جمعه, ۱۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 7 March, 2025
مجله ویستا

چیستی هرمنوتیك


چیستی هرمنوتیك

هرمنوتیك طی چند قرن اخیر توانسته است به عنوان یك دانش یا فن مستقل, جایگاه ویژه ای در حوزهٔ تفكر بشری پیدا كند و امروزه متفكرین برجستهٔ فراوانی در این خصوص به تأمل و پژوهش, اشتغال دارند

هرمنوتیك‌ طی‌ چند قرن‌ اخیر توانسته‌ است‌ به‌ عنوان‌ یك‌ دانش‌ یا فن‌ مستقل، جایگاه‌ ویژه‌ای‌ در حوزهٔ‌ تفكر بشری‌ پیدا كند و امروزه‌ متفكرین‌ برجستهٔ‌ فراوانی‌ در این‌ خصوص‌ به‌ تأمل‌ و پژوهش، اشتغال‌ دارند. افزون‌ بر اینكه‌ هرمنوتیك‌ در قرن‌ بیستم‌ توانسته‌ است‌ دستاوردهای‌ خود را به‌ دیگر حوزه‌های‌ دانش‌ همچون‌ فلسفه، الهیات، نقد ادبی، علوم‌ اجتماعی‌ و فلسفهٔ‌ علم‌ سرایت‌ داده‌ و پرسشها و بحثهای‌ نوینی‌ را در آن‌ عرصه‌ها پی‌ افكند.

این‌ مقاله‌ با هدف‌ ارائه‌ تصویری‌ اجمالی‌ از ماهیت‌ و قلمرو هرمنوتیك‌ به‌ مباحثی‌ چون‌ سیر تاریخی، تعریف، اهداف‌ و بررسی‌ جایگاه‌ هرمنوتیك‌ در مقایسه‌ با دیگر شاخه‌های‌ معرفتی‌ می‌پردازد و در ادامه‌ چالشهایی‌ را كه‌ هرمنوتیك‌ معاصر در حوزهٔ‌ تفكر دینی‌ ایجاد می‌كند بررسی‌ می‌كند.

لازم‌ به‌ ذكر است‌ این‌ مقاله‌ بخشی‌ از كتاب‌ «درآمدی‌ بر هرمنوتیك‌ معاصر» است‌ كه‌ به‌ زودی‌ توسط‌ پژوهشگاه‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌ اسلامی‌ منتشر خواهد شد.

● واژه‌شناسی‌ هرمنوتیك‌

استعمال‌ واژه‌ هرمنوتیك‌ از یونان‌ باستان‌ به‌ طور متفرق‌ تداول‌ و رواج‌ داشته‌ است. ارسطو از این‌ لفظ‌ برای‌ عنوان‌ رساله‌ خویش‌ درباب‌ منطق‌ قضایا از كتاب‌ ارغنون‌ خود استفاده‌ كرد و آن‌ را باری‌ ارمنیاس‌(Peri Hermeneias) به‌ معنای‌ «درباب‌ تفسیر» نامید. وی‌ در این‌ اثر به‌ بررسی‌ ساختار دستوری‌ (grammatical) گفتار آدمی‌ پرداخت. در گفتار آدمی‌ كه‌ در قالب‌ قضایا بیان‌ می‌شود، موضوع‌ و محمول‌ متحد شده‌ و بر هم‌ حمل‌ می‌شوند تا خصوصیات‌ اشیأ را آشكار سازند. به‌ رغم‌ این‌ تداول‌ استعمال، اصطلاح‌ هرمنوتیك‌ به‌ مثابه‌ شاخه‌ای‌ از دانش‌(discpline) تا عصر رنسانس‌ و اصلاح‌ مذهبی‌ یعنی‌ قرن‌ شانزدهم‌ میلادی‌ هنوز تحقق‌ خارجی‌ نیافته‌ بود.(۱)

تا قرن‌ هفدهم‌ میلادی‌ مباحثی‌ منظم‌ و مرتبط‌ كه‌ شاخه‌ خاصی‌ از دانش‌ را تشكیل‌ دهد و نام‌ هرمنوتیك‌ بر آن‌ نهاده‌ شده‌ باشد، سراغ‌ نداریم. معمولاً‌ دان‌ هاور(Donn Hauer) را نخستین‌ كسی‌ می‌دانند كه‌ از این‌ واژه‌ به‌ عنوان‌ معرف‌ شاخه‌ای‌ از دانش‌ استفاده‌ كرد. وی‌ در سال‌ ۱۶۵۴ میلادی‌ از این‌ كلمه‌ برای‌ عنوان‌ كتابش‌ مدد گرفت.(۲)

دان‌ هاور بر آن‌ بود كه‌ دالان‌ و دهلیز همه‌ علوم، روش‌ تفسیر است‌ و هر شاخه‌ای‌ از معرفت‌ باید مشتمل‌ بر علم‌ تفسیر باشد. سر‌ این‌ نكته‌ آن‌ است‌ كه‌ در آن‌ روزگار چنین‌ گمان‌ می‌رفت‌ كه‌ همه‌ شاخه‌های‌ دانش‌ مانند حقوق، الهیات، پزشكی‌ و...، باید به‌ كمك‌ تفسیر و به‌ ویژه‌ تفسیر متن، تغذیه‌ و رشد یابند. پس‌ باید علمی‌ كه‌ عهده‌دار تنقیح‌ و شناساندن‌ چنین‌ روشی‌ است‌ وجود داشته‌ باشد.(۳)

بنابراین‌ مفهوم‌ هرمنوتیك‌ به‌ عنوان‌ شاخه‌ای‌ از دانش، خاص‌ پدیده‌ای‌ نوظهور و مربوط‌ به‌ دوران‌ مدرنیته‌ است. گرچه‌ كلمهٔ‌ یونانی‌(hermeneutike) از زمان‌ افلاطون‌ به‌ كار می‌رفته‌ است، معادل‌ لاتینی‌ آن‌ یعنی‌(hermeneutica) تنها از قرن‌ هفدهم‌ میلادی‌ به‌ بعد به‌ عنوان‌ اصطلاحی‌ خاص‌ كه‌ بیانگر شاخه‌ای‌ خاص‌ از معرفت‌ بشری‌ است، تداول‌ و استعمال‌ یافت. به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ كه‌ بررسی‌ تاریخچه‌ هرمنوتیك‌ را از قرن‌ هفدهم‌ آغاز می‌كنند و دوران‌ پیش‌ از آن‌ را پیش‌ تاریخ‌pre history) ) هرمنوتیك‌ می‌نامند.

هدف‌ اصلی‌ در این‌ فصل‌ بررسی‌ معنای‌ اصطلاحی‌ هرمنوتیك‌ است، اما مناسب‌ است‌ كه‌ اشاره‌ای‌ مختصر به‌ ریشه‌ لغوی‌ آن‌ داشته‌ باشیم.

معمولاً‌ در ریشه‌یابی‌ لغوی‌ و بیان‌ وجه‌ اشتقاق‌(Etymology) هرمنوتیك‌ ربط‌ روشنی‌ میان‌ این‌ واژه‌ و هرمس‌(Hermes) خدای‌ پیام‌رسان‌ یونانیان‌ برقرار می‌كنند. كلمه‌ هرمنوتیك‌ مأخوذ از فعل‌ یونانی‌(hermeneuin) به‌ معنای‌ «تفسیر كردن» و معنای‌ اسمی‌ آن‌(hermeneia) به‌ معنای‌ تفسیر است. اشكال‌ مختلف‌ این‌ كلمه، متضمن‌ به‌ فهم‌ در آوردنِ‌ چیزی‌ یا موقعیتی‌ است‌ كه‌ مبهم‌ است. یونانیان‌ كشف‌ زبان‌ و خط‌ را به‌ هرمس‌ نسبت‌ می‌دهند. یعنی‌ دو وسیله‌ای‌ كه‌ فهم‌ انسان‌ برای‌ درك‌ معنا و انتقال‌ آن‌ به‌ دیگران‌ به‌ كار می‌برد. كار هرمس، فرایند به‌ فهم‌ در آوردن‌ بوده‌ است‌ و در این‌ فرایند عنصر زبان‌ نقش‌ حساسی‌ را بر عهده‌ دارد.(۴)

هرمس‌ واسطه‌ای‌ بود كه‌ به‌ عنوان‌ مفسر و شارح، پیام‌ خدایان‌ را قلب‌ ماهیت‌ كرده‌ و محتوای‌ آن‌ را كه‌ فراتر از فهم‌ آدمیان‌ بود، برای‌ آنها به‌ گونه‌ای‌ قابل‌ فهم‌ در می‌آورد. برخی‌ از محققین، ساختار سه‌ ضلعی‌ عمل‌ تفسیر را شاهد صدقی‌ بر این‌ ریشه‌یابی‌ و ارتباط‌ كلمه‌ هرمنوتیك‌ با هرمس‌ خدای‌ پیام‌رسان‌ یونانیان‌ می‌دانند. هر تفسیر و شرحی‌ مشتمل‌ بر سه‌ ضلع‌ است:

۱) نشانه، پیغام‌ یا متن‌ كه‌ نیازمند فهم‌ و تفسیر است.

۲) واسطه‌ حصول‌ فهم‌ یا مفسر (هرمس).

۳) رساندن‌ پیام‌ نشانه‌ یا متن‌ به‌ مخاطبان.

این‌ ساختار بسیط‌ آشكارا مشتمل‌ بر اصلی‌ترین‌ مباحث‌ هرمنوتیك‌ است. مباحثی‌ نظیر ماهیت‌ متن، مقصود از فهم‌ متن، چگونگی‌ تأثیرپذیری‌ فهم‌ از پیش‌فرضها و باورها.(۵)

گرچه‌ كاركرد واسطه‌ای‌ و میانجی‌گرایانهٔ‌ هرمنوتیك، برخی‌ را بر آن‌ داشت‌ كه‌ در تحلیل‌ ریشه‌ لغوی‌ هرمنوتیك‌ میان‌ آن‌ و خدای‌ واسطه‌ - هرمس‌ - ارتباط‌ برقرار نمایند (ظاهراً‌ این‌ برداشت‌ و تحلیل‌ نسبت‌ به‌ سایر تحلیلها از مقبولیت‌ بیشتری‌ برخوردار است) اما باید دانست‌ كه‌ برخی‌ دیگر از محققین‌ به‌ این‌ تحلیل‌ به‌ دیده‌ تردید می‌نگرند. به‌ هر تقدیر راه‌ ارائه‌ تحلیلهای‌ نوین‌ در این‌ باب‌ همچنان‌ باز است‌ و پرونده‌ این‌ مبحث‌ بسته‌ نمی‌باشد.(۶)

زمانی‌ كه‌ می‌خواهیم‌ از هرمنوتیك‌ به‌ عنوان‌ شاخه‌ای‌ از معرفت‌ و مجموعه‌ تلاشهای‌ نظری‌ و فكری‌ تحقق‌ یافته‌ تحت‌ این‌ نام‌ یاد كنیم، یعنی‌ به‌ حوزه‌ عام‌ هرمنوتیك‌ نظر داشته‌ باشیم‌ حرف«s» را در انتهای‌ آن‌ قرار می‌دهیم‌ و «hermeneutics» تلفظ‌ می‌كنیم. گرچه‌ برخی‌ نظیر جیمز رابینسون‌ ذكر «s» را لازم‌ ندانسته‌اند.(۷)

صرف‌نظر از استعمال‌ این‌ واژه‌ به‌ عنوان‌ شاخه‌ای‌ از دانش‌ و معرفت‌ كه‌ با حرف‌ «s» همراه‌ است، هرمنوتیك‌ بدون‌ «s» در معنای‌ اسمی‌ و وصفی‌ نیز به‌ كار می‌رود.

در كاربرد اسمی‌ این‌ واژه‌گاه‌ حرف‌ «s» در انتهای‌ آن‌ ذكر می‌شود و گاه‌ ذكر نمی‌شود. در این‌ كاربرد، هرمنوتیك‌ نامی‌ برای‌ شاخه‌ها، گرایشها و مكتبهای‌ مختلف‌ موجود در حوزه‌ تفكر هرمنوتیكی‌ به‌ شمار می‌رود. برای‌ نمونه‌ می‌توان‌ به‌ تركیبهایی‌ نظیر هرمنوتیك‌ كتاب‌ مقدس، هرمنوتیك‌ ادبی، هرمنوتیك‌ روش‌شناختی، هرمنوتیك‌ هیدگر و...، اشاره‌ كرد.

كاربرد وصفی‌ این‌ واژه‌ به‌ دو صورت‌ «hermeneutic» و «hermeneutical» است. به‌ عنوان‌ مثال‌ گفته‌ می‌شود می‌توان‌ به‌ تركیبهایی‌ مانند نظریه‌ هرمنوتیكیhermeneutic theory))، الهیات‌ هرمنوتیكی‌hermeneutic theology) )، واقعه‌ هرمنوتیكی(۸hermeneutical event) ()، موقعیت‌ هرمنوتیكی(۹(hermeneutic situation) ( و...، اشاره‌ كرد.

با این‌ همه، دقت‌ و موشكافی‌ در ریشه‌یابی‌ لغوی‌ واژه‌ هرمنوتیك‌ كمكی‌ به‌ شناخت‌ ماهیت‌ هرمنوتیك‌ معاصر و دامنه‌ مباحث‌ آن‌ نمی‌كند. گسترش‌ قلمرو مباحث‌ هرمنوتیك‌ و تحولات‌ و چرخشهای‌ درونی‌ آن‌ در ارتباط‌ منطقی‌ با معنای‌ لغوی‌ و ریشه‌های‌ آن‌ نبوده‌ است‌ تا در سایهٔ‌ واژه‌شناسی‌ هرمنوتیك‌ بتوان‌ راهی‌ به‌ سوی‌ درك‌ عمیق‌تر آنچه‌ كه‌ امروزه‌ به‌ نام‌ هرمنوتیك‌ مورد بحث‌ قرار می‌گیرد، جستجو كرد. از این‌ رو فایده‌ چندانی‌ بر ریشه‌شناسی‌ لغوی‌ آن‌ و بررسی‌ تاریخی‌ استعمال‌ این‌ واژه‌ در آثار متفكرین‌ یونان‌ باستان‌ نظیر افلاطون‌ و ارسطو مترتب‌ نمی‌شود. به‌ همین‌ دلیل‌ از ذكر مباحث‌ تفصیلی‌ در این‌ زمینه‌ خودداری‌ می‌شود.

● تعریف‌ هرمنوتیك‌

در طول‌ تاریخ‌ نه‌ چندان‌ طولانی‌ هرمنوتیك، تعریفهای‌ متنوعی‌ از آن‌ ارائه‌ شده‌ است‌ كه‌ هریك‌ به‌ نوبهٔ‌ خود، معرف‌ و نشانگر دیدگاهی‌ خاص‌ درباب‌ اهداف‌ و وظایف‌ این‌ شاخه‌ معرفتی‌ است. پیش‌ از داوری‌ نهایی‌ درباب‌ امكان‌ ارائه‌ تعریفی‌ جامع‌ و همه‌ جانبه‌ از هرمنوتیك‌ كه‌ تلاشهای‌ فكری‌ گذشته‌ و حال‌ هرمنوتیكی‌ را پوشش‌ دهد، مناسب‌ است‌ كه‌ به‌ پاره‌ای‌ از تعریف‌های‌ عرضه‌ شده‌ اشاره‌ داشته‌ باشیم. فهم‌ صحیح‌ هریك‌ از این‌ تعریفها نیازمند توضیحی‌ مختصر در مورد زمینه‌های‌ شكل‌گیری‌ هریك‌ از آنهاست. این‌ زمینه‌ها، گویای‌ تلقی‌ صاحبان‌ این‌ تعریف‌ از اهداف‌ و كاركردهای‌ هرمنوتیك‌ است.

۱) جان‌ مارتین‌ كلادنیوس‌ (۱۷۱۰-۱۷۵۹) علوم‌ انسانی‌ را مبتنی‌ بر هنر تفسیرAuslegekunst) ) می‌دانست‌ و هرمنوتیك‌ را نام‌ دیگر این‌ هنر قلمداد می‌كرد.

در فهم‌ عبارات‌ گفتاری‌ و نوشتاری‌ ابهاماتی‌ رخ‌ می‌دهد كه‌ فهم‌ كامل‌ آنها را دچار مشكل‌ می‌كند. هرمنوتیك، هنر دست‌یابی‌ به‌ فهم‌ كامل‌ و تام‌ عبارات‌ گفتاری‌ و نوشتاری‌ است. این‌ هنر مشتمل‌ بر مجموعه‌ای‌ از قواهد است. یعنی‌ چیزی‌ شبیه‌ به‌ منطق، كه‌ مددكار مفسر در رفع‌ ابهامات‌ متن‌ می‌باشد.(۱۰)

۲) فردریك‌ آگوست‌ وُلف‌ در سخنرانیهای‌ سالهای‌ ۱۷۸۵ تا ۱۸۰۷ درباره‌ «دائرهٔ‌المعارف‌ مطالعات‌ كلاسیك»، هرمنوتیك‌ را چنین‌ تعریف‌ می‌كند: «علم‌ به‌ قواعدی‌ كه‌ به‌ كمك‌ آن‌ معنای‌ نشانه‌ها درك‌ می‌شود.» هدف‌ از این‌ علم، درك‌ اندیشه‌های‌ گفتاری‌ و نوشتاری‌ شخص‌ مؤ‌لف‌ یا گوینده، درست‌ مطابق‌ آنچه‌ او می‌اندیشیده‌ است، می‌باشد. این‌ تلقی‌ از تفسیر و كاركرد هرمنوتیك، عمل‌ فهم‌ را نه‌ تنها نیازمند درك‌ زبان‌ متن، بلكه‌ نیازمند دانش‌ تاریخی‌ نیز می‌داند. مراد از دانش‌ تاریخی، شناخت‌ زندگی‌ مؤ‌لف‌ و شرایط‌ تاریخی‌ و جغرافیایی‌ سرزمین‌ او می‌باشد. مفسر ایده‌آل‌ كسی‌ است‌ كه‌ هرآنچه‌ مؤ‌لف‌ می‌دانسته‌ است‌ او نیز بداند.(۱۱)

۳) فردریش‌ ارنست‌ دانیل‌ شلایر ماخر (۱۷۶۸-۱۸۳۴) به‌ هرمنوتیك‌ به‌ مثابه‌ «هنر فهمیدن» می‌نگریست. او مسأله‌ بدفهمی‌ و سوء فهم‌ را مورد توجه‌ قرار داد و بر آن‌ بود كه‌ تفسیر متن‌ دائماً‌ در معرض‌ خطر ابتلأ به‌ سوء فهم‌ قرار دارد. از این‌ رو هرمنوتیك‌ به‌ عنوان‌ مجموعه‌ قواعدی‌ متدیك‌ و روش‌آموز، باید برای‌ رفع‌ این‌ خطر به‌ استخدام‌ درآید. بدون‌ وجود چنین‌ هنری، راهی‌ برای‌ حصول‌ فهم‌ وجود نخواهد داشت.(۱۲)

‌احمد واعظی‌

‌پی‌نوشتها

.-۱-۲ The Hermeneutics Reader, Ed by Kort Muller, Volme. ۱, Basil Black Well, PP. ۱

۲- نام‌ كتاب‌ دان‌ هاور چنین‌ بود:

هرمنوتیك‌ قدسی‌ یا روش‌ تفسیر متون‌ مقدس‌

‌ ‌Hermeneutica sacra sire methodus exponendarum sacrom litterarum

- Grondin, Jean, Introduction to Philosophical hermeneutics, yale Univrersity Press, ۴۹۹۱, P.۳ .۴۸

.۱۳ ,-۱۲ Palmer, Richard E, Hermeneutics, North Western University Press, ۹۶۹۱, PP ۴

‌ ‌.۳۸۵, ۸۹۹۱, P ۴Routledge Encyclopedia of Philosophy, Ed by Edward Craeg, volume

.-۱۷۹ The Encyclopedia of Religion, Ed by Mircea Eliade, Volume ۵, P ۵

.-۲۲ Introduction to Philosophical hermeneutics, P ۶

‌ ‌- Palmer, Richard, hermeneutics, P XII.۷

استدلال‌ رابینسون‌ این‌ است‌ كه‌ معادل‌ این‌ كلمه‌ در زبانهای‌ دیگر فاقد «s» است. به‌ این‌ علم‌ در آلمانی‌Hermeneutik ، در فرانسه‌Hermeneutique و در لاتین‌Hermeneutica گفته‌ می‌شود كه‌ همگی‌ بدون‌ پسوند «s» تلفظ‌ می‌شوند.

۸- در هرمنوتیك‌ فلسفی‌ معمولاً‌ از تفكیك‌ كانت‌ میان‌ پدیدار (فنومن) و شیء فی‌ نفسه‌ (نومن) به‌ عنوان‌ حادثه‌ای‌ هرمنوتیكی‌ یاد می‌كنند؛ زیرا این‌ تفكیك‌ و تمایز نقش‌ مؤ‌ثری‌ در چرخش‌ فلسفه‌ غرب‌ از متافیزیك‌ به‌ هرمنوتیك‌ ایفا كرد. ر.ك:

‌ ‌.۵۹۹۳, P ۱Grondin, Jean, sources of hermeneutics, Stute University of New York,

۹- هانس‌ گادامر در تحلیل‌ خود از ماهیت‌ فهم‌ و تفسیر متن، تفسیر و فهم‌ را نتیجه‌ تركیب‌ و امتزاج‌ افق‌ معنایی‌ مفسر با افق‌ معنایی‌ متن‌ می‌داند.(fusion of horizons) پس‌ مفسر با پیش‌دانسته‌ها و پیش‌فرضهای‌ خود یعنی‌ موقعیت‌ هرمنوتیكی‌ خاص‌ خویش‌ به‌ متن‌ می‌نگرد. بر طبق‌ این‌ تحلیل‌ تفسیر متن‌ حاصل‌ گفتگوی‌ هرمنوتیكی‌ (hermeneutical discourse) میان‌ مفسر و متن‌ است. ر. ك:

‌ ‌Gadamer, Hans George, Philosophical hermeneutics, translated by David E. Linge, PP XX, XXi.

.-۰۵ The Hermeneutics Reader, P ۱

.-۱۳۸۵ Routledge Encyclopedia of Philosophy, vol ۴, P ۱

.-۲۶ Sources of Hermeneutics, P ۱

.۸۹ ,۸۸ ,-۳۸۴ Introduction to Philosophical Hermeneutics, PP ۱

.-۴۲۷ The Hermeneutics Reader, P ۱

۱۵- این‌ مقاله‌ در جاهای‌ متعددی‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ از آن‌ جمله‌ در ابتدای‌ ترجمه‌ مراد فرهادپور از كتاب‌ حلقه‌ انتقادی‌ تألیف‌ دیوید كوزنزهوی.

.-۶۴۵۷ Contemporary philosophy, volume ۲, Martinus Nijh Off publishers, ۲۸۹۱, P ۱

.-۷۱ Bruns, Gerald, Hermeneutics Ancientf Modern, P ۱

.-۸۴۶۱ Contemporary Philosophy, P, ۱

۱۹- كتاب‌ «حقیقت‌ و روش» هانس‌ گادامر سعی‌ بلیغی‌ در این‌ جهت‌ دارد و حقایق‌ موجود در پدیده‌های‌ تاریخی‌ نظیر متن، اثر هنری، سنت‌ و تاریخ‌ را قابل‌ دسترسی‌ به‌ مدد روش‌ نمی‌داند.

.۴۶۸ ,-۰۴۶۱ Contemporary Philosophy, PP. ۲

.۴۶۴,-۱۴۶۱ Contemporary Philosophy, PP. ۲

.-۲۵۰ Introduction to philosophical Hermeneutics, P ۲

-۳ Gadamer, Philosophical Hermeneutics, p Xi.۲

.-۴۴ Intoduction to philosophical Hermeneutics, p ۲

۲۵- هیدگر از این‌ حقیقت‌ هستی‌ باB بزرگ‌ یاد می‌كند(Being) و از هستی‌های‌ جزئی‌ باb كوچك‌ نام‌ می‌برد (beings).

.۲۸,-۶۲۱ Heidegger, Martin, Being and Time, Basil Black Well, ۲۶۹۱, PP ۲

.۶۲,-۷۶۱ Ibid, PP ۲

۲۸- مقاله‌Heidgger, Hermeneutics and Ontology اثرReiner wiehl تا حد‌ی‌ به‌ مسأله‌ تفاوت‌ نگرش‌ هستی‌شناسی‌ هیدگر با گادامر می‌پردازد و نشان‌ می‌دهد كه‌ اد‌عای‌ اینكه‌ هیدگر هستی‌شناسی‌ نوینی‌ را پایه‌ریزی‌ كرده‌ است‌ ناصواب‌ است؛ زیرا پروژه‌ هیدگر ناتمام‌ ماند و به‌ سرانجام‌ نرسید و از همین‌ رو روشن‌ می‌شود كه‌ اد‌عای‌ گادامر مبنی‌براینكه‌ هرمنوتیك‌ او بنیانی‌ هستی‌شناختی‌ دارد نیز نادرست‌ است؛ زیرا اساساً‌ هستی‌شناسی‌ تمام‌ عیار نوینی‌ توسط‌ هیدگر پایه‌ریزی‌ نشده‌ است‌ تا بخواهد بنیانی‌ برای‌ چیزی‌ قرار گیرد. این‌ مقاله‌ در منبع‌ زیر به‌ چاپ‌ رسیده‌ است:

‌ ‌Hermeneutics and Modern Philosophy, Edited by R. Wachterhausey.

۲۹- مقاله‌ «وجود هرمنوتیك» پل‌ ریكور در عین‌ اختصار و فشردگی‌ تبیین‌گویایی‌ از پروژه‌ فلسفی‌ و نوع‌ نگاه‌ او به‌ هرمنوتیك‌ را عرضه‌ می‌دارد. این‌ مقاله‌ در منبع‌ زیر ترجمه‌ شده‌ است. هرمنوتیك‌ مدرن، ترجمه‌ بابك‌ احمدی، مهران‌ مهاجر، محمد نبوی، نشر مركز، ۱۳۷۷.

-۰ seanrond G. Werner, Text and Interpretation as categorise of theological thinking, trans by۳ .۸۸۹۴۰, P ۱Thomas J.Wilson, CrossYoad New York,

.۳۳,-۱۳۲ Introduction to Philosophical Hermeneutics, PP ۳

.۳۵ ,-۲۳۴ Ibid, PP ۳

.۳۷ ,-۳۳۶ Ibid, PP ۳

.۴۳۵,-۴۴۲۱ Truth and Method, PP ۳

۳۵- كاپلستون، فردریك؛ تاریخ‌ فلسفه، ج‌ ۷، از فیشته‌ تا نیچه، ترجمه‌ داریوش‌ آشوری، ص‌ ۴۰۰، شركت‌ انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی‌ - سروش، ۱۳۶۷،

۳۶- همان، صص‌ ۳۹۹-۳۹۸.

۳۷- ورنو، روژه‌ و وال، ژان؛ پدیدارشناسی‌ و فلسفه‌های‌ هست‌ بودن، ترجمه‌ یحیی‌ مهدوی، صص‌ ۲۲۱-۲۲۰ انتشارات‌ خوارزمی، ۱۳۷۲.

۳۸- الانصاری، مرتضی؛ فوائدالاصول، الجزء الاول، صص‌ ۱۴۲-۱۴۰ مجمع‌الفكر الاسلامی، ۱۳۷۷.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 7 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.