یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

هنر ناب اسلامی


هنر ناب اسلامی

هنر که یکی از مهم ترین ویژگی های مشترک حیات انسانی است, در زندگی انسان ها نقش و جایگاه مهمی دارد

هنر که یکی از مهم ترین ویژگی های مشترک حیات انسانی است، در زندگی انسان ها نقش و جایگاه مهمی دارد. از این رو، با توجه به ذات آن، راهی برای شناخت بهتر انسان و جهان هستی و در نهایت، شناخت بهتر خداوند است و با نظر به کارکرد اجتماعی آن، یکی از عناصر اصلی

تمدن سازی و فرهنگ آفرینی به شمار می آید. به همین دلیل، امروزه به مقوله هنر، بیش از پیش به عنوان زبان مشترک انسانی توجه می شود. در این میان، فرهنگ سترگ و میراث هنری گرانقدر ایران اسلامی در دنیای امروز می درخشد و مشعلی فروزان برای رهروان حق است. در این نوشتار کوتاه پس از بررسی تعریف و ماهیت هنر اسلامی، به دو نمونه از هنر اسلامی می پردازیم؛

● تعریف هنر اسلامی

می توان گفت هنر، تجلی ابعاد و ساحت غیر مادی انسان در عالم طبیعت است که گاهی در خدمت اندیشه متعالی انسانهاست و گاهی در خدمت غرایز حیوانی او قرار می گیرد. هنر اسلامی آن هنری است که تجلی معنویت و تعهد انسان باشد و در خدمت تعالی اندیشه و عمل انسان قرار گرفته و موجب سستی و انحراف در فکر و عمل او نشود. هنری که تنها در خدمت غرایز مادی و پست بوده و خدمتگزار

جنبه های مادی بشر و احیاناً در خدمت طواغیت و انسانهای پست اندیشه و سست عنصر باشد، هنری مبتذل و غیر دینی محسوب می شود. امام خمینی (ره) در مورد هنر متعهد می گوید: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی (ص)، اسلام ائمه هدی (ع)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پا برهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط ، اسلام سازش و فرومایگی و اسلام مرفهین بی درد و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم و معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است، هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.» (صحیفه نور، جلد ۲۱، صفحه ۳۰)

● ماهیت هنر اسلامی

۱- دو دیدگاه عمده در تعریف هنر اسلامی وجود دارد. دیدگاه اول متعلق به سنت گرایانی همچون رنه گنون، کواراسوامی، بورکهارت و… است، آنها معتقدند هنر اسلامی، هنری نمادین، رمزآلود و مفهومی است. در مقابل این دیدگاه، افرادی همچون گرابار، اتینگ هاوزن، آندره گدار، نجیب اوغلو و… معتقدند که هنر اسلامی نه نمادگراست و نه مفهومی، بلکه صرفاً یک هنر تزئینی است.

۲- نکته قابل تأمل در مقایسه این دو دیدگاه آن است که در میان سنت‌ گرایان که قائل به مفهومی بودن هنر اسلامی‌ اند، کمتر پژوهشگر و مورخ هنر وجود دارد، در عوض همگی اهل حکمت، فلسفه، عرفان ‌و دین شناسی هستند. اما در طرف دیگر - قائلین به تزئینی بودن هنر اسلامی - مورخان و هنرپژوهان برجسته ای قرار دارند که البته اطلاعاتشان از حکمت، عرفان و دین نسبت به گروه اول کمتر است.

۳- مؤسسات هنرپژوهی ایران ،هر چند خیلی دیر اما به هر حال مدتی است به ماهیت شناسی و تعریف هنر اسلامی مشغول شده ‌اند و آنچه در این تحقیقات جلب توجه می کند این است که در ایران، قائلین و طرفداران نظریه رمزگرا و مفهومی بودن هنر اسلامی بسیارند و قائلین به نظر دوم، کمتر. و این شاید در نگاه اول، فرخنده به نظر رسد، اما با دقت نظر می بینیم که دلیل اصلی این امر، این است که متولیان امر هنر در ایران، بیشتر از آنکه اهل هنر و پژوهش هنری باشند، اهل فلسفه و عرفانند و متمایل به دیدگاه سنت گرایان در تعریف و تبیین هنر اسلامی.

۴- مشکل چنین جو حاکمی در تعریف و تأویل هنر اسلامی؛ دور شدن از برخی حقایق و مستور ماندن بسیاری از زوایای تاریخی و اجتماعی و همچنین عوامل زیبایی شناسی هنر است. تأویل ‌های ظریف عارفانه از آثاری که در دربار شاهان بعضاً فاسق و به دست هنرمندان غیر مسلمان پدید آمده و انطباق این آثار با دقیق ‌ترین آموزه‌ های حکمی اسلام موید این مطلب است.

۵- در مقابل نیز بی توجه بودن به مبانی حکمی و عرفانی که شکل دهنده قسمتی از ماهیت هنر اسلامی است و تکیه صرف بر بستر تاریخی و مسائل زیبایی شناسی هنر اسلامی منجر به دور شدن از حقایق معنوی هنراسلامی می‌ گردد. در واقع پرداخت افراطی به هر کدام از این دوجنبه‌ در هنر اسلامی منجر به مهجوریت جنبه دیگر می شود و رفع این مشکل گر چه در نظر ساده می‌نماید ولی در عمل تاکنون تحقق نیافته است.

۶- شاید یکی از راه‌ حل‌های ابتدایی فائق آمدن به این شکاف، جمع بین مبانی حکمی و عرفانی با اصول و روش‌های زیبایی شناسی در مؤسسات آموزشی و پژوهشی هنر باشد، از این رو پرداختن حوزه‌ های علمیه به امر فلسفه هنر و زیبایی شناسی، پاسخی ابتدایی به این مسئله می‌باشد که نوید آینده ‌ای متفاوت در این حیطه را می‌ دهد.

● نمادگرایی در هنر اسلامی

در طول تاریخ ایران، همیشه میان هنر و مذهب، ارتباط بسیار نزدیکی وجود داشته است. در حقیقت، دین، یکی از مهم ترین عوامل شکل دهنده هنر، و هنر، زبان ژرف ترین حکمت های بشر بوده است. بسیاری از آثار هنری بر جای مانده از پیش از اسلام، بر مبنای مفاهیم نمادین و به صورت انتزاعی طرح شده اند.هنرمندان مسلمان، افزون بر آفرینش نقش های نمادین مطابق با فرهنگ اسلامی، بسیاری از نقش های نمادین ایران باستان همچون قرص خورشید (شمسه)، سیمرغ، طاووس و مانند آن را تعدیل و با هماهنگ ساختن آنها با جهان بینی اسلامی، این نقش ها را دوباره احیا کردند. بعضی از نمادهای هنر ایران پیش از اسلام، مثل نقش فرشته هم بدون تغییر به دوره اسلامی منتقل شد. نقش فرشته، ترکیبی از نقش انسان است همراه با دو بال که بر روی

شانه هایش قرار دارد. این نقش در تاریخ هنر، یکی از نوآوری های هنرمندان ایرانی به شمار می رود که با اضافه کردن دو بال بر دوش یک نقش انسانی ، آن را به نماد ملکوتی و موجودی آسمانی تبدیل کرده است. (محمد خزایی، مقاله «نماد گرایی در هنر اسلامی». مجموعه مقالات اولین همایش هنر اسلامی، ص ۱۳۱)

● هنر و انقلاب اسلامی

در سال های اخیر، قدرت های جهانی به نقش هنر در تحقیق منافع خود، بیش از پیش پی برده اند و یکی از نمودهای آن، جایگزینی تهاجم فرهنگی به جای تهاجم سیاسی و نظامی است. تهاجم فرهنگی، بیش از هر چیز دیگر به عنصر هنر و مؤلفه های آن وابسته است. به همین دلیل، انقلاب اسلامی ایران برای ابلاغ و صدور پیام خود و مقابله با شبیخون فرهنگی، نیازمند بهره گیری از هنر است؛ زیرا تنها راه مقابله با فرهنگ، خود فرهنگ است.

فرامرز عظیمی

کارشناس ارشد فرهنگی و هنری