دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

پایه گذاری اجتهاد دینی در دوران امام باقر ع


پایه گذاری اجتهاد دینی در دوران امام باقر ع

نگاهی به نقش موثر شکافنده علوم الهی در شکل گیری فقه شیعی

بی تردید بزرگ ترین رسالت مرجعیت دینی در دوران غیبت، اجتهاد یا به بیان دیگر استخراج احکام شرعی از ادله و منابع دینی است ؛ این شیوه که آن را باید از مهمترین عوامل حفظ دین در دوران طولانی غیبت دانست‌، توسط امام باقر (ع) و در دوران زعامت علمی ایشان پایه گذاری شد. به عبارت دیگر ایشان در این دوران باب اجتهاد را گشود و با تمسک به اصول، آن را تبیین کرد ، اما باید به این سوال پاسخ داد که آیا در زمان حضور معصوم (ع) نیازی به اجتهاد وجود دارد تا بتوانیم ادله ای برای ایجاد و اثبات و تثبیت آن در تاریخ امامت بیابیم . این نوشته تلاش دارد تاریخ اجتهاد را در دوران امام باقر(ع) بررسی کند و به این سوال پاسخ دهد.

● مبنای تاسیسی در علم اصول

اگر چه در برخی از سخنان امیرمومنان علی(ع) می توان برخی از قواعد اجتهادی را یافت اما بسیاری از پژوهشگران گردآوری این قوانین را در زمان امام باقر(ع) دانسته‌اند. پیش از دوران امامت امام باقر علیه السلام اوضاع خفقان بار جامعه هرگز به پیشوایان معصوم علیهم السلام اجازه نمی داد که با آسودگی خاطر به پرورش استعدادهای نهفته در جامعه اسلامی بپردازند اما با تزلزل در حکومت اموی و ناتوانی حاکمان در پیاده کردن سیاستهای تجربه شده بنی امیه مبنی بر اعمال فشار بر شیعیان، بستری فرهنگی برای رشد و تعالی و بارورسازی ارزشها را در بین مسلمانان پایه ریزی شد ، نقش امام باقر (ع) در گسترش این علوم ، نه فقط در میان شیعیان بلکه در میان مسلمین از یک سو همچنین تاثیر فراوان آن در تکامل و تعالی علوم مختلف شامل تفسیر، حدیث، کلام، فقه، اصول به گونه ای که نمی توان علمی را خالی از ایشان تصور کرد‌، موضوعی که بارها بزرگان اهل سنت به آن اعتراف کرده اند. از جمله تلاشهای گسترده امام در این عرصه تبیین شیوه‌های صحیح استنباط حکم شرعی از منابع دینی بود که بیش از پیش به اعتلا و توانمندی فقه شیعه غنا بخشید. امام باقر علیه السلام شخصا بر این امر مبادرت ورزید و با تدوین قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مکتب خویش، گام مهم و کارسازی در پیشبرد اهداف بلند اجتهاد برداشت؛ به گونه ای که امروز شیعه می تواند با سربلندی اذعان دارد که میراث دار دانش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و جانشینان او علیهم السلام در بهره گیری از منابع دینی در قالب اجتهاد و استنباط حکم شرعی می باشد.

مرحوم صدر در این باره می نویسد: «به واقع، اولین کسی که دروازه علم اصول [و اجتهاد در احکام] را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمد بن علی‌الباقر علیه السلام و پس از او، فرزند برومندش، ابوعبدالله‌الصادق علیه السلام است. این دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسیاری از شاگردان خود و آنان نیز با جمع آوری و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگی در فقه و اصول شیعه برداشتند. علامه سید محسن امین نیز درباره تاثیر امام باقر(ع) در ایجاد اجتهاد می نویسد: «مسلما بیشترین قواعد اصولی که از امامان معصوم علیهم السلام روایت شده، از امام باقر علیه‌السلام تا امام حسن عسکری علیه السلام می باشد. سیوطی در [کتاب خود] «اوائل» بر این باور است که نخستین کسی که علم اصول را تصنیف کرد، امام شافعی بوده است. در پاسخ او می گوییم: نخستین کسی که پیش از شافعی علم اصول را گشود و مسائل آن را بیان کرد، امام محمد بن علی‌الباقر علیه السلام و فرزند [بزرگوار[ ایشان جعفر الصادق علیه السلام است که برای اصحاب خویش مسائل مهم آن را تبیین نمودند... اولین کسی که در علم اصول سخن رانده و هشت قاعده در زمینه علوم قرآنی را بازگو کرده، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است؛ همو بود که بیان کرد در قرآن ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و عام و خاص وجود دارد. به گونه ای که این قاعده‌ها بیشتر مباحث اصولی فقه را در بر دارد اما امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه‌السلام پس از امیرالمؤمنین علیه السلام نخستین کسانی هستند که پیش از امام شافعی، مبانی گسترده علم اصول را تبیین نمودند و مسائل آن را برای [شاگردان و] یاران خود بیان فرمودند.»

● آموزش استنباط دینی

امام باقر علیه السلام در جایگاه برترین مرجع دینی شیعه در روزگار خویش، شیوه‌های صحیح اجتهاد را برای شاگردان خود تشریح کرده است. به عنوان نمونه زراره می گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمی دانید، بلکه مسح مقداری از آن را کافی می دانید؛ آیا ممکن است بیان کنید که این حکم را چگونه و از کجا بیان می فرمایید؟ امام با تبسمی پاسخ دادند: این همان مطلبی است که پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بدان تصریح دارد و در قرآن نیز آمده است؛ به درستی که خداوند می فرماید: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ»؛ «پس صورتهایتان را بشویید.» از این جمله، فهمیده می شود که شستن صورت واجب است. پس خداوند شستن دستها را عطف بر صورت نمود و فرمود: «وَاَیْدِیَکُمْ اِلَی الْمَرافِقِ»؛ «و دستانتان را تا آرنج بشویید». بنابراین، خداوند شستن دو دست تا آرنج را به صورت متصل [و معطوف] بیان نمود. پس دانستیم که شستن تمام دست تا آرنج لازم است. پس خداوند این دو کلام [موردنظر و جمله بعد] را جدا می کند و جمله [بعد]، از ماقبل [خود] جدا می شود و با فعل جدیدی آغاز می گردد که: «وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِکُم»؛ «و سرهایتان را مسح کنید.» پس می فهمیم هنگامی که فرمود: بِرُؤُوسِکُم، مقداری از مسح سر کافی است و [این مطلب] از مکان باء فهمیده می شود [که مراد مسح برخی از سر است؛ چرا که نفرموده وَاْمسَحُوا رُؤُسَکم و آن را مانند فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُم وَاَیْدیکُم بدون باء نیاورده است و در واقع، امام باء را باء تبعیضیه گرفته اند]. پس خداوند، رجلین را به رأس وصل [و عطف] نموده است؛ همان گونه که یدین را به وجه وصل [و عطف] نموده و هنگامی که فرمود: «واَرْجُلَکُم الی الْکَعْبَیْنِ»؛ از اینکه رجلین را به رأس وصل کرده، می فهمیم که مسح بر برخی از قسمتهای پا نیز کافی است. [این همان چیزی است که] رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را برای مردم تفسیر کرده بودند، اما مردم سخن او را تباه ساختند.

به خوبی آشکار است که امام با تأسی به دو نکته ادبی در تفسیر آیه شریفه (اول: عدم انشاء امر جدید برای شستن دستها و عطف ایدیکم به وجوهکم با یک صیغه امر فاغْسِلوا و دوم: تبعیضیه گرفتن باء جارّه در برؤسکم و عطف ارجلکم به آن) سعی در بازگو کردن چگونگی برداشت این حکم از آیه دارند. البته امام می توانستند بدون این کار، حکم شرعی را برای مخاطب روشن سازند، اما آشکار است که ایشان در آموزش شیوه‌های اجتهاد به فرد پرسش کننده تلاش کرده‌اند. همچنین در روایت دیگری از زراره و محمد بن مسلم نقل شده است که : «از امام باقر علیه السلام پرسیدیم: نظر شما در مورد نماز مسافر چیست؟ امام فرمود: خداوند بلندمرتبه می فرماید: «وَاِذا ضَرَبْتُمْ فِی الاَْرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ»؛ هنگامی که سفر می کنید، گناهی بر شما نیست که نماز خود را کوتاه کنید.» پس تقصیر در سفر واجب شده است، همانند وجوب تمام خواندن آن در «حَضَر».

به امام عرض کردیم: خداوند فقط فرموده بر شما «جناحی» نیست و نفرموده «افعلوا» [که ظهور در وجوب داشته باشد]، پس چگونه [از این آیه فهمیده می شود که] واجب گردانیده است؟ امام فرمود: آیا خداوند بلند مرتبه در [مورد] صفا و مروه نفرموده است: «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»؛ «کسانی که حج خانه خدا یا عمره انجام می دهند، مانعی نیست که بر آن دو طواف کنند». آیا نمی بینید طواف آن دو واجب شده است؟ چون خداوند در کتاب خود آورده و پیامبر او صلی الله علیه و آله نیز بدان عمل کرده است. تقصیر در سفر نیز همین گونه است که پیامبر صلی الله علیه و آله بدان عمل کرده است و پروردگار تعالی نیز آن را در کتابش آورده است.

● صحت فتوا دادن در دوران امامت

بسیاری از افراد تصور می کنند که در زمان حضور امام معصوم (ع) ، نیازی به اجتهاد نیست چون می توان با ارتباط مستقیم با امام (ع) ، نظر فقهی را دانست اما سیره علمی حضرات معصومین (ع) نشانگر آن است که ایشان در راستای تحکیم بنیادهای اجتهاد قدم بزرگی برداشتند، این بود که به شاگردان برجسته خود که از آشنایی کامل به اصول و مبادی فقه و اجتهاد در آن برخوردار بودند، دستور به فتوا دادن فرمودند تا بدین وسیله، راه اجتهاد در فقه، هر چه بیشتر برای شیعه هموار گردد و از سویی، بستری مناسب برای مرجعیت یاران فقیه خود و نیز رجوع مردم که گاه دسترسی به امام ندارند، فراهم شود. از جمله افرادی که مستقیما از سوی امام باقر علیه السلام بر فتوا دادن برای مردم مأموریت یافت، «ابان بن تغلب» می باشد. امام باقر علیه السلام آشکارا به او فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا صادر کن. همانا که من دوست دارم بین شیعیانم مانند تو ببینم.»از آنجا که ابان‌بن تغلب از شاگردان خاص و برجسته امام در زمینه مسائل فقهی بوده است و نیز دستور مستقیم از سوی امام مبنی بر فتوا دادن داشته، می توان نتیجه گرفت که اجتهاد در آن دوره (حضورامام) نیز جریان داشته است.

سید علی اصغر حسینی