جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جز وظیفه شهروندی, وظیفه هنرمندانه هم دارم


جز وظیفه شهروندی, وظیفه هنرمندانه هم دارم

گفت وگویی با احمد نوری زاده, شاعر, پژوهشگر و ارمنی شناس فارسی

احمد نوری‌زاده، شاعر، پژوهشگر و بنیانگذار ارمنی‌شناس فارسی است.او تا حال بیش از ۲۷ عنوان کتاب تالیف و ترجمه کرده است که برخی از آنها مانند کتاب «صد سال شعر ارمنی» در نوع خود بی‌نظیر است.

وی همچنین ترجمه‌ای ۳ جلدی از الکسی تولستوی (پتراول) را در کارنامه هنری خود دارد که اخیرا بناست تجدید چاپ شود.

نوری‌زاده همچنین چند وقت پیش در سفری که به ارمنستان داشت، از دانشگاه شمالی ایروان ـ که اعتبارش هم‌سطح دانشگاه‌های مسکو محسوب می‌شود ـ به دریافت مدرک پروفسوری نائل آمد.

او تابه حال جوایز متعددی را در ارمنستان از آن خود کرده و حتی از رئیس‌جمهور آن کشور نیز عالی‌ترین نشان فرهنگی ارمنستان را به نام «موسس فورناتسی» گرفته است.

به مناسبت آغاز سال نو میلادی با نوری‌زاده

گپ و گفتی کوتاه داریم که یکی از افتخارات ما در کشور ارمنستان محسوب می‌شود.

▪ هر کسی به گونه‌ای با یک زبان دیگر ارتباط برقرار می‌کند و به آن زبان علاقه‌مند می‌شود و معمولا یکی از زبان‌های مطرح و رایج دنیا را انتخاب می‌کند. با توجه به اینکه زبان ارمنی، یکی از دشوارترین زبان‌های دنیاست، شما چطور این زبان را انتخاب کردید؟

ـ صادقانه بگویم، در واقع این انتخاب ارادی من نبود. گاهی در زندگی حوادثی پیش می‌آید که از اراده انسان مستقل هستند و می‌توانند در زندگی و آینده انسان نقش مهمی ایفا کنند. خب من هم سال ۱۳۳۰ که در بندرانزلی به دنیا آمدم، این شهر ساحلی، توریستی بود و از سراسر ایران برای استفاده از آب دریا به این شهر می‌آمدند. شمار زیادی از ارمنی‌های ایرانی هم جزو کسانی بودند که به این شهر می‌آمدند و من با آنها ارتباط نزدیک و رودررو داشتم. علاوه بر این، محله زادگاه من نیز یک محله به اصطلاح انترناسیونالیستی بود. یعنی هم ارمنی‌ها بودند و هم گیلک‌ها، هم آذری‌ها، فارس‌ها، روس‌ها، آشوری‌ها و حتی افراد وابسته به دیگر ملت‌ها. همسایه‌های دیوار به دیوار ما ارمنی بودند و من با ارمنی‌ها به ویژه بچه‌های هم‌سن و سال ارمنی‌ام مراوده داشتم. این شد که به مرور زبان شفاهی ارمنی را آموختم. البته ▪ در همان حد و حدودی که معمولا بچه‌های ارمنی‌تبار تکلم می‌کنند که زیاد هم سلیس و ادبی نیست.

و چه شد که این زبان را جدی گرفتید؟

ـ بعدها که وارد دنیای ادبیات شدم و سرودن شعر به زبان فارسی را آغاز کردم و آنها را در مطبوعات به چاپ رساندم، وارد عرصه روزنامه‌نگاری شدم و با خودم فکر کردم حالا که با زبان شفاهی ارمنی آشنا شده‌ام، بهتر است که زبان نوشتاری ارمنی را نیزفرا بگیرم و در صورت امکان در حد توان آثار نویسندگان و شاعران ارمنی را ترجمه کنم.

مدت چهارپنچ ماه نزد مرحوم آرش بابایان، شاعر معروف ارمنی الفبای ارمنی را آموختم و سپس با پیگیری و جدیت از طریق خودآموزی زبان نوشتاری ادبی ارمنی را نیز فرا گرفتم و به‌طور جدی به ترجمه و معرفی ادبیات ارمنی در مطبوعات فارسی‌زبان ایران پرداختم. بعدها نیز وقتی در این عرصه بیشتر فعال شدم و به بررسی متون کهن ارمنی مشغول شدم نیاز به دانستن زبان کهن ارمنی یعنی «گرابار» (grabar) را هم احساس کردم و به همین دلیل به اصفهان رفتم و در دانشگاه این شهر نزد مرحوم خاژاک درگریگوریان که در آن سال‌ها رئیس دانشکده ارمنی‌شناسی بود و زبان کهن ارمنی را خوب می‌دانست مدتی را به آموختن این زبان اختصاص دادم که بعدها در کارهای ادبی و پژوهشی‌ام بسیار سودمند واقع شد.

▪ هنگام ترجمه شعر، شاعران را بر چه اساسی انتخاب می‌کنید؟ بر مبنای علاقه شخصی یا به فرض شهرت و محبوبیت شاعر؟

ـ ببینید، من علاوه بر وظیفه شهروندی یک وظیفه دیگر هم دارم و آن وظیفه هنرمندانه است. دادن آگاهی و کمک به ایجاد فرهیختگی ذهنی در خواننده اثر در حیطه این وظیفه می‌گنجد. من پیوسته سعی می‌کنم آثاری را برای ترجمه انتخاب کنم که دارای ارزش‌های ادبی- انسانی باشند و به زندگی خدمت کنند و از درد و نیاز مشترک انسان معاصر صحبت به میان آورند و شاعران ارمنی نیز به مثابه شهروندان جهان معاصر دغدغه خود و انسان معاصر را دارند و می‌کوشند در آثار خود نیازها و درد مشترک انسان را بازتاب دهند.

▪ رمان تاریخی مشهور «پتراول» اثر آلکسی تولستوی که ماکسیم گورکی آن را میان رمان‌های تاریخی جهان، رمان تراز اول قلمداد کرده را برای چه ترجمه کردید؟ این رمان را که نمی‌توان اثری در زمینه ارمنی‌شناسی به حساب آورد؟

ـ بله، حق با شماست. این کتاب سه‌جلدی که البته به‌زودی در یک جلد با قطع وزیری از سوی نشر چشمه تجدید چاپ می‌شود ربطی به ارمنی‌شناسی ندارد. اما من هم به عنوان یک انسان هنرمند علایق شخصی ویژه خودم را دارم. حقیقت قضیه این است که من جلد اول این رمان ارزنده را پیش‌ترها تحت عنوان «پطر کبیر» با ترجمه ابراهیم مرادی و روحی ارباب با چاپ بنگاه ترجمه و نشر کتاب و «پتراول» ترجمه پورهرمزان، چاپ پروگرس خوانده بودم و خیلی دلم می‌خواست جلد دوم و سوم این اثر را بخوانم. وقتی دوره کامل این رمان به زبان ارمنی را دیدم، علاوه بر آنکه به آرزویم یعنی خواندن جلد دوم و سوم رسیدم، در عین حال متوجه شدم ترجمه بنگاه ترجمه و نشر کتاب، برگردان مطمئن و وفادارانه‌ای نیست و ترجمه چاپ پروگرس علاوه بر آنکه تنها جلد اول رمان را دربرمی‌گیرد دارای کاستی‌هایی نیز هست. عمده‌ترین کاستی چاپ پروگرس روشن نکردن گره‌های تاریخی رمان بود. موارد بسیاری در رمان وجود داشت که نیاز به توضیح و پانویس بود و بدون این توضیح‌ها خواننده به مفهوم تاریخی رمان نمی‌توانست پی ببرد. علاوه بر این ترجمه‌های قبلی، سبک نگارش نویسنده نامدار روس را نیز به مسلخ برده بودند، البته چاپ بنگاه ترجمه و نشر خیلی زیاد و چاپ پروگرس به مراتب کمتر بود پس کتاب را ترجمه کردم و برای اطمینان بیشتر به کمک یکی از دوستان که به زبان روسی تسلط کامل داشت با متن روسی رمان مطابقت کردم و نهایتاً آن را به دست چاپ سپردم.

▪ چرا از ویلیام سارویان که یک نویسنده ارمنی‌تبار با شهرت جهانی بود اثری ترجمه نمی‌کنید؟

ـ خانواده ویلیام سارویان پس از کشتار ارامنه در ارمنستان غربی به آمریکا مهاجرت کرده بودند و با آنکه او یک نویسنده ارمنی‌تبار بود آثارش را به زبان انگلیسی که زبان هنری ـ‌ ادبی او بود، خلق می‌کرد حتی برای آنکه خوانندگان ارمنی‌زبان در جمهوری ارمنستان که میهن او به حساب می‌آید، بتوانند با آثار این نویسنده نامدار آشنا شوند، به ناچار نوشته‌هایش را به زبان ارمنی ترجمه می‌کنند. من اگر بخواهم اثری از او ترجمه کنم، مجبور خواهم بود از روی ترجمه ارمنی آن را به فارسی برگردانم. از طرفی تاکنون چند اثر از این نویسنده از روی متن انگلیسی به فارسی ترجمه شده و فکر نمی‌کنم نیازی به ترجمه از روی متن ارمنی آنها احساس شود.

▪ آقای نوری‌زاده، در حال حاضر کتابی آماده چاپ یا در دست نوشتن دارید؟

ـ رمان «گذرگاه رنج» را این روزها می‌نویسم. این رمان در واقع به‌گونه‌ای، زندگی خودم را از کودکی تا نوجوانی و جوانی دربرمی‌گیرد این نخستین رمانی است که متعلق به خودم است.

▪ ایران‌شناسی در ارمنستان چه وضعی دارد؟

ـ تاکنون از سوی برخی دانشمندان و نویسندگان ارمنی تلاش‌هایی در زمینه ایران‌شناسی صورت گرفته و آثاری نیز خلق شده است اما با در نظر گرفتن ویژگی‌های جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی ایران و اهمیت تمدن و فرهنگ ایرانی در عرصه جهانی نمی‌توان به کارهای انجام شده در ارمنستان قانع شد و آنها را کافی دانست. به عقیده من در زمینه ایران‌شناسی باید تلاش‌های وسیع‌تری در ارمنستان صورت گیرد. چرا که تلاش‌های هرچه بیشتر در زمینه ایران‌شناسی باعث خواهد شد تا ارمنی‌ها با برخی جنبه‌های تاریخی ـ فرهنگی خود که ارتباط تنگاتنگ با تاریخ و فرهنگ ایران دارد بهتر و کامل‌تر آشنا شوند، در این‌باره صحبت‌های بسیاری می‌توان داشت که البته مجالی وسیع‌تر می‌طلبد.

فرشاد شیرزادی