چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
نقد فیلم زیر نور ماه

خلاصه داستان
یك طلبه علوم دینی، هنگام پایان تحصیل و ملبس شدن به لباس روحانیت، دچار شك و تردید شده و میترسد كه علمش خالص و برای خدا نباشد. انگیزه اولیه او از تحصیل علوم حوزوی برآورده كردن آرزو و نذر پدر در این مورد بوده و نیز نزدیك شدن به شخصیت پدر بزرگ كه به عنوان فردی امین و روحانی، در روستا به مشكلات مادی و معنوی مردم رسیدگی میكرده است. او میخواهد به روستا برگردد و مرثیه خوان درد و رنجهای اهل بیتعلیهم السلام باشد و طرفدار مظلوم و دشمن ظالم و برای برپایی حدود و احكام الهی تلاش كند،اما در خود آمادگی روحی برای پذیرفتن این مسؤولیت و درآمدن به این نقش را نمیبیند. روزی برای خرید لباس و نعلین و عبا و قبا بیرون میرود، در راه بازگشت، دزدی لباسها را از او میدزدد. دزد یك نوجوان بزهكار است و در مسیر خاصی آدامس فروشی میكند. او كف دستسید جوان را میخواند و در گفتگو با او متوجه سادگی و خاص بودن او میشود. سید جوان دزد را جستجو میكند و او را مییابد درست در زمانی كه او بخاطر پخش مواد مخدر - در لفافه آدامس - تحت تعقیب ماموران انتظامی است، ماموران به اشتباه سید را به عنوان شریك جرم و همكار او دستگیر میكنند. پس از رفع سوء تفاهم و آزاد شدن، سید دوباره نوجوان را پیدا میكند و قرار براین میشود كه شب زیر پل رسالتبسته لباسها را پس بگیرد. سید به محل موعود میرود و در اولین قدم با دختر بد حجابی مواجه میشود كه از او میپرسد كه آیا ماشین دارد؟ یا نه و میخواهد با او برود. سید حسن از او فرار میكند. در دومین قدم، با آدمهای بیچاره و بدبختی مواجه میشود كه آن حوالی زندگی میكنند; شبگردها، ولگردها، معتادها، ورشكستههاو... .
دزد كه به «جوجه» ملقب است، هر تكه از وسایل او را به كسی بخشیده; نعلینهایش پای پهلوانی است كه قبلا زنجیر پاره میكرده و معركه میگرفته است. عمامه سیاهش دور كمر نوازنده نابینایی است و پارچه عبایش روانداز فقیر دیگری. آنها فكر میكنند كه سید مثل خود آنها بی خانمان است. از غذایشان به او تعارف میكنند كه سید بعد میفهمد سیبزمینی دزدی است و آن را بالا میآورد.
نیمه شب كمكم جمع رندان جمع میشود و زیر نور ماه، مردان بیخانمان نامهای به خدا مینویسند و سر نیاز بر آستان كرم دوست میسایند و ابراز محبت و نیاز میكنند و سپس با موسیقی عاشقی نوازنده به رقص و سماع میپردازند. سید به مدرسه برمیگردد، كتاب و دفتر و وسایل محدودش را میفروشد و برای مردان زیر پل، شام میخرد و باز روی پل منتظر «جوجه» میماند. دختر خیابانی در حال سوار شدن ماشین غریبهای است كه «جوجه» از راه میرسد و با راننده مزاحم در گیر میشود و مشخص میشود كه دختر، خواهر «جوجه» است. سید به طرفداری از «جوجه» با راننده درگیر و او را فراری میدهد و در این راه زخمی میشود. بین او و «جوجه» دوستی به وجود میآید و «جوجه» شرمسار تكه وسایل او را جمع میكند تا پس بدهد، اما سید از آنجا رفته است. روز بعد سید با میوه و شیرینی برمیگردد، اما شهرداری ولگردان را جمع كرده و خیابان تمیز و خلوت است. تنها همان دختر خیابانی گوشهای بین زبالهها و آشغالها خودكشی كرده و در حال اغماء با خدایش حرف میزند. شكایت میكند كه چرا دیگر صدای او را نمیشنود. سید، دختر را به بیمارستان میرساند و نجات میدهد و برای شفا و رستگاری او دعا میكند و در خلوت مدرسه به نماز میایستد.
عاقبتسید حسن در جشن عمامهگذاری ساكش را بسته و در حال ترك آن محل است. دوستش جلال كه فرد شوخ طبعی است، این بار نیز به شوخی سد راه او میشود و از او میخواهد كه منطقی باشد. او قرار استیك لباس بپوشد نه اینكه دنیا را فتح كند و این لباس هم مثل لباس سایر شغلهاست; در هر شغلی آدم میتواند متعهد و مسؤولیتپذیر باشد یا بیتعهد ولاابالی و از زیر بار مسؤولیتشانه خالی كند.
سید به حرفهای او فكر میكند و میبیند كه با این لباس حتی اگر بتواند یك نفر را هم هدایت كند، آنوقتبه وظیفه خود عمل كرده و كسی از او نخواسته كه یكباره و كل اجتماع را با هم نجات بدهد. در همین حین، دختر ناشناسی بقچه لباسهای او را دم در حوزه میدهد.
نمای پایانی، سید را در لباس روحانیت و در كانون اصلاح و تربیت نوجوانان نشان میدهد كه دست «جوجه» را در دست دارد و این بار او كف دست «جوجه» را میخواند و برای او زندگی در یك روستای بهشت مانند را نوید میدهد. فیلم با نمای دو نفره آنها به پایان میرسد.
فیلم در كل، مراحل سیر و سلوك یك طلبه جوان و تبدیل شدن او به یك فرد روحانی را به نمایش میگذارد. روحانی شدن از نظر او فقط درس خواندن و لباس پوشیدن و حفظ ظاهر و رعایت آداب و رسوم و عبادات فردی نیست، بلكه تزكیه و تهذیب است; برای خدمتبه خلق و رسیدن به هدفی بزرگتر كه همانا رضایتخالق و رسیدن و وصل به اوست.
شب، زیر نور ماه، درگوشه و كنار كوچهها و خیابانها و خانهها، اتفاقات گوناگونی رخ میدهد. شب با خود رازها دارد. راز شب، دل شكستگی آدمهای شبگردی است كه با زبان خودشان با خدایشان راز و نیاز میكنند و از سر بی نیازی به خدا رسیدهاند. خدایی كه خود میفرماید: من در دلهای شكستهام. من پناه بیپناهان و مونس درماندگانم... .
حال در چنین مواجههای با واقعیت، تكلیف یك روحانی جوان چیست؟ جوانی كه نه ثروتی دارد كه بذل كند و نه مصدر امری است كه قدرت انجام دادن كاری را داشته باشد.
همه ثروت او لباسها و كتابهایی است كه آنها را به مردم بخشیده و بیش از این از او كاری برنمیآید. چه كسی باید به فكر كودكان خیابانی باشد. چه كسی باید به فكر طرد شدههای اجتماع باشد. آیا خدایی كه روزیشان را میدهد، آنها را فراموش كرده است؟! آیا خدا از بندههای خوب خود نخواسته كه به فكر یتیمان و مسكینان و فقیران و در راه ماندگان باشند؟ آیا وظیفه حمایت از آنان را بر عهده دولت و حكومت اسلامی نگذاشته است. با این همه، پس این همه فقیر، این همه دروغ، این همه فقر و بدبختی در جوامع مسلمین، چرا؟
وظیفه واقعی یك روحانی چیست؟ همنشینی با ثروتمندان و یا بر عكس گوشه عزلت گزیدن و چله نشینی و دوری از دنیا و اجتماع و دردهای مردم و در یك كلمه، تنها به خود و نجات خود اندیشیدن... ؟ !
فیلم در واقع با زبان تصویر، قصه قدیمی مناظره عقل و عشق را روایت میكند. موضوعی كه موضوع بحث علوم و فنون مختلف است، موضوع علم، فلسفه، حكمت، منطق، روانشناسی و همه علومی كه بحث تكثر و وجود و تاثیر متقابل فرد و اجتماع برهم و نقش واجب الوجود را بررسی میكنند. بحث جبر و اختیار كه آیا این آدمها مجبورند چنین سر نوشتی داشته باشند و یا خود این راه را انتخاب كردهاند؟
این بحث هم در مورد سید حسن وجود دارد. او یك فرد و یك فرد مسؤول و مسؤولیت پذیر در برابر كل اجتماع. است. آیا به صرف اینكه «یك دست صدا ندارد» و از یك فرد تنها و بیپشتوانه مالی كاری برنمیآید، باید از انجام تكلیف چشم پوشید و همه چیز را به حال خود رها كرد؟ و تسلیم جو حاكم بر جمع شد; جمعی كه در مدرسه علوم دینی است و سید حسن را به همرنگ و هم لباس شدن با جماعت دعوت میكند، به نوعی بیتفاوتی و جدا كردن خط و مرز مسؤولیت از كارها و مسائل و مشكلات جدی و مهم و سخت.
پاسخ «میر كریمی» نمای پایانی فیلم است: پذیرفتن مسؤولیت و پوشیدن لباس در كنار عمل به تعهدات روحانیت و هدایت و اصلاح نوجوان بزهكار و تغییر سرنوشت و مسیر زندگی او.
سید حسن در همدردی و همكلامی و حضور در كنار فقیران و مستمندان، به دستور آیه قرآن عمل كرده كه اگر نمیتوانید به فقیر و مسكین كمك كنید، لااقل به زبان با او همدردی كنید و سعی كنید باری از دلش بردارید. در آیات و روایات دینی ما، بر طرف كردن حزن و اندوه از دل مؤمن، بزرگترین ثواب و پاداش را دارد و نجات یك فرد مساوی استبا نجات و سعادت بشریت. فیلم، خوش ساخت، یكدست و در انتخاب مضمون و محتوا صبورانه عمل كرده و روی موضوعی دست گذاشته كه تا به حال كمتر به آن پرداخته شده است. در جامعه ما، بعضی موضوعات بخصوص مسائل مذهبی، چنان در هالهای از قداست پیچیده شده و دور از دسترس قرار گرفته كه هیچ عقل سلیمی به هیچ عنوان و به هیچ قیمتی، به خود اجازه نزدیك شدن به موضوع را نمیدهد، چون در هر مقام و موقعیتی كه باشد، بلافاصله مارك ضد مذهبی و روشنفكری میخورد و از جامعه حذف و طرد میشود و دیگر هیچ عذر و بهانهای هم برای او پذیرفته نیست و كسی نمیتواند شفاعت او را بكند. خود این مساله باعثشده مسائل و مشكلات زیادی در این رابطه به وجود بیاید و چون باب بحث و مناظره و نقد علمی در آن باره بسته و یا محدود است، این مسائل به مشكلات فرهنگی و مذهبی ابدی مردم تبدیل شده و مردم جامعه نسل اندر نسل با آن درگیرند و بحث درباره آنها به دور زدن در یك مدار بسته تبدیل شده است. موضوع شان و جایگاه روحانیت دینی، در ایران پس از انقلاب، از این قبیل موضوعات است. حكومت دینی پس از هزار و چهارصد و اندی سال برای دومین بار بعد از حكومت الهی پیامبررحمتصلی الله علیه وآله به وجود آمده و قدمتی به طول دو دهه پیدا كرده است. همه قوانین و نظامهای موجود اقتصادی، سیاسی و كشوری، تغییر كرده و بازسازی شده و جامعه جامعهای نوپا و پویا در حال آزمایش و خطا و تجربه حكومت الهی است و بالطبع مشكلات و نارساییهای زیادی در قسمتها و بخشهای مختلف آن وجود دارد. بحث تاثیر استبداد و استعمار در ذهنیت تاریخی مردم و فقر و فرهنگی و اقتصاد بیمار تك محصولی بر پایه نفت و... نیز جای خود را دارد و اینك با همزمانی و توام شدن حكومتسیاسی با روحانیت دینی، بخش عظیمی از بار این مسؤولیت متوجه آزادی تبادل افكار و اندیشه، آزادی مطبوعات و رسانهها، وصل شدن به شبكههای جهانی و پیشرفتسریع ارتباطات و تحولات تكنولوژی و علمی و صنعتی و هنری همه و همه نوع فرهنگ درونی و بومی جوامع را تحت تاثیر قرار داده و تغییر جوامع و مناسبات انسانی بسیار سریع و به روز شده است. در چنین اوضاع و شرایطی، مردم حساسیت زیادی نسبتبه قدرت حاكم بر جامعه و نزدیكان به قدرت پیدا كرده و میكنند. سابقه قدرتمندان و نزدیكان به دربار، در دوران استبداد و استعمار، سیاه است و كسانی كه نزدیك به قدرت بودهاند، از آن برای آزار و اذیت مردم و كسب ثروت و زراندوزی سوء استفاده كردهاند. با چنین صبغه و تاریخی، مردم زندگی روحانیون را زیر ذره بین گذاشته و راجع به آن قضاوت میكنند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست