دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
دوچرخه سواری با خدا!
ابتدا خدا را به عنوان یک مشاهدهگر و داور دیدم؛ با نگه داشتن رد چیزهایی که من اشتباه انجام میدادم. به این ترتیب خدا میدانست وقتی میمردم آیا لایق بهشت بودم یا جهنم. او همیشه آنجا بود، به نوعی مانند یک رئیس. وقتی او را دیدم، تصویرش را تشخیص دادم، اما در واقع او را اصلا نشناختم.
اما بعدها، وقتی نیروی والاترم را بهتر شناختم، چنین به نظر میرسید که گویی زندگی تقریبا شبیه دوچرخه سواری بود روی یک دوچرخه دو نفره. و من متوجه شدم که خدا پشت سر من بود در حالی که به من کمک میکرد پا بزنم.
نمیدانم چه وقت بود که او پیشنهاد کرد جایمان را عوض کنیم، او از آن پس زندگی چون گذشته نبود... زندگی با نیروی برترم، که زندگی را بسیار مهیجتر میسازد. وقتی من تسلط داشتم، راه را می شناختم. تقریباً خسته کننده بود اما قابل پیش بینی. همیشه کوتاه ترین فاصله بین نقاط بود. اما وقتی او را هنما شد راه های نشاط آور را میشناخت، بالای کوهها و در میان صخرهها و در سرعتهای خطرناک. این تمام چیزی بود که برای توسل به او میتوانستم انجام دهم! دیوانگی به نظر میرسید، او مرتبا میگفت: «پا بزن، پا بزن!»
نگران و مضطرب شدم. پرسیدم: «مرا کجا می بری؟» او فقط خندید و پاسخی نداد و من متوجه شدم که به او اعتماد میکنم. به زودی زندگی خسته کنندهام را فراموش کردم و وارد ماجرا شدم، و وقتی میگفتم «من ترسیدهام» او خم میشد و دستم را لمس میکرد.
او مرا نزد افرادی با هدایایی که احتیاج داشتم میبرد، استعداد شفا دادن، پذیرفتن و شادی. آنها هدایایشان را بهمن می دادند تا سفر مرا قبول کنند. سفر ما من و خدا.
ما هنوز دور بودیم. او گفت: «هدایا را ببخش، آنها بار اضافی هستند، با وزن بسیار زیاد» اطاعت کردم. آنها را به مردمی دادم که برخورد میکردیم و دریافتم که با بخشش دریافت میکردم و با این حال بار ما سبک بود.
در ابتدای سلطه بر زندگیم به او اعتماد نمیکردم. فکر میکردم او زندگیم را در هم فرو میریزد. اما او اسرار دوچرخه را میدانست. میدانست چگونه آن را خم کند تا پیچهای تند را طی کند، به جاهای روشن صخرهای بپرد، به گذرگاههای خوفناک میان بر پرواز کند. و من میآموزم که ساکت باشم و در عجیبترین جاها پا بزنم. من لذت بردن از منظره و نسیم خنک روی صورتم را با همراه دائمی لذتبخشم با نیروی برترم شروع کردهام.
و وقتی مطمئنم دیگر نمیتوانم ادامه دهم او فقط لبخند میزند و میگوید: «پا بزن...»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست