سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

قصه ها و قصه گوها


قصه ها و قصه گوها

نگاهی به چند فیلم جشنواره

● برخورد خیلی نزدیک

‌شاید کسی انتظار نداشت که اولین ساخته بلند سینمایی اسماعیل میهن‌دوست تا این اندازه قابل‌قبول و خوش‌ساخت از کار دربیاید وگرنه در اولین نمایش‌ها استقبال بیشتری از فیلم می‌شد. «برخورد خیلی نزدیک» داستان زوج جوانی است که زندگی سعادتمندانه‌ای دارند. ورود یکی از دوستان قدیمی زن و شیطنت‌هایی که برای اثبات خیانت همسر دوستش به کار می‌برد، در نهایت به فرجامی تلخ‌تر از یک بازی ساده می‌انجامد و همه طرف‌های بازی را درگیر می‌کند.

فیلمنامه ساختاری غیرخطی دارد و اجزای داستان به وسیله خواندن دفتر خاطرات یکی از شخصیت‌ها و طی بازپرسی‌های پلیس و در روندی پازل‌وار به مخاطب منتقل می‌شود. میهن‌دوست توانسته از تکنیک‌ روایت غیرخطی به‌خوبی بهره بگیرد و داستان را به شیوه‌ای جذاب روایت کند. از نظر فرم بصری و میزانسن نیز «برخورد خیلی نزدیک» در سطح قابل‌قبولی قرار دارد. این فیلم را می‌توان یک اثر شهری شیک و خوش‌ریتم دانست که در لوکیشن‌های جذاب و با استفاده از قاب‌های شکیل فیلمبرداری شده است.

مهم‌ترین ضعف «برخورد خیلی نزدیک» انتخاب نادرست بازیگران است که در نقش‌های اصلی واقعاً ناامیدکننده ظاهر شده‌اند وبخشی از دیالوگ‌ها و جذابیت‌های شخصیت‌پردازی فیلمنامه را نابود کرده‌اند. «آنا نعمتی» برای بازی در نقش زنی جوان که خلقیات شنگول و کودکانه دارد و در عین حال هرچند وقت یک بار جمله‌های روشنفکرانه بر زبان می‌آورد، انتخاب مناسبی نیست و «سروش صحت» نیز آنقدر بد و کلیشه‌ای بازی می‌کند که تماشاگر از دیدن حرکات و شیوه بیان تصنعی‌اش عصبی می‌شود. خیلی از دیالوگ‌های باحال و روان فیلمنامه توسط بازیگران بی‌اثر شده و شخصیت‌های اصلی تک‌بعدی و بی‌رمق درآمده‌اند. دلایل و انگیزه‌هایی که قرار است نقطه عزیمت درام و محرک احساسی شخصیت‌ها برای وارد شدن به بازی باشد، قانع‌کننده نیست.

مثلاً مردی که عاشق همسرش است و زندگی خوبی دارد، صرفاً به‌خاطر یک دروغ ساده که از دوست همسرش می‌شنود، تصمیم می‌گیرد از او انتقام بگیرد. در حالی که انگیزه‌های او بخوبی پرورانده نشده و معلوم نیست که چرا یک شوخی یا دسیسه ساده زنانه تا به این حد غرور او را جریحه‌دار کرده و او را واداشته است تا دست به ریسک بزند. منطق روایی فیلمنامه در برخی دقایق لنگ می‌زند، اما در نهایت میهن‌دوست توانسته داستان را به شکلی منطقی و درست جمع کند و فیلم را به سرانجام برساند. «برخورد خیلی نزدیک» یک ملودرام با چاشنی معما و رمانس است که پرداختی فکرشده دارد و برای فیلمسازی که می‌خواهد اولین فیلم سینمایی‌اش را بسازد، انتخاب جسورانه‌ای به نظر می‌رسد. نوع استفاده از نور، رنگ و اشیای صحنه در خدمت خلق فضای مناسب است و کارگردان از ابزاری که در اختیار داشته،‌ به شکل مطلوبی استفاده کرده است. مضمون اخلاقی فیلم در ستایش وفاداری در عشق و پایداری خانواده است ولی از صدور دستورالعمل‌های باسمه‌ای برای حفظ بنیاد خانواده و پرهیز زوج‌های جوان از شیطنت و بازی با زندگی مشترک خودداری می‌کند. می‌توان «برخورد خیلی نزدیک» را فیلمی بالاتر از حد متوسط ارزیابی کرد و اگر قحطی داستان و فیلم‌های قصه‌گو را در نظر بگیریم، باید بگوییم این فیلم با اتکایی که بر داستان و جذابیت‌های دراماتیک دارد، می‌تواند انتخاب خوبی برای کسانی باشد که به مناسبات زن و شوهرهای جوان و قصه‌های رمانتیک و معمایی علاقه‌مند هستند.

● پشت در خبری نیست

در شرایطی که فیلمسازان سرشناس در این دوره از جشنواره فجر یا غایب بودند یا آثاری در خور توقع هوادارانشان عرضه نکردند، تنها چاره‌ای که برای علاقه‌مندان سینما باقی می‌ماند، این بود که در میان نام‌های تازه و فیلم‌هایی که سابقه ذهنی و پیش‌بینی خاصی درباره‌شان وجود ندارد، به امید یک کشف خوشایند بگردند. یکی از غافلگیری‌های امسال تماشای فیلم‌های اول فیلمسازان جوان و تازه‌کاری بود که فراتر از گمان اولیه سینمادوستان ظاهر شدند و با آثار گرم و ستایش‌برانگیزشان به فضای جشنواره شور و حالی بخشیدند و جای خالی استادان سینما را تا حدودی پر کردند. شبنم عرفی‌نژاد سابقه همکاری با مهدی فخیم‌زاده و کیانوش عیاری را دارد و بخصوص به عنوان دستیار عیاری شناخته می‌شود.

«پشت در خبری نیست» نخستین ساخته بلند سینمایی عرفی‌نژاد با فیلمنامه‌ای از کیانوش عیاری ساخته شده و تأثیر نگاه و مولفه‌های «سبک عیاری» در فیلم کاملاً آشکار است. عیاری با شناخت عمیقی که از سینما دارد، برای همکارانش این موقعیت را فراهم می‌کند که در دوره‌ای کوتاه در کنار او نکات فراوانی را بیاموزند و مسیر حرفه‌ای خود را پیدا کنند. پیش از عرفی‌نژاد زنان فیلمساز دیگری مانند منیژه حکمت و مونا زندی سابقه همکاری با عیاری را داشته‌اند.

ملک سلیمان مجموعه‌ای از مولفه‌ها و عناصری است که به‌تنهایی خوب هستند ولی در کنار یکدیگر ناقص‌اند«پشت در خبری نیست» فیلمی ساده و بی‌ادعاست که در فضای محدود یک آپارتمان و با دستمایه قرار دادن ماجراهایی ساده و باورپذیر، داستانی سرراست را روایت می‌کند. واقع‌گرایی و نمایش واقعیت‌های ساده و دستکاری‌نشده زندگی روزمره از نشانه‌های رئالیسم مدرنی است که وجه جدایی‌ناپذیر سینمای عیاری است و این نشانه‌ها با اندک تغییری در فیلم عرفی‌نژاد نیز دیده می‌شود. «پشت در خبری نیست» فیلم اجراست و اغلب صحنه‌هایش اتکای زیادی به نحوه کارگردانی، نوع چینش میزانسن و بازی‌ها دارد.

بازی طبیعی و روان بازیگران فیلم رویا نونهالی، مهراوه شریفی‌نیا و رضا رویگری باعث شده که سکانس‌های داخلی از ملال و سکون فاصله بگیرند و فضایی گرم و پویا بر صحنه حاکم باشد. عرفی‌نژاد توانسته ضرباهنگ فیلم را در سطح قابل‌قبولی حفظ کند و از نیمه‌های داستان ریتم شتاب بیشتری به خود می‌گیرد. مشکل اصلی «پشت در خبری نیست» کش‌دار بودن صحنه‌های میانی است که در دقایقی تکرار موضوعات و توقف بیش از حد در لوکیشن اصلی را موجب می‌شود. به نظر می‌رسد با تدوین مجدد و کاستن از برخی سکانس‌های اضافه بتوان به نسخه کوتاه‌تر اما تأثیرگذارتری رسید. نوع داستان و روند فیلمنامه طوری است که تماشاگر در چند دقیقه پایانی منتظر یک گره‌گشایی یا غافل‌گیری در روند داستان است، اما این انتظار بی‌پاسخ می‌ماند و فیلم بدون اتفاق خاصی به پایان می‌رسد. استفاده از دوربین روی دست در بیشتر دقایق و میزانسن دقیق کارگردان در کنار تغییرات پیاپی زوایای دوربین از نکاتی است که نشان می‌دهد کارگردانی مسلط و کاربلد پشت فیلم حضور دارد.

● ملک سلیمان

پرهزینه‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران از لحاظ تکنیکی و مولفه‌های ساختاری در سطحی فراتر از حد انتظار قرار دارد ولی همچنان باید گفت فیلم خوبی نیست. همه اجزای ملک سلیمان جز داستان و شیوه روایت اندازه‌هایی بالاتر از استانداردهای معمول سینمای ایران دارند، اما عجیب است که مجموعه این برتری‌های فنی، نمی‌تواند فیلم را نجات دهد، چون سینما بیش از هر چیز به قصه متکی است و ملک سلیمان در زمینه قصه و روایت نقص‌های جدی دارد.

برخی سکانس‌های فیلم مانند سکانس شیوع جن‌زدگی و اتفاقات مالیخولیاواری که برای اهالی شهر می‌افتد واقعاً نفسگیر طراحی شده‌اند و از نظر اجرای جلوه‌های ویژه رایانه‌ای بی‌نقص و حرفه‌ای هستند. ملک سلیمان با استفاده گسترده‌ از ویژوال افکت و تکنیک پرده آبی آغازگر مسیری تازه در سینمای ایران است و احتمالاً پس از این شاهد ظهور فیلم‌هایتاریخی مذهبی فراوانی خواهیم بود که بخش عمده آنها بدون ساخت دکور و طراحی لوکیشن و در فضای رایانه‌ای ساخته می‌شود.

رویکردی که در سینمای روز دنیا تقریباً همه‌گیر است ولی در سینمای ما تازگی دارد. شهریار بحرانی در فیلم قبلی‌اش «مریم مقدس» نیز نشان داده بود که علاقه‌ای به فضاسازی‌های پرطمطراق و دکورهای فاخر ندارد و ترجیح می‌دهد فضای فیلم را نزدیک به واقعیت طراحی کند و از دیالوگ‌ها و بازی‌های مصنوعی پرهیز کند. جالب است که به گواهی آمار رسمی معاونت سینمایی وزارت ارشاد «مریم مقدس» تنها فیلم از این دست بود که در زمان اکرانش پرفروش‌ترین فیلم سال شد. البته تبلیغات گسترده تلویزیونی و ماندن طولانی روی پرده از دلایل اصلی این موفقیت بود اما نباید ارزش کار بحرانی را نادیده گرفت.

ملک سلیمان نیز به همان شیوه و با تغییراتی در ساختار بصری ساخته شده و از اسطوره‌سازی و شخصیت‌های افسانه‌ای دوری می‌کند. امین زندگانی در نقش حضرت سلیمان باورپذیر و فراتر از انتظار ظاهر شده و بقیه شخصیت‌ها نیز بدون اغراق و جلوه‌های نمایشی طراحی شده‌اند. دیالوگ‌ها نسبتاً روان و یکدست هستند و شخصیت سلیمان نبی در فیلم نه در شمایل یک قدیس دست‌نیافتنی و فراتر از انسان‌های معمولی که در قامت مبارزی حق‌طلب و پرهیزگار ترسیم شده است. همین پایبندی به واقعیت‌های باورپذیر و دوری از نمایش خاصیت‌های خارق‌العاده و آسمانی باعث شده که شخصیت‌ها و فضای کلی فیلم جذاب و درگیرکننده باشد. این ویژگی در طراحی چهره‌پردازی و شیوه طراحی صحنه و بخصوص لباس نیز دیده می‌شود. در مجموع ملک سلیمان مجموعه‌ای از مولفه‌ها و عناصری است که به‌تنهایی خوب هستند، ولی در کنار یکدیگر ناقص‌اند. شاید مهم‌ترین دلیلش، ضعف فیلمنامه و داستان باشد و شاید اشتباه کارگردان در نوع چینش سکانس‌ها و طراحی مسیر اصلی فیلم.

شاهین شجری‌کهن