شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا

نخستین یار پیامبر ص كیست


نخستین یار پیامبر ص كیست

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با اراده ای پولادین از جانب حق آمده بود و می خواست این مردمان را از گمراهی به راه هدایت سوق دهد پس زمزمه حق را بر جزیرهٔ العرب جاری ساخت

در این نوشتار به فهرستی از معتقدان و روایات اهل سنّت كه «نخستین مسلمان بودن» علی علیه‏السلام را نشان می‏دهد، اشاره می‏كنیم.

مُسلمِ اوّل، شه مردان علی علیه‏السلام عشق را سرمایه ایمان علی علیه‏السلام ۱

«در آن روزگار، زمینیان، ملت‏های پراكنده‏ای بودند با گرایش‏های ناهمسو و روش‏های گوناگون در سویی، كسانی می‏زیستند كه برای شناخت خدا به قیاس آویخته بودند و در دیگر سو، قومی زندگی می‏كردند كه در نام خدا به دام الحاد فرو افتاده و گروهی نیز بت پرستی را پیشه خود ساخته بودند...».۲

آری خداوند، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را در چنین شرایطی برانگیخت؛ اما هدایت مردمانی كه عمری را در كفر و زبونی سپری كرده بودند، كاری بس دشوار بود. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با اراده‏ای پولادین از جانب حق آمده بود و می‏خواست این مردمان را از گمراهی به راه هدایت سوق دهد؛ پس زمزمه حق را بر جزیرهٔ‏العرب جاری ساخت. اما در آن اوضاع كه شعله‏های فساد زبانه می‏كشید، كسی آمادگی پذیرش چنین دعوتی را نداشت، مگر كسی كه دل و جانی صاف و بی‏آلایش داشته باشد و در این میان نخستین كسی كه دارای چنین اوصافی بود، كسی جز علی علیه‏السلام نبود.

آری علی علیه‏السلام زمزمه حق را شنید و با دل و جان به ندای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم خدا لبیك گفت و چنین افتخاری را در طول تاریخ برای خویش ثبت كرد... و خود را با نام زیبای «نخستین یار» آراست.

در این نوشتار به فهرستی از معتقدان و روایات اهل سنّت كه «نخستین مسلمان بودن» علی علیه‏السلام را نشان می‏دهد، اشاره می‏كنیم.

●پیشگامی علی علیه‏السلام از نگاه صحابه و تابعان

بزرگان صحابه و تابعان و بسیاری از محدّثان و مورّخان اهل سنّت بر این باورند كه علی بن ابیطالب علیه‏السلام نخستین مسلمان است.

پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و خودِ علی علیه‏السلام نخستین مسلمان را حضرت علی می‏دانند.

زید بن ارقم، عبداللّه بن عباس، انس بن مالك، سلمان فارسی، ابوایّوب انصاری، ابوذرغفاری، ابوسعید خُدری، عفیف كِندی، خلیل بن احمد فراهیدی، ابی‏لیلی، ابواسحاق، عمر بن خطّاب، سعد بن ابی‏وقّاص، عبدالرّحمن بن عوف، ابوموسی اشعری، حسن بصری و... از جمله صحابه و تابعانی هستند كه بر تقدّم اسلام علی علیه‏السلام تصریح كرده‏اند.

● محدّثان و مورّخان اهل سنّت

ابن اسحاق می‏گوید:

نخستین كسی كه از پیامبر پیروی كرد و به او ایمان آورد، علی بن ابیطالب و بعد از او زید بن حارثه است.۳

خطیب بغدادی:

علی علیه‏السلام اوّل كسی است كه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را تصدیق كرده است.۴

ابن حجر عسقلانی:

علی بن ابیطالب علیه‏السلام پسر عموی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و داماد ایشان است... و بهتر این است كه ایشان اول مسلمان باشد.۵

و در جای دیگر می‏گوید:

طبق قول اكثر اهل علم، ایشان اوّل كسی است كه اسلام آورده است.۶

ابن عبدالبرّ قرطبی می‏گوید:

علی بن ابیطالب علیه‏السلام ، اوّلین مرد و خدیجه، نخستین زنی است كه به خدا و رسول او ایمان آوردند.۷

ابن اثیر:

تقدّم در اسلام، با امام علی علیه‏السلام است.۸

● ابن جوزی:

پیشگامان در اسلام، حضرت خدیجه علیهاالسلام و حضرت علی علیه‏السلام هستند.۹

ابن ابی‏الحدید نیز قائل به تقدّم اسلام امام علی علیه‏السلام است و بحث مفصلی در این رابطه دارد.۱۰

ابن حبّان نیز قائل به تقدّم اسلام امام علی علیه‏السلام است.۱۱

صفدی می‏گوید:

سلمان، ابوذر، مقداد، خبّاب و زید بن اسلم روایت كرده‏اند كه امام علی علیه‏السلام نخستین مسلمان بوده و بر همگان برتری دارد.۱۲

دِمْیَری بر این باور است كه حضرت علی علیه‏السلام نخستین مسلمان و نمازگزار است.۱۳

بیهقی نیز علی را نخستین مسلمان می‏داند.۱۴

مسعودی می‏گوید:

طبق قول اهل بیت و پیروان آنان، علی نخستین مسلمان و نمازگزار است.۱۵

سبط بن جوزی نیز نخستین مسلمان و نمازگزار را علی علیه‏السلام می‏داند.۱۶

گروهی از متأخّرین نیز قائل به تقدّم اسلامِ حضرت علی علیه‏السلام بر همگان هستند.۱۷

● آمار احادیث

شمارش و دسته بندی روایاتی كه نص بر تقدّم اسلام امیرمؤمنان هستند، براساس ترتیبی است كه ابن عساكر۱۸ در تاریخ دمشق جمع آوری كرده؛ زیرا اكثر روایات و نصوص كه تصریح بر تقدّم ایمان و اسلام امام علی علیه‏السلام دارد، در این كتاب جمع آوری شده است.۱۹

● روایات پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم

ابن عساكر چهارده حدیث از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، كه تصریح برتقدّم اسلام امام علی علیه‏السلام دارد، نقل می‏كند كه پنج تای آن را به خاطر شیعی بودن راویانش، مردود می‏شمارد و بقیه را قبول می‏كند.۲۰

● روایات امام علی علیه‏السلام

ابن عساكر پانزده حدیث از امام علی علیه‏السلام نقل می‏كند كه در آنها خود حضرت در مقاطع گوناگون، اوّل مسلمان بودن خویش را اعلام داشته است. وی یك روایت را باطل و بقیه را صحیح می‏داند.۲۱

همچنین ابن عساكر در تأیید تقدّم اسلامِ علی علیه‏السلام بر سایرین، روایاتی نقل نموده كه همه آنها را پذیرفته است. اكنون نام راویان و تعداد روایتشان را می‏آوریم:

. ابوایّوب انصاری، ۲ روایت.۲۲

. سلمان فارسی، ۴ روایت.۲۳

. ابن عباس، ۹ روایت.۲۴

. زید بن ارقم، ۱۱ روایت.۲۵

. حسن بصری، ۴ روایت.۲۶

. ابورافع، ۲ روایت.۲۷

۷. عمر بن خطّاب، ۲ روایت.۲۸

. مجاهد، ۱ روایت.۲۹

. مالك بن حویرث، ۱ روایت.۳۰

۰. عبدالرّحمن بن عوف، ۱ روایت.۳۱

۱. انس بن مالك، ۸ روایت.۳۲

۲. ابن عساكر از ابوذرغفاری نیز ۴ روایت نقل كرده كه سه تای آنها را پذیرفته است.۳۳

● نقل روایات، توسّط اهل سنّت

در اینجا چكیده روایات كسانی كه تقدّم اسلام امام علی علیه‏السلام را روایت كرده‏اند، ذكر می‏گردد و به دنبال هر روایت، توثیق و تأیید آن ـ كه توسّط عالمان اهل سنّت انجام گرفته‏ـ آورده می‏شود.

ابن عباس:

قال رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «علیّ اول من آمن بی و صدّقنی».

و نیز می‏گوید:

قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم :«صلّت الملائكهٔ علیّ و علی بن ابی‏طالب سبع سنین»، قالوا: و لم ذلك یا رسول الله؟ قال: «لم یكن معی من الرجال غیره.»۳۴

ابو ایّوب انصاری:

قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «صلّت الملائكهٔ علیّ و علی (بن ابی‏طالب) بسبع سنین لاِءنّا نصلّی لیس معنا احد یصلّی غیرنا».۳۵

ابن عساكر این سه روایت را قبول می‏كند.

از دو روایت اخیر به دست می‏آید كه از ابتدای اسلامِ علی علیه‏السلام ـ كه وی در سنّ هفت یا هشت سالگی بوده ـ تا زمانی كه بر او «رَجُل» اطلاق شده ـ یعنی پانزده سالگی ـ احدی غیر از او مسلمان نشده است.

● سلمان:

قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «اوّلكم وروداً علیّ الحوض اوّلكم اسلاماً علیّ بن ابی‏طالب».۳۶

و نیز می‏گوید:

قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «اوّلكم وارداً علیّ الحوض و اوّلكم اسلاماً علیّ بن ابی‏طالب».۳۷

ابن عساكر، حاكم نیشابوری و ذهبی، این دو روایت را صحیح می‏دانند؛ همچنین ذهبی برای تأیید این روایت، طریق دیگری نیز ذكر می‏كند.۳۸

● عایشه:

قال النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «یا عایشهٔ دعی لی اخی فانّه اوّل النّاس اسلاماً و آخر النّاس بی عهداً و اوّل النّاس لی لقیاً یوم القیامهٔ».۳۹

● ابی‏لیلی:

قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «الصدّیقون ثلاثهٔ: حبیب النّجار، مؤمن آل یاسین الذی قال «یا قوم اتّبعوا المرسلین» و حزقیل مؤمن آل فرعون الذی قال: «اتقتلون رجلاً یقول ربّی اللّه» و علی بن ابی‏طالب و هو افضلكم».۴۰

● ابوذر:

سمعت النبیّ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم یقول لعلیّ بن ابی‏طالب: «انت اوّل من آمن بی و انت اوّل من یصافحنی یوم القیامهٔ و انت الصّدّیق الاكبر و انت الفاروق الذی یفرق بین الحقّ و الباطل و انت یعسوب المؤمنین و المال یعسوب الكفّار».۴۱

ابن جوزی این حدیث را به دلیل اینكه در سند آن «عبّاد بن یعقوب»۴۲ است ـ و او از شیعیان است ـ تضعیف می‏كند.۴۳ اما سخن عالمان اهل سنّت درباره عبّاد بن یعقوب چیز دیگر است. آنان او را در حالی كه شیعه است معتبر می‏دانند، به گونه‏ای كه بزرگانی چون: بخاری، ترمذی، ابوداود، ابن خزیمه و ابن ماجه در كتاب‏هایشان با احادیث وی احتجاج كرده‏اند.۴۴ و این، نشانه وثاقت و اعتبار «عبّاد بن یعقوب» است.

ابن حجر عسقلانی می‏گوید:

عبّاد، راستگوست.۴۵

دارقطنی نیز می‏گوید:

عبّاد بن یعقوب، شیعه است؛ اما راستگوست.۴۶

ابوحاتم می‏گوید:

عبّاد، نسبتاً مورد اعتماد است.۴۷

ابن خزیمه وقتی از عبّاد بن یعقوب روایت نقل می‏كرد، چنین می‏گفت:

«حدثنا الثقهٔ».۴۸

هیثمی نیز وی را از ثقات می‏داند.۴۹

ذهبی می‏گوید:

عبّاد از افراطی‏های شیعه است؛ اما در حدیث راستگوست.۵۰

در جای دیگر می‏گوید:

عبّاد، عالم راستگو و روایتگر شیعه است.۵۱

بدین ترتیب، «روایت» عبّاد تقویت شده و دیگر اعتباری برای گفتار ابن جوزی باقی نمی‏ماند.

● ابی‏سعید خدری:

قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم لعلیّ... فضرب بین كتفیه: «یا علی لك سبع خصال لایحاجّك فیهنّ احد یوم القیامهٔ: انت اوّل المؤمنین باللّه ایماناً و اوفاههم بعهداللّه و اقومهم بأمراللّه و ارأفهم بالرعیهٔ و اقسمهم بالسّویهٔ و اعملهم بالقضیه واعظمهم مزیهٔ یوم القیامهٔ».۵۲

● قال النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «لقد زوجتكِ و انّه لاوّل اصحابی سلما و اكثرهم عِلماً و اعظمهم حِلماً».۵۳

این گفتار، خطاب پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به فاطمه زهرا علیهاالسلام هنگام ازدواج با امام علی علیه‏السلام است.

هیثمی ذیل این روایت می‏گوید: اسناد این حدیث، صحیح است.۵۴

انس بن مالك:

انّ النبی قال لابنته فاطمه: «قد زوجتكِ اعظمهم حلماً و اقدمهم سلماً و اكثرهم علماً».۵۵

ذهبی برای این حدیث، سه طریق از انس بن مالك، معقل بن یسار و جابر بن یزید جُعفی نقل كرده و دو طریق آن را تقویت می‏كند.۵۶

معقل بن یسار:

... دخلنا علی فاطمهٔ فقال النبی لها: «اما ترضین انّی زوّجتك اقدم امتی سلماً و اكثرهم علماً و اعظمهم حلماً».۵۷

هیثمی این حدیث را توثیق می‏كند.۵۸

● ابن عباس:

«انّ النبیقال: الصدّیقون ثلاثهٔ: حزقیل مؤمن آل فرعون، و حبیب النّجار صاحب یس و علی بن ابیطالب».۵۹

و نیز می‏گوید:

«قال رسول اللّه: السُّبَّق ثلاثهٔ: السابق الی موسی، یوشع بن نون و السابق الی عیسی، صاحب یس و السابق الی محمد، علی بن ابیطالب».۶۰

هیثمی این حدیث را تقویت می‏كند.۶۱

البانی نیز این حدیث را از احادیث صحیح می‏داند.۶۲

● عایشه:

«قال النبی: السُّبَّق ثلاثهٔ: السابق الی موسی، یوشع بن نون و السابق الی عیسی، صاحب یس و السابق الی محمد، علی بن ابیطالب».۶۳

عبدالرّحمن بن عوف:

«لمّا حضر النبی الوفاهٔ قالوا: یارسول اللّه اوصینا، قال: اوصیكم بالسابقین الاوّلین و بأبنائهم من بعدهم، و بأبنائهم من بعدهم، و بأبنائهم من بعدهم، الاّ تفعلوا لا یقبل منكم صرف و لا عدل».۶۴

هیثمی در توثیق این حدیث، چنین می‏گوید:

«رجاله ثقات».۶۵

علی علیه‏السلام :

«بُعِثَ رسول اللّه یوم الاثنین و اسلمتُ یوم‏الثلاثاء».۶۶

حبّهٔ:

«قا علی علیه‏السلام : اللّهمّ لا اعترف عبداً من هذه الامهٔ عبدك قبلی غیر نبیك (ثلاث مرّات) لقد صلّیتُ قبل ان یصلّی النّاس سبعاً».۶۷

هیثمی این حدیث را تقویت كرده و می‏گوید:

«سناده حسنٌ».۶۸

بّهٔ بن جوین:

«قال علی علیه‏السلام : عبدتُ اللّه مع رسول اللّه سبع سنین، قبل ان یعبده احد من هذه الامهٔ».۶۹

علی علیه‏السلام :

«اناعبداللّه و اخو رسوله و انا الصدّیق الاكبر لایقولها بعدی الاّ كاذب مفترٍ صلّیتُ مع رسول اللّه قبل النّاس بسبع سنین».۷۰

حاكم نیشابوری می‏گوید:

«هذا الحدیث صحیح الاسناد».۷۱

ابن كثیر در تأیید روایت یاد شده، می‏گوید:

«نسائی در كتاب خصائص امام علی علیه‏السلام (از احمد بن سلیمان) و ابن ماجه در سنن، این حدیث را نقل می‏كند.»۷۲

بوصیری نیز می‏گوید:

«هذا اسنادٌ صحیح».۷۳

پی‏نوشت‏ها:

. دیوان اقبال لاهوری، ص ۱۱۴.

. فرهنگ آفتاب، ج ۲، ص ۷۷۶.

. المعارف، ص ۱۶۸.

. تاریخ بغداد، ج ۱، ص ۱۳۳.

. تقریب التهذیب، ج ۲، ص ۳۹. جالب این است كه در چاپ جدید تقریب التهذیب، كلام ابن حجر عسقلانی را تحریف كرده‏اند و این گونه نوشته‏اند: «جمعی می‏گویند: اولین نفر كه به اسلام گروید، علی بن ابیطالب(ع) است». (تحریر تقریب التهذیب، ج ۳، ص ۲۳۱).

. الاصابهٔ، ج ۲، ص ۵۰۶.

۷. الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۹۷.

. الكامل فی‏التاریخ، ج ۱، ص ۴۸۴ و ۴۸۵.

. الوفاء باحوال المصطفی، ص ۱۶۳ و ۱۶۴.

۰.. شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۳۲، ج ۴، ص ۳۱۹ و ج ۱۳، ص ۱۴۸.

۱. السیرهٔ النبویهٔ و اخبار الخلفاء، ج ۱، ص ۶۷ و ۶۸؛ كتاب الثقات، ج ۱، ص ۵۲.

۲. الوافی بالوفیات، ج ۲۱، ص ۲۶۹ و ۲۷۰.

۳. حیاهٔ الحیوان الكبری، ج ۱، ص ۷۹.

۴. السنن الكبری، نسائی، ج ۹، ص ۹۴ و ۹۵؛ السنن الصغری، ج ۱، ص ۵۷۰؛ ج ۲، ص ۳۶۵.

۵.التنبیه و الاشراف، ص ۱۹۸.

۶.تذكرهٔ الخواص، ص ۲۶.

۷.موسوعهٔ الفقه الاسلام، ج ۱، ص ۲۶۹؛ شباب حول الرسول، ص ۲۱.

۸. ذهبی درباره وی می‏گوید: «الامام العلاّمهٔ الحافظ، الكبیر، المجوّد محدّث الشام ثقهٔ الدین»؛ سیراعلام النبلاء، ج ۲۰، ص ۵۵۴.

۹. علامه امینی تمامی روایاتی را كه از منابع اهل سنّت است، به تفصیل نقل می‏كند. ر.ك: الغدیر، ج ۳، ص ۲۲۰، چ قدیم و ج ۳، ص ۳۱۰، چ جدید.

۰. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۳۹ـ۴۴.

۱. همان، ص ۳۰ و ۳۴.

۲. همان، ص ۳۹ و ۴۰.

۳. همان، ص ۴۰ و ۴۱.

۴. همان، ص ۲۷، ۳۵، ۳۶ و ۴۲.

۵. همان، ص ۳۶ و ۳۸.

۶. همان، ص ۲۷.

۷. همان، ص ۲۷ و ۲۸.

۸. همان، ص ۵۸ و ۵۹؛ كنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۲۴.

۹. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۶۰.

۰. همان، ص ۳۷، ۴۳ و ۴۴.

۱. همان.

۲. همان، ص ۲۸، ۲۹ و ۳۹.

۳. همان، ص ۴۱ و ۴۳.

۴. همان، ص ۳۶.

۵. همان، ص ۴۳ و ۴۴؛ كنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۶، ح ۳۲۹۸۹.

۶. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۰. لازم به ذكر است كه ابن عدی، سند این حدیث را تضعیف كرده (الكامل فی ضعفاء الرجال، ج ۴، ص ۲۹۱ و ۲۹۲)، اما ابن عساكر از طریق دیگر این حدیث را تقویت می‏كند؛ (المطالب العالیهٔ بزوائد المسانید الثمانیهٔ، ابن حجر عسقلانی، ج ۴، ص ۵۷.)

۷. مستدرك، حاكم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۳۶؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۰؛ جامع الاحادیث سیوطی، ج ۳، ص ۳۱۲، ح ۸۸۴۱؛ كنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۱۶، ح ۳۲۹۹۱.

۸. مستدرك، حاكم، ج ۳، ص ۱۳۶.

۹. الاصابهٔ، ج ۸، ص ۱۸۳.

۰. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۳؛ كنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۰۸؛ الصواعق المحرقهٔ، ج ۲، ص ۳۶۵؛ مختصر المنهاج، شمس الدین ذهبی، ص ۳۰۹.

۱. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۳ و ۴۴؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۷۹؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۲

۲. در وثاقت عبّاد هیچ شكی نیست، اما در مذهب ایشان اختلاف است. شیخ طوسی در الفهرست، ص ۱۱۹، ایشان را عامی المذهب می‏داند و برخی از متأخرین نیز ایشان را سنّی می‏دانند. ر.ك: جامع الرواهٔ، ج ۱، ص ۴۳؛ نقدالرجال، ج ۳، ص ۱۸. اما ابوعلی حائری، آیهٔ‏الله خویی، محقق تستری، علامه نمازی و علامه مامقانی قائل به تشیّع وی هستند و دلیل بر تشیّع وی را دو چیز می‏دانند:

. روایاتی كه عبّاد در رابطه با اهل بیت(ع) نقل كرده است.

. گواهی اهل سنّت در تشیّع عبّاد.

ر.ك: منتهی المقال، ج ۴، ص ۶۲؛ معجم الرجال الحدیث، ج ۹، ص ۲۱۹؛ قاموس الرجال، ج ۵، ص ۶۶۱؛ مستدركات علم الرجال، ج ۴، ص ۳۳۸. قابل ذكر است كه عبّاد حدیث پیامبر در ذمّ معاویه «قال النبی(ص): اذا رأیتم معاویهٔ علی منبری فَقتلوه» را نیز روایت كرده است. (تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۳).

۳. الموضوعات، ج ۱، ص ۳۴۴. جالب این است كه عالمان اهل سنت این كتاب را تضعیف می‏كنند و درباره آن چنین گفته‏اند: «غالب ما فی كتاب ابن الجوزی موضوعٌ»؛ تدریب الراوی، ص ۱۸۳.

۴. رجال الشیعهٔ فی اسانید السنهٔ، محمد جعفر طبسی، ص ۲۱۸؛ رجال صحیح البخاری، ج ۲، ص ۸۶۳؛ میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۳۷۹؛ المراجعات، ص ۹۷.

۵. تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۳۹۴ و ۳۹۵.

۶. میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۳۷۹ و ۳۸۰.

۷. رجال الشیعهٔ فی اسانید السنهٔ، ص ۲۱۵؛ به نقل از الجرح و التعدیل، ج ۶، ص ۸۰، شماره ۴۴۷ (شیخ ثقه).

۸. میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۳۴۰ و ۳۷۹.

۹. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۸۱.

۰. میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۳۷۹.

۱. رجال الشیعهٔ فی اسانید السنهٔ، ص ۲۱۵ به نقل از سیر اعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۵۳۶.

۲. حلیهٔ الاولیاء، ابونعیم اصفهانی، ج ۱، ص ۶۶. روایت مذكور را از طریق معاذ بن جبل نیز نقل كره است؛ حلیهٔ الاولیاء، ج ۱، ص ۶۵ و ۶۶؛ كنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۷.

۳.جامع الاحادیث الكبیر، سیوطی، ج ۵، ص ۶۳، ح ۱۷۲۰۹؛ المصنف، ابن ابی‏شیبه، ج ۶، ص ۳۷۶، ح ۳۲۱۳۱؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۲.

۴. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۲.

۵. سیرالخلفاء الراشدین، ص ۲۳۰؛ المصنف، عبدالرّزاق، ج ۵، ص ۴۹۰.

۶. سیرالخلفاء الرّاشدین، ص ۲۳۰.

۷. مسند، احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۲۶.

۸. مجم الزوائد، ج ۹، ص ۱۲۳، ر.ك: سیرالخلفاء الراشدین، ص ۲۳۰.

۹. تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۳۰۶؛ كنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۰۱؛ الصواعق المحرقهٔ، ج ۲، ص ۳۵۱.

۰. كنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۰۱؛ المعجم الكبیر، ج ۱۱، ص ۷۷؛ الصواعق المحرقهٔ، ج ۲، ص ۳۶۴؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۲.

۱. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۲.

۲. سلسلهٔ‏الاحادیث الصحیحهٔ، ج ۱، ص ۳۶۱.

۳. الصواعق المحرقهٔ، ج ۲، ص ۳۶۴.

۴. معجم الاوسط، ج ۸۷۸؛ مختصرالزوائد، (مسند البزاز)، ج ۲، ص ۳۵۰.

۵. مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۱۷.

۶. مسند ابویعلی، ج ۱، ص ۴۶۶؛ مختصر اتحاف السادهٔ، ج ۵، ص ۱۹۰؛ الصواعق المحرقهٔ، ج ۲، ص ۳۵۱؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۳.

۷. اتحاف المهرهٔ باطراف العشرهٔ، ج ۱۱، ص ۵۴۰؛ معجم الاوسط، طبرانی، ج ۸، ص ۲۰۶؛ كنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۲۲؛ مختصراتحاف السادهٔ، ج ۵، ص ۱۹۰؛ حیاهٔ‏الصحابهٔ، ج ۱، ص ۴۸.

۸. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۲.

۹. سنن الكبری، ج ۵، ص ۱۰۶؛ كنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۲۲؛ الریاض النضرهٔ، ج ۲، ص ۱۱۱.

۷۰. جامع المسانید و السنن، ج ۳۰، ص ۵۷۳، ح ۱۱۶۵؛ مصنّف ابن ابی‏شیبه، ج ۷، ص ۴۹۸؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۴؛ فضائل الصحابهٔ، احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۵۸۶ و ۵۸۷؛ اتحاف المهرهٔ باطراف العشرهٔ، ابن حجر عسقلانی، ج ۱۱، ص ۴۶۵. ابن حجر عسقلانی بعد از نقل این حدیث، تأیید حاكم نیشابوری را نیز نقل می‏كند؛ الریاض النضرهٔ، ج ۲، ص ۱۰۲؛ سنن الكبری، نسائی، ج ۵، ص ۱۰۶؛ خصائص امیرالمؤمنین علی(ع)، نسائی، ص ۲۴ و ۲۵؛ الاوائل، عسكری، ج ۱، ص ۲۰۳؛ تاریخ الامم و الملوك، ج ۲، ص ۳۱۰.

۷۱. المستدرك علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۵۱.

۷۲. جامع المسانید و السنن، ج ۳۰، ص ۵۷۳.

۷۳. زوائد سنن ابن ماجه، ص ۴۶.

۷۴. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۲. لازم به ذكر است كه ذهبی درباره روایت مذكور، می‏گوید: «هذا كذب علی علیّ» (میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۳۶۸)؛ ابن كثیر نیز همانند ذهبی در جای دیگر عصبیّت و بغض خود را نسبت به امام علی علیه‏السلام ابراز داشته و می‏گوید: «هذا الحدیث منكَر بكل حال و لایقوله علیّ و كیف یمكن ان یصلی قبل الناس بسبع سنین هذا الامر لایتصوّر اصلاً» (البدایهٔ و النهایهٔ، ج ۳، ص ۲۵ و ۲۶)؛ همچنین برخی از متأخرین این حدیث را باطل می‏دانند (الالبانی، ضعیف سنن ابن ماجه، ص ۱۴)، این همه اقوال و تضعیف به خاطر عبّاد بن عبداللّه الاسدی است كه چون شیعه است، مورد تهاجم قرار گرفته؛ اما با این حال، بزرگان اهل سنت همانند ابن حبّان ایشان را در زمره ثقات و معتمدین برشمرده، می‏گوید: «عبّاد من اهل الكوفهٔ یروی عن علی(ع)» (كتاب الثقات، ج ۵، ص ۱۴۱، چ قدیم).

۷۵. فضائل الصحابه، ج ۲، ص ۵۹۰؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۱۴۱؛ تاریخ دمشق، ج ۱، ص ۵۷ (چاپ محمودی)، جامع المسانید و السنن، ج ۱۹، ص ۵۰، ح ۱۱۶؛ تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۲۳۳؛ مناقب ابن مغازلی، ص ۱۵؛ فضایل الخمسهٔ، ج ۱، ص ۱۸۰، به نقل از مسند ابوحنیفه، ص ۲۴۷.

۷۶. تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۳۳۳، ش ۱۹۴۷.

۷۷. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۳.

۷۸. انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۷۹؛ المعارف، ص ۱۶۹؛ كنز العمال، ج ۱۳، ص ۱۶۴؛ تاریخ دمشق، ج ۱، ص ۶۱ (چاپ محمودی).

۷۹. الضعفاء الكبیر، ج ۲، ص ۱۳۱.

۰. الطبقات الكبری، ج ۳، ص ۲۱.

۱. سیرالخلفاء الراشدین، ص ۲۲۷.

۲. تذكرهٔ‏الخواص، ص ۲۶.

۳. مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۳۳۱ و ۳۷۳؛ فضائل الصحابه، ج ۲، ص ۵۸۹؛ الجامع فی‏العلل و معرفهٔ الرجال، ج ۳، ص ۴۲۵؛ معجم الكبیر، ج ۱۲، ص ۷۷، ح ۱۲۵۹۳؛ السنن الكبری، نسائی، ج ۵، ص ۴۳.

۴. المستدرك علی الصحیحین، ج ۳، ص ۴۶۵.

۵. مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۰۲.

۶. تدریب الراوی، ص ۳۸۶.

۷. الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۹۸؛ تهذیب الكمال، ج ۱۳، ص ۲۹۹.

۸. معجم الكبیر، ج ۱۲، ص ۷۷.

۹. همان، ج ۶، ص ۲۶۵، ح ۶۱۷؛ مناقب ابن مغازلی، ص ۱۵، ح ۲۰ و ۲۱؛ اسدالغابهٔ، ج ۴، ص ۱۰۳؛ الوافی بالوفیات، ج ۲۱، ص ۲۷۰؛ المطالب العالیهٔ بالزوائد المسانید الثمانیهٔ، ج ۴، ص ۵۷؛ الصواعق المحرقهٔ، ج ۲، ص ۳۵۱؛ المصنف، ابن ابی‏شیبه، ج ۶، ص ۳۷۱، ح ۳۲۱۱۲.

۰. اللئالی المصنوعهٔ، ج ۱، ص ۲۹۹ و ۳۰۰.

۱. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۲ و ۱۲۴.

۲. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۵۹ و ۵۸؛ كنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۲۴، ح ۳۶۳۹۵.

۳. المستدرك علی الصحیحین، ج ۳، ص ۴۹۹؛ تفسیر الحبری، ص ۳۹۵ و ۴۰۷.

۴. المستدرك علی الصحیحین، ج ۳، ص ۴۹۹.

۵. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۵؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۳۶۸؛ مناقب ابن مغازلی، ص۱۴، ۱۸؛ تاریخ الامم والملوك، ج ۱، ص ۵۳۸؛ الصواعق المحرقهٔ، ج ۲، ص ۳۵۱.

۶. مستدرك، حاكم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۳۶.

۷. جامع المسانید والسنن، ج ۱۴، ص ۱۵، ح ۲۷۷۱.

۸. المنتظم، ج ۳، ص ۳۱۹؛ الصواعق المحرقهٔ، ج ۲، ص ۳۵۱؛ تاریخ بغداد، ج ۱، ص ۱۳۴؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۰؛ جامع الاصول فی احادیث الرسول، ابن اثیر، ج ۸، ص ۶۴۱، ح ۶۴۸۴.

۹. تدریب الراوی، ص ۳۸۶.

۰۰. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۸ و ۲۹.

۰۱. تاریخ بغداد، ج ۱، ص ۱۳۴.

۰۲. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۳ و ۴۴.

۰۳. فضائل الخمسهٔ، ج ۱، ص ۱۷۸؛ به نقل از مستدرك حاكم نیشابوری، ج ۳، ص ۴۶۵.

۰۴. همان.

۰۵. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۳۴ و ۳۵؛ معجم الكبیر، ج ۱۸، ص ۱۰۰، ح ۱۸۱؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۱؛ البدایهٔ و النهایهٔ، ج ۳، ص ۲۴ و ۲۵؛ دلایل النبوهٔ، ج ۱، ص ۱۶۵؛ مختصر اتحاف السادهٔ، ج ۵، ص ۱۹۱ و ۲۲۷؛ السنن الكبری، نسایی، ج ۵، ص ۱۰۵.

۰۶. مستدرك حاكم، ج ۳، ص ۱۸۳؛ معجم الكبیر، ج ۱۸، ص ۱۰۰.

۰۷. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۳.

۰۸. الضعفاء الكبیر، ج ۱، ص ۲۸ و ۸۰.

۰۹. مختصر الزوائد، (مسند البزاز)، ج ۲، ص ۳۵۰.

۱۰. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۲۲۰.

۱۱. معجم الكبیر، ج ۱۹، ص ۲۹۱.

۱۲. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۲۲۰.

۱۳. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۱؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۶۱ و ۳۶۲؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۰۷؛ فرائدالسمطین، حموینی، ج ۱، ص ۳۹؛ میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۱۸۸؛ مستدركات علم الرجال، ج ۸، ص ۴۴۵؛ الارشاد، ج ۱، ص ۳۱ و ۳۲.

۱۴. تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۱.

۱۵. مصنف عبدالرزاق، ج ۱۱، ص ۲۲۶، ح ۲۰۳۹۱ و ج ۵، ص ۳۲۵، ح ۹۷۱۸؛ معجم الكبیر، ج ۱، ص ۹۵؛ الجامع فی‏العلل و معرفهٔ الرجال، احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۷۰ و ج ۳، ص ۴۲۵؛ سنن الكبری، بیهقی، ج ۹، ص ۲۳۶ و ۲۳۵.

۱۶. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۲.

۱۷. المستدرك علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۲۵.

۱۸. منتهی المقال، ابوعلی حائری، ج ۳، ص ۱۸۵.

۱۹. المصنف، ابن ابی شیبه، ج ۷، ص ۲۷۲.

۲۰. البدایهٔ و النهایهٔ، ج ۳، ص ۲۷.

۲۱. «اخرجه ابن عساكر بسندٍ جیّد»؛ تاریخ الخلفاء، ص ۴۷.

۲۲. تاریخ الامم و الملوك، ج ۱، ص ۵۴۰.

۲۳. البدایهٔ والنهایهٔ، ج ۳، ص ۲۸.

۲۴. الغدیر، ج ۳، ص ۲۴۰.

۲۵. سیر اعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۵۰۳.

۲۶. میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۵۳۱؛ الكاشف، ج ۳، ص ۲۱؛ تاریخ الكبیر، ج ۱، ص ۶۹؛ الضعفاء الكبیر، ج ۴، ص ۶۱.

۲۷. سیر اعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۵۰۵.

۲۸. میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۵۳۱.

۲۹. همان.

۳۰. الجرح و التعدیل، ج ۷، ص ۲۳۲؛ تهذیب الكمال، ج ۱۶، ص ۲۲۲.

۳۱. تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۲۶۰؛ تهذیب التهذیب، ج ۹، ص ۱۱۲؛ تهذیب الكمال، ج ۱۶، ص ۲۲۲.

۳۲. تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۲۶۰؛ تهذیب الكمال، ج ۱۶، ص ۲۲۳؛ تهذیب التهذیب، ج ۹، ص ۱۱۲.

۳۳. تهذیب التهذیب، ج ۹، ص ۱۱۵.

۳۴. سیراعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۵۰۵.

۳۵. میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۵۳۰.

۳۶. الجرح والتعدیل، ج ۷، ص ۱۶۹؛ میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۴۱۵.

۳۷. تاریخ الكبیر، ج ۱، ص ۱۹۴؛ تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۱۱۳.

۳۸. تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۱۰۶؛ تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۱۱۳؛ تهذیب الكمال، ج ۱، ص ۳۶۷؛ سیراعلام النبلاء، ج ۷، ص ۳۸۰.

۳۹. رجال صحیح بخاری، ج ۱، ص ۵۳؛ رجال صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۰؛ سیراعلام النبلاء، ج ۷، ص ۳۸۳؛ تاریخ بغداد، ج ۶، ص ۱۰۸؛ تهذیب الكمال، ج ۱، ص ۳۶۶؛ الفهرست، ابن ندیم، ص ۳۱۹؛ تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۱۱۳؛ كتاب الثقات، ج ۶، ص ۲۷؛ تاریخ اسماءالثقات، ابن شاهین، ص ۵۸؛ الجامع فی العلل و معرفهٔ الرجال، ج ۲، ص ۴۸؛ الوافی بالوفیات، ج ۶، ص ۳۴؛ الجرح والتعدیل، ج ۳، ص ۱۵۸؛ تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۳۶؛ العبر، ج ۱، ص ۱۸۵؛ الكاشف، ج ۱، ص ۴۰؛ تذكرهٔ‏الحفاظ، ج ۱، ص ۲۱۳؛ المغنی فی الضعفاء، ج ۱، ص ۱۷؛ تحریر تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۸

۴۰. الجرح و التعدیل، ج ۳، ص ۱۵۸؛ تاریخ الاسلام (حوادث ۱۲۱)، ص ۳۹۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۱۵۲؛ تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۷۶.

۴۱. سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۱۵۲؛ میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۴۶۱؛ كتاب الثقات، ج ۶، ص ۲۰۱؛ تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۷۶؛ تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۱۵۲؛ الكاشف، ج ۱، ص ۱۶۱؛ تهذیب الكما، ج ۴، ص ۱۵۳؛ الجامع فی العلل و معرفهٔ الرجال، ج ۱، ص ۲۰۲.

۴۲. سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۲۶۹.

۴۳. المعارف، ص ۴۶۲؛ سیراعلام النبلاء، ج ۵، ص ۲۷۰؛ تاریخ الاسلام (حوادث ۱۰۱ تا ۱۲۰)، ص ۴۵۴.

۴۴. سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۲۷۱.

۴۵. طبقات الكبری، ج ۷، ص ۲۲۹؛ الجرح و التعدیل، ج ۷، ص ۱۳۵؛ وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۸۵؛ كتاب الثقات، ج ۵، ص ۳۲۳؛ تاریخ اسماء الثقات، ص ۲۶۵؛ میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۳۸۵؛ الكاشف، ج ۲، ص ۳۸۲؛ تاریخ الاسلام (حوادث ۱۰۱ تا ۱۲۰)، ص ۴۵۵؛ رجال صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۵۰؛ تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۳۱۸؛ تقریب التهذیب، ج ۲، ص ۱۲۳؛ مقدمه فتح الباری، ص ۴۵۸؛ العبر، ج ۱، ص ۱۱۲؛ تهذیب الكمال، ج ۱۵، ص ۲۳۲؛ سیراعلام النبلاء، ج ۵، ص ۲۷۱؛ المغنی، ج ۲، ص ۵۲۲؛ تذكرهٔ الحفاظ، ج ۱، ص ۱۰.

۴۶. سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۲۷۲.

۴۷. همان، ج ۵، ص ۱۰۹؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۸۲، ۲۹۲ و ۳۰۹.

۴۸. میزان الاعتدال، ص ۱۰۹.

۴۹. تهذیب التهذیب، ج ۳، ص ۳۷۴.

۵۰. طبقات الكبری، ج ۶، ص ۲۹۱؛ حلیهٔ‏الاولیاء، ج ۷، ص ۱۵۰؛ تهذیب التهذیب، ج ۳، ص ۳۷۴؛ الجرح و التعدیل، ج ۴، ص ۱۸۱؛ تهذیب الكمال، ج ۷، ص ۷؛ كتاب الثقات، ž


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.