دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
روزهای حصر, خوشترین روزهای زندگی ام بود
پیر جواندلی که عاطفه و همت بسیاری متوجه تجلیل از اوست، همچنان بهسان روزهای حصر آبادان، اطرافیان را میهمان محبت، آرامش و وقار خود میسازد. چشمان زلالی که آیینه ضمیر تابناک و صیقلخورده اویند، بیش از هر چیز، بیننده را به عالم معنا و جهاد فرامیخوانند و صحنههای ناب و بیبدیل روزهای خون و آتش را تداعی میکنند. از او خواستیم تا از خود بگوید که نپذیرفت و آنچه بیان داشت یادگارهایی از بیش از هشت دهه حیات طیبهاش بود. به امید آنکه سالکان طریق حق و عدالت را به کار آید و بر اراده و نیرویشان بیفزاید. آخرین گفتوگوی مرحوم آیتالله جمی امامجمعه غیور آبادان که ۲۵ سال سنگر امامت جمعه را برپا داشت و روز یکشنبه گذشته، درگذشت را که همکاران نشریه <شاهد یاران> در اختیار ما قرار دادند، با هم میخوانیم.
▪ شیرینترین خاطره شما چیست؟
ـ بهترین خاطره من پیروزی انقلاب بود، چون این پیروزی تمام زحماتی را که در طول قرن اخیر کشیده شده بود، به ثمر رساند. من در طول جریان نهضت نفت شاهد تلاش همه مردم و امیدشان به پیروزی بودم که البته به یأس تبدیل شد. با ظهور امام این امیدها مجددا زنده شد. من ایشان را قبلا نمیشناختم، چون تا آن زمان خدمتشان نرسیده بودم. بعد از قضایای ۱۵ خرداد، هنگامی که ایشان از زندان آزاد شدند، همه به دیدنشان رفتند. ازدحام فوقالعاده زیاد بود. من چند روزی صبر کردم تا منزل امام خلوت شود، سپس به اتفاق آیتالله سبحانی، خدمت امام رفتم. ایشان قبلا اسم مرا شنیده بودند و از جلسات هفتگی ما در آبادان هم اطلاع داشتند. علاوه بر این برخی از اطرافیانشان هم درباره بنده مطالبی را خدمت امام گفته بودند. ایشان در آن دیدار خیلی به من محبت کردند و این اولین دیدار من با امام بود. از همان وقت بود که دل ما در گرو محبت و علاقه به ایشان قرار گرفت و تا پیروزی انقلاب هر کاری که کردیم، ناشی از همین علاقه و محبت بود.
▪ بزرگترین آرزوی شما چیست؟
ـ خوشبختی ما روزی است که ببینیم در این مملکت چیزی جز اسلام نیست و جز به منویات اسلام عمل نمیشود. هدف ما و همه ملت از همه تلاشها تحقق اسلام بود و طبعا آن روز بیش از هر زمان خوشحال خواهیم بود که شاهد اسلامی باشیم که همه ملت برای تحقق آن تلاش کردند و امام راحل تمام هم خود را مصروف آن کرد و طبعا تمام مومنان و مجاهدان در این کشور هرگاه که ببینند این کشور، قدمی به سوی تحقق اهداف اسلامی پیش میرود، شادمانتر خواهند بود. آرزوی ما هم جز این نیست.
▪ بهترین دوست شما در زندگی که بود؟
ـ البته تعبیر دوست را به کار نمیبرم ولی برای من محبوبترین شخصیت در زندگی، حضرت امام بودند. البته من همه علما و خادمان و مروجان اسلام را دوست دارم اما حضرت امام در رأس آنها بودند. یکی از جنبههایی که مرا شیفته ایشان کرد، این خصوصیت بود که وقتی انسان به شخصیتهای بزرگی که آوازهای دارند، نزدیکتر میشود و به واقعیت وجودی آنها بیشتر پی میبرد، معمولا ارادتش نسبت به آنها کمتر میشود اما امام بالعکس بودند، یعنی انسان هرچه بیشتر به ایشان نزدیک میشد، ارادت و احترام بیشتری را برمیانگیختند و این هم ناشی از کمال و عظمت بسیار بالایی بود که در ایشان وجود داشت و نتیجه سالها خودسازی بود. ایشان در مراوده با افراد، این حالت را به آنها هم منتقل میکردند، بهویژه در درس اخلاقی که سالها پیش از مرجعیت و آغاز دروس فقهی و اصولی در حوزه قم داشتند. دوست عزیزمان مرحوم آیتالله مطهری میگفتند <درس اخلاق دو جور است. یک دسته از بحثهای اخلاقی هستند که فقط باید خواند و یاد گرفت و مثل هر کتاب علمی دیگری است که انسان برای افزودن به اطلاعاتش میخواند اما یک دسته از بحثهای اخلاقی هستند که انسان وقتی میخواند یا میشنود، او را به پیش میبرد. آن بحث دست انسان را میگیرد و به پیش میبرد. درس اخلاق آقای خمینی و آقای ملکیتبریزی از این دستهاند.> این خودسازی و تعالی روحی در جاهای مختلفی بروز میکرد، منجمله در عرصه سیاست. تصمیمهای قاطعی که امام در عرصههای سیاسی میگرفتند، ناشی از تعالی روحی ایشان بود و افراد زیادی هم به این واقعیت اذعان داشتند. در این مورد خاطره جالبی دارم. شاید بدانید که من یک ماه تحت تعقیب فرمانداری آبادان بودم و به تهران آمدم و در منزل آقای مطهری مخفی شدم. این دوران واقعا برای من نعمتی بود و چیزهایی از آن بزرگوار یاد گرفتم که پیوسته برایم مغتنم بوده است. آقای مطهری جلساتی درباره انقلاب و مبارزات مردم داشتند و چهرههایی چون مرحوم طالقانی، شهیدبهشتی، شهیدمفتح، شهیدباهنر و دیگران در این جلسات شرکت میکردند. یکبار آقای مطهری هنگامی که از جلسه برگشتند گفتند: <امروز آقای طالقانی درباره امام چیزی گفتند. ایشان میگفت این حرکتها و تصمیمهای امام، عادی نیست. انگار این مرد با مبدا ارتباط دارد و یا به او الهام میشود که چه کند.> این سخن از زبان مردی چون مرحوم طالقانی بیان شده که در مسائل سیاسی و اجتماعی، مرد بسیار هشیار و زرنگی بود. ایشان میگفت این دستورهایی که اخیرا امام درباره انقلاب صادر میکنند، همه بهموقع و کاملا مناسب هستند.
اگر زودتر یا دیرتر صادر میشدند، تاثیر نداشتند. دقیقا سروقت هستند و این حاصل نمیشود مگر اینکه انسان با عوالم بالا در ارتباط باشد. بعدها در دیدارهای خصوصیای که خود ما با امام داشتیم، جنبههای بسیار درخشانی از شخصیت ایشان بر ما نمایان میشد. یادم هست همان اوایلی که ایشان تازه در جماران مستقر شده بودند، به همراه یکی دو نفر دیگر از روحانیون برای دیدار امام رفتیم. صبح زود به جماران رسیدیم. از راه دوری آمده بودیم و گرسنه هم بودیم. در همان محله جماران قهوهخانهای بود و قرار شد برای خوردن صبحانه به آنجا برویم. یکی از همراهانمان را فرستادیم که از نانوایی نانی بگیرد و به قهوه خانه بیاورد. او نان را گرفت و آورد، منتها قیافه متعجبی داشت. پرسیدیم <چه شده؟> گفت <واقعا امام شخصیت فوقالعادهای است. نانوا برایم تعریف کرد که امروز صبح یک نفر آمد و از من پرسید که آیا برای منزل امام از اینجا نان میخرند؟ و من جواب دادم بله. گفت امام پیغام دادهاند از همان نانی که به دیگران هم میدهید، برای من و خانوادهام بدهید و من اگر متوجه بشوم که نانی را که برای ما میدهید، به شکل دیگری و بهتر از دیگران است، خواهم گفت که نان را از اینجا نخرند و از جای دیگر تهیه کنند.> نانوا بسیار تعجب کرده بود. این دقایق و ظرایفی که ما در رفتار امام میدیدیم، طبیعتا عشق و علاقه ما را به ایشان بیشتر میکرد و ما بیش از پیش به ایشان وابسته میشدیم.
▪ از چه زمانی وارد سیاست شدید؟
ـ بعد از شهریور ۲۰ که رضاشاه از کشور رفت، آزادی بیشتری در کشور پیش آمد و نشریههای مذهبی منتشر شدند. از آنجا که افرادی مثل کسروی، جریانات ضدمذهبی راه انداخته بودند، چند جریان مقتدر مذهبی هم پیدا شدند؛ از جمله فداییان اسلام. این گروهها افرادی مثل مرا به طور طبیعی جذب میکردند و من از همان زمان مرید مرحوم نوابصفوی بودم. فداییان اسلام در آبادان تشکیلاتی داشتند و نیروهای خوبی را هم جذب کرده بودند. علتش هم این بود که یکی از اصلیترین پایگاههای تبلیغات کسروی، آبادان بود و لذا فداییان اسلام هم برای دفع و خنثی کردن این تبلیغات، عنایت خاصی به آبادان داشتند. من در آبادان برای فداییان اسلام، منبر میرفتم و منبرهایم هم داغ و انقلابی بودند.
▪ شهید نواب چه ویژگیهایی داشت؟
ـ شخصیت عجیبی داشت. خیلی تیزهوش و در عین حال بااخلاص بود. هنوز هم بعد از سالها وقتی به یاد او میافتم، حالتی از شور و هیجان را در وجود خودم احساس میکنم. ایشان و سایر اعضای فداییان اسلام به آبادان رفتوآمد زیادی داشتند. ورود و خروج آنها به عراق و بالعکس، گاهی از آبادان و خرمشهر بود. شهید نواب هنگامی که برای مقابله با کسروی از نجف به ایران برگشت، وقتی متوجه شد که او در آبادان طرفداران زیادی دارد، در اینجا منبرهای داغی رفت. انصافا اگر فداییان اسلام، رزمآرا را از سر راه برنمیداشتند، نه جبهه ملی به مجلس راه پیدا میکرد و نه نفت ملی میشد. این حقیقتی است که تمام تاریخنویسان و پژوهندگان باید به آن توجه کنند. بسیاری از دوستان فداییان اسلام هم با ما آشنایی داشتند. یکی از آنها شخصی بود به نام مظفر ذوالقدر که آخرین ترور آنها، یعنی ترور حسین علاء را انجام داد. او در آبادان با ما آشنا بود و به مساجد آبادان هم میآمد. آدم توانایی به نظر میرسید. با بروز و ظهور تودهایها، شبانه تودهایهای خطرناک را سر به نیست میکرد. افرادی مثل او هنگامیکه با مرحوم نوابصفوی مواجه میشدند، به شدت تحتتاثیر عبادت و اخلاص او قرار میگرفتند.
▪ آیا با آیتالله کاشانی آشنایی داشتید؟ در جریان نهضت ملی شدن نفت نسبت به ایشان چه احساسی داشتید؟
ـ در آن دوران که همه مردم در صحنه بودند تا ملی شدن نفت تحقق پیدا کند، آیتالله کاشانی محبوبیت زیادی داشتند. عوامل استعمار در ایران هم به شدت از این قضیه نگران بودند و به همین دلیل در مقطعی توسط طرفداران دکتر مصدق و از طریق برخی از جراید، بساط فحش و ناسزا علیه ایشان را پهن کردند. انصافا نسبت به آیتالله کاشانی توهین و ظلم زیادی شد. آنها کار را به جایی رساندند که مرحوم آیتالله کاشانی بعد از کودتای ۲۸ مرداد خانهنشین شدند و نتوانستند زندگی روزمره خود را اداره کنند. مرحوم آیتالله بروجردی نسبت به ایشان عنایت داشتند و توسط مرحوم آقای فلسفی به ایشان کمک میکردند.
▪ از شخصیتهایی که از دیگر شهرها به آبادان میآمدند، کدامیک در بسط گرایش اندیشه دینی در آبادان نقش داشتند؟
ـ فکر میکنم بیش از همه مرحوم شهیدمطهری بودند که به آبادان دعوت میشدند و روشنفکران و تحصیلکردههای آبادان از ایشان استفاده زیادی میکردند. ایشان مکررا به دانشکده نفت آبادان میآمدند یا در برخی از محافل دینی آبادان سخنرانی میکردند و به منزل ما هم به دلیل رابطه نزدیکی که با هم داشتیم، زیاد تشریف میآوردند. من مدتی به دلیل تشدید فشارها مجبور به فرار شدم و همانطور که عرض کردم یک ماهی در منزل ایشان مخفی بودم. مرحوم مطهری با آنکه از چهرههای انقلابی و مبارزاتی بودند اما در شیوهشان نوعی اعتدال، روشنبینی و توجه به مقتضیات زمان در پیشبرد انقلا ب دیده میشد و یکی از علل توفیق ایشان هم همین بود. یکی دیگر از چهرههایی که فعالیتهای شایان توجهی در آبادان انجام دادند، مرحوم شهید مفتح بودند که مکررا به آبادان میآمدند. مردم آبادان ایشان را خیلی خوب میشناختند و در منبرهایشان حضور مییافتند. اگر حضور مرحوم مطهری و مرحوم مفتح با جمعه مصادف میشد، ما از آن شخصیت میخواستیم که در جلسه هفتگی روحانیون آبادان به منبر برود و سخنرانی کند. یک بار که مرحوم آقای مفتح برای تبلیغ آمده بودند و جلسه روحانیون هم برقرار بود، از ایشان خواستیم که منبر بروند.
اعلام هم کردیم که سخنران جلسه هفتگی روحانیون هم آقای مفتح هستند. روز جمعه جمعیت فوقالعادهای در محل سخنرانی که همان مسجد قدس آبادان بود، جمع شد تا جایی که حیاط مسجد هم پر شد. رئیس ساواک آبادان هم پایش را در یک کفش کرد که مفتح نباید منبر برود و این در حالی بود که همه مردمی که در مسجد جمع شده بودند، منتظر آن بودند که ایشان به منبر برود. به هر حال یکی از روحانیون دیگر را راهی کردند که منبر برود. وقتی او روی منبر نشست که صحبت کند، همه مردم یکصدا فریاد زدند <مفتح! مفتح>! و آقای مفتح را روی دست بلند کردند و با سلام و صلوات روی منبر نشاندند. ایشان هم از فرصت، استفاده و انصافا سخنرانی انقلابی و داغی را ایراد کردند. مردم با این کارشان، ساواک را کاملا دستپاچه کردند. از دیگر سخنرانها آیتالله مکارمشیرازی، از مراجع تقلید امروز بودند. یادم هست در مقطعی، ممنوعیت نام بردن از حضرت امام، رسما از طرف ساواک اعلام شد. تا مدتها بعد از آن هم کسی جرات نمیکرد نام امام را روی منبر بیاورد. نمیدانم چه اتفاقی افتاده بود که من تصمیم گرفتم هرطور شده روی منبر نام حضرت امام را بیاورم. قضیه مربوط به ماه رمضانی است که من و آیتالله مکارمشیرازی، هر دو در مسجد <نو>ی آبادان منبر میرفتیم. اول من منبر میرفتم و بعد منبر ایشان شروع میشد. من نیتم را به آقای مکارم گفتم و ایشان فرمودند <بسیار خب، من اسم میبرم.> ما بعدها متوجه شدیم که ریسک کرده بودیم و حقیقتا انجام این کار در آن مقطع، نوعی انتحار محسوب میشد. از شخصیتهای دیگر آیتالله نوریهمدانی، آیتالله جعفر سبحانی، آیتالله خزعلی، مرحوم حجتالاسلام والمسلمین دوانی و مرحوم دکتر شریعتی بودند که هر کدام در دینی و انقلابی کردن فضای شهر، تاثیر بسزایی داشتند.
▪ چگونه امامجمعه آبادان شدید؟
ـ در اوایل انقلاب که نمازجمعه در تهران، رسما توسط آیتالله طالقانی اقامه شد، به تبع آن در شهرهای دیگر هم این قضیه شروع شد. یکی از روحانیون مبارزی که به آبادان آمده بود، به من گفت که <شما باید نمازجمعه را در آبادان اقامه کنید و از آنجا که مردم آبادان، شما را قبول دارند، اگر نمازجمعه را اقامه کنید، خواهد گرفت.> این گذشت و چند روز بعد، آقای شیخ حسن صانعی از دفتر امام در قم با من تماس گرفت و گفت، <امام فرمودهاند شما در آبادان نمازجمعه بخوانید.> من هم طبیعتا از همان موقع نمازجمعه را اقامه کردم. این برنامه به شکل عجیبی رسمیت پیدا کرد و مردم هم خیلی پرشور و انقلابی در نمازجمعه شرکت میکردند. از جمله عواملی که واقعا از سقوط آبادان جلوگیری کرد و موجب حفظ روحیه مردم و اثبات حاکمیت جمهوری اسلامی خوزستان شد، همین اقامه نمازجمعه بود. در ایام محاصره، به دلیل خطراتی که وجود داشت، ناچار بودیم جای برگزاری نماز را چندین بار تغییر بدهیم ولی حتی یک هفته هم این نماز ترک نشد و پخش آن پس از نمازجمعه تهران در رسانهها، تاثیر بسیار زیادی بر مردم و حتی بر مسوولان داشت. حضرت امام هم پیگیر نمازجمعه آبادان بودند و بر حسب نقلهای موثقی که میشد، به نمازجمعه آبادان گوش میدادند. من هم در دوران جنگ هر وقت خدمتشان شرفیاب میشدم، از وضعیت نمازجمعه آبادان خدمتشان گزارش میدادم. جالب اینجا بود که من از امام برای امامت نمازجمعه، هیچ حکم رسمیای هم نداشتم، تا اینکه دو سه سال قبل از رحلت ایشان به فکر افتادم که برای امام جمعه بودنم، دستخطی از امام داشته باشم. به احمدآقا گفتم و ایشان هم فرمودند <هر جوری که دلت بخواهد، این فرمان را مینویسیم و برایت میفرستیم.> و حکم مفصلی را هم برایم فرستادند.
بخش اعظم شهرت شما در میان مردم ایران، مقاومتی است که در روزهای جنگ نشان دادید و در تقویت و پایداری نیروهای رزمنده در آبادان نقشی تعیینکننده را ایفا کردید. از خاطرات شیرین آن روزها، نکاتی را بیان کنید.
من واقعا نمیدانستم سرانجام ما چه خواهد بود. در نمازهای جمعه به مردم وعده پیروزی میدادم ولی خودم نمیدانستم سرانجام کارمان چه خواهد شد. در ایام حصر آبادان و بهرغم تمام اخبار بدی که به ما میرسید، از جمله اخبار انفجارها و ترور شخصیتهای بزرگی چون شهیدبهشتی و ۷۲ تن یاران انقلاب، بحمدالله روحیه ما تضعیف نشد. این یک توان خدایی بود. خدا این روحیه را به ما داده بود که در اثر شنیدن این خبرها روحیهمان را از دست نمیدادیم. بهرغم اینکه آبادان، شهری محاصرهشده بود، من مردم را تشجیع میکردم که به مقاومت ادامه بدهند. هرجا چند تا رزمنده جمع میشدند، در آنجا حاضر میشدم و آنها را به مبارزه ترغیب میکردم و سخنان قوی میگفتم اما خودم در درونم حال دیگری داشتم و نمیدانستم چه میشود. همه ارتشهای جهان برای جنگ با ما که بیسلاح بودیم، آمده بودند. من رزمندهها را دلداری میدادم و تشجیع میکردم و خودم هم در درونم به خدا پناه میبردم و خدا هم حفظ فرمود.
▪ در ایام حصر، رابطه عاطفی شما با امام و پیامهایی که ایشان برای شما میفرستادند تا چه حد در حفظ روحیهتان تاثیر داشت؟
ـ امام همیشه به ما وعده نصرت و پیروزی میدادند. البته همه به ما نظر موافق داشتند. شرایطی بود که حتی یک ساعت در آبادان ماندن هم مشکل بود اما هنگامیکه رزمندهها میدیدند که من ماندهام، انگیزه پیدا میکردند که بمانند و مقاومت کنند.
▪ پس از شکسته شدن حصر آبادان، خاطره شیرین شما کدام است؟
ـ اینکه مملکت بلافاصله پس از رحلت امام، رهبر پیدا کرد و آن هم شخصیتی چون رهبر معظم انقلاب، از خاطرات خوش من است. من در آن جلسه خبرگان حضور داشتم و وقتی تاییدات امام نسبت به ایشان نقل شد، به ایشان رای دادم و بعد از آن هم یک روز به اتفاق آقای جزایری و عدهای از مردم خوزستان خدمتشان رفتیم. ابتدا ما صحبت کردیم و بعد هم ایشان صحبت کردند. آن روز هم از اوقات خوش زندگی ما است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست