سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

کیفرخواستی علیه امریکا


کیفرخواستی علیه امریکا

نگاهی به پیشینه روابط تهران و واشنگتن

نخستین گام‌های ارتباط میان ایران و کشور تازه‌تاسیس ایالت‌های متحد امریکا، در میانه قرن نوزدهم رقم خورد. برای نخستین‌بار ارتباط سیاسی میان دو کشور در دوران شاه سلطان حسین به وجود آمد، در آن دوران، ایرانی‌ها امریکا را «دنیای جدید» می‌دانستند و در برخی متون از ایالات متحده امریکا، با نام «اتازونی» هم یاد شده است. در ژوئن ۱۸۸۳ میلادی، امریکا اقدام به تاسیس کنسولگری در ایران کرد و در همین دوران، حاج حسینقلی خان صدرالسلطنه، به عنوان نماینده رسمی ایران به امریکا فرستاده شد.

او با نام «حاجی واشنگتن» برای تاریخ ایران شناخته‌شده است. با آغاز قرن بیستم تعامل رسمی تهران و واشنگتن بیش از بیش شد اما در سوم شهریور ۲۰ و در زمانی که ایران به اشغال نیروهای متفقین درآمد، فرانکلین روزولت درخواست کمک رضاشاه را مورد توجه قرار نداد، هرچند که بعدترها در جریان «کنفرانس تهران»، با تلاش امریکا، دو کشور اشغالگر انگلستان و روسیه ناچار شدند تا «استقلال ایران» را به رسمیت بشناسند و در بیانیه تهران، ایران را «پل پیروزی» نامیدند.

با آغاز دوران محمدرضاشاه، امریکا نقش بیشتری در اقتصاد و سیاست ایران بر عهده گفت. جریان ملی شدن نفت در ایران به رهبری دکتر محمد مصدق و تمایل ملیون به «جریان سوم» که به نظر می‌رسید در تضاد با منافع شوروی و انگلستان است نیز به برجسته‌تر شدن نقش امریکایی‌ها در ایران کمک بزرگی کرد اما در نهایت، ایالت‌های متحد امریکا دوست وفاداری برای محمد مصدق نماند؛ آنها مردم ایران را به نیت‌های استعماری انگلستان فروختند و در کودتای سیاه ۲۸ مرداد نقش اساسی را ایفا کردند. کودتای امریکایی با هوشیاری محمد مصدق و دکتر فاطمی شکست خورد اما در فاصله سه روز، کودتای انگلیسی، امریکایی با نسخه دوم به اجرا درآمد و تومار نهضت ملی و آزادیخواهانه مردم ایران را در هم شکست. این سرآغاز نفرتی بود که مردم ایران نسبت به سیاست‌های امریکا در منطقه پیدا کردند و هم‌دستی‌های بعدی امریکا با حکومت محمدرضا پهلوی در ۲۵ سال آینده، امریکا را تبدیل به دشمن اول از نظر بسیاری از مردم ایران کرد.

اوج این نفرت در سال ۵۷ بر روابط امریکا و ایران پس از انقلاب آوار شد. مردم انقلابی و رهبران انقلابی ایران که امریکا را پشت تمام دسیسه‌ها می‌دیدند، «مرگ بر امریکا» را بر صدر شعارهای انقلاب نشاندند؛ شعاری که تا به امروز نیز هنوز دوام آورده است. رویدادهای پس از انقلاب نیز این دشمنی میان دو کشور را تشدید کرد. نظام برخاسته از انقلاب، آشوب‌های منطقه‌یی و عملیات مسلحانه گروهک‌هایی مانند مجاهدین خلق را در راستای پشتیبانی‌های پشت‌پرده امریکا می‌دانست. سرانجام ورود شاه به امریکا که از نظر مردم آن زمان ایران می‌توانست برنامه‌ریزی مقدماتی برای انجام یک کودتای دیگر در ایران باشد، خشم ایرانیان را به اوج رساند و با اشغال سفارت امریکا در تهران از سوی دانشجویان پیرو خط امام، برای سه دهه بعد هرگونه رابطه سیاسی میان دو کشور پایان گرفت. با پشتیبانی امریکا از صدام حسین در جنگ تحمیلی علیه ایران دو کشور به یک رقابت سیاسی پنهان در منطقه وارد شدند که در نهایت فاجعه شلیک ناو وینسنس به ایرباس مسافربری ایران در ۱۲ تیر ۶۷ را به وجود آورد. ۲۹۰ سرنشین که ۶۶ تن از آنها کودک بودند، در این فاجعه جان باختند تا کام مردم ایران بیش از بیش تلخ شود.

امریکا هرگز برای این رسوایی از ایران پوزش رسمی نخواست.با پایان دهه ۶۰ و به قدرت رسیدن هاشمی در ایران و ریگان در امریکا که هر دو را به‌شکلی می‌توان دولت عملگرایان نامید، تلاش‌هایی برای ایجاد شکلی از رابطه سیاسی میان ایران و امریکا آغاز شد. ایران پذیرفت که برای آزادسازی گروگان‌های امریکایی در لبنان میانجیگری کند و در قبال آن بخشی از دارایی‌های خود را بازپس بگیرد اما گروگان‌های امریکایی آزاد شدند و وعده‌های امریکا عملی نشد.

این خاطره‌ بر ده ها خاطره بد دیگر اضافه شد که «بی‌اعتمادی» را برای رهبران جمهوری اسلامی بر جای گذاشت. با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی، بار دیگر تلاش‌ها برای ایجاد یک خط ارتباطی میان واشنگتن و تهران از سر گرفته شد، برای نخستین‌بار یک مادلین آلبرایت، وزیر خارجه امریکا، بابت شرکت در کودتای ۲۸ مرداد علیه محمد مصدق ابراز تاسف کرد و پیشقدم در بهبود روابط شد، برخی گفت‌وگوهای سیاسی هم برای همکاری دو کشور در سرنگون کردن طالبان در پشت پرده‌ها به جریان افتاد اما درست در زمانی که ایران باید تشویق می‌شد، جرج دبلیو بوش، رییس‌جمهور امریکا، ایران را در «محور شرارت» قرار داد؛ یک ناامیدی مطلق درباره رفتار امریکا. این ناامیدی افزایش هم یافت، به زودی ایران از سوی دولتمردان امریکا مورد تهدید بیشتر و بیشتر هم قرار گرفت .

روی کارآمدن دولت اوباما، هرچند امیدها به برقراری رابطه را زنده کرد اما در ایران چنین موقعیتی فراهم نبود. در سوی مقابل هم دولت اوباما دست به «جنگ اقتصادی» علیه جمهوری اسلامی زد که نیت واقعی دولت دموکرات‌ها را بیان می‌کرد. سرانجام تغییر دولت در ایران با انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ ، در خط‌مشی دو کشور تغییرهایی را ایجاد کرد تا امروز بتوان گفت که با وجود «کیفرخواست» ایران علیه امریکا، به نقطه‌یی سرنوشت‌ساز و غیرقابل تکرار در رابطه دو کشور رسیده‌ایم. باید دید آیا این‌بار هم امریکا، فرصت تعامل با ایران را آسان از دست می‌دهد و آجری بر دیوار بلند بی‌اعتمادی می‌گذارد؟در گفت‌وگو با آلن ایر، بیش از هر چیز به دنبال پاسخ همین پرسش بوده‌ایم.