جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مدیریت سازمان سه عضوی


مدیریت سازمان سه عضوی

بررسی نقاط قوت و ضعف نظام تک فرزندی

امروزه بنا به دلایل بسیاری همانند مشکلات اقتصادی و نگرانی از تامین هزینه ها، مشکلات چند فرزندی، ازدواج در سنین بالا، جدایی زوجین قبل از به دنیا آمدن فرزند دوم، کافی دانستن یک فرزند و دلایل بسیار دیگر تعداد والدین تک فرزند رو به افزایش است و خانواده ها خود نیز به این امر راغب ترند. غافل از اینکه گاهی اوقات تک فرزندی بسیار مشکل تر از چندفرزندی است چرا که والدین فقط یک فرصت غیرقابل تکرار برای تربیت تنها فرزند خود دارند و به همین دلیل نیز سعی می کنند حداکثر تلاش خود را برای دوری جستن از هر نوع اشتباه جبران ناپذیر به کار گیرند که این امر فشار زیادی را بر والدین تک فرزند وارد می سازد. در حقیقت نظام خانوادگی تک فرزندی همچون نظام خانوادگی چندفرزندی، شمشیری دولبه است که نقاط قوت و ضعف بسیاری دارد. برخی از نقاط قوت آن عبارتند از اینکه صمیمیتی عمیق بین والدین و فرزندان برقرار است، می توان شرایطی را ایجاد کرد که کودک فارغ از مزاحمت دیگران از زندگی خود لذت ببرد و همچنین والدین قادرند تمام توجه خود را به یک فرزند معطوف سازند، نه اینکه آن را میان فرزندان متعدد تقسیم کنند. از طرف دیگر برخی از نقاط ضعف تک فرزندی شامل چشم پوشی بر رفتارهای ناپسند کودک، توجه بیش از اندازه به او و وابستگی شدید عاطفی بین فرزند و پدر و مادر است. اصولاً خانواده های تک فرزند بسیار متفاوت هستند و نمی توان مشخصات واحد و کلیشه یی برای آنها تعریف کرد. در واقع قانون قطعی در مورد این خانواده ها وجود ندارد. علاوه بر این کودکانی هم که تک فرزند هستند همانند سایر کودکان رفتارهایی متناقض دارند. در برخی موارد خجالتی هستند و در برخی موارد گستاخ، آنها می توانند هم خودخواه باشند و هم به دیگران بیندیشند، هم مستقل باشند و هم وابسته. اما مشخص ترین ویژگی خانواده های تک فرزند توجه و حساسیت افراطی والدین به تنها فرزندشان است.

● تک فرزند بودن و نداشتن خواهر و برادر

معمولاً پرورش کودک از دو عامل تاثیر می گیرد؛ عواملی که حضور دارند و عواملی که غایب هستند. کودک تک فرزند در خانواده یی رشد می کند که افراد بالغ در آن حضور دارند و کودک دیگری نیست که بتواند با او ارتباط برقرار کند. هر دو این عوامل نقش مهمی در پرورش این کودکان دارد. تک فرزند به طور کامل مورد توجه والدین است و این عامل سبب می شود کودک احساس کند شخص مهمی است. این دسته از کودکان احساس امنیت و اعتماد به نفس زیادی می کنند. عامل دیگری که در زندگی آنان موثر است، حضور در خانواده یی است که فقط شامل افراد بالغ است. این کودکان پیش از زمان معمول سخن گفتن را آغاز می کنند و روحیه اجتماعی نیرومندتری دارند. کودکان خانواده های تک فرزند معمولاً بلوغ زودرس دارند. بلوغ اجتماعی آنها ممکن است به حال آنان مفید باشد چرا که باعث می شود زودتر از سایر کودکان با مسائلی مواجه شوند که برخورد با آنها در سنین بالاتر اجتناب ناپذیر است. از معایب تک فرزند بودن تاثیر آن بر مراحل رشد کودک است. این گروه از کودکان به دلیل اینکه خواهر یا برادری ندارند تا با او رقابت کرده یا بازی و دعوا کنند، لذا برخی از احساسات را تجربه نمی کنند. تک فرزند کمتر با مشکلات مواجه می شود و در معرض تجربه کردن شکست و ناکامی، رانده شدن و... قرار نمی گیرد. از این رو شرایطی که لازمه بلوغ روحی - روانی است را تجربه نمی کند. در خانواده های تک فرزند والدین و فرزندان هر دو احساس می کنند نیاز شدیدی به یکدیگر دارند. لذا ناگزیر به مراعات یکدیگر هستند ولی خانواده های چندفرزند چنین نیستند. دعواهای مکرر و جریحه دار شدن احساسات و عصبانیت در خانواده هایی با چند فرزند رایج است و کودکان معمولاً برای کنترل این احساسات راهی می یابند و بار دیگر با هم بازی می کنند. در اینجاست که اگر والدین اجازه ندهند فرزندشان با احساسات سخت و ناراحت کننده روبه رو شود یا امکان آشکار ساختن این نوع احساسات را برای او فراهم نسازند، تحمل وی را در برابر این احساسات ضعیف کرده و موجب می شوند کودک بسیار شکننده و آسیب پذیر شود.

● احساس تعلق افراطی

وجود رابطه یی عمیق و عاطفی میان والدین و تنها فرزندی که دارند، بسیار طبیعی است، زیرا خواهر یا برادری وجود ندارد که این رابطه را تضعیف کند. پیوند میان آنها به این دلیل است که بیشتر اوقات خود را با یکدیگر صرف می کنند و اهمیت زیادی برای هم قائلند و یکدیگر را درک می کنند. والدین همیشه در فکر سلامت تنها فرزند خود هستند و تلاش می کنند موجبات آسایش و امنیت او را فراهم سازند. کودک نیز تکیه و اعتماد زیادی به حمایت و پشتیبانی والدینش دارد. می توان گفت فواید تعلق و پیوندی که والدین و تک فرزند با هم دارند، از احساس صمیمیت میان آنها ناشی می شود. با چنین حسی آنها می توانند مسائل یکدیگر را درک کنند و به نظرات یکدیگر احترام بگذارند حتی اگر دارای نظراتی مخالف هم باشند. گاهی این تعلق بین والدین و تک فرزندشان شدید بوده و در مقابل دوری و جدایی از هم مقاومت می کنند که این امر با بروز مشکلاتی در دوران کودکی همراه است و در دوران بلوغ نیز به بحران ختم می شود چرا که هنگامی که تک فرزند به مرحله جوانی وارد می شود، جدا شدن از خانواده برای او بسیار دشوار خواهد بود و والدین نیز احساس می کنند برای همیشه فرزندشان را از دست می دهند. والدین این کودکان باید به این نکته توجه کنند که وابستگی افراطی آنها به رشد شخصیتی فرزندشان آسیب خواهد زد و از شکل گیری پیوند خانوادگی با روحیه مستقل و حس مسوولیت پذیری در آنها جلوگیری خواهد کرد و اگر این احساس ادامه یابد، در زمینه ازدواج فرزندشان مشکلاتی به وجود می آید یا اختلافاتی با همسر آینده تنها فرزند خانواده ایجاد خواهد کرد. والدین (به خصوص مادر) باید این واقعیت را بپذیرند که دوران سرپرستی همه والدین پایانی دارد همچنین به یاد داشته باشند با وجود صمیمیتی که دارند برای خود حدودی را تعیین کنند و سعی داشته باشند مشکلات ناشی از داشتن روابط صمیمانه با کودک را به خوبی مدیریت کنند.

● توجه انحصاری به تک فرزندان

در خانواده های تک فرزند گاهی اوقات کودک احساس می کند زیر ذره بین والدین قرار دارد و کوچک ترین رفتار او از نظر پنهان نمی ماند. این حس به جهت اینکه کودک درمی یابد مورد توجه است و احساس تنهایی نمی کند، ارزشمند است اما جنبه منفی آن زمانی است که او خود را در محاصره می بیند و درمی یابد کوچک ترین خطای وی از نظر والدینش پنهان نمی ماند. والدین تک فرزند مسوولیت خود را در قبال فرزندشان بسیار جدی تلقی می کنند و دقت و حساسیت زیادی نشان می دهند و این امر باعث می شود گاه کودکانی که تنها فرزند خانواده هستند احساس اضطراب والدین خود را درک کنند و در چنین وضعیتی ترس و اضطراب والدین به آنها نیز سرایت کند. در مرکز توجه قرار گرفتن تک فرزند باعث می شود اولاً کودک احساس کند که دارای توانایی ها و ارزش های بسیاری است، ثانیاً نسبت به رفتار خود بسیار دقیق خواهد شد و ثالثاً کودک می آموزد خود را همیشه در معرض توجه دیگران قرار دهد. والدین تک فرزندها به طور افراطی از فرزندشان حمایت می کنند و فرزند آنها نیز می آموزد بسیار محتاط و محافظه کار شود.

● خودبینی و تمایل به تنهایی

توجه افراطی والدین به تک فرزندشان، حس خودبینی را در او به وجود می آورد و علاقه افراطی آنها فرزندشان را از خود راضی بار می آورد. این گونه رفتارها گرایش کودک به تنهایی را افزایش می دهد که این امر خود موجب پیامدهای ذیل می شود.

- خودبینی کودک باعث می شود او همواره اظهار وجود کند. این کودکان احساس می کنند دارای توانایی ها و ارزش هایی هستند که باید آنها را به دیگران نشان دهند.

- خودبینی باعث می شود کودک توجه خود را تنها به فعالیت های مورد علاقه اش معطوف سازد.

- خودبینی کودک موجب می شود وی به دوستان خود وابسته نباشد و بیشتر از تنها بودن لذت ببرد. خودبین بودن زمانی مشکل آفرین و زیان آور می شود که تک فرزند به طور افراطی خودستایی کند و والدین نیز برای اجتناب از مایوس کردن فرزندشان به او اجازه دهند به این رشد ناسالم ادامه دهد و زمانی که خودبینی تک فرزند با بی توجهی به مشکلات دیگران همراه باشد، این گرایش وی به خودخواهی تبدیل می شود. والدین نیز در این میان بی تقصیر نیستند. آنان از طریق واکنش هایی چون فدا کردن منافع خود، تسلیم شدن، عقب نشینی کردن، مخالفت نکردن و اجتناب از درگیری به نوعی میل به خودخواهی را در فرزندشان تقویت می کنند. این کودکان چنین خصلت های ناپسندی را پرورش داده و پس از بلوغ در محل کار و روابط دوستانه خود مشکل آفرین می شوند. تک فرزند به مرور در روابط اجتماعی خود درمی یابد که رابطه یکسویه در جامعه کارایی ندارد و باید برای ایجاد رابطه یی دوسویه و متقابل بکوشد. اگر والدین فراموش نکنند که باید فرزندشان را برای ورود به جامعه تربیت و آماده کنند، به او خواهند آموخت که ضمن حفظ استقلال خود، رابطه یی دوطرفه با دیگران داشته باشد. یادگیری برقراری رابطه دوطرفه، خصلت خودخواهی را در کودکان تک فرزند تعدیل می کند و اثرات زیانبار خودبینی و گرایش به تنهایی را در وی برطرف می سازد.

● مشکلات ناشی از آرزوهای بلندپروازانه

داشتن آرزوهای بزرگ همواره دام هایی بر سر راه والدین و کودکان تک فرزند می گسترد، چرا که اصولاً والدین این کودکان سعی دارند آرزوهای دست نیافته خود را در زندگی فرزندشان تحقق بخشند و محرومیت هایی را که داشته اند، از طریق فرزندشان جبران کنند. در مقابل تک فرزندان نیز سعی می کنند به آرزوهایی که والدین شان به آن دست نیافته اند، برسند و هر کاری را بی عیب و نقص انجام دهند و کوچک ترین نقیصه را در این راه، نوعی شکست برای خود تلقی می کنند. آرزوهای مشخصی از این دسته که «می خواهم فرزندم بهتر از من زندگی کند» یا «تمام سعی خود را خواهم کرد تا امکاناتی را که والدینم نتوانسته اند برایم مهیا کنند، برای فرزندم فراهم کنم»، والدین را وامی دارد نداشته های دوران کودکی خود را با تامین خواسته های کنونی فرزندشان جبران کنند، ولی هنگامی که فرزند این خواسته ها را نمی پذیرد یا از والدین خود قدردانی نمی کند، آنان مایوس می شوند. در حقیقت می توان گفت رویاها از نقاط ضعف والدین هستند. والدین باید سعی کنند رویاهایشان را برای خود نگه دارند. گاه تمایل کودک تک فرزند در عملی کردن رویاهای والدین خود به دلیل تعهدی است که نسبت به آنها احساس می کند. کودکان تک فرزند ممکن است اوقات خود را صرف انجام اموری کنند که والدین شان از آنها محروم بوده اند. برای پرهیز از این امر، والدین نباید فرزند خود را زیر فشار خواسته هایی که دارند، قرار دهند و سعی کنند آنها را آزاد بگذارند. اگر این کودکان به آرمان هایی که در حقیقت پدر و مادرشان برای آنها ساخته اند، نرسند صرف نظر از میزان تلاش شان، احساس ناکامی زیادی خواهند کرد و این احساس ناامیدی کودکان تک فرزند تا مراحل بزرگسالی ادامه خواهد یافت.

● استقلال فردی در تک فرزندان

اصولاً والدین تک فرزند نسبت به حرکات و حالت های فرزند خود بسیار حساسند و با مشاهده کوچک ترین ناراحتی به پزشک مراجعه کرده یا از دیگران کمک می طلبند. این توجه افراطی آنها به فرزندشان موجب می شود احساس کنند نیروی بسیاری برای مراقبت از فرزندشان صرف کرده و به همین دلیل از داشتن فرزندان بیشتر احساس ناتوانی می کنند. در حالی که بیشتر تک فرزندان به دلیل نداشتن خواهر یا برادر رقیب، به راحتی می توانند هویت خود را شکل دهند و به همین دلیل کودکان خانواده های تک فرزند معمولاً مستقل تر از کودکانی هستند که در خانواده های چندفرزندی زندگی می کنند. البته گاهی والدین این کودکان تحمل استقلال فردی فرزندشان را ندارند و با آنها مخالفت می کنند. استقلال فردی در این کودکان موجب می شود آنها احساس شفافی درباره علایق، ارزش ها و باورهایشان نسبت به جهان داشته باشند. والدین برای تقویت استقلال فردی کودک باید ویژگی های شفافیت، اطمینان و صداقت را در او تصدیق کنند، اگرچه تصدیق این ویژگی ها آنقدر که در بیان ساده به نظر می رسد، آسان نیست چرا که استقلال فردی کودک گاه والدین را ناراحت و رنجیده خاطر می سازد. تقویت استقلال فردی، قاطعیت و اعتماد به نفس کودک را در پی دارد و به همین دلیل بسیاری از تک فرزندان از عقیده یی که دیگران درباره آنها دارند، نمی هراسند زیرا احساس می کنند به اندازه کافی از سوی والدین خود مورد تایید قرار می گیرند. در اینجا والدین موظفند از استقلال فردی فرزندشان در محیط خانواده دفاع کنند و در ضمن به او یادآور شدند که دنیای خارج بسیار متفاوت از محیط خانوادگی اوست و نباید از همه انتظار داشته باشد شأن او را رعایت کنند و به استقلال فردی وی احترام بگذارند.

● مشکلات ناشی از ناسازگاری اجتماعی

یکی از مهم ترین اثرات تعریف و تمجید زیاد والدین از تنها فرزندشان، القای این تصور به کودک است که او واجد خصوصیاتی منحصر به فرد است. همان طور که توجه مثبت والدین، اعتماد به نفس فرزندشان را تقویت می کند، تعریف و تمجید نیز نوع تحلیلی که کودک از خود دارد را تعیین خواهد کرد. در واقع عباراتی چون «فوق العاده هستی،» و «تو قادر به انجام هر کاری هستی،» از طرف والدین باعث می شود کودک خود را فراتر از دیگران بداند. اغلب والدینی که فرزند دیگری ندارند تا رفتار کودکان را با هم مقایسه کنند، به دشواری می توانند از مبالغه و تمجیدهای افراطی خودداری کنند و به سختی می پذیرند فرزند آنها تنها یک کودک معمولی است. اگر والدین در تعریف و تمجید از فرزندشان زیاده روی کنند و مثلاً بگویند؛ «هیچ کس به خوبی تو نقاشی نمی کند» این امر باعث می شود کودک، خود را فردی استثنایی تصور کند و انتظارات غیرواقعی از خود داشته باشد. حال آنکه ستایش نسبی (نه مطلق) از کودک باعث می شود انتظار وی از خود واقعی تر شود و کودک با این شناخت نسبی و واقع بینانه از خود، قادر به رقابت مثبت و برقراری ارتباط متقابل با دوستانش شود، در غیر این صورت زمانی که کودک وارد مدرسه می شود با همان احساس خودخواهی ناشی از تعریف و تمجیدهای افراطی، توانایی های خود را با دیگر کودکان مورد ارزیابی قرار می دهد و در نتیجه دچار مشکل خواهد شد و ممکن است به یکباره احساس خود کم بینی، یأس و ناامیدی یا بیهودگی کند. از این رو والدین باید رفتارهایی چون انطباق، اطاعت و همکاری را به فرزندشان بیاموزند و به او توضیح دهند محیط مدرسه با محیط خانه تفاوت دارد.

● زیاده روی در والدین تک فرزند

والدینی که دارای بیش از یک فرزند هستند، معمولاً اعتراف می کنند قادر نیستند تمامی احتیاجات فرزندان خود را تامین کنند ولی والدین تک فرزند می کوشند تمام نیازهای فرزند خود را برآورده سازند که این امر ممکن است دلایل متفاوتی داشته باشد. یکی از این دلایل، محرومیت های والدین در دوران کودکی آنها است که موجب می شود آنها تلاش کنند فرزندشان دچار چنین محرومیت هایی نشود و سعی می کنند کمبودهای گذشته خود را از طریق تامین نیازهای فرزندشان جبران کنند. از طرفی والدین ممکن است قصد داشته اند دارای چندین فرزند شوند ولی دریابند که از نظر پزشکی تنها توانایی داشتن یک فرزند را دارند بنابراین تک فرزند خود را آخرین فرصتی می دانند که برای سرپرستی یک کودک به دست آورده اند و سعی می کنند تمام توجه خود را وقف مراقبت از او کنند. گاهی نیز والدین امیدوارند وجود فرزند بتواند روابط زناشویی آنها را که به دلایلی دچار رکود و سردی شده است، دوباره زنده کند و روابط صمیمانه یی در خانواده آنها به وجود آورد. بنابراین افزون بر اینکه احساس پدر یا مادر بودن دارند، فرزند خود را وسیله یی برای بهبود زندگی زناشویی خود نیز تلقی می کنند و به گونه یی مضاعف به او توجه دارند. حتی بدون دلایل فوق اغلب والدین تک فرزند یک وظیفه شناس افراطی بوده و تمام تلاش خود را صرف سلامت و تامین خواسته ها و پیشرفت تحصیلی او می کنند. در مقابل این حمایت های بیش از اندازه، فرزند آنها نیز در زمینه احساس مسوولیت نسبت به والدین، تلاش در جهت خوشحال کردن و جلب رضایت آنان، سعی در انجام رفتاری عاقلانه چون شاگرد ممتاز بودن، دچار افراط و زیاده روی می شود که افراط در این ارتباط و وابستگی متقابل موجب می شود هر یک از طرفین برای تامین خواسته های طرف مقابل دچار فشار شوند به طوری که کوچک ترین ناکامی در این زمینه به منزله اهمیت ندادن به طرف مقابل و متعهد نبودن در روابط موجود تلقی شود. بنابراین والدین لازم است همیشه به خود یادآوری کنند تلاش معمولی آنها در مورد فرزندشان کافی است و نیازی به ایثار ندارند و اگر فرزندشان تا حدودی خواسته های آنها را برآورده کرده، باید به این نسبت رضایت دهند تا او را در فشار و تنگنا قرار ندهند.

گیتی اسدی

کارشناس ارشد روان سنجی