چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
داستانهای امثال
با دندان که نمی توان جنگید
مردی با سپر و شمشیر به جنگ رفت و در وسط میدان حریف او را به زانو درآورد. وقتی از او پرسیدند تو چرا کوچکترین حرکتی در مقابل حریف از خود نشان ندادی گفت: یک دستم سپر بود، در دست دیگرم شمشیر. دستم بند بود با دندانهایم که نمی توانستم بجنگم!
در همین مضمون حکایت دیگری هست.
شخصی ترسو. از شدت ترس از شهر خود خارج نمی شد تا روزی شاه او را به پایتخت احضار کرد. وی ناگزیر از شهر خارج شد اما از روی احتیاط شمشیر و سپری نیز با خود برد. در عرض راه یک نفر بایک چوبدستی جلوی او را می گیرد و به راحتی شمشیر و سپر او را از چنگش درمی آورد، ترسو از او خواهش می کند، اقلاً برای آن که به شهر خود برگردد، چوبدستی خود را به او بدهد. راهزن قبول می کند.
ترسو به حیرت می افتد که چگونه این راهزن چوب خود را به او داد چون وی از ترس همین چوب، شمشیر و سپر خود را به او تسلیم کرده بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست