یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

ترازویی برای گفتارها


ترازویی برای گفتارها

به نظر می رسد مهم ترین کار ارسطو کشف و تدوین قوانین و اصول حاکم بر تفکر انسانی باشد که بعدها عنوان ارغنون به خود گرفت انسان حتی اگر منطق دان هم نباشد, ناخودآگاه از قواعد و قوانین منطقی در صحبت کردن استفاده می کند حتی برخی معتقد هستند این قواعد منطقی در عالم حیوانات نیز ساری و جاری است

به نظر می‌رسد مهم‌ترین کار ارسطو کشف و تدوین قوانین و اصول حاکم بر تفکر انسانی باشد که بعدها عنوان ارغنون به خود گرفت. انسان حتی اگر منطق‌دان هم نباشد، ناخودآگاه از قواعد و قوانین منطقی در صحبت کردن استفاده می‌کند. حتی برخی معتقد هستند این قواعد منطقی در عالم حیوانات نیز ساری و جاری است.

کار اصلی منطق، تعلیم چگونگی استدلال کردن است و به انسان انواع استدلال و استنتاج را تعلیم می‌دهد، اما شاید جلوگیری از راه یافتن مغالطه در کلام و یافتن مغالطات در کلام افراد نیز بسیار حایز اهمیت باشد.

انواع استدلال و حجت که تحت عنوان استقراء، تمثیل و قیاس است و همچنین اشکال چهارگانه قیاس و ضروب شانزده‌گانه آن به لحاظ صوری در شکل‌دهی ذهنی منطقی بسیار مهم هستند.

قیاس از نظر ماده و همچنین صناعات پنجگانه برهان، جدل ، سفسطه یا مغالطه، خطابه و شعر به عنوان مواد این قوالب صوری هستند که مقایسه بین این صناعات پنجگانه، آدمی را در تشخیص سره از ناسره بسیار یاری می‌دهد و از میان سخنان گوناگونی که از طرف اشخاص و افراد با گرایش‌های مختلف فکری بیان می‌شود متر و معیاری منطقی جهت تمییز بین حرف اصولی و منطقی و هوچی‌گری‌ها و حرف‌های عوام‌فریبانه در اختیار صاحب منطق قرار می‌دهد.

● انواع استدلال (برهان، جدل و سفسطه)‌

حجت یا استدلال (Argument)‌ یعنی رفتن از قضایای معلوم به قضیه مجهول به صورت‌های مختلفی انجام می‌گیرد:

الف) هنگامی که ذهن از قضایای کلی به نتایج جزیی می‌رسد، مثلا هنگامی که حکم کلی «همه مجردها ازدواج نکرده‌اند» را در نظر بگیریم و آن گاه به «علی» که ازدواج نکرده است می‌رسیم از یک حکم کلی به مصداق و جزیی آن رسیده‌ایم. این صورت استدلال را قیاس (Deduction)‌ می‌گویند.

ب) هنگامی که در مسیر مخالف مسیر قیاس حرکت می‌کنیم یعنی از قضایای جزیی به قضایای کلی می‌رسیم که در این حالت به آن استترا (Induction)‌ می‌گوییم. مثلا با دیدن چندین کلاغ سیاه نتیجه بگیریم «همه کلاغ‌ها سیاه هستند».

ج) گاهی نیز حکمی را که درباره چیزی محقق می‌دانند به چیزی دیگر که از جهتی با آن همانند است، سرایت می‌دهند و در این صورت به آن تمثیل (Anelogy)‌ یا استدلال تمثیلی می‌گویند. مثلا هنگامی که دو نفر در یک دعوای حقوقی خود را به جای بزرگان می‌گذارند و برای حق جلوه دادن خود نسبت تمثیلی بین خود و بزرگان برقرار می‌کنند. مولوی نیز در جهت رد کردن این قیاس تمثیلی در داستان طوطی و بقال می‌گوید:

از قیاسش خنده آمد خلق را

کو چو خود پنداشت صاحب دلق را

کار پاکان را قیاس از خود مگیر

گرچه باشد در نوشتن شیر شیر

همچنین در روایت «اول من قاس ابلیس» باز قیاس به معنی تمثیل است. خلاصه آن که در انواع حجت و استدلال، تمثیل ضعیف‌ترین است و نمی‌توان با تشبیه و تمثیل قضیه و حکمی را اثبات کرد و اما قیاس مهم‌ترین و قاطع‌ترین اقسام حجت است. استواری، استحکام، صحت و اعتبار قیاس هم به صحت صورت است و هم به صحت ماده. صحت صورت یعنی این که قیاس از لحاظ صورت دارای یکی از اشکال چهارگانه باشد و صحت ماده یعنی مقدمات قیاس از یقینیات باشد و از خرافات و وهمیات به دور باشد. دو قیاس زیر را اگر ملاحظه کنیم به تفاوت بین ماده قیاس‌ها پی خواهیم برد. مثلا از دو جمله: احمد مریض است و هر مریضی چشم زخم‌خورده است می‌توان نتیجه گرفت احمد چشم زخم‌خورده است و همچنین از دو جمله همه انسان‌ها به مسکن احتیاج دارند، علی انسان است، پس علی به مسکن احتیاج دارد. هر دو استدلال آنها دارای یک صورت هستند، اما اعتبار ماده آنها یکسان نیست. چه در قیاس نخسین، یکی از مقدمه‌های آن از خرافات و وهمیات است و در قیاس دوم یکی از مقدمه‌های آن امری است یقین و از راه تجربه به دست آمده است. بنابراین قیاس اول از حیث صورت صحیح و از حیث ماده مخدوش و بی‌اعتبار است و قیاس دوم ماده و صورت درست و معتبر است.

و اما مواد گوناگونی که در قیاس به کار می‌رود عبارتند از:

۱) محسوسات (قضایایی است که از راه حس برای انسان حاصل شده است. مانند: آتش‌سوزان است.)

۲) مجربات (قضایایی است که از طریق حس و ملاحظه‌ مکرر به دست آمده است مانند تمام قوانینی که در علوم تجربی از راه مشاهده و آزمایش به دست آمده است.)‌

۳) اولیات یا بدیهیات اولیه یا ضروریات (قضایایی است که باالذات مورد تصدیق و یقین عقل قرار می‌گیرد. یعنی چیزی که موجب یقین بدان‌ها می‌شود ذات آنهاست و نه امر دیگر. مانند این قضیه که هر کلی از جزء خود بزرگ‌تر است.)‌

۴) متواترات (قضایایی است که به سبب شهادت و روایت افراد بسیار که احتمال تبانی بین آنها نمی‌رود ایجاد یقین و سکون و اطمینان خاطر می‌کند. مانند پاریس پایتخت فرانسه است.)

۵) قضایای مقرون به حد وسط (قضایایی که حد وسط آنها با آنهاست و قیاسات آنها گویی در فطرت است. مانند تصدیق به این که عدد دو نصف چهار است.)

۶) حدسیات (قضایایی است که از راه حدس برانسان معلوم و محقق می‌شود. مانند حکم به این که نور ماه از آفتاب است.) این شش قسم مقدمه همه جزو قضایای یقینی هستند و در برهان به کار می‌روند.

۷) مقبولات (عبارت از قضایایی است که چون از پیشوایان و بزرگان و حکما که محل وثوق هستند نقل شده مورد قبول واقع می‌شود.)

۸) وهمیات (قضایایی است که قوه وهم بر خلاف عقل موجب اعتقاد بدان‌ها می‌شود. مانند: هر موجودی دارای جهت است.)

۹) مشهورات (یعنی قضایایی که زبانزد همه است و موجب اعتقاد بدان یا شهادت همگان است یا شهادت همه دانشمندان یا اکثر ایشان. مانند دروغ زشت است. مورد استعمال مشهورات در قیاس جدلی و در خطابه است.)

۱۰) مشبهات (قضایایی است که شبیه مشهورات یا مقبولات یا مسلمات است ولی در واقع با آنها تفاوت دارد. بنابراین مشبهات قضایایی است که به حقیقت در آن اشتباهی است و به وجهی حق است و به وجهی باطل و به سبب مشابهت با حق خود را موجه جلوه می‌کند. مثلا گفتن این که عدالت خوب است و منظور از آن تنها عدالت اقتصادی و آن هم شکل خاصی باشد و سایر شقوق عدالت در سوی عدالت اقتصادی نادیده گرفته شوند. مشبهات و وهمیات ماده قیاس سو خطایی است.)

۱۱) مظنونات (قضایایی است که ذهن تصدیق به آنها دارد، اما نه تصدیق ثابت و بلکه همواره امکان یقین آن هم به ذهن می‌آید.)

۱۲) مسلمات (یا وضعیات قضایایی است که شخص معین آن را مسلم دانسته و ملتزم شده است و آن را در حجتی که بر ابطال رای او بیان می‌کنند به کار می‌برند. این نوع قضایا در جدل به کار می‌رود.)

۱۳) مصادرات (قضایایی است که متعلم در آغاز تعلیم می‌پذیرد تا بعد از آن در علمی دیگر یا در همان علم اثبات شود.)

۱۴) مخیلات (قضایایی است که به قصد تخیل و به کار انداختن قوه تخیل به کار می‌رود. تشبیهات بدیع و لطیف شاعرانه و مبالغه‌ها و اغراق‌های آثار ادبی همه از همین قبیل است.)

● صناعات پنجگانه

برحسب این که قیاس از چه نوع مقدماتی تشکیل یابد ارزش آن متفاوت می‌شود و متناسب با آن مقدمات به نامی نامیده می‌شود و به این ترتیب ۵ صناعات (صناعات خمس)‌ به وجود می‌آید که عبارتند از: ۱ ـ برهان ۲ ـ جدل ۳ ـ سفسطه ۴ ـ خطابه ۵ ـ شعر.

● برهان

قیاسی است که مقدمات آن منحصرا از قضایای یقینی (محسوسات، اولیات، تجربیات، متواترات، قضایایی که حد وسط آنها با آنهاست و حدسیات)‌ تالیف شده باشد و بنابراین قیاس برهانی معتبرترین نوع قیاس است. یعنی قیاسی است که هم صورت و هم ماده آن هر دو در نهایت استواری و اتقان است. وجه استحکام و اتفاق ریاضیات و قاطعیت آن همین است که استدلالات آن منحصرا برهانی است و شعر و خطابه و سفسطه و جدل را در آن راه نیست.

● جدل

جدل عبارت از است بحث و پرسش و پاسخ که به نحوی خاص بین دو تن درگیر می‌شود. به این طریق که یکی پیوسته از دیگری سوال می‌کند و عقیده او را درباره امری جویا می‌شود و او به بررسی مطلب می‌پردازد. آن کس که از عقیده‌ای دفاع می‌کند، حافظ وضع (یعنی طرفدار یک رای و عقیده)‌ یا مجیب نامیده می‌شود و تمام کوشش او این است که الزام و مجاب نشود و آن کس که می‌خواهد عقیده وی را نقض کند سائل یا ناقض وضع نامیده می‌شود. یعنی کسی که وضعی را خراب می‌کند، به هر دو طرف این وضع، جدلی (Dialactician)‌ گفته می‌شود. (منظور از وضع رایی است که به آن معتقد یا ملتزم باشند. مانند آرای سیاسی و فلسفی)‌. غرض کسی که سوال می‌کند آن است که شخصی را که معتقد به رایی است را به تناقض‌گویی بکشاند و از سخنان او امر محالی را نتیجه بگیرد و بدین طریق او را شکست دهد و غرض کسی که معتقد به رای است آن است که در بن‌بست نیفتد و خود را به تناقض‌گویی نیندازد. ماده قیاس جدلی مشهورات و مسلمات است. طرفدار وضع و رای موجود در کلام خود به مشهورات استناد می‌جوید و سائل یا سوال‌کننده به آنچه طرفدار رای و وضع موجود استناد دارد، استناد می‌کند و این استنادات را به عنوان حربه علیه وی به کار می‌برد. پس جدل بیشتر حالت نزاع دارد و هدف آن اسکات خصم و طرف مقابل است. ارسطو با این شیوه مخالف است و آن را نوعی تمرین در سخنگویی می‌داند که موجب یقین نمی‌شود، زیرا فن جدل به جای این که متوجه اشیا باشد به عقاید اشخاص درباره آن اشیا توجه دارد و خلاصه در مقدمات برهان استدلال‌کننده همیشه با قاطعیت سخن می‌گوید در حالی که در مقدمات جدلی همیشه عقیده طرف را سوال می‌کند و از او می‌خواهد که بین دو طرف تناقض یکی را برگزیند و چون طرف آن را برگزید وی همان را مقدمه قیاس قرار می‌دهد.

به نظر می‌رسد در جدل می‌توان از انواع دیگر صناعات خمس چون سفسطه، برهان، خطابه و شعر کمک گرفت که می‌‌توان به شرح هرکدام از این صناعات پرداخت. این جدل می‌باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد. ضمن این که جدل را نباید با مناظره اشتباه کرد، چرا که در مناظره دو تن که به دو عقیده متقابل معتقدند با یکدیگر به بحث می‌پردازند، بدون این که قصد اقناع و الزام یکدیگر را داشته باشند، بلکه غرض اصلی آنها کشف حقیقت است و همین که حق بودن یکی از دو طرف نقیض معلوم شد طرف مخالف به آن اذعان می‌کند. حال آن که در مقدمات جدل می‌توان انواع مغالطات، تبلیغات و غیرواقعیات و فشارها را جهت اقناع طرف مقابل گنجاند که با شرایط یک مناظره و گفتگوی سالم و عادلانه ممکن است متفاوت باشد.

علیرضا محمدی

جام‌جم