سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
حقایق این سینمای نجیب
ادعای غریبی نیست اگر بگوییم حالا دیگر سینمای مستند یکی از بازوهای هنر هفتم است و اگر به اندازه سینمای داستانی تأثیرگذار نباشد تأثیرش کمتر از آن هم نخواهد بود.با علم به خاصیت سینمای مستند و به تصویر کشیدن حقیقتهای پیدا و پنهان زندگی اما انگار شرقیها محلی برای این نوع روایتها ندارند و یا شاید سینمای ایران پذیرای نمایش حقایق و انعکاس آنچه در جامعه به دیدن آن در قالب داستان و قصه تن میدهیم، با شکل و شمایل مستند نیست.چرایی این مسئله موضوعی است که سالها بر سر آن بحث و جدل بوده اما هنوز جواب قطعی و مناسبی برای توجیه این کم کاریها پیدا نشده است.انصافاً اگر نگاهی به قدمت سینمای مستند قبل و بعد از انقلاب بیندازیم دشوار است که بهانههای ریز و درشتی چون جا نیفتادن مستند میان مخاطب عام و کمبود سالنهای سینما برای اکران را دلیل موجهی برای در حاشیه قرار گرفتن سینمای نجیب حقیقت بدانیم.آن زمان که اولین کارگردانان بنام سینمای ایران کلید به یاد ماندنیترین فیلم هایشان را میزدند مستندسازان در حال ساخت پروژههای عظیمی بودند که همپای آثار داستانی دیده و مطرح میشد و باید حق داد به همه کسانی که افول نمایش حقیقتها در عصر ارتباطات برایشان تا اندازه زیادی غیر قابل باور است.
همه اینها نشان دهنده این است که فکر کردن به اکران مستند در سینمای ایران توقع بیجا و اتفاق دور از ذهنی نیست.اما مشکلات قابل تأملی در این زمینه وجود دارد که یکی از مهمترین آنها کمبود سرمایه در سینمای مستند است. «بحث بازگشت سرمایه در سینمای مستند کاملاً منتفی است. بجز موارد محدودی که برخی از دوستان موفق میشوند فیلمشان را به کانالهای داخلی و خارجی بفروشند و آنگاه به بازگشت سرمایه امیدوار میشوند. الآن کمتر کسی پیدا میشود سرمایهاش را در اختیار فیلمها قرار دهد و انتظار داشته باشد سرمایه اش برگردد.» اکران زمانی معنا پیدا میکند که تهیه کننده انتظار بازگشت سرمایه فیلم را داشته باشد و انتظار دور از ذهنی هم نیست اما سعید رشتیان مستندسازی که سال هاست در حوزه سینمای مستند تهیه کنندگی هم کرده معتقد است تهیه کنندگی سینمای مستند زمانی که برای آن برنامه اکرانی در نظر گرفته نشود بیاثر است.
اما اکران نیازمند مقدمه چینی لازم است و اگر قرار باشد با سینمای مستند متفاوت از سینمای داستانی برخورد شود آنوقت اکران هم تأثیری برای جذب مخاطب نخواهد داشت. بهرامی نژاد مستندساز جوانی است که مسئولیت صدا و سیما را به مراتب سنگینتر از مسئولیت سینما در زمینه فیلمهای مستند میداند: در همه کشورهای دنیا تلویزیون سردمدار نمایش آثار مستند است و اصلاً مردم از طریق این رسانه با فیلمهای مستند خو میگیرند و به دیدن آن عادت میکنند. آنقدر مستندهای خوب باید به مردم نشان بدهیم که بعدها خودشان ترغیب شوند مثل سینمای داستانی برای دیدن مستند هزینه صرف کنند و در سالنهای سینما حاضر شوند.
او بعد از تلویزیون نقش عمده را متوجه نهادهای فرهنگی و دانشگاهها میداند و میگوید: تعداد سالنهای نمایش ما در شهرهای مختلف آنقدر نیست که بدون آزمون و خطا تعدادی از آنها را به سینمای مستند اختصاص دهیم و اگر این اتفاق هم بیفتد تنها در شهر تهران اکران سینمای مستند امکان پذیر است. شهرستان هایی که یک سالن سینما برای نمایش فیلم در اختیار دارند نمیتوانند حرف از اکران سینمای مستند بزنند.بعد از تلویزیون هم نوبت فرهنگسراها و نهادهای فرهنگی و دانشگاه هایی است که سالن نمایش دارند.اگر نمایش فیلمهای مستند در این سالنها پیگیری شود، می توان امیدوار بود که نسلهای بعد با سینمای مستند خو بگیرند.
به وجود آوردن امکان نمایش برای فیلم مستند به تنهایی کافی نیست و باید اطمینان پیدا کرد که حقیقت به تصویر کشیده شده دردی از دردهای جامعه را درمان میکند یا خیر.اساساً یکی از ویژگی هایی که سینمای مستند اغلب به آن مینازد هم همین است.مسائل مختلف اجتماعی که به بهانه مستند مطرح شدنشان میتوان زیر ذره بین قرار داد و به خاطر داشتن این نوع از سینما به آن بالید.اما با وجود چنین زمینهای کمتر کارگردانی سراغ موضوعات ملتهب اجتماعی میرود.بارها در جشنوارههای مختلفی چون سینما حقیقت و جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران دیده ایم به واسطه نمایش مستندی سالن مملو از جمعیت است و این مستندها اغلب دست روی موضوعات اجتماعی که مشکلات روز است، گذاشته است.
«دوره زمانه نمایش فیلمهای مستند هنری به سر آمده است.مردم ما چقدر باید مراحل ساخت کوزه و میناگری و... را ببینند؟نمایش آیین و رسم و رسوم قومهای مختلف مخاطب خاص خودش را دارد اما مطرح کردن موضوعات اجتماعی چیزی نیست که تنها قشر خاصی از مردم با آن رو به رو باشند.اگر مستند جذاب باشد و ناگفتههای مردم را مطرح کند به قدر کافی مخاطب برای اکران عمومی دارد اما اگر قرار باشد ما فیلمهای هنری که سالها از تلویزیون پخش شدهاند را روی صحنه ببریم نمیتوانیم امیدوار باشیم چراغ سینمای مستند روشن بماند.»
فرهاد ورهرام از مستند سازان با تجربهای است که علاوه بر موضوع فیلمهای مستند حضور تهیه کنندگان و ریسک آنها برای تأمین هزینههای فیلمهای مستند را هم از نکات قابل توجه میداند: اگر هر کدام از تهیه کنندگان سینمای داستانی از یک فیلم مستند حمایت کنند اوضاع مستند بهتر از اینها میشود.تهیه کننده باید ریسک کند و فیلم را جز ارائه در جشنوارههای مختلف به تلویزیون هم معرفی کند چون اتکا به نمایش در جشنوارهها که اغلب مخاطبان خاصی دارد نه دردی از کارگردان دوا میکند و نه از جامعه.
فیلمهای مستند فانوس هاییاند که جای جای تونل سینمای ایران را روشن کرده اند.کاش چراغ سینمای ایران، به این زودی رو به زوال نرود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست