جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

عشق به طبیعت در اشعار معاصر ایران


عشق به طبیعت در اشعار معاصر ایران

عشق و احترام به طبیعت پایه و اساس عمیقی درفرهنگ هنر و عرفان ایران باستان داردکه ابعادمختلفی رادربرمی گیرد.چنانچه با بررسی و ترویج آنها می توان به آگاهی های اخلاق زیست محیطی …

عشق و احترام به طبیعت پایه و اساس عمیقی درفرهنگ هنر و عرفان ایران باستان داردکه ابعادمختلفی رادربرمی گیرد.چنانچه با بررسی و ترویج آنها می توان به آگاهی های اخلاق زیست محیطی با معیارهای عصرامروز،یاری رساند.

در اشعار معاصر ایران،علاوه برغم اندوه مضامینی دیگرچون اخلاق زیست محیطی هویدا می گردد.

ازجمله شعرا معاصر ایرانی یعنی فروغ فرخزاد و سهراب سپهری، اخلاق زیست محیطی رایکی ازپارامترهای مهم در برابر سرنوشت جامعه بشری اهمیت می‌شمردند.

چنانچه نمادهایی ازجمله زمین خاک باغچه وبسیارواژه های این چنینی درشعرهای آین دوفردبیانگرآن حس ودردی می باشد که انسان دنیای امروزباآن درگیرشده است:

احساس انزوال زمین

طبیعت وسرانجام پایان زندگی

درشعرفروغ فرخزادمی توان نوعی برداشت مادرانه راازطبیعت الهام گرفت که شبیه نظریه زیست محیطی فرضیه گایا (الهه طبیعت زنده)است وبشررابه این دیدگاه نزدیک می کند.علاوه براین سهراب درشعرخویش نوعی جهان نگری نوین نسبت به طبیعت داردکه ازاندیشه های شرقی وعرفان وحدت وجودی مایه گرفته است.

این شاعران بااحساس درون والهام گرفته ازطبیعت خویش به ماهشدارمی دهندکه نسبت به جهان هستی وسرنوشت انسان امروزبرروی کره زمین که درحال نابودی است ، آگاهی های زرف تر وکاوش بیشتررابدست آوریم.بااین مقدمه به گزیده ای از اشعاراین دوشاعر با نگاهی نووازدیدگاه فلسفه زیست بوم گرایی می توان نگریست.

دلم برای باغچه می سوزد:

...

کسی به فکر گلهانیست

کسی به فکرماهی نیست

کسی نمی خواهد

باورکندکه باغچه داردمی میرد

که قلب باغچه داردآرام آرام

ازخاطرات سبزتهی می شود

وحس باغچه انگار

چیزی مجرداست که درانزوای باغچه پوسیده است.

(ازمجموعه ایمان بیاوریم به آغازفصل سرد:فروغ فرخزاد)

صدای پای آب:

.....

من به آغاززمین نزدیکم

نبض گلها را می گیرم

آشناهستم به،سرنوشت ترآب،عادت سبز درخت

روح من درجهت تازه ی اشیاءجاری است

.....

لب دریابرویم،

توردرآب بیاندازیم

وبگیریم طراوت راازآب

ریگی ازروی زمین برداریم

وزن بودن را احساس کنیم

.....

کارمانیست شناسایی راز گل سرخ

کارماشایداین است

که درافسون گل سرخ شناورباشیم،

پشت دانایی اردبزنیم.

دست درجذبه ی یک برگ بشوییم .سرخوان برویم

صبح هاوقتی خورشید،درمی آیدمتولدبشویم

هیجان هادرپروازدهیم

روی ادراک فضا،رنگ،صدا،پنجره گل نم بزنیم.

آسمان رابنشانیم میان دوهجای هستی

ریه راازابدیت پروخالی بکنیم.

باردانش راازدوش پرستوبه زمین بگذاریم.

نام رابازستانیم ازابر،

ازچنار،ازپشه،ازتابستان

روی پای ترباران به بلندی محبت برویم

دربه روی بشر و نور و گیاه و حشره بازکنیم.

(ازمجموعه هشت کتاب :سهراب سپهری)

گردآورنده: شیوایزدانی فرد

باتشکر از جواد مهدیزاده