چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

باورها, امیال و اعمال


باورها, امیال و اعمال

فیلسوفان سئوال می كنند كه چرا مشخص كردن امیال و باورها اعمال یك فرد را تبیین می كند چه ارتباطی میان میل و باور و عمل وجود دارد كه امیال و باورها را به اعمال مربوط می كند

ما اعمال انسانی را از طریق مشخص كردن باورها و امیال كه منجر به آنها می شوند، تبیین می كنیم. اما این باورها و امیال را معمولاً ذكر نمی كنیم، فرض كنید شخصی در حال بازی شطرنج است و در لحظه ای شاه را حركت می دهد، ما حركت او را این گونه تبیین می كنیم كه او می خواسته از كیش شدن فرار كند. این تبیین كار می كند چون در چنین تبیینی فرض گرفته شده هر كسی مقداری درباره بازی شطرنج و انگیزه انسان بازی كننده می داند.

این تبیین همچنین فرض را بر این می گیرد كه بازیگر می خواهد از كیش شدن اجتناب كند و بازیگر باور دارد كه حركت شاه روشی برای انجام این كار است. در این حالت ما میل و آرزوی اجتناب از كیش شدن را ذكر نمی كنیم چون بسیار واضح است. ما حتی نمی گوییم كه میلی وجود دارد. ما صرفاً یك هدف(یعنی اجتناب از كیش شدن) را مشخص می كنیم یا به بازیگر نسبت می دهیم و خودمان را به زحمت نمی اندازیم تا بگوییم كه بازیگر باور دارد حركت دادن شاه موجب رسیدن به این هدف می شود. در تبیین اعمال افراد در زندگی عادی ما معمولاً باورها و امیالی را كه موجب آنها شده اند، ذكر نمی كنیم و آنها را از قبل مفروض می گیریم. این ویژگی تبیین های مبتنی بر فهم عرفی (متعارف) است یعنی «تبیین كردن بدون بیان كردن». ما نیازی نداریم كه تمام مفروضات را روشن و صریح سازیم (یا بگوییم) چون این مفروضات بخشی از شكل تبیینی است كه حتی كودكان هفت یا هشت ساله نیز آن را می فهمند. در واقع در این شكل از تبیین كه به خوبی فهمیده می شود مشكل است كه به طور خودآگاهانه تمام مفروضات، پیش فرض ها و استلزامات آن را نشان داد.

چنین شكلی از تبیین را می توان در بسیاری از آثار كلاسیك تبیین های علمی اجتماعی پیدا كرد. مثلاً ماكس وبر در «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری» از بین رفتن نظم پیش سرمایه داری اروپایی را با توسل به امیال و باورهای «كالوینیست» ها تبیین می كند. البته وبر باید تبیین اش را واضح تر سازد چون خواننده قرن بیستمی به سختی معرفت ضمنی از امیال و باورهای مشخص كالوینیست های قرن هفدهمی دارد. بنابراین وبر برای ما روشن می سازد كه كالوینیست ها میل شدیدی برای دانستن سرنوشت مقدرشان به عنوان آمرزیده شده و نجات یافته یا جهنمی و مستحق عذاب داشتند؛ وبر هم چنین برای ما باور آنها را نیز مشخص می سازد كه معتقد بودند موفقیت دنیوی ممكن است نشانه ای برای رستگاری باشد. این باور و میل بود كه آنها را ملزم به سرمایه داری كرد.

چنین تبیین هایی را تبیین های مبتنی بر فهم عرفی یا همان «روانشناسی عامیانه» می گویند (Folk Psychology) حتی روانشناسان نیز «روانشناسی عامیانه» را به عنوان اولین قدم در نظریه روانشناختی علمی اتخاذ كرده اند. فروید می خواست تبیین های روانكاوانه عمیق تر به جای آن چه فهم عرفی فراهم كرد (یعنی روانشناسی عامیانه) جایگزین كند.

اما با این وجود او نیز امیال و باورها را به عنوان تعیین كننده های رفتار در نظر گرفته بود و خود را به آنها ملزم كرده بود. با این تفاوت كه در نظریه او این تعیین كننده ها امیال ناخودآگاه، سركوب شده و باورهای نوروتیك هستند. بر طبق نظریه فروید، این امیال و باورها اعمال ما را تبیین می كنند در حالی كه واقعاً خودمان نمی فهمیم.بنابراین ما یك عمل را با مشخص كردن امیال و باورهایی كه موجب آن می شوند، تبیین می كنیم.

اما ماهیت فلسفه ایجاب می كند چنین چیزی را كه مورد توافق همگان است مورد سئوال قرار دهد.فیلسوفان سئوال می كنند كه چرا مشخص كردن امیال و باورها اعمال یك فرد را تبیین می كند؟چه ارتباطی میان میل و باور و عمل وجود دارد كه امیال و باورها را به اعمال مربوط می كند؟

چرا ارتباط میان آنها كنجكاوی ما را درباره چرایی رخداد اعمال ارضا می كند؟ بسیار سخت است درباره این گونه سئوالات شكیبایی به خرج داد. مكتب های مختلف فلسفی به این سئوالات پاسخ های متفاوتی داده اند. ( مانند فیلسوفان طبیعت گرا و مخالفین شان تفسیرگرایان).طبیعت گرایان و برخی از دانشمندان علوم اجتماعی معتقدند اگر ما بتوانیم ارتباط میان باورها و امیال را از یك سو و از سوی دیگر با اعمال مشخص كنیم، قادر خواهیم بود تبیین های «روانشناسی عامیانه» را بهبود ببخشیم. مخالفین آنها (تفسیرگرایان) استدلال كرده اند كه با مشخص كردن چنین ارتباطی تنها می توانیم دانشمندان علوم اجتماعی گمراه شده را متقاعد كنیم كه فهم اعمال انسانی موضوعی از علیت نیست بلكه موضوعی از «معنا» و فهم پذیری است. اما هر دو گروه موافقند كه ما نمی توانیم این سئوال را نادیده بگیریم كه چه چیزی موجب می شود تا باورها و امیال، اعمال را تبیین كنند.

آیا رابطه میان باورها، امیال و اعمال چیزی شبیه حقایق (صدق ها) ریاضی یا قوانین كلی است؟ حقایق (صدق های) ریاضی مانند ۷=۵+۲ ارتباطی را بیان می دارند كه به واسطه تعریف وجود دارد. وقتی ما مفهوم عدد، جمع و تساوی را بدانیم آن گاه می توانیم صدق ۷=۵+۲ را نیز بدانیم. قوانین كلی نیز ارتباطاتی را بیان می دارند. مثلاً «مس در ۱۰۸۳ درجه سانتی گراد ذوب می شود.» اما این ارتباط چیزی نیست كه ما آن را با دانستن معنای مفاهیم مس ، ذوب شدن و درجه سانتی گراد به دست آوریم. ما نیازمند آزمایشاتی هستیم كه رابطه «علی» میان تغییر وضعیت مس و درجه حرارت را به ما نشان دهد. حال آیا ارتباط تبیینی بین امیال، باورها و اعمال از آن چه در ریاضیات یا علوم تجربی است، متفاوت است؟ پاسخ به این سئوال، برنامه پژوهشی مناسبی برای علوم اجتماعی خواهد بود.

Philosophy of Social Science. Rosenberg. ۱۹۹۵

احمدرضا همتی مقدم