جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

تجربه سترگی از وحدت انسانی


تجربه سترگی از وحدت انسانی

درباره «واپسین زی»

چنانچه هوادار این زیرگونه از سینمای وحشت باشید، تماشای هر زامبی‌فیلم جدیدی برای شما کنجکاوی‌برانگیز و مغتنم خواهد بود تا ببینید زامبی‌های اثر تازه چه ویژگی‌هایی دارند؟ آدم‌های این قصه چگونه‌اند؟ آیا از پس زامبی‌ها برمی‌آیند و چگونه؟ مسلما جنگ جهانی زی‌ام هم از این قاعده مستثنی نیست آن هم با این نام دوپهلو که اتفاقا از طریق همین نام چندوجهی می‌کوشد قلابش را حتی پیش از آغاز فیلم در ذهن مخاطبش بیندازد! حرف زی در جنگ جهانی زی‌ام هم به زامبی و نبرد با زامبی‌ها اشاره دارد و هم به شماره‌گذاری جنگ‌های جهانی و اینکه زی حرف آخر حروف الفبای لاتین است و طبعا جنگ جهانی زی‌ام، آخرین جنگ جهانی‌ است به معنای مطلق! چرا که این نبرد با هر جنگی که بشر سابق بر آن به خود دیده متمایز ‌است.

در این جنگ نه خبری از حضور عقیده به عنوان عنصر کلیدی نبرد است و نه خبری از ستیز منافع و توسعه تسلط سیاسی. شالوده این جنگ حفظ بقای انسان در مقابل هجوم ارتش مرگ و تباهی ‌است و در مقابل مرضی که به سرعت و به طرزی شیطانی همه آدمیان را مبتلا می‌کند و از چرخه آدمیت برون می‌اندازد. در پایان این آخرین نبرد یا گونه انسان منقرض می‌شود یا بیماری عقب می‌نشیند و حیات بشری باز هم از خطر دیگری می‌دهد. پس از چنین تجربه سترگی از وحدت انسانی لابد تفرقه و جنگ دیگری برای بشریت متصور نخواهد بود!

سرعت حیرت انگیز سرایت بیماری مبارزه با آن را تقریبا غیرممکن کرده ‌است. دروازه شهرهای دنیا یکی پس از دیگری در مقابل این طاعون گشوده می‌شود و شهرها یکی پس از دیگری سقوط می‌کنند و ملک طلق این مردگان متحرک می‌شوند. ارتش تاریک هر خصلت انسانی را وحشیانه نشانه می‌رود و نابود می‌کند و شاهدش آخرین شهری است که توسط دیوارهای بلند و به مدد قوانینی انسانی، مستحکم و امن شده است اما سرود متحدانه مردمی با ادیان مختلف میان این دیوارها، زامبی‌های آن سوی دیوار را به چنان جنون و تحرکی وا‌می‌دارد که دیوار محافظ را هم فتح کنند و البته فیلم از همین تمثیل‌های درشت است که ضربه می‌خورد.

سازندگان اثر انگار که خلق یک زامبی‌فیلم مهیج را ناکافی و کسر شأن بدانند، کوشیده‌اند مقوله زامبی فیلم را جدی بگیرند و به آن وزن دهند، پس شانه‌های فیلم را سنگین کرده‌اند از پشته‌یی از مفاهیم و استعاره‌های درشت امروزی تا به بازتعریف تازه‌یی از ژانر و اجزایش برسند. مثلا زامبی‌ها استعاره‌یی از بنیادگرایی و افراط‌گرایی رو به تزاید در دنیای امروز باشند که طبق سنت هالیوود منشا ایشان هم باید جایی در شرق باشد تا دولت‌های بزرگ غربی دلسوزانه و قهرمانانه، ریشه این تیرگی را بخشکانند و باز ناجی بشریت شوند و مقسم عدل و صلح در زمین! و حیف که خبر ندارند دنیای زامبی ‌فیلم‌ها خود فی‌نفسه شامل مفاهیمی عمیق‌تر و کهن‌تر از این موضوعات الصاقی ‌است که این درونمایه‌ها معمولا به طرز فروتنانه‌یی در زیر لایه‌یی از هجو و کمدی سیاه پنهان می‌شود تا ملوث نشود.

نبرد میان زندگی و مرگ، حیات و تباهی، بودن و نبودن، انسان و هیولا، روشنایی و تیرگی و دیگر تقابل‌های اساطیری که در دل زامبی‌فیلم‌ها هست به قدر کفایت خودبسنده هستند که نیازی به موکد کردن و مصادره به مطلوب کردن طرفین نبرد نباشد و هرگونه تلاشی در این جهت، خلوص و بی‌پردگی آن دنیای آخرالزمانی را مکدر می‌سازد. پس سازندگان زامبی‌ فیلم‌ها به جای تزریق محتوای زورکی، سراغ پردازش صحیح شخصیت‌ها می‌روند تا با نفوذ به درون آدم‌هایی که در مواجهه با فاجعه مهاجم رشد می‌کنند و فرجام خود را و حتی دنیا را رقم می‌زنند، محتوا را نه وسیع که عمیق سازند.

جنگ جهانی زی‌ام فاقد هرگونه شخصیت‌پردازی موثری ‌است و آدم‌هایش قرار است تنها ابزاری برای بیان مفاهیم سیاسی اثر و تولید هیجان و حادثه باشند و انگار تفاوت عمده‌یی با آن زامبی‌های لاشعور ندارند. مثل برادپیت که یک ابرقهرمان تک‌بعدی و نامیرا بیش نیست که به مدد فیلمنامه‌نویس از هر مهلکه‌یی جان به در می‌برد و باقی آدم‌های داستان هم که هیچ! در جنگ جهانی زی‌ام خبری از هجو سیاه زامبی‌فیلم‌ها نیست و همه‌چیز جدی و در هر مقیاسی پراهمیت‌ و گنده است. زامبی‌های فیلم هم بسیار سریع و هم بسیار پرشمارند همچون خیل حشرات گرسنه که خونریزی و خشونت‌شان هم به چشم غیرمسلح دیدنی نیست در حالی که یک زامبی تنها و تهدیدگر که در حال پوسیدن ‌است، به کندی و یک وری قدم می‌زند، که خرخر می‌کند، که پی گوشت زنده چشم و گوش و بینی می‌گرداند، که خشونتش آرام اما صریح و بی‌پرواست، خود گویاترین و شاعرانه‌ترین بیان استیلای تدریجی تباهی نامیراست برای زیستن فانی آن هم در لوای هجوی گزنده که آن هم از این اثر دریغ شده است. زاویه دید مخاطب در غالب زامبی فیلم‌ها در سطحی نزدیک به زمین ‌است.

در این گونه مخاطب همچون آدم‌های قصه محیط است در این تهاجم و هیچ خبر موثق یا دقیقی از خارج از شهر خود ندارد لذا آگاهی تماشاگر همراه با آگاهی شخصیت‌ها زیاد می‌شود یا اصلا تغییر نمی‌کند! مثل گمانه وجود شهر یا پایگاهی امن که اتوپیای این فیلم‌هاست برای آدم‌ها که تصور می‌شود چنین جایی هست و گاه می‌پندارند که افسانه است و گاه پیدایش می‌کنند و سپس آن شهر آرمانی فرو‌ می‌ریزد و باز امیدوارانه دنبالش در جای دیگری می‌گردند یا نمی‌گردند اگر ایمانی به آن نداشته باشند چرا که وجودش هرگز به قطعیتی نمی‌رسد. اما در جنگ جهانی زی‌ام زاویه دید مخاطب بسیار از بالاست و کاملا محاط ‌است بر قصه و آگاهی‌اش به طور فزاینده‌یی از فاجعه رشد می‌کند حتی بیش از آدم‌های قصه. می‌داند وضعیت دنیا چیست و می‌داند آن جای امن وجود دارد و می‌داند نبردی‌ هست و از کوشش فداکارانه دولت‌های بزرگ برای نجات انسان مطلع می‌شود و رموز پیروزی را هم درمی‌یابد.

تعویض نقطه دید مردمی با نقطه دید دولتی فیلم را در حد یک گزارش سیاسی مهیج فرو می‌کاهد بدون بار انسانی و اخلاقی خاصی و البته به علاوه مقادیری ریاکاری و فریب. مثل اواخر فیلم که قهرمان، کلید مشعشع پیروزی را به کمک ابتکار نچسب فیلمنامه‌نویس کشف ‌کرده است. پس واکسن‌های استتار ساخته ‌می‌شوند اما دولت‌های بزرگ غربی، این ناجیان صاحب وجدان، ابتدا این واکسن‌ها را به نقاط محروم و فقیر زمین و برای مردمان ضعیف فرو ‌می‌فرستند و لابد همین شکلی‌ بار دیگر عدل و صلح را بر زمین حاکم می‌کنند و طومار هر نوع جنگی میان آدم‌ها برای همیشه در هم پیچیده می‌شود! و این گونه است که سایه سیاست، صداقت یک زامبی‌‌فیلم را بی‌رحمانه مخدوش می‌سازد.

سیدرضا بهروز