دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
سروش صحت کتابخوار
![سروش صحت کتابخوار](/web/imgs/16/143/fv1691.jpeg)
قرارمان ساعت ۱۰ صبح فرهنگسرای ارسباران بود. همان جایی که پاتوق سروش صحت برای نوشتن فیلمنامه است. اصولا آدم خوشقولی است و خیالت راحت است که میتوانی با او درباره همهچیز صحبت کنی، الا مسائلی که میانه خوبی با آنها ندارد. سروش صحت از آن دست آدمهایی است که از هر فرصتی برای کتاب خواندن و فیلم دیدن استفاده میکند؛ بدیهی است که بیشتر از هرچیزی طرفدار نوشته هایش باشم. فیلمنامه های نیش زنبور و پوپک و مشماشالله را که حتما به خاطر دارید. این اواخر هم که با سریال «ساختمانپزشکان» شاهد به تصویر کشیده شدن فعالیتهایش در این زمینه بودید. علاوه بر فیلمنامهنویسی، حتما نوشته هایش در مجلات و روزنامه ها را هم دیده اید. تمام اینها را گفتیم که دلیل انتخاب سروش صحت را برای این بخش از مجله برایتان توضیح داده باشیم. اصولا نشستن جلوی چنین آدمی و گپوگفت درباره بخشی از زندگی اش(کتاب و موسیقی و فیلم) می تواند لذتبخش باشد.
● کتاب آخر: جامعهشناسی
اولین سوال را با آخرین کتابی که خوانده شروع میکنم. او هم بدون هیچ حرفی به سراغ کوله پشتی اش میرود و یک کتاب کم حجم قطع جیبی را از کیفش خارج میکند و روی میز میگذارد. اشاره میکند که مشغول خواندن این کتاب است.
«جامعهشناسی» اثر استیو بروس ترجمه بهرنگ صدیقی. «نثر بسیار راحت و روانی دارد. همه برای شروع مطالعه جامعهشناسی، آنتونی گیدنز را میشناسند. اما این کتاب از کتابهای گیدنز کمحجمتر است و خواندنش خیلی بیشتر میچسبد.»
● کتاب روی میز: خط خطی
به کتاب روی میز نگاهی میاندازم صفحه اول اسم سروش صحت خودنمایی میکند و داخل صفحه پر است از اثر مدادی که خطها و نوشته هایی را خلق کرده است. انگار از نگاهم متوجه میشود که چه میخواهم بگویم! «بله. از این آدمهایی هستم که داخل کتاب مینویسند. نگاه کن ببین چه نوشته ام.» گوشه و کنار صفحه پر است از کلماتی که با یک دونقطه در روبرویشان آذین شدهاند و جلوی هر کدام از آنها معنی خاصی نوشته شده است. «با توجه به مطلبی که میخوانم، اگر با جمله یا کلمهای موافق یا مخالف باشم، کنار کتاب مینویسمشان.»
● کتاب بچگی: تیستوی ضد جنگ
میگوید برویم سر اصل مطلب و شروع میکند: «اگر از کتابهای دوران نوجوانی و کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، که بعضی از آنها را خیلی دوست داشتم، صرفنظر کنم...» کمی فکر میکند و میگوید: «چرا صرفنظر کنم؟! از کتابهای کانون پرورش فکری کودک و نوجوان قدیم، مثلا کتاب «تیستوی سبز انگشتی» نوشته موریس درئون را خیلی دوست داشتم.» سعی میکنم داستان کتاب را به خاطر بیاورم. تیستو، یک پسر بچه کوچک که دلش نمیخواهد آدمها در دنیا با هم بجنگند. نمونها. ی از کتابهایی که سن و زبان نمیشناسد و افراد سنی بین هشت تا صد سال به راحتی میتوانند در لیست مخاطبان آن قرار گیرند. همانند آثاری چون «شازده کوچولو» یا «جاناتان مرغ دریایی» که مستقیما با وجدان آدمها به گفتگو مینشینند.کتابهایی که بعدها جدیتر شدند... »
● کتاب های بعدی: از سلینجر تا همینگوی
« نه، بگذار باز از کتابهای دوران نوجوانیام بگویم. مثلا کتابهای «میگل» در دوران نوجوانی خیلی برای من لذت بخش بود. کتابهایی که بعدها خیلی برایم تاثیرگذار بود و الان هم خوشبختانه در بازار پیدا میشود، «گتسبی بزرگ» اثر اسکات فیتس جرالد، «حباب شیشه» سیلویا پلات، «ناتور دشت» از آثار سلینجر و اکثر قریب به اتفاق کتابهای همینگوی به خصوص «وداع با اسلحه» و مقدمهای که نجف دریابندری برای «پیرمرد و دریا» درباره همینگوی نوشته به اسم «همینگوی: یک دور تمام» که به شدت خواندنی است و پیشنهاد میکنم حتما آن را بخوانید. مقدمهای که عبدالرحیم احمدی بر «زندگی گالیله» برتولد برشت نوشته، خیلی خیلی برایم تاثیر گذار بوده.»
● کتاب های بار دوم: داستایفسکی
در صحبتهایش گاهی اشاره میکند که بعضی از کتابها را دوست دارد دوباره بخواند. به او میگویم به نظر نمیآید همچین روحیهای داشته باشی! «بله. خیلی اینطوری نیستم، اما برای دوباره خواندن آثار داستایفسکی دلم خیلی تنگ میشود.»
● از چاوشی تا آغاسی!
«طیف خیلی وسیعی از موسیقی را میپسندم، مثلا الان کارهای گروه «دنگشو» را خیلی گوش میکنم. به شما هم پیشنهاد میکنم کارهایشان را بشنوید. به من که حس خیلی خوبی میدهد. محسن چاوشی و محسن نامجو را هم گوش میکنم. کارهای همایون شجریان و محمدرضا شجریان را هم خیلی دوست دارم و مطمئنا نیازی به پیشنهاد اینها نیست. در عین حال شاید برایتان جالب باشد که بدانید کارهای گروههایی مثل کیوسک و سروش هیچکس را هم دوست دارم. تقریبا همهجور موسیقی گوش میکنم. راستی سوسن و آغاسی هم اگر به دستم برسد، بدم نمیآید گوش کنم!»
● ایندیاناجونز از قفس پرید!
« تعداد فیلمها هم مثل کتاب خیلی زیاد است. اگر بخواهم از دوران بچگی که ویدئو و دیویدی نبود و مجبور بودیم به سینما برویم صحبت کنم، فیلم «گوزنها»ی مسعود کیمیایی را خیلی دوست داشتم. «کندو» هم جزء همان فیلمهای محبوبم بود. بعدها وقتی «دیوانه از قفس پرید» به کارگردانی میلوش فورمن و «پدر خوانده» را دیدم، تا مدتها ذهنم را درگیر کرده بودند.»
در این چند سال اخیر فیلمهای زیادی (البته بیشتر در خارج از ایران) ساخته شده که میتوان گفت ارزش چند بار دیدن هم دارند. از او میخواهم که کمی به این زمانها برگردیم و راجع به آنها صحبت کنیم: «در هفت هشت سال اخیر میتوانم به «هجوم بربرها» به کارگردانی دنیس ارکاد، فیلمی درباره جنگ و خرابیهایی که به بار میآورد و «گمشده در ترجمه» به کارگردانی سوفیا کاپولا با بازی بیل مورای و اسکارلت جوهانسن اشاره کنم که تماشای آنها حس و حال خوبی بهم داده.
گم شده در ترجمه، روایتکننده دورهای کوتاه از زندگی دو انسان تنهاست که بر اثر اتفاق، در مسیر زندگی هم قرار میگیرند و با وجود اختلاف سنی زیاد از همان برخورد اول یک رابطه دوستی مستحکم بین آنها شکل میگیرد..این فیلم آن سالها برنده جایزه اسکار و گلدنگلوب بهترین فیلمنامه شد.
برای فیلمهای تفریحی هم «ایندیانا جونز»ها را پیشنهاد میکنم.»
پردیس زندگی من
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست