دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

اصلاح فرهنگ


اصلاح فرهنگ

عرض شد که اگر از معبر امواج زنده و زاینده «فرهنگ» به مسائل، مشکلات و معضلات کشور نگاه کنیم نه تنها راه حل نهایی کم هزینه تر و بهینه تر است بلکه ماناتروکاری تر هم هست. درواقع به جای …

عرض شد که اگر از معبر امواج زنده و زاینده «فرهنگ» به مسائل، مشکلات و معضلات کشور نگاه کنیم نه تنها راه حل نهایی کم هزینه تر و بهینه تر است بلکه ماناتروکاری تر هم هست. درواقع به جای درمان مسکن گونه به درمان عمقی پرداخته ایم تا تنها یک ۳۶۵ روز را به شعاری و کاری گره نزنیم و سال های سال بر مدار اصلاح رشد کنیم و قد بکشیم؛ وقتی بیماری را با مسکن و آرام بخش، سرگرم می کنیم تنها زمان درمان را عقب می اندازیم و حواسمان را از درد به جایی دیگر پرت می کنیم و دقایقی بعد دوباره درد سروکله اش پیدا می شود و این یعنی فریب خود برای یک استراحت چندساعته، یک غفلت چندروزه و یک حواس پرتی مدت دار...

کمی به اطراف نگاه کنیم؛ فرهنگ «امروزنگری» رفته رفته دارد در کنار فرهنگ « جبر مداری » به روشی پذیرفته شده- چه از سوی مجریان و چه از سوی مردم- تبدیل می شود؛ چه آنکه اکثر طرح های ملی و گاه بومی درحال حاضر بر روی همین دو خط موازی ریل اجرایی در حرکت است؛ «نیاز امروز و جبر در اجرا».

یادتان هست که رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی از بی توجهی محض رانندگان به تابلوهای راهنمایی- رانندگی گلایه کرده بود؟! یادتان هست که در اوج آلودگی تهران، نیروهای پلیس همراه با قفل های زردرنگ چرخ ماشین، شاخص هوای پاک را در پایتخت تنظیم کردند؟ یادتان هست که کمربند ایمنی در... مصرف بنزین آزاد... خرید نان صنعتی... دیگر تقریبا برایمان عادی شده اجرای هر طرحی را با یک اهرم اجبار ببینیم و بپذیریم! آن هم وقتی می دانیم تأثیر و مانایی چنین طرح هایی در حد «وجود ناظر و رفع نیاز» متوقف می شود! درحالی که فرهنگ به سان آب و هوایی است که نیاز آدمی را برای همیشه تأمین می کند و هیچ بنی بشری نمی تواند بگوید از این حیاتی ترین نیازهای یک عمر خود بی نیاز و یا به آن بی توجه است.

بر همین اساس اگر الگوهای فرهنگی در کشور به سامان برسد، همه دردهای پیکره ایران عزیز، از جمله «الگوی بی الگوی مصرف» هم به طور کامل درمان می شود؛ شاید البته ضعف هایی بماند که دیگر به خاطر ویروسی شدن برخی جوارح پیکر است و نه تمام بدن! راستی شما فکر می کنید علت هجوم سالیانه ۸ میلیون پرونده قضایی- واقعا باید از این رقم رقت بار تأسف خورد اگر نگریست- به دادسراها و دادگاه ها و مجامع حل اختلاف چیست؟ جز اینکه ما از فرهنگ اصیل اسلامی و اخلاق و منش دینی فاصله گرفته ایم؟ جز اینکه آستانه تحمل مردم پائین آمده است و «گذشت» و «ایثار» در تاروپود زندگی ماشینی گم شده است؟ کتمان نمی کنیم که این دردهای پیکره کشور با شرایط اجتماعی- اقتصادی بی ارتباط است ولی تاریخ نشان می دهد ملت ما در شرایطی به مراتب بدتر از برهه های کنونی و در بحبوحه ناداریی ها و نقص ها و فشارها، با تکیه بر همان اصول اعتقادی و دین مداری، از گردنه ها به سلامت عبور کرده است به هر حال ما دورانی بدتر از روزها و شب های دفاع مقدس که نداشته ایم! اگر بپذیریم که «فرهنگ» مجموعه ای از اعتقادات، ارزش ها، نگرش ها، آداب و رسوم است باید قبول کنیم که امروز ایمان و اعتقاد ما و عمق فرهنگ دینی ما مخدوش شده است و این البته به شرایط سیاسی کشور هم مرتبط است اما ورودی های فرهنگی، ایستگاه های تولید و توزیع فرهنگ، کارخانه های محرک ایده و فکر و ترمیم روحی و معنوی جامعه هم بی تردید در کاهش نفوذ فرهنگ بر زندگی امروز ایرانی تأثیر گذاشته است؛ دانشگاه های عظیمی چون صدا و سیما، ویترین هنرهای هفت گانه، مساجد، حوزه های علمیه و جریان های فرهنگ ساز همچون مطبوعات و کتاب، بدون شک در تنزل این نگاه فرهنگی خرد و کلان در جامعه موثر بوده است.

امروزه در کوچکترین نزاع خیابانی، درگیری و فحاشی چونان «آب و هوا» در فضا منتشر می شود؛ چرا؟ اسراف تغییر نام داده است و شده است: مصرف! تجملات و غیرضروریات خانواده، اوجب واجبات شده است! حرص و طمع به یک آنفلوانزای فراگیر تبدیل شده و همه مردم در هر طبقه و محله ای می خواهند همان چیزهایی را داشته باشند که مردم بهترین طبقه و محله شهر!

در سال های ابتدایی انقلاب، «فرهنگ قناعت» در کنار تفاخر به زندگی عادی، رمز حیات بانشاط جامعه بود؛ و بی سوادی به عنوان یک معضل فرهنگی شناسایی و به دست طبیب سپرده شد؛ اما کم کم بیماری جدیدی وارد کشور شد که هیچ کلاس نهضتی تا امروز نتوانسته برای رفع آن موثر باشد؛ «بی فرهنگی» که صدها برابر مخرب تر از بی سوادی است چرا که بی فرهنگی، فقر فرهنگی می آورد و فقر هم عامل ابتدایی و اصلی «سقوط» یک ملت است؛ چه فقر فرهنگی، چه فقر اقتصادی... چه آنکه فقر اقتصادی قابل مشاهده است اما فقر فرهنگی از آنجا که دیده نمی شود، بیماری هم محسوب نمی شود و در نتیجه مراجعه ای به طبیب نمی شود و...

قارچ سمی «فقر» چنان خود را بین جامعه گردن می کشد که مردم به عنوان قاعده اصلی یک جامعه بی آنکه خود متوجه باشند به «سرطان فقر فرهنگی» مبتلا می شوند آنگاه علاقه به خرید روزانه ۲ عدد لپ لپ و سالیانه یک عدد کتاب خیلی عادی می شود! خواندن تیترهای مطبوعات از پشت دکه و صرف ۸ ساعت زمان در یک روز برای تماشای تلویزیون با تبلیغات میان برنامه ای به هیچ وجه درد محسوب نمی شود... تیراژ میلیونی گوشی تلفن همراه و ۱۲۰۰ نسخه ای کتاب در کشور اصلا اهمیت پیدا نمی کند و... مبنای ۱۴هزار سکه بهار آزادی به عنوان مهریه چیست؟ جز بی سوادی فرهنگی که طرفین ازدواج را یک معامله پایای می بینند و در قبال این مهریه ۳۰ میلیون تومان جهیزیه طلب می کنند...بی جهت نیست که بسیاری از اندیشمندان معاصر جهانی شدن را «تحول فرهنگی» معنا کرده اند چرا که زندگی در دهکده جهانی نمی تواند حرکت بر مدار «هوس، عادت و بی فرهنگی» باشد!

محسن حدادی