جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
درباره گل آقا گفته اند که
● احمد پورنجاتی:
هرگز قصد ندارم از مردی كه زندگی و حرفهاش اصلاحگری طنازانه بود و از كمترین كژی و كاستی و سستی نمیگذشت، چهرهای قدیسگونه و بیاشتباه ترسیم كنم. اما به گمان من برجستهترین ویژگی كیومرث صابری این بود كه «رندی» به مفهوم «حافظ»یاش را با «جوانمردی» به مفهوم «سعدی» گونهاش درهم آمیخته بود. او مردی بود با دو چشم؛ برخلاف بسیاری از آدمهای به اصطلاح مشهور كه تنها یك چشم دارند. به هركس كه مینگریست با یك چشم كرامت انسانیاش را میدید و با چشم دیگر سوژهای برای طنز! از این رو نوشتههایش، هفتهنامه و ماهنامهاش و آنچه سرانجام به نام و عنوانش منتشر میشد رفیق و رقیب را یك جور تُرش و شیرین میكرد.
● جعفر ابراهیمی «شاهد»:
در همان برخورد اول در دفتربچهها...گلآقا متوجه شدم كه تصویر ذهنی من درباره گلآقا باطل بوده است؛ چرا كه او نه خشك و جدی بود و نه چیزی از سیاست و سیاستمداری در چهره و نگاههایش دیده میشد. خیلی صمیمی و راحت بود. به قول بچههای محل: خاكی خاكی بود و لوطی لوطی و اتفاقاً مرا خیلی هم خوب میشناخت. آن روز و بارهای بعد هم كه او را دیدم، مرا «شاهد» خطاب میكرد. گفتم او صمیمی و خاكی بود، اما من در همان نگاه اول- و دیدارهای بعد نیز- چیزی را در او دیدم و كشف كردم كه خودم هم به نوعی گرفتار آن چیز بودهام و هستم. و بسیاری از هنرمندان نیز. به خصوص طنزپردازان و كمدینهای سینما. او اگر چه عمری را به طنازی گذرانده بود و سخنانش همیشه با نكاتی و رگههایی از طنز همراه بود، اما در نگاهش غمی غریب دیده میشد. غمی كه مسلماً برای خودش بود و دل خودش.
● رضی هیرمندی:
داستایفسكی میگوید آدمها را حتی از روی خندهشان هم میشود شناخت. اینكه چیزی نیست. ما گلآقا را از روی لبخندی كه روی لبهای آدم مینشاند شناختیم. یادمان است و هیچ وقت هم از یادمان نمیرود، اول بار كه با اهل و عیال به دیدنش در آبدارخانه مباركه رفتیم، با لبخند از ما پذیرایی كرد. انگار با خودش عهد كرده بود، دست هركسی را كه دستش توی كار طنز باشد- ولو به قدر سرانگشتی- بگیرد و سر سفره گسترده گلآقایی بنشاند. در همان حال كه به ژنو نامه مینوشت و با پدر سالخورده داستاننویسی جدید ایران اختلاط میكرد، جواب نامههای بروبچههای فومنات و بخش پشت آب و شیب آب زابل را هم میداد. دو كلمه حرف حساب مینوشت، اما اهل یك كلمه خرده حساب با احدالناسی نبود. حتی سیاستمدارهایی را كه اهلیتش را داشتند با عینك گلآقایی رصد میكرد و پایشان را به سرسرای طنز باز میفرمود. یادش بهخیر. از این دست كرامات فراوان داشت.
● ابوالفضل زرویی نصرآباد:
«كیومرث صابری فومنی» با نام مستعار «گلآقا» در سختترین شرایط سیاسی كه زاییده جنگ و شرایط خاص آن زمان بود، ستون طنز دو كلمه حرف حساب را در روزنامه اطلاعات بنیان گذاشت. این در حالی بود كه نشریات تند و تیز انتقادی اوایل انقلاب نیز به دلایل مختلف تعطیل شده بودند و فضای سنگین همراه با درد و داغ كشور، نیازمند تصفیه و التیام بود.
صابری در چنین شرایطی دست به قلم برد تا در حد خود، مرهمگذار زخمهای مردم آسیبدیده از مصیبتهای اقتصادی باشد.
چشماندازی كه هماكنون پیش روی طنزپزدازان گشوده شده است، همان روزنهای است كه صابری برای گشوده نگاه داشتن و توسعه آن، از عمر و قلم خود مایه گذاشت. حتی سختترین و تلخترین حوادث روزگار نیز، باعث نشد كه در تصمیم او به شاد كردن دلهای خسته و رنجدیده، خللی وارد شود.
● علی زراندوز:
رئیس جمهور قبلی رفته بود و رئیس جمهور جدید آمده بود، سیدمحمد خاتمی. ادبیات غالب مطبوعات، ادبیات گرز و گروه فشار و كیسه بوكس و فك پیاده كردن و جامعه مدنی و زدنی بود. جوان بودم. در طنزهایم هی یكی با مشت میزد یك جای یكی دیگر را پیاده میكرد.
گلآقا با قلم سبزش حاشیه حروفچینی یكی از همین مطالبم نوشت: «این جوان حق ندارد تا شش ماه در مطالبش بزند چانه و فك كسی را پیاده كند.» دادند آن حاشیه را خواندم. اول كمی بهم برخورد، بعد كه دربارهاش فكر كردم دیگر هیچ وقت در مطالبم هیچ كس قُر نشد.
جوانهای زیادی از او چیز یاد گرفتند. معلم خوبی بود
● و... پوپك صابری فومنی:
خود گلآقا كه به بچههایش خیلی اعتماد داشت. هر طنزنویس و كاریكاتوریستی كه استعداد داشت، میپذیرفت و راهنماییاش میكرد. برایش مهم نبود طنزنویس گلآقاست یا نه؟ میگفت: این بچهها هر جای ایران كه كار میكنند همین كه زیر آسمان ایران باشند مال من هستند، همه را دوست داشت. به نوعی پدرخوانده همه آنها محسوب میشد. حتی زمانی كه بعضی از آنها كارهایی میكردند كه او دوست نداشت یا قلمشان را آلوده این حزب و آن حزب میكردند، فقط غصه میخورد و به آنها پیغام میداد شما هنرمندید. هنرمند زیر علم هیچكس سینه نمیزند. هنرمند راه میگشاید. در مسیر دیگران نمیرود. این اواخر هم كه خیلی غصه میخورد، برای ایران، برای اسلام، برای این دعواها كه انگار قرار نیست هیچوقت تمام شود.
ایران را دوست داشت. این نظام را دوست داشت. عقیده داشت لیاقت ایرانیها بیشتر از این حرفهاست. او همیشه ایران را ایرانی آزاد با مردمانی شاد میخواست. همیشه میگفت طنز چاقوی سلاخی نیست. كارد جراحی است كه مریضی را از مرگ نجات میدهد. همیشه میگفت طنز چماق نیست، بلكه شاخه گلی است كه با آن به افراد ضربه میزند. طنز سالم را دوست داشت كه با آرامش نوشته شود، نه با بغض و كینه. بارها و بارها كار بچهها را پس میداد و زیرش مینوشت: «شما موقع نوشتن این مطلب عصبانی بودی. دوباره بنویس و این بار با آرامش.»
عقیده داشت انسان زیباست و خدا او را زیبا آفریده است و زیبایی را دوست دارد. اجازه نمیداد در اغراق كاریكاتورها افراد را زشت بكشیم و بچهها را دوست داشت. میگفت هر كاری برای آنها بكنیم باز هم كم است. باوجود هزینه و ضررهایی كه مجله بچهها...گلآقا داشت، میگفت اینها هزینه نیست. سرمایهگذاری است. مجله را طوری دست بچهها بدهید كه بتوانند با پول توجیبی خودشان بخرند. به آب و آتش میزد تا خرج مجله بچهها...گلآقا تأمین شود. میگفت كار برای بچهها ضرر نیست، وقتی به بار بنشیند حاصلش را میبینید! سعی میكرد نامههای بچهها را بخواند و جواب بدهد و چون زیاد بود، میگفت: «شما بخوانید و هر بار چندتایش را به من بدهید، هركدام را كه باید من بخوانم میخوانم و هركدام را كه باید جواب بدهم جواب میدهم!»
روحش شاد كه ایران و ایرانی، خصوصاً بچههای ایران را شاد میخواست.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست