌هیچ عجله‌ای جهان پیرامون خودمان را نگاه کنیم. از ابر، از نان، از لیمو، از شتر، از کیسه‌های زغال سنگ، بشکه‌ها و سبدها، از دوستان و دشمنان، از همه آن پیچیدگی رازآلود چیزهایی از زندگی روزمره‌مان که در هم تنیده شده‌اند. به قطاری نگاه کنیم که از دشت‌ها و کوه‌های پوشیده از درخت بلوط و خانه‌های خشتی خاک‌آلودِ شیلی مرکزی می‌گذرد و به سمت سانتیاگو می‌رود «با این قطار من بارها سفر کرده‌ام و هنوز برایم جذابیت خاصی دارد. دهقان‌ها با رداهای خیس و سبدهای پر از مرغ و خروس، سرخپوستان بی‌حرف، یک زندگی کامل در قطار درجه سه به روی انسان باز می‌شود. تعداد زیادی مسافر بدون خرید بلیت زیر صندلی‌ها سفر می‌کردند. هر بار که مامور قطار پیدایش می‌شد یک دگرگونی در آنجا روی می‌داد. بسیاری از مسافران ناپدید و دیگران زیر ردایی پنهان می‌شدند و دو مسافر بی‌درنگ تظاهر می‌کردند که روی آن مشغول بازی با کارت هستند تا مامور قطار متوجه میز قلابی آنها نشود.»(۱)

اینکه جهان پیرامون برای تخیل شاعر تا به آن حد اهمیت و تازگی پیدا می‌کند، به خاطر آن است که تخیل شاعر به الگوهای آشنا تسلیم نمی‌شود و شاعر با ذهنی معقول و معین تنها به توصیف چیزها نمی‌پردازد «باید گذاشت تصویر رودها، دریا، شیرینی و شوری در ساحتی ژرف‌تر از معنای لغوی خود در طنین و ولوله آیند. باید شکیبا بود و حوصله داشت. نباید شتاب‌زده و با ذهنی معقول به رویارویی پرسش‌ها رفت.»(۲)

شعر از نظر نرودا اساسا در ناشناخته‌ها مأوا دارد یعنی در آنجاها که از پاسخ خبری نیست. با این تعبیر شعر، دیگر نقشه جهت‌یابی برای رهایی از تنگ‌راهه‌های حسی و عاطفی نخواهد بود. از طرف دیگر حتی شعر به یک تعبیر تورهایی از کلمات هم نخواهد بود که به درون روح ما پرتاب شده باشد تا شاعر خود را به کلمات بسپارد که تنها به ابتکار آن تسلیم شود بنابراین و با این تعبیر گفته شده نرودا به سوی سمبولیسم و شعر ناب نمی‌رود که با آن مرزبندی می‌کند.

از نظر سمبولیسم و شاعر شهیر آن مالارمه وظیفه شعر بیان آن چیزی است که نمی‌توان آن را در قالب معینی ریخت چرا که تنها و تنها باید «به ابتکار کلام تسلیم شد» و این یعنی آنکه باید خویشتن را به دست امواج جریان زبان و توالی خودبه‌خودی تصاویر و نقش‌های خیال سپرد که تنها در این صورت است که زبان نه تنها شاعرانه‌تر بلکه بسیار فلسفی‌تر از عقل عمل می‌کند. به همین دلیل مالارمه هنگامی که به سرودن شعر می‌آغازید فی‌الواقع به درستی نمی‌دانست نخستین بیتی که گفته به کجا خواهد انجامید زیرا او خود را به ابتکار کلام تسلیم کرده بود، در نهایت قطعه‌ای که از این جریان نتیجه می‌شد تبلور الفاظ و ابیاتی بود که تقریبا به اختیار خود و به عبارتی خودبه‌خود با هم ترکیب شده بودند. همه این تلاش‌ها و ابتکارات سمبولیستی تنها از آن رو است که آنچه در جهان است سرانجام به تعبیر مالارمه در نهایت به کتابی منتهی شود. مالارمه به عنوان برجسته‌ترین فرمالیست در شعر همان کاری را انجام می‌داد که فلوبر در نثر کرده بود و آن معنوی ساختن هنر و خلق «معنای مازاد» تنها از طریق تقابل و تنش عناصر ناب و فرمال نهفته در شعر بود.

و این همان شعر نابی بود که مالارمه به سوی آن می‌شتافت و تسلیم ابتکار آن شده بود در حالی که نرودا موقعیت غیرناب را جست‌وجود می‌کرد او در شعرهایش نوعی خاص از استعاره را به کار می‌گرفت که گویی با اقیانوسی که کشورش در کنار آن گستره بود و با دو دسته کوهی که کشورش را در میان گرفته بود نسبتی خاص دارد. او صرفا تسلیم ابتکار کلام نمی‌شد. نرودا در توصیف یک شعر «غیرناب» گفته بود که «یک شعر غیرناب مثل لباسی که به تن می‌کنیم، مثل تن‌هایمان، لک‌زده از سوپ، آلوده به رفتار شرم‌آگین ما و چین و چروک‌ها و شب‌زنده‌داری‌ها و رویاهایمان، مشاهدات و پیشگویی‌هایمان، ‌اظهار تنفر و یا عشق، توصیف روستاییان و چهارپایان، لرزش دیدار، وفاداریی‌های اجتماعی، تکذیب‌ها و تردیدها، تصدیق‌ها و تقاضاهایمان است.»(۳)

از این رو به نظر نرودا به سوی شعر غیرناب رفتن تنها فرصت شاعر است، زیرا که چیزی از نفس زندگی، از پستی و بلندی‌های آن از آوازهای عمومی* و... در آن دیده می‌شود که در موقعیتی غیرناب و البته گنگ، شاعر را با خود به دنبال جای پاها، اثر انگشت‌ها و یا فرسودگی دست‌ها و اساسا هر چیز ملموس و عینی به جایی بیرون از خود، به هر آنجایی که اتوریته صرف کلام ترکتازی نمی‌کند می‌برد.

نادر شهریوری (صدقی)

پی‌نوشت:

۱) خاطرات نرودا، هوشنگ پیرنظر، ص ۴۶-۴۵

۲) دفتر پرسش، نرودا، نازی عظیما، ص ۷-۶

۳) به نقل از مقاله نرودا تحت عنوان به سوی یک شعر غیرناب

*عنوان شعری از نرودا