چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

یک توفیق اجباری


یک توفیق اجباری

ستاره دهه۸۰ محمدرضا گلزار

محمدرضا گلزار موقعی بازیگر سینما شد که به عنوان نوازنده گیتار در گروه موسیقی پاپ آریان چهره‌ای معروف بود. حالا دیگر همه کسانی که ماجراهای پشت پرده سینمای ایران را دنبال می‌کنند، ماجرای بازیگر شدن گلزار را می‌دانند. ایرج قادری که خودش زمانی ستاره مشهوری بود، مهمان یکی از کنسرت‌های گروه آریان در شمال کشور بوده و گلزار را در متل قوی رامسر می‌بیند و با کمک سال‌ها تجربه در کارگردانی و بازیگری در سیستم ستاره‌سالار سینمای قبل از انقلاب به این نتیجه می‌رسد که این جوان نوازنده می‌تواند در سینما چهره محبوب و موفقی باشد.

گلزار به پیشنهاد ایرج قادری نقش اول فیلم تازه این کارگردان قدیمی‌را قبول کرد و با «سام و نرگس» به سینمای ایران معرفی شد. حاصل کار چیزی فراتر از توقع تماشاگران از ساخته ایرج قادری نبود و با وجود فروش قابل قبولش در هیچ زمینه‌ای فیلم موفقی نبود. این شروع زیر استاندارد زمینه‌ای برای ستاره‌شدن محمدرضا گلزار فراهم نکرد، ولی انتخاب قادری او را در موقعیتی قرار داد که سینمای ایران با پیشنهادهای دیگری به سراغش آمد. او در سال آغازین دهه ۱۳۸۰ سه بار جلوی دوربین سینما رفت و سینمای ایران این فرصت را در اختیارش گذاشت که بدون دریافت بازتاب‌های نمایش عمومی‌این فیلم‌ها بتواند به کارش ادامه دهد.

جدایی گلزار از گروه آریان و جنجال‌های خبری این ماجرا مدتی در صدر اخبار نشریه‌های عامه‌پسند بود و همین موضوع به او کمک کرد که اولین قدم‌های ستاره‌شدن را در فضایی غیر سینمایی تجربه کند. نمایش موفق «شام آخر» ظاهراً ارتباط چندانی به نقش و حضور گلزار نداشت، ولی فریدون جیرانی به پشتوانه شناخت و تسلطش بر موقعیت تاریخی سینمای عامه‌پسند ایران و باز بودن فضای سینما بعد از روی کار ماندن دولت اصلاحات بار دیگر – بعد از حضور هدیه تهرانی در «قرمز» - نشان داد که شم درستی برای استفاده از چهره‌های مطرح و مقبول بین تماشاگران عام سینما دارد.

«بالای شهر پایین شهر» و «زمانه» ادامه منطقی اعتماد بدنه سینما و بخش خصوصی به قابلیت‌های بالقوه گلزار برای ستاره‌شدن بود، گرچه هیچ‌کدام به محصولی قابل قبول که بتواند به تثبیت محبوبیت و مقبولیت این ستاره تازه از راه‌رسیده کمک کند نرسید. گلزار با بازی در «چشمان سیاه» و «زهر عسل» به مسیری افتاده بود که به نظر می‌رسید قرار است فقط ضریب خطای فیلم‌ها را در موفقیت مالی تا حدی کم کند و هنوز کسی تصور نمی‌کرد که بازیگر این فیلم‌ها چند سال بعد می‌تواند معادلات اقتصادی سینمای ایران را با حضورش روی پرده به هم بریزد و به عنوان سوپراستاری تضمین‌شده، فاصله‌اش را با رقیبان هم‌نسلش تا این حد زیاد کند. این اتفاق با نمایش عمومی‌«کما» و رشد غیرعادی آمار و ارقام فروش فیلم در روزهای بعد از تعطیلات نوروز ۱۳۸۲ افتاد. گلزار در «کما» برای اولین بار عنوان سوپراستاری را بدون هیچ اما و اگری مال خودش کرد و از آن زمان تا امروز توانسته این موقعیت را حفظ کند. سینمای بعد از انقلاب برای اولین بار در چنین موقعیتی قرار گرفت که می‌توانست روی حضور بازیگر جلوی دوربین به عنوان ضمانت بی‌خطای بازگشت سرمایه و سوددهی محصولات حساب کند و این برای سینمایی که از نظر اقتصادی هیچ‌وقت قابل پیش‌بینی نبوده، خبر خوشی بود. شاید «سیزده گربه روی شیروانی» به دلیل جنس فانتزی نامربوطش و «گل یخ» به دلیل دستکاری غیر کارشناسانه فیلمساز در فرمول‌های امتحان پس‌داده سال‌های دور به پیش‌بینی‌های فروش نجومی‌روزهای ساخت‌شان نرسیدند، اما در معادلات اقتصادی سینمای ایران فیلم‌های شکست‌خورده‌ای هم نبودند.

در این شرایط، حتی فیلم متفاوت «بوتیک» هم که کسی روی فروشش حسابی باز نکرده بود، به کمک محبوبیت رو به رشد ستاره‌اش از شکستی حتمی‌نجات پیدا کرد. «بوتیک» تا کنون اعتباری‌ترین فیلم کارنامه گلزار است که او را در موقعیتی فراتر از ویژگی‌های یک ستاره عام و در قالبی تازه و امتحان‌نشده موفق نشان داد. فضای تلخ و لحن افسرده فیلم هیچ نسبتی با قصه‌ها و فضاهای فیلم‌های قبلی گلزار نداشت و عدم موفقیتش می‌توانست لطمه‌ای جدی برای وجه ستاره‌گی بازیگرش باشد. فیلم در کمال تعجب اغلب بیننده‌های جدی و پی‌گیر سینمای ایران از حضور در بخش مسابقه جشنواره فجر بازماند تا این نقش متفاوت کارنامه بازیگرش امکان داوری و ارزش‌گذاری کامل و همه‌جانبه را نداشته باشد. فیلم بر خلاف فضای رسمی‌در میان منتقدان سینما و تماشاگران موقعیت خوبی پیدا کرد و موضوع همیشگی «نقش خوب – بازیگر خوب» را بار دیگر مطرح کرد.

«آتش‌بس» نقطه‌عطف بی‌چون و چرای کارنامه حرفه‌ای گلزار به عنوان ستاره اول سینمای ایران بود. قالب کمدی - رمانتیک فضای مناسبی برای نمایش جذابیت‌های حضور گلزار روی پرده فراهم کرد و رکورد بالاترین فروش ریالی تاریخ سینمای ایران را به نام او ثبت کرد. زمان‌بندی کمدی گلزار در «آتش‌بس» و هماهنگی‌اش با مهناز افشار در چهارمین تجربه سینمایی مشترک‌شان می‌توانست بیش از این مورد توجه قرار بگیرد و وجه اعتباری کارنامه او را هم سر و سامانی بدهد، ولی «آتش‌بس» هم در بخش مسابقه جشنواره فجر پذیرفته نشد تا معلوم شود که محمدرضا گلزار لااقل در این زمینه ستاره بدشانسی است. سینمای ایران که همیشه منتظر بهره‌برداری از موفقیت‌های فرمول‌بندی شده است، با فروش میلیاردی «آتش‌بس» دست به کار شد و زوج بازیگری این فیلم را در دو فیلمنامه ضعیف و با اجرایی نچسب بار دیگر روی پرده سینماها برگرداند. «تله» و «کلاغ‌پر» فقط به ضمانت حضور و و جود ستاره ساخته و اکران شدند و هر کدام هم بسیار بیش‌تر از آن‌چه می‌شد حدس زد، فروش کردند تا واژه سوپر استار – سال‌ها پس از اقبال ستاره‌های سینمای فارسی - تعریف درست و منطقی‌اش را در سینمای ایران پیدا کند.

در چنین شرایطی چه سوژه‌ای بیش‌تر و بهتر از محمدرضا گلزار می‌توانست موفقیت فیلمی‌با حضور او را تضمین کند؟ «توفیق اجباری» نشان داد که وقتی مردم برای تماشای ستاره محبوب‌شان به سینما می‌روند، بهتر است حاشیه نرویم و اصل مطلب را در اختیارشان قرار بدهیم. «توفیق اجباری» یک شوی تک‌نفری گلزار بود که طنز و نمک رضا عطاران را هم برای حاشیه امنیت داشت. زندگی خصوصی ستاره‌ها همیشه از بخش‌های جذاب و وسوسه‌کننده مخاطب عام سینما بوده و بخش عمده‌ای از نشریه‌های عامه‌پسند هم دائماً به کار انتشار این اخبار و حواشی مشغول‌اند. پس طبیعی بود که نمایش زندگی فوق‌ستاره محبوبی مثل گلزار با یک خط داستانی کم‌رنگ اما امتحان‌پس داده و چاشنی کمدی کم‌خطاترین موضوع قابل تصور در سینمای این سال‌ها بود. فروش میلیاردی «توفیق اجباری» فاصله فروش فیلم‌های گلزار را با رقبایش به شکل تصاعدی زیاد کرد و بار دیگر نشان داد که کمدی - رمانتیک بهترین فضای نمایش توانایی‌های ستاره و دلایل جذابیت و محبوبیت فوق‌العاده اوست؛ «توفیق اجباری» ساخته شده بود تا تماشاگر علاقمند او جنس واکنش‌های گلزار به شوخی‌های عطاران و شکل خندیدنش را به حد کفایت تماشا کند و از حضور کافی و وافی در کنار ستاره محبوبش و سرک‌کشیدن در خانه واقعی او و تماشای گوشه‌هایی از زندگی خصوصی‌اش لذت ببرد. از این نظر می‌شود گفت که «توفیق اجباری» در تثبیت جایگاه گلزار به عنوان سوپراستار نقشی مهم‌تر از «آتش‌بس» داشته است.

حالا بعد از اقبال عمومی‌گسترده «توفیق اجباری» زمان مناسبی فراهم شده تا گلزار روی موج موفقیت فیلم سراغ تجربه‌های متفاوتی برود که «مجنون لیلی» شکل ناکامی‌از آن بود و فروش مناسبش نشان داد که گلزار هنوز می‌تواند روی استقبال بی‌دریغ تماشاگران حساب کند، به‌شرطی که قدم‌های بعدی را هوشمندانه‌تر بردارد و روی این موج سنگین موفقیت بازی‌های تازه‌ای را رقم بزند.

نیما حسنی نسب



همچنین مشاهده کنید