پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
داریوش همایون کارگزار آژانس یهود در ایران
داریوش همایون در سال ۱۳۰۷ در تهران و در یک خانواده متوسط شهری به دنیا آمد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود و به عنوان مستشار دیوان محاسبات انجام وظیفه میکرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای «فیروز بهرام» و «ابنسینا» و دورهی متوسطه را در دبیرستانهای «البرز» و «دارایی» به پایان برد و پس از اخذ دیپلم به دانشگاه تهران رفت و به عنوان لیسانسیه حقوق فارغالتحصیل شد.۱
او در دوران دانشجویی که مقارن با ایام نهضت ملی کردن نفت بود، به عضویت حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران درآمد. اعضای این تشکیلات که به طور اختصاری سومکا نامیده میشد، دارای عقاید افراطی «ناسیونال ـ فاشیستی» بودند و به تقلید از اعضای حزب نازی آلمان، یونیفورم سیاه میپوشیدند و بر آستین پیراهنشان علامتی شبیه «صلیب شکسته» را نقش میکردند. سرکردگی این گروه را فردی به نام داوود منشیزاده بر عهده داشت که تحصیلات خود را در آلمان به پایان رسانده بود. ۲ اعضای حزب «سومکا» با خشونت بسیار با مخالفین خود برخورد میکردند و اغلب با چوب و چماق و دشنه و قمه به جان مردم و گروههای مخالف میافتادند.
حزب «سومکا» در دوران حیات خود، منشاء هیچ فعالیت مفید و مؤثری نبود و به عنوان عامل قدرتهای خارجی، جز تخریب، اذیت و آزار مردم کاری انجام نداد.
لازم به یادآوری است که بقایای حزب شاهنشاهی پان ایرانیست نیز داریوش همایون را از اعضای اولیهی تشکیلات خود میدانند و در ویژهنامهای که به مناسبت سالگرد اعدام محمدرضا عاملی تهرانی ـ وزیر اطلاعات و جهانگردی در کابینه شریف امامی ـ انتشار داده بودند، او را عضو مرکزیت این حزب و از نزدیکترین یاران محمدرضا عاملی تهرانی و محسن پزشکپور معرفی میکنند. ۳
حزب پان ایرانیست در اواخر دههی ۱۳۲۰ به وجود آمد و زیر پوشش «وطنپرستی افراطی» (ناسیونال شوونیسم) برای محمدرضا پهلوی و مجمومهی دربار فعالیت میکرد و «شاهپرستی» را از ارکان اصلی «وطنپرستی» معرفی مینمود. این حزب همانند گروهک «سومکا» از روی احزاب فاشیستی اروپا الگوبرداری شده بود. سران آن، همانند حزب نازی آلمان، لباسهای متحدالشکل میپوشیدند و اعضای عادی آن بازوبندهای ویژهای بر بازو میبستند. و رؤسا و رهبران آن را سَروَر خطاب میکردند.
در سال ۱۳۲۸ دانشجویان عضو «حزب پانایرانیست» به سرکردگی داریوش فروهر از این تشکیلات انشعاب کردند و با نام حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم به جبهه ملی پیوستند و در صف هواداران نهضت ملی و دکتر محمد مصدق قرار گرفتند.
حزب پان ایرانیست از گروههای فعال در جریان کودتای ۲۸ مرداد و در شمار یاران نزدیک کودتاگران امریکایی بود. اعضای این حزب که اکثراً از عناصر «لومپن» و شرور بودند در روز ۲۸ مرداد با چماق و قمه و زنجیر و چاقو به جان مردم میافتادند و سوار بر کامیونهای ارتشی شعار «خدا، شاه، میهن» را سر میدادند. عملکرد «حزب سومکا» و حزب «پان یارانیست» تفاوت چندانی با یکدیگر نداشت. هر دو از یک آبشخور سیراب میشدند و عضویت داریوش همایون در هر یک از این دو تشکیلات، نشان دهندهی اعتقادات فاشیستی اوست.
داریوش همایون مدعی است که فعالیتهای مطبوعاتی را از سال ۱۳۲۸ با انتشار مجله هنری جامجم آغاز کرده است،۴ اما برخی از آثارو کتب، تاریخ شروع فعالیتهای مطبوعاتی او را سال ۱۳۳۴ میداند. ۵
سالخوردگان و پیش کسوتان مطبوعاتی میگویند که داریوش همایون ابتدا به عنوان مصحح و نمونهخوان در چاپخانه اطلاعات مشغول به کار شد و پس از مدتی کمکم به تحریریه روزنامه اطلاعات راه یافت و از سال ۱۳۳۴ به عنوان خبرنگار در سرویس سیاسی این روزنامه به کار پرداخت.
از آنجا که در آن زمان بسیاری از روزنامهنگاران مستقل در زندانهای فرمانداری نظامی و کودتا به سر میبردند و یا ممنوعالقلم شده و اجباراً حرفه روزنامهنگاری را رها کرده بودند، کار داریوش همایون خیلی زود «گل» کرد و به سبب فقدان نویسندگان توانا مورد توجه قرار گرفت.
همایون که با هدایت علی جواهرکلام فعالیت حرفهای خبرنگاری و نویسندگی مطبوعاتی را آغاز کرده بود، خیلی زود و از طریق او با شبکة جاسوسی مطبوعاتی «بداَمن» مرتبط شد و از همان نخستین سالهای فعالیت، خود را در خدمت محافل و مجامع بیگانه قرار داد.
شبکه جاسوسی ـ مطبوعاتی «بدامن» کلیه فعالیتهای مطبوعاتی دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد را هدایت و کنترل میکرد. براساس نوشته ارتشبد حسین فردوست ـ متولی امور اطلاعاتی و جاسوسی رژیم پهلوی ـ وظیفهی این شبکه ایجاد وحشت (پانیک) از سلطهی کمونیستها در بین مردم و کشاندن جراید ایران به مسیر دلخواه امپریالیسم امریکا بود. ۶ اعضای این شبکه را افرادی چون علی جواهرکلام، نصرتالله معینیان، مصطفی صباحزاده، عبدالرحمن فرامرزی،جهانگیر تفضلی، مهدی میراشرافی و عدهای دیگر از کارگزاران درجه اول امور مطبوعاتی رژیم پهلوی تشکیل میدادند. ۷
همایون در جریان همکاری با شبکهی جاسوسی «بدامن» و از رهگذر خوشخدمتی، توجه مقامات امریکایی را جلب میکند. این ارتباط موجب میشود تا در سال ۱۳۳۹ زمانی که امریکا تصمیم به ایجاد سازمان کتابهای جیبی گرفت، او را به ریاست این سازمان بگمارد و در سال ۱۳۴۱، پس از گسترش دامنهی فعالیت این انتشاراتی و تبدیل کردن آن به انتشارات فرانکلین داریوش همایون را به سرپرستی آن منصوب کند. ۸
داریوش همایون بسیار متکبرو جاهطلب بود و از همان ابتدای جوانی دوست داشت تا در محیط کارش «رئیس» و «سردسته» باشد. زمانی که ایجاد سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات دردستور کار متولیان امور مطبوعاتی و فرهنگی رژیم پهلوی قرار گرفت، داریوش همایون به بازی فراخوانده شد و به عنوان یکی از کارگردانان اصلی این ماجرا در کنار مسعود برزین، سیاوش آذری و رکنالدین همایونفرخ۹ قرار گرفت. بیانیههای منتشره از سوی هیئت مؤسس این سندیکا خبر از فعالیت شدید داریوش همایون در این عرصه میدهد. ۱۰
او پس از تأسیس سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، بیشتر اوقات خود را در خدمت این سندیکا گذاشت و در شمار نزدیکترین دستیاران مسعود برزین ـ اولین دبیر این سندیکا ـ قرار گرفت. اما کمکم، میزان نفوذ و اعتبار داریوش همایون در حوزهی سندیکا تا بدان حد افزایش یافت که پس از کنارهگیری مسعود برزین خودش به عنوان دومین دبیر این سندیکا برگزیده شد . او به غیر از دومین دوره سندیکا که سمت دبیر آن را داشت، در چند دوره دیگر جزو کارگردانان اصلی این تشکیلات بود و به عنوان عضو هیئت مدیره با آن همکاری میکرد. ۱۱
داریوش همایون روابط نزدیک و صمیمانهای با محافل و مجامع وابسته و دیگر گروههای قدرت موجود در هرم حاکمیت پهلوی، نظیر جناح صهیونیستی فراماسونری ایران و انجمن بازرگانان کلیمی و آژانس یهود ایران داشت و در سایهی اینگونه ارتباطات بود که راه خود را به سطوح بالای رژیم باز کرد.
میزان اهمیت و اعتبار داریوش همایون نزد گروههای قدرت، بویژه آژانس یهود ایران و جناح صهیونیستی فراماسونری به حدی بود که در اواسط دهه ۱۳۴۰،زمانی که صهیونیستهای ایران ضرورت در اختیار داشتن یک روزنامه پرقدرت و پرتیراژ را احساس کردند و تصمیم به تأسیس روزنامه آیندگان گرفتند، او را نامزد سرپرستی و اداره امور این نشریه کردند.
براساس مدارک و اسناد موجود، «آژانس یهود ایران» و جناح صهیونیستی فراماسونری ایران ابتدا امتیاز روزنامه آیندگان را به نام دکتر حسین اهری که از سران این جناح و دارای عنوان استاد ارجمند بود، ۱۲ و از اعضای مؤسس نخستین کلوپ روتاری ایران به شمار میآمد۱۳، گرفتند۱۴ و پس از مدت زمانی کوتاه وقتی اطمینان یافتند که داریوش همایون کاملاً در جهت خواستها و برنامههای آنان حرکت خواهد کرد، این امتیاز به او انتقال دادند. ۱۵
همایون از سال ۱۳۴۶ رسماً و به طور کامل به آیندگان آمد، و از نخستین روز تأسیس این روزنامه در کلیه امور انتشاراتی آن دخالت کامل و مؤثر داشت. وی برای سازماندهی آیندگان از کمکهای غلامحسین صالحیار بهره گرفت و افرادی چون مسعود بهنود و سیروس آموزگار ـضد انقلاب فراری و عضو کلوپ روتاری۱۶ـ را زیر چتر حمایتی خود گرفت و پس از اینکه صالحیار، برای سازماندهی دفتر مرکزی خبر به تلویزیون ملی رفت، مسعود بهنود را به سردبیری آیندگان گماشت. ۱۷ همایون چند سالی هم سیروس آموزگار را به عنوان مدیر روزنامه آیندگان منصوب کرد. ۱۸
همایون همه چیز را در خدمت منافع شخصی و فدای قدرتطلبی خود میکرد. او از ابتدای دهه ۱۳۴۰ که خود را به گروههای قدرت نزدیک کرد، مدام در اندیشه بود تا به طریقی به دربار راه یابد. بر این اساس روابط ویژهای با هما زاهدی خواهر اردشیر زاهدی برقرار کرد. او که میدانست از طریق ارتباط با اردشیر زاهدی به قدرت و نفوذ بیشتری در چارچوب هیئت حاکمه ایران دست خواهد یافت، خود را عاشق و شیفتة هما زاهدی نشان داد و برای دستیابی به منافع بیشتر، همسر خودرا طلاق داد و با وی ازدواج کرد. ۱۹
داریوش همایون تبلیغات وسیعی پیرامون این وصلت راهانداخت و با بهرهگیری از نفوذ خود به عنوان یک مدیر روزنامه، خبر ازدواجش را در تمام جراید ایران چاپ کرد و سعی نمود تا ازحضور فرح پهلوی و دیگر بستگان شاه در این مجلس، به سود خود بهرهبرداری نماید:
«ازدواج خانم هما زاهدی نماینده مجلس شورای ملی با آقای داریوش همایون، مدیر عامل روزنامه آیندگان که در حضور علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران برگزار شد، از خبرهای جالب هفته گذشته بود. مراسم عقدکنان در منزل آقای اردشیر زاهدی ـ برادر عروس ـ در حصارک برگزار شد. در این مراسم که به طرز ساده و گرمی برگزار شد، والاحضرت شاهدخت فاطمه پهلوی، سرکار علیه بانو فریده دیبا، و چند تن دیگر از خاندان جلیل سلطنت و شخصیتهای مملکتی حضور داشتند... شهبانو پس از انجام خطبهی عقد،یک عدد سنجاق بسیار زیبا و جالب به عروس هدیه فرمودند...» ۲۰
همایون با عوامل مستقر در سفارت امریکا نیز ارتباط نزدیکی داشت و به عنوان یک عامل اطلاعاتی مورد بهرهبرداری آنان قرار میگرفت. در سایه این ارتباطات و خوشخدمتیها بودکه در ۱۹۵۹ موفق به دریافت یک بورس تحصیلی از دانشگاه هاروارد امریکا شد. او با بهره گیری از این بورس تحصیلی و زیر این پوشش، دوره ویژهای را گذراند۲۱ و موفق به اخذ جایزه «نیمن» از دانشگاه هاروارد گردید. ۲۲
پایگاه جاسوسی سازمان «C.I.A» مستقر در تهران، داریوش همایون را جزو رابطین خوب و کسانی که حاضرند به هر قیمت و تحت هر شرایط خدماتی برای دولت آمریکا انجام دهند، دستهبندی میکند. ۲۳ جلد هفدهم اسناد لانه جاوسی امریکا، حاوی گزارشهایی از تماسهای متعدد داریوش همایون با جاسوسان امریکایی است. تمام جاسوسانی که با همایون دیدار داشتهاند او را شخصیتی باهوش و علاقهمند به حفظ رابطه با جاسوسان امریکایی معرفی کردهاند. یکی از جاسوسان امریکایی در گزارش خود مینویسد:
«... من با داریوش همایون مکالمات جالبی در جریان ماههای اخیر و در ارتباط با بهراه انداختن روزنامهی آیندگان داشتهام... او علاقهمند به حفظ تماس با ما میباشد و من معتقدم که او بسیار فراتر خواهد رفت... و کاملاً باهوش و مطلع و بسیار خوشحال از آشنایی با ما میباشد و مایل است که هر چند یکبار ملاقاتی داشته باشد.» ۲۴
یکی از مهمترین رابطین آمریکا که داریوش همایون اکثر اطلاعات خود را از طریق او به پایگاه «سازمان سیا» انتقال میداد، بیل میلر نام داشت. همین شخص بود که بورس دانشگاه هاروارد را به عنوان پاداش در اختیار همایون گذاشت. ۲۵
داریوش همایون در سالهای تصدی خود در روزنامه آیندگان ارتباط تنگاتنگی با مقامات اسرائیلی برقرار کرد. او از آنان رسماً خواسته بود تا در این روزنامه سرمایهگذاری کنند. پس از پیروزی انقلاب اسناد متعددی در مورد عضویت داریوش همایون در سازمان سیا انتشار یافت. ساواک در اسناد خود آشکارا از همکاری و ارتباط فعال وی با سیا پرده برداشت. به موجب یکی از این اسناد آیندگان به مثابه ارگان دولت اسرائیل عمل میکرده است.
داریوش همایون به هنگام تأسیس روزنامه آیندگان از همه گونه حمایت برخوردار بود. وی دیناری پول نداشت، اما سرمایه لازم را عناصر صهیونیست در اختیار او گذاشتند و دکتر مصطفی مصباحزاده یک دستگاه چاپ «رتاتیو» را که به نام دخترش، نازنین نامگذاری کرده بود، ظاهراً با شرایط سهل و با اقساط بسیار نازل و در واقع به صورت کاملاً رایگان به او واگذار کرد. این دستگاه چاپ رتاتیو را دو تن از کلان سرمایهداران یهودی به نامهای لطفالله حی و صمد رضوان که در شمار کارگزاران طراز اول جناح صهیونیستی فراماسونری ایران و آژانس یهود ایران قرار داشتند، به صورت رایگان و ظاهراً به عنوان پیشپرداخت بهای یکسال آگهی ساعتهای «داماس» و «ناوزر» به دکتر مصباحزاده داده بودند. ۲۶
زمانی که حزب فرمایشی رستاخیز ایجاد شد، داریوش همایون یکی از نخستین کارگزاران مطبوعاتی بود که به این حزب پیوست و تمام توان و قدرت خود و روزنامه آیندگان را در خدمت آن قرار داد. او از یک سو ادعا میکرد که عضویت در حزب رستاخیز اجباری است. ۲۷ و از سوی دیگر تأکید میکرد افرادی که به عضویت این حزب در نیایند نباید توقع هیچچیز را داشته باشند و مطلقاَ نباید به فکر ترقی و پیشرفت باشند:۲۸
«... وقتی نخستوزیر و دبیر کل حزب یک نفر است، این معنی را دارد که در سطح استانها نیز تمام دستگاههای اجرایی در خدمت این حزب هستند. اگر کسانی هستند که حزبی فکر نمیکنند، باید بدانند که آیندهای در این مملکت نخواهند داشت و باید به فکر خودشان باشند. زیرا موقعیت کنونی کشور ما ایجاب میکند که همهی آحاد ملت ایران، حزبی فکر کنند. اگر کسی میخواهد در این مملکت مسئولیتی داشته باشد و در نظام مملکتی مؤثر باشد، باید حتماً عضو حزب باشد...» ۲۹
همایون با اینگونه حرف و سخنها درصدد بود تا این مسئله را القا کند که راه زندگی آسوده و راه رشد و ترقی، تنها از کانال حزب رستاخیز میگذرد. در این باره یکی از خبرنگاران ـ در یک نشست مطبوعاتی در روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی ـ از وی میپرسید : «آیا کسانی که از حزب کناره گرفتهاند میتوانند فعالیت دولتی داشته باشند؟» و همایون میگوید:
«نکتهای که شاهنشاه در روز آغاز تشکیل حزب به آن اشاره فرمودند... همین بودکه کسانی که این سه اصل را قبول دارند ـ [منظور نظام شاهنشاهی، انقلاب شاه و ملت و قانون اساسی نظام شاهی است] ـ و نمیخواهند فعالیت حزبی داشته باشند، نباید توقعی داشته باشند ... در این کشور مسئولیت و فعالیت سیاسی از داخل حزب رستاخیز ملت ایران میگذرد... وزرا و مقامات مملکتی باید فعالیت حزبی داشته باشند و حزب و دولت به هیچ وجه در ایران از هم جدا نیستند.» ۳۰
سرانجام پیروی بیچون و چرای داریوش همایون از دستورها و پیوند ارتباط با دربار و محافل و مجامع صهیونیستی راه نفوذ هر چه بیشتر وی به دربار را هموار ساخت و موجب شد تا در صف دولتمردان طراز اول قرار گیرد.
زمانی که محمدرضا پهلوی، امیرعباس هویدا را برکنار کرد و جمشید آموزگار را به این مقام منصوب نمود، داریوش همایون به آرزوی دیرین خود ـ وزارت ـ رسید و از سوی جمشید آموزگار به عنوان وزیر اطلاعات و جهانگردی منصوب گردید. ۳۱
از آنجا که جمشید آموزگار مقام دبیرکلی حزب رستاخیز را بر عهده داشت با حمایت او داریوش همایون در عرصه این حزب هم رشد کرد و به قائممقامی حزب رستاخیز دست یافت. ۳۲
وی در این دوران سعی کرد تا به حزب رستاخیز تحرک بخشد و چهرهی آن را از صورت کاریکاتوری خارج نماید. همایون مدعی بود که تمام تصمیمات مهم مملکتی و برنامههای سیاسی باید از طریق این حزب اتخاذ شود و حمایت و تصویب این حزب را پشت و پناه خود داشته باشد. اما تلاشش به جایی نمیرسید. او در یکی از مصاحبههایش میگوید:
«حزب رستاخیز ملت ایران را نباید به صندوق شکایات تبدیل کنیم، بلکه مردم باید بدانند این حزب برای این تشکیل شده است تا علاوه بر پیگیری مشکلات، ریشههای فرهنگ سیاسی را در این مملکت محکم کند.» ۳۳
وی معتقد بود که حزب رستاخیز با هدف آماده کردن مردم برای پذیرش فرمانها به وجود آمده است و وظیفهی آن وادار ساختن مردم به اطاعت بیچون و چرا از مقامات و اجرای فرمانهای صادره است:
«... در این زمینه حزب کوشش دارد تا مقامات و مردمرا به طور مساوی به اهمیت این فرمان و اجرای صحیح آن متوجه سازد، و از سوی دیگر روحیه عمومی را برای اجرای فرمان، مساعدتر کند...» ۳۴
داریوش همایون در آستانه تغییر و تحول در هیئت حاکمه امریکا و ریاست جمهوری جیمی کارتر، تحرکات اولیه مردم مسلمان ایران در سال ۱۳۵۶ را محصول سازش با بیگانگان میداند و میکوشد تا به طور تلویحی قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ را هم به خارجیان پیوند بزند:
«... ۱۶ سال پیش همین اشخاص، همین نتیجهها را از برخی تحولات خارجی گرفتند و جنب و جوشی به خود دادند. امروز هم به اتکای حسابهایی که روی برخی تحولات خارجی کردهاند، درتنور آزادی خود، نان طمع میپزند...» ۳۵
و به طور ضمنی روحانیت مبارز که رهبری مبارزات ملت را در دست داشت، از نیروهای کمونیست میترساند و حرکت اسلامی آغاز شده به رهبری روحانیت را با دوران مصدق و اوضاع و احوال روزگار ملی کردن نفت مقایسه میکندو میگوید:
«... آنها که هرج و مرج را برای این جامعه میخواهند، امروز هم مانند ۲۵ سال پیش در کار آن هستند که زمینه را برای نیروهای دیگری آماده کنند که پشت سر آنها منتظر فرصت مناسب هستند.» ۳۶
داریوش همایون در مقام وزیر اطلاعات و جهانگردی، سعی در مهار مطبوعات داشت. او در این عرصه حتی رعایت ظواهر امور را هم نمیکرد؛ به طوری که در نخستین روزهای تصدی مقام وزارت، بخشنامهای رسمی و بلند بالا به تمام جراید کشور فرستاد و موارد سانسور را به صورتی کاملاً علنی و مشروح، برای مدیران و سردبیران یادآوری کرد و آنان را مأمور اجرای این بخشنامه ساخت.
وی که خود سالها به عنوان روزنامهنویس فعالیت کرده و اثرات نامطلوب حضور مستقیم سانسورچیان دولتی را از نزدیک مشاهده کرده بود، به جای اعزام سانسورچیان دولتی به چاپخانهها و دفاتر جراید، نویسندگان جراید را مجبور به «خودسانسوری» میکرد. او چندی بعد با وقاحت هر چه تمامتر مدعی شد که دولت جدیدی که جانشین حکومت هویدا شده است (دولت آموزگار) کار خودرا با برداشتن سانسور از مطبوعات و حذف سانسورچیان از عرصه جراید آغاز کرده است.
منابع:
ـ نیمه پنهان، سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، ج اول.
ـ داریوش همایون به روایت اسناد ساواک.
ـ آرشیو اسناد در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
ـ مجموعه اسناد لانه جاسوسی، کتاب دوم و هشتم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
پینوشتها:
۱. چهرههای آشنا، انتشارات کیهان، اردیبهشت ۱۳۴۴.
۲. کاتوزیان، محمدعلی (همایون)، مصدق و نبرد قدرت، ص ۱۷۶.
۳. ضد استعمار، بولتن تبلیغاتی و ارگان بقایای حزب پان ایرانیست، شماره دوم ، ص ۴، اردیبهشت ۱۳۷۷
۴. چهرههای آشنا، انتشارات کیهان، اردیبهشت ۱۳۴۴.
۵. انتشارات پرساجنت، چهره مطبوعات معاصر، سال ۱۳۵۱.
۶. فرودست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی.
۷. همان.
۸. چهرههای آشنا، انتشارات کیهان، اردیبهشت ۱۳۴۴.
۹. رکن الدین هماینفرخ از سرکردگان طراز اول جریان فراماسونری ایران بود که مسئولیت اداره امور انجمنهای صنفی و محلی و ادبی را بر عهده داشت و این انجمنها را در جهت اهداف فراماسونری بسیج میکرد. نقش او در ماجرای نانوایان تهران در روزگار نخستوزیر قوامالسلطنه، گوشهای از ارتباطاتش را با مجامع و محافل استعماری فاش و اثبات میکند.
همایونفرخ در سالهای اخیر طی سفری به ایران، کوشید تا چند انجمن ادبی و هنری را در جهت اهداف ضد انقلاب فعال نماید. از جمله این انجمنها میتوان از انجمن حافظان فرهنگ و هنر، یاد کرد این انجمنها میکوشیدند تا زیر پوشش تجلیل از هنرمندان فعالیت خود را آغاز کنند، که این توطئه با هوشیاری برخی از جراید و افشاگری روزنامه کیهان و هفتهنامه کیهان هوایی در آن سالها روبرو شد.
ـ مسعود برزین هم یکی از برکشیدگان محافل استعماری در ایران است. او که زیر نظر مستقیم انگلیسیها و در کالج اصفهان تربیت شده بود، بااشاره و صلاحدید آنان به عرصه مطبوعات آمد و با مدد و همراهی یک روزنامهنگار وابسته به نام مجید موقر فعالیت خود را آغاز کرد.
مسعود برزین در سایه همین وابستگی در عرصه رسانههای همگانی رشد کرد. او سالها رئیس روابط عمومی دفتر فرح پهلوی بود و با اشاره رژیم سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات را راهاندازی کرد و خود به عنوان اولین دبیر آن به اداره امور این سندیکا پرداخت.
برزین در ایام اوجگیری انقلاب عهدهدار امور رادیو تلویزیون ملی ایران شد و به دستور او بود که تلویزیون پخش گزارش ورود حضرت امام خمینی (ره) را قطع کرد.
ـ سیاوش آذری هم از نویسندگان و خبرنگاران وابسته به دربار بود. او از ایادی مسعود برزین به حساب میآمد و در پناه حمایت او رشد کرد. آذری مدتی به سرپرستی خبرگزاری پارس گماشته شد و اینک همراه با ضد انقلاب سلطنتطلب در امریکا برای به قدرت رساندن رضا پهلوی تلاش میکند.
۱۰. بیانیههای هیئت مؤسس سندیکا و گزارش ارسالی مسعود برزین برای جراید.
۱۱. انتشارات پرساجنت، چهره مطبوعات معاصر، ص ۱۴۵ و بولتن و اسناد منتشر شده از سوی سندیکای نویسندگان و خبرنگاران.
۱۲. رائین،اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، جلد سوم، ص ۳۱۴.
۱۳. رزمآرا، رضا، راهنمای کلوپهای روتاری ایران، بهمن ماه ۱۳۵۳.
۱۴. چهره مطبوعات معاصر، پرساجنت، ص ۶.
۱۵. برزین، مسعود، شناسنامه مطبوعات ایران و نیز چهره مطبوعات معاصر، ص ۱۴۵.
۱۶. رزمآرا، رضا، اسامی اعضای کلوپهای روتاری ایران.
۱۷. چهره مطبوعات معاصر، پرساجنت، ص ۶.
۱۸. نشریه ضدانقلابی روزگار نو، چاپ خارج از کشور، آبان ۱۳۷۶.
۱۹. روزنامه کیهان، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۵۰.
۲۰. مجله اطلاعات بانوان، شماره ۷۶۱، مورخه ۶/۱۱/۱۳۵۰.
۲۱. اسناد لانه جاسوسی امریکا در ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هشتم، سند شماره ۱، ص ۷۷۰.
۲۲. همان، سند شماره ۲، ص ۷۷۲.
۲۳. همان، کتاب دوم، ج هفدهم، رابطین خوب.
۲۴. همان،ص ۳۷۰.
۲۵. همان.
۲۶. برای اطلاع بیشتر در این زمینه به شرح حال دکتر مصباحزاده در جلد پنجم نیمه پنهان مراجعه فرمایید.
۲۷. روزنامه کیهان، مورخ ۴/۶/۱۳۵۷.
۲۸. همان.
۲۹. روزنامه کیهان، مورخ ۶/۳/۱۳۵۷.
۳۰. روزنامه کیهان، مورخ ۴/۶/۱۳۵۷.
۳۱. روزنامه کیهان، مورخ ۱۵/۵/۱۳۵۷.
۳۲. روزنامه کیهان، مورخ ۳/۶/۱۳۵۷.
۳۳. روزنامه کیهان، مورخ ۲۵/۱۰/۱۳۵۷.
۳۴. روزنامه کیهان، مورخ ۱۸/۹/۱۳۵۷.
۳۵. همایون، داریوش، روزنامه اطلاعات، مورخ ۹/۴/۱۳۵۶.
۳۶. همان.
۳۷. روزنامه اطلاعات، ضمیمه ویژهنامه سالگرد انقلاب، مورخ ۲۱/۱۱/۱۳۵۸، ص ۳، کلیه این سند در روزنامه اطلاعات چاپ شده است.
۳۸. جعفر رائد در کویت به دنیا آمد (پدرش) میرزاعلی احقاقی اسکویی نام داشت و رهبر فرقه ضاله شیخیه در عربستان، کویت و عراق بود. تحصیلات مقدماتی را در عراق انجام داد و با هدف ادامه تحصیلات عالی به تهران آمد و در دانشکده معقول و منقول سابق (اللهیات کنونی) ثبت نام کرد. رائد در آشفته بازار پس از جنگ جهانی دوم و دهه ۱۳۲۰ که مقارن با اوج فعالیتهای تبلیغاتی احمدکسروی و هجوم خصمانه او به اسلام و ارزشهای اعتقادی مردم ایران بود، جانب او را گرفت و در صف هواداران احمد کسروی درآمد.
در سال ۱۳۳۰ که یک عرب مهاجر لبنانی به نام محمد خلیل جواهری با هدف سازماندهی جریان فراماسونری جدید ایران لژ پهلوی را تأسیس کرد، جعفر رائد به او پیوست و به عضویت این لژ که بعداً به لژ همایون تغییر نام داد درآمد و اندکی بعد به همراه دکتر احمد هومن، ساعد مراغهای، به عنوان اولین گروه از اعضای جریان فراماسونری جدید ایران در پاریس مراسم تحلیف بجاآورد و رسماً در شمار فراماسونها قرار گرفت.
جعفر رائد پس از فراغت از تحصیلات دانشگاهی و عضویت در فراماسونری به استخدام وزارت امور خارجه ایران درآمد و به عنوان یک دیپلمات فعالیت دولتی خود را آغاز کرد. او در طول دوران خدمت خود به کشورهای عراق، سوریه، اردن، لبنان، یمن و عربستان سعودی رفت. آخرین مأموریت جعفر رائد در عربستان سعودی بود وی در دهه ۱۳۴۰ به عنوان سفیر محمدرضا پهلوی در دربار عربستان سعودی رفت. رائد در هنگام اقامت در عربستان سعودی، موفق به ایجاد رابطهای گرم و صمیمانه با ملکفیصل، پادشاه وقت عربستان سعودی شد تا جایی که ملک فیصل شخصاً از شاه خواست تا مأموریت وی را تمدید کند. محمدرضا پهلوی این درخواست را پذیرفت و جعفر رائد تا پایان حیات رژیم پهلوی صاحب عنوان سفیرکبیر ایران در عربستان سعودی بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی جعفر رائد به انگلستان رفت و در خدمت اهداف جهانی عربستان سعودی فعال شد. او ابتدا یک مرکز جهانی برای تبلیغات عربستان سعودی در لندن ایجاد کرد و چندین نشریه عرب زبان در کشورهای اروپایی سازماندهی کرد. براساس نوشته هفتهنامه کیهان، چاپ لندن، شماره ۵۳۸، مورخه ۱۵/۱۰/۱۳۷۳ وی با هدف بهرهبرداری از مسایل نژادی و دامنزدن به اندیشه پان عربیسم به تکاپو برخاست و با توزیع پول و اعتبار، بخشی از ضدانقلاب فراری ایران را در جهت اهداف عربستان بسیج کرد و در نخستین گام «مرکز پژوهشهای ایران و عرب» را در لندن پایهگذاری نمود.
به گواهی همین نشریه، رائد در فعالیتهای پس از انقلاب خود نگاه ویژای به روزنامهنگاران ایرانی ضدانقلاب داشت و به جذب و جلب عدهای از آنان همت گماشت و افرادی چون علیرضا نوریزاده، اسماعیل پوروالی و نصیر امینی را به خدمت گرفت. او نشریه عربزبان الموجز عن ایران را ـکه به زبان عربی در لندن منتشر میشود ـ راهاندازی کرد و زمام امور آن را به علیرضا نوریزاده سپرد و پس از آن ماهنامه فارسیزبان روزگار نو را به مدیریت اسماعیل پوروالی تأسیس نمود.
هفتهنامه نیمروز نیز از نشریاتی است که بخشی از سرمایه لازم برای انتشار آن را جعفر رائد از عربستان سعودی تأمین کرد و در اختیار پرویز اصفهانی گذاشت. براساس اعترافات مدیران نیمروز تمام هزینههای اولیه انتشار این هفتهنامه را جعفر رائد تأمین کرد و مخارج انتشار ۱۵۰ شماره اولیه این هفتهنامه را عربستان سعودی پرداخت نمود.
رائد در دیماه ۱۳۷۳ در لندن درگذشت.
هماکنون برخی از همپالکیها و همفکران رائد از سرکردگان فرقه ضاله «شیخیه» در ایران هستند و مجامع و محافلی در تهران و در شهر مشهد دارند. گفتنی است از آقای جعفر رائد طی این سالها مقالاتی در برخی مطبوعات داخلی به چاپ رسیده است.
۳۹. مجله روزگار نو، چاپ خارج از کشور، دیماه ۱۳۷۱، ص ۳.
۴۰. بیانیه نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران، خطاب به جمشید آموزگار نخستوزیر، در سال ۱۳۵۶.
۴۱. بیانیه جعلی نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران، خطاب به جمشید آموزگار، نخستوزیر.
۴۲. نصیرامینی نمونهای از روزنامهنگاران کلاش و سوءاستفادهچی بود که همواره از حرفة روزنامهنگاری به عنوان حربهای برای باجخواهی سود میبرد. او زمانی که از شهرستان خوانسار به تهران آمده آه در بساط نداشت، اما در سالهای آخر اقتدار محمدرضا پهلوی صاحب میلیاردها تومان پول نقد و کارخانجات متعدد بود. وی به مدد اعمال نفوذ و از رهگذر همان باجخواهی امر توزیع تغذیه ر ایگان مدراس تهران رامونوپل خود کرده بود و هر روز از این رهگذر صدها هزار تومان درآمد داشت. وی هم اکنون مدیریت یکی از جراید ضدانقلاب را در لندن برعهده دارد. ستار لقائی نیز از پیروان ضاله بهائیت است که به دلیل مواضع و رفتار ضدانقلابی از سندیکای نویسندگان اخراج شد. طرفه آنکه هماکنون این دو در لندن با هم پیوند خوردهاند و نصیر امینی مجلهاش را در چاپخانه «پکا» که متعلق به ستار لقائی است چاپ میکند.
۴۳. بولتن سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات.
۴۴. روزنامه کیهان، شماره ۱۰۶۰۷، مورخ ۱۸/۱۰/۱۳۵۷.
۴۵. قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه ۵۴.
۴۶. روزنامه کیهان، مورخه ۱۵/۶/۱۳۵۷.
۴۷. روزنامه کیهان، مورخه ۱۵/۶/۱۳۵۷.
۴۸. روزنامه کیهان، مورخه ۲۴/۵/۱۳۵۷.
۴۹. کیهان سلطنتطلب، چاپ لندن، شماره ۱۹۴، مورخه ۱۸/۱/۱۳۶۷.
۵۰. کیهان سلطنتطلب، چاپ لندن، شماره ۱۹۴، مورخه ۱۸/۱/۱۳۶۷.
۵۱. همان.
۵۲. کیهان سلطنتطلب، چاپ لندن، شماره ۶۰۷، مورخه ۳/۳/۱۳۷۰.
۵۳. مصاحبه با رادیو بیبیسی، لندن مورخه ۱۵/۳/۱۳۶۸.
۵۴. شناسنامه نشریات فارسیزبان خارج از کشور، ناشر مرکز تحقیقات رسانههای وزارت ارشاد، ص ۹.
۵۵. هفتهنامه ضدانقلابی نیمروز، چاپ لندن، مورخه ۲۳/۴/۱۳۷۴.
۵۶. کیهان سلطنتطلب، چاپ لندن، مورخ ۱۸/۱/۱۳۶۷.
۵۷. همان.
۵۸. هفتهنامه نیمروز، چاپ خارج از کشور، مورخ ۵/۱۱/۱۳۷۶.
۵۹. هفتهنامه نیمروز، چاپ خارج از کشور، مورخ ۱۱/۳/۱۳۷۵، شماره ۳۶۸.
۶۰. همان.
۶۱. هفتهنامه نیمروز، چاپ خارج از کشور، مورخ ۵/۱۱/۱۳۷۵.
۶۲. هفتهنامه نیمروز، چاپ خارج از کشور، مورخ ۱۱/۳/۱۳۷۵، شماره ۳۶۷.
۶۳. همان، مورخ ۲۳/۸/۱۳۷۶، شماره ۴۴۲.
۶۴. همان، مورخ ۱۴/۸/۱۳۷۶، شماره ۴۳۲.
منبع: ماهنامه دوران، شماره ۲۴
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست