چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مرثیه خوان معنویت از دست رفته
![مرثیه خوان معنویت از دست رفته](/web/imgs/16/166/ghjfq1.jpeg)
انسان با آگاهیای که دارد، راضی به این نیست که تنها در جهان باشد، یا صرفا پدیدار عینی باشد در میان دیگر پدیدارها. بلکه میخواهد حیات شورمند خود را با نسبت دادن حیات، شخصیت و روح به تمام جهان حفظ کند. برای تحقق به این آرزو است که شعر این آخرین بازمانده هنر عتیق آفریده شد. ابهامهایی که شاعران در طول حیات بشر برای یادآوری این آگاهی (آگاهی به وجود حیات و روح جهان) به وجود آوردهاند، سببساز پیدایش فلسفه زیباییشناسی و فلسفۀ زندگی است و از همین رو است که در تاریخ درازنای زندگی انسان، شاعران همیشه با پیامبران مقایسه شدهاند و این هر دو گروه را مستوجب دریافت وحی دانستهاند. از این رهیافت شگرف اهالی مشرقزمین که طلایه داران بزرگ این هنر بودهاند، تعریف شعر نیز مشخص میشود. الهام شاعرانه با وحی قرابتهایی دارد و لاجرم میبایست در عالمی ورای عالم عقل و محسوسات به وقوع بپیوندد؛ عالمی که از آن به عالم خیال تعبیر میشود. در گذشتن از عالم عقل و ورود به عالم خیال تنها در ناخودآگاه شاعر میسر است. ماجرای ورود به این ناخودآگاهی که همیشه در قالب عشق به انسان اعطا میشود، داستانی است پر تکرار از زندگی شاعران اما تعریف ناپذیر. مولانای بزرگ که از شگفت انگیزترین شاعران تاریخ ادبیات جهان است، خود سرگذشت شگفت انگیزی از این عشق دارد اما با تمامی سعیای که در دیوان کبیرش که یکی از بزرگترین آثار شاعرانه تاریخ است برای تفسیر این واقعه انجام میدهد، در مثنوی به عجزش در تعریف آن تاکید میکند:
هر چه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل باشم از آن
چون قلم اندر نوشتن میشتافت / چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت / شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب/ گر دلیلت باید از وی رو متاب
عجیبتر آنکه فیلسوفان بزرگی چون ابن سینا و سهروردی و... و شاعرانی چون سعدی و جامی و.... هریک با آنکه رسالههایی جداگانه در تبیین ماهیت این خونی بزرگ، یعنی عشق دارند از تفسیر آن به قواعد عقلپسند عاجزند. پس ما را با این واقعه شگفت که شرح وبیان آن را به قول مولانا قلمها بر نمیتابند، کاری نیست. اما پرسش اینجاست که چه ماجرایی بر شاعر میگذرد که زبانش را به قول هایدگر خانه بیان حقیقت میکند.
ابهام هنری که موجبات تاویل یک اثر هنری را فراهم میآورد، تنها زمانی در یک اثر هنری بازتاب داده میشود که خالق آن اثر از مرحله خودآگاهی گذشته و وارد عالم ناخودآگاه شود. شاعر واقعی کسی است که این روایتهای ناخودآگاهی را که از سرچشمه تمامی زیباییها نشات میگیرد، وارد جهان زندگی کند. حال هرچه این ناخودآگاهیها با توانش شاعر در انتظام کلمات بیشتر همراه باشد، اثر هنری نابتر و به لحاظ کلامی و ماندگاری استوارتر است. این ادعا را میتوان در سیر زندگی شاعرانۀ حضرت مولانا اقامه برهان نمود. چه به گواه تاریخ جناب ایشان کسی است که تا قبل از آشنایی با شمس و کبریت احمری که بر انبار باروتش مینوازد؛ بر تمامی علوم زمانه خویش توفق کامل داشته است. مفسر و فقیهی نامآور که مرجع زمان خویش است و صاحب کلاسی که استادان زمانۀ خویش را معلم است. از همین روست که وقتی به عالم شعر روی میآورد تمامی دانشها را در خدمت این ناخودآگاهی میگیرد و اثری میآفریند که به لحاظ بداعت و صناعت، بیبدلیلترین در تمامی تاریخ پیش و پس از خود میشود و کمتر شاعری را میشناسیم که حتی در مخیله خود هم قصد همآوردی با او را بپروراند.
محمود حبیبی کسبی شاعر جوانی که با مجموعه «منشور» خود را به جامعه ادبی ایران معرفی کرده است، ازجمله شاعرانی است که شیفته این منش وکنش شاعرانه مولانا است و میخواهد مولانایی شعر بگوید.
چرخ بزنای فلک! چرخ بزن، هان برقص / دست مرا هم بگیر، دور بگردان برقص
این چه گلی گلشن است، وین چه شبی روشن است/ جشن نگو جوش است، باده بجوشان برقص
عید شده عید شو، کثرتِ توحید شو / باده بخور بید شو، بر سر ایمان برقص
شوخم و شنگم کنون، شهد و شرنگم کنون/ چنگ پلنگم کنون،ای دف تابان برقص
صبحِ صبوحم تویی، راحت روحم تویی/ نوحه نوحم تویی، با من و توفان برقص
سینینم و سینا، صد سینه سکوتم /از شطح و دعا پر، دستان قنوتم
من هایم و هویم، من آنم و اویم/ اسرار مگویم، اوراد سکوتم
من تیغ و ترنجم، آسایش و رنجم/ گنجورم و گنجم، در وادی لوتم
نگاهی کلی به این مجموعه که آن را «من شور» نام نهاده و در ۱۰۴ صفحه به همت انتشارات سوره مهر به بازار کتاب عرضه شده است، نشان میدهد که حبیبی عناصر شعر کهن را به خوبی میشناسد و بر علوم و فنون بلاغت و صناعت ادبی به خوبی احاطه دارد. از سویی دیگر با یک نگاه ریزبینانهتر در این مجموعه متوجه این نکته میشویم که «حبیبی کسبی» مطالعات زیادی در حوزه ادبیات عرفانی داشته است و با کلمات و مواقف و سمبلهای استفاده شده در این وادی از سوی اهلش به خوبی آشناست. این آشناییها را در قالب کلماتی چه بسا امروزین در شعرش عرضه میکند. در حوزه علم حدیث و علوم قرآنی بر خلاف دیگر همگنانش آشنایی خوبی کسب کرده و تماشاهایی مخصوص به خود دارد. تماشاهایی که میتواند بسیار شاعرانه آنها را بیان نماید:
اول لب مجیبی «الف لام میم» / آخر لب رحیمی «الف لام صاد»
ای لبالب صبوری! «الف لام صاد» / لب به لب میبری صبر و آرام را
یم به یم در سبو شهد «یاسین» بریز/ کز لبتتر کند تشنگی کام را
تا که «حبل المتین» تو «حا میم» شد/ مختصر کرد آغاز و انجام را
گر طهورای هویت محیا شود /شهد «طاها» کنی زهر دشنام را
شرح رنگین کمان «طواسین» بخوان/ رنگ کن بال طاووس اوهام را
بر این سری از اشعار حبیبی، دو اشکال وارد است. اول آنکه شاعر به جای استفاده از عنصر خیال به گزارشنویسی از وقایع مشغول شده است و با استفاده از تسلطی که بر وزن و شعر کلاسیک دارد، میخواهد شنونده را با خود همراه گرداند؛ به همین دلیل فضای حاکم بر شعر برای خوانندۀ این آثار به واسطۀ تکرار مکررات چه بسا ملالآور است. از سویی دیگر در برخی از شعرهای این مجموعه، به نوعی خود نمایی شاعر به ذوق میزند.
منتقد وجه تشابه شاعر را با پر جبرئیل درک نمیکند و نمیداند که اساسا اینگونه از مقایسهها جز خود نمایی چه وجه دیگری میتواند داشته باشد. این ماجرا را میتوان از نمایی کلیتر به کلیات این مجموعه نیز بسط داد و متذکر به خود و شاعر شد که میتوان دعوی عرفان داشت اما روزگار ما روزگار ظهور و بروز عارفان نیست. نکتهای که در آن جناب حبیبی نظر به سخن حضرت مصطفی (ص) «من تشبه به قوما فهو منه» (هر کس به قومی تشابه کرد، از آنهاست) دچار خلط مبحث میشود. و نه هر که سر بتراشد، قلندری داند. ما میتوانیم از گرمای سخنان حکمی دلهایمان را گرم کنیم؛ اما آن را که خبر شد، خبری باز نیامد.
از سویی دیگر محمود حبیبی در دسته سوم از اشعارش که ویژه شعرهای آیینی است، نشان میدهد که اگر وقتی پای دل به میان آید، شاعری تواناست. در غزل مثنوی عاشورایی «این سینه گرم داغ سکوت است...» با دسته سوم از کارهای آیینی حبیبی روبهرو میشویم که (به لحاظ محتوایی، نه بر حسب قالب) در استقبال از ترجیع بند معروف محتشم سروده شده است.
این سینه گرم داغ سکوت است، بشنوید /این شرح ماتم ملکوت است، بشنوید
روح القدس مدد کن و قفل زبان گشا/ قفل زبان بستهام از آسمان گشا
هشیار رفته بودی و سرمست آمدی/ با مشک رفته بودی و بیدست آمدی
هانای قلم! بشور و بشوران سبو بگیر/ میخواهی از عطش بنویسی وضو بگیر
ویژگی این دسته از اشعار آیینی حبیبی در سختهتر بودن کلمات و انتخاب زاویههای دید شاعرانهتر است و اگرچه این دسته از اشعار نیز مطابق روال بسیاری از اشعار آیینی این مجموعه در فضای استقبالی سروده شده است اما شاعر به خوبی توانسته تمامی احساسات ناب شاعری خود را بروز دهد.
خاتمه: محمود حبیبی شاعر مولفی نیست. او در مضمون پردازی، قرابتهایی با سبک هندی؛ در زبانآوری، پیرو سبک هندی و در احساس شاعرانه بیشتر به سبک عراقی نزدیک است. بیشتر فضاسازی شعرها به لحاظ موسیقایی و محتوایی زیر سایه مولانا و دیوان شمس قرار میگیرد. فضای ذهنی شاعر متعلق به گذشته از دست رفته است و به نوعی میتوان او را مرثیهخوان معنویت از دست رفته جهان سنتی دانست. از زاویه دید دانای کل به جهان مینگرد و به همین دلیل بسیاری از تصاویر شاعرانهاش را میتوان در شعر شاعران گذشته و بخصوص مولانا، حافظ، بیدل و محتشم یافت اما خیال نابش حاوی ظرافتهای خاصی است که به شاعر تشخص خاص خود را میدهد و فضای هنریاش در مرزهایی بین خودآگاهی و ناخودآگاهی شاعرانه در نوسان است. در نهایت میتوان امیدوار بود به زودی خود را از سیطره این بزرگان برهاند. برای محمود حبیبی کسبی آرزوی توفیق و برای ایران عزیز نوید یک شاعر توانمند را از حضرت باری مسئلت داریم.
عباس یکرنگی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست