یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نقد فیلم زیر نور ماه


نقد فیلم زیر نور ماه

یك طلبه علوم دینی, هنگام پایان تحصیل و ملبس شدن به لباس روحانیت, دچار شك و تردید شده و می ترسد كه علمش خالص و برای خدا نباشد انگیزه اولیه او از تحصیل علوم حوزوی برآورده كردن آرزو و نذر پدر در این مورد بوده و نیز نزدیك شدن به شخصیت پدر بزرگ كه به عنوان فردی امین و روحانی, در روستا به مشكلات مادی و معنوی مردم رسیدگی می كرده است

خلاصه داستان

یك طلبه علوم دینی، هنگام پایان تحصیل و ملبس شدن به لباس روحانیت، دچار شك و تردید شده و می‏ترسد كه علمش خالص و برای خدا نباشد. انگیزه اولیه او از تحصیل علوم حوزوی برآورده كردن آرزو و نذر پدر در این مورد بوده و نیز نزدیك شدن به شخصیت پدر بزرگ كه به عنوان فردی امین و روحانی، در روستا به مشكلات مادی و معنوی مردم رسیدگی می‏كرده است. او می‏خواهد به روستا برگردد و مرثیه خوان درد و رنج‏های اهل بیت‏علیهم السلام باشد و طرفدار مظلوم و دشمن ظالم و برای برپایی حدود و احكام الهی تلاش كند،اما در خود آمادگی روحی برای پذیرفتن این مسؤولیت و درآمدن به این نقش را نمی‏بیند. روزی برای خرید لباس و نعلین و عبا و قبا بیرون می‏رود، در راه بازگشت، دزدی لباس‏ها را از او می‏دزدد. دزد یك نوجوان بزهكار است و در مسیر خاصی آدامس فروشی می‏كند. او كف دست‏سید جوان را می‏خواند و در گفتگو با او متوجه سادگی و خاص بودن او می‏شود. سید جوان دزد را جستجو می‏كند و او را می‏یابد درست در زمانی كه او بخاطر پخش مواد مخدر - در لفافه آدامس - تحت تعقیب ماموران انتظامی است، ماموران به اشتباه سید را به عنوان شریك جرم و همكار او دستگیر می‏كنند. پس از رفع سوء تفاهم و آزاد شدن، سید دوباره نوجوان را پیدا می‏كند و قرار براین می‏شود كه شب زیر پل رسالت‏بسته لباس‏ها را پس بگیرد. سید به محل موعود می‏رود و در اولین قدم با دختر بد حجابی مواجه می‏شود كه از او می‏پرسد كه آیا ماشین دارد؟ یا نه و می‏خواهد با او برود. سید حسن از او فرار می‏كند. در دومین قدم، با آدم‏های بیچاره و بدبختی مواجه می‏شود كه آن حوالی زندگی می‏كنند; شبگردها، ولگردها، معتادها، ورشكسته‏هاو... .

دزد كه به «جوجه‏» ملقب است، هر تكه از وسایل او را به كسی بخشیده; نعلین‏هایش پای پهلوانی است كه قبلا زنجیر پاره می‏كرده و معركه می‏گرفته است. عمامه سیاهش دور كمر نوازنده نابینایی است و پارچه عبایش روانداز فقیر دیگری. آنها فكر می‏كنند كه سید مثل خود آنها بی خانمان است. از غذایشان به او تعارف می‏كنند كه سید بعد می‏فهمد سیب‏زمینی دزدی است و آن را بالا می‏آورد.

نیمه شب كم‏كم جمع رندان جمع می‏شود و زیر نور ماه، مردان بی‏خانمان نامه‏ای به خدا می‏نویسند و سر نیاز بر آستان كرم دوست می‏سایند و ابراز محبت و نیاز می‏كنند و سپس با موسیقی عاشقی نوازنده به رقص و سماع می‏پردازند. سید به مدرسه برمی‏گردد، كتاب و دفتر و وسایل محدودش را می‏فروشد و برای مردان زیر پل، شام می‏خرد و باز روی پل منتظر «جوجه‏» می‏ماند. دختر خیابانی در حال سوار شدن ماشین غریبه‏ای است كه «جوجه‏» از راه می‏رسد و با راننده مزاحم در گیر می‏شود و مشخص می‏شود كه دختر، خواهر «جوجه‏» است. سید به طرفداری از «جوجه‏» با راننده درگیر و او را فراری می‏دهد و در این راه زخمی می‏شود. بین او و «جوجه‏» دوستی به وجود می‏آید و «جوجه‏» شرمسار تكه وسایل او را جمع می‏كند تا پس بدهد، اما سید از آنجا رفته است. روز بعد سید با میوه و شیرینی برمی‏گردد، اما شهرداری ولگردان را جمع كرده و خیابان تمیز و خلوت است. تنها همان دختر خیابانی گوشه‏ای بین زباله‏ها و آشغال‏ها خودكشی كرده و در حال اغماء با خدایش حرف می‏زند. شكایت می‏كند كه چرا دیگر صدای او را نمی‏شنود. سید، دختر را به بیمارستان می‏رساند و نجات می‏دهد و برای شفا و رستگاری او دعا می‏كند و در خلوت مدرسه به نماز می‏ایستد.

عاقبت‏سید حسن در جشن عمامه‏گذاری ساكش را بسته و در حال ترك آن محل است. دوستش جلال كه فرد شوخ طبعی است، این بار نیز به شوخی سد راه او می‏شود و از او می‏خواهد كه منطقی باشد. او قرار است‏یك لباس بپوشد نه اینكه دنیا را فتح كند و این لباس هم مثل لباس سایر شغل‏هاست; در هر شغلی آدم می‏تواند متعهد و مسؤولیت‏پذیر باشد یا بی‏تعهد ولاابالی و از زیر بار مسؤولیت‏شانه خالی كند.

سید به حرف‏های او فكر می‏كند و می‏بیند كه با این لباس حتی اگر بتواند یك نفر را هم هدایت كند، آنوقت‏به وظیفه خود عمل كرده و كسی از او نخواسته كه یكباره و كل اجتماع را با هم نجات بدهد. در همین حین، دختر ناشناسی بقچه لباس‏های او را دم در حوزه می‏دهد.

نمای پایانی، سید را در لباس روحانیت و در كانون اصلاح و تربیت نوجوانان نشان می‏دهد كه دست «جوجه‏» را در دست دارد و این بار او كف دست «جوجه‏» را می‏خواند و برای او زندگی در یك روستای بهشت مانند را نوید می‏دهد. فیلم با نمای دو نفره آنها به پایان می‏رسد.

فیلم در كل، مراحل سیر و سلوك یك طلبه جوان و تبدیل شدن او به یك فرد روحانی را به نمایش می‏گذارد. روحانی شدن از نظر او فقط درس خواندن و لباس پوشیدن و حفظ ظاهر و رعایت آداب و رسوم و عبادات فردی نیست، بلكه تزكیه و تهذیب است; برای خدمت‏به خلق و رسیدن به هدفی بزرگتر كه همانا رضایت‏خالق و رسیدن و وصل به اوست.

شب، زیر نور ماه، درگوشه و كنار كوچه‏ها و خیابان‏ها و خانه‏ها، اتفاقات گوناگونی رخ می‏دهد. شب با خود رازها دارد. راز شب، دل شكستگی آدم‏های شبگردی است كه با زبان خودشان با خدایشان راز و نیاز می‏كنند و از سر بی نیازی به خدا رسیده‏اند. خدایی كه خود می‏فرماید: من در دل‏های شكسته‏ام. من پناه بی‏پناهان و مونس درماندگانم... .

حال در چنین مواجهه‏ای با واقعیت، تكلیف یك روحانی جوان چیست؟ جوانی كه نه ثروتی دارد كه بذل كند و نه مصدر امری است كه قدرت انجام دادن كاری را داشته باشد.

همه ثروت او لباس‏ها و كتاب‏هایی است كه آنها را به مردم بخشیده و بیش از این از او كاری برنمی‏آید. چه كسی باید به فكر كودكان خیابانی باشد. چه كسی باید به فكر طرد شده‏های اجتماع باشد. آیا خدایی كه روزی‏شان را می‏دهد، آنها را فراموش كرده است؟! آیا خدا از بنده‏های خوب خود نخواسته كه به فكر یتیمان و مسكینان و فقیران و در راه ماندگان باشند؟ آیا وظیفه حمایت از آنان را بر عهده دولت و حكومت اسلامی نگذاشته است. با این همه، پس این همه فقیر، این همه دروغ، این همه فقر و بدبختی در جوامع مسلمین، چرا؟

وظیفه واقعی یك روحانی چیست؟ همنشینی با ثروتمندان و یا بر عكس گوشه عزلت گزیدن و چله نشینی و دوری از دنیا و اجتماع و دردهای مردم و در یك كلمه، تنها به خود و نجات خود اندیشیدن... ؟ !

فیلم در واقع با زبان تصویر، قصه قدیمی مناظره عقل و عشق را روایت می‏كند. موضوعی كه موضوع بحث علوم و فنون مختلف است، موضوع علم، فلسفه، حكمت، منطق، روانشناسی و همه علومی كه بحث تكثر و وجود و تاثیر متقابل فرد و اجتماع برهم و نقش واجب الوجود را بررسی می‏كنند. بحث جبر و اختیار كه آیا این آدم‏ها مجبورند چنین سر نوشتی داشته باشند و یا خود این راه را انتخاب كرده‏اند؟

این بحث هم در مورد سید حسن وجود دارد. او یك فرد و یك فرد مسؤول و مسؤولیت پذیر در برابر كل اجتماع. است. آیا به صرف اینكه «یك دست صدا ندارد» و از یك فرد تنها و بی‏پشتوانه مالی كاری برنمی‏آید، باید از انجام تكلیف چشم پوشید و همه چیز را به حال خود رها كرد؟ و تسلیم جو حاكم بر جمع شد; جمعی كه در مدرسه علوم دینی است و سید حسن را به همرنگ و هم لباس شدن با جماعت دعوت می‏كند، به نوعی بی‏تفاوتی و جدا كردن خط و مرز مسؤولیت از كارها و مسائل و مشكلات جدی و مهم و سخت.

پاسخ «میر كریمی‏» نمای پایانی فیلم است: پذیرفتن مسؤولیت و پوشیدن لباس در كنار عمل به تعهدات روحانیت و هدایت و اصلاح نوجوان بزهكار و تغییر سرنوشت و مسیر زندگی او.

سید حسن در همدردی و همكلامی و حضور در كنار فقیران و مستمندان، به دستور آیه قرآن عمل كرده كه اگر نمی‏توانید به فقیر و مسكین كمك كنید، لااقل به زبان با او همدردی كنید و سعی كنید باری از دلش بردارید. در آیات و روایات دینی ما، بر طرف كردن حزن و اندوه از دل مؤمن، بزرگترین ثواب و پاداش را دارد و نجات یك فرد مساوی است‏با نجات و سعادت بشریت. فیلم، خوش ساخت، یكدست و در انتخاب مضمون و محتوا صبورانه عمل كرده و روی موضوعی دست گذاشته كه تا به حال كمتر به آن پرداخته شده است. در جامعه ما، بعضی موضوعات بخصوص مسائل مذهبی، چنان در هاله‏ای از قداست پیچیده شده و دور از دسترس قرار گرفته كه هیچ عقل سلیمی به هیچ عنوان و به هیچ قیمتی، به خود اجازه نزدیك شدن به موضوع را نمی‏دهد، چون در هر مقام و موقعیتی كه باشد، بلافاصله مارك ضد مذهبی و روشنفكری می‏خورد و از جامعه حذف و طرد می‏شود و دیگر هیچ عذر و بهانه‏ای هم برای او پذیرفته نیست و كسی نمی‏تواند شفاعت او را بكند. خود این مساله باعث‏شده مسائل و مشكلات زیادی در این رابطه به وجود بیاید و چون باب بحث و مناظره و نقد علمی در آن باره بسته و یا محدود است، این مسائل به مشكلات فرهنگی و مذهبی ابدی مردم تبدیل شده و مردم جامعه نسل اندر نسل با آن درگیرند و بحث درباره آنها به دور زدن در یك مدار بسته تبدیل شده است. موضوع شان و جایگاه روحانیت دینی، در ایران پس از انقلاب، از این قبیل موضوعات است. حكومت دینی پس از هزار و چهارصد و اندی سال برای دومین بار بعد از حكومت الهی پیامبررحمت‏صلی الله علیه وآله به وجود آمده و قدمتی به طول دو دهه پیدا كرده است. همه قوانین و نظام‏های موجود اقتصادی، سیاسی و كشوری، تغییر كرده و بازسازی شده و جامعه جامعه‏ای نوپا و پویا در حال آزمایش و خطا و تجربه حكومت الهی است و بالطبع مشكلات و نارسایی‏های زیادی در قسمت‏ها و بخش‏های مختلف آن وجود دارد. بحث تاثیر استبداد و استعمار در ذهنیت تاریخی مردم و فقر و فرهنگی و اقتصاد بیمار تك محصولی بر پایه نفت و... نیز جای خود را دارد و اینك با همزمانی و توام شدن حكومت‏سیاسی با روحانیت دینی، بخش عظیمی از بار این مسؤولیت متوجه آزادی تبادل افكار و اندیشه، آزادی مطبوعات و رسانه‏ها، وصل شدن به شبكه‏های جهانی و پیشرفت‏سریع ارتباطات و تحولات تكنولوژی و علمی و صنعتی و هنری همه و همه نوع فرهنگ درونی و بومی جوامع را تحت تاثیر قرار داده و تغییر جوامع و مناسبات انسانی بسیار سریع و به روز شده است. در چنین اوضاع و شرایطی، مردم حساسیت زیادی نسبت‏به قدرت حاكم بر جامعه و نزدیكان به قدرت پیدا كرده و می‏كنند. سابقه قدرتمندان و نزدیكان به دربار، در دوران استبداد و استعمار، سیاه است و كسانی كه نزدیك به قدرت بوده‏اند، از آن برای آزار و اذیت مردم و كسب ثروت و زراندوزی سوء استفاده كرده‏اند. با چنین صبغه و تاریخی، مردم زندگی روحانیون را زیر ذره بین گذاشته و راجع به آن قضاوت می‏كنند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.