پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
روش شناسی اسكینر در تحلیل اندیشه سیاسی
هدف من در این نوشتار مروری بر نوشتههای روش شناختی اسكینر و مطالعه او درباره علم سیاست در اروپا، در آغاز عصر جدید و نشان دادن رابطه درونی بین آنهاست. در بخش نخست با بهرهگیری از مثالهایی از اثر تاریخی وی، به تشریح و تبیین پنج مؤلفه مهم رهیافت او خواهم پرداخت. در بخش دوم به ارزیابی اثر تاریخی(*) برجسته وی بر اساس بخش نخست میپردازم تا سه تز اصلی وی را درباره مبانی اندیشه سیاسی مدرن، كه معتقدم از اثر وی به دست میآید، توضیح دهم. امیدوارم در این نوشتار با برجسته كردن تزهای فوق در باب اندیشه سیاسی مدرن بتوانم نشان دهم اسكینر صرفاً ذهن مشغول تاریخ و روش نبود، بلكه به كاربرد آنها در توضیح وضعیت حال نیز توجه داشته است.
تقریباً از همان آغاز اثر او حول سه محور شكل یافته است: تفسیر متون تاریخی، بررسی شكلگیری و تحول ایدئولوژیك، و تحلیل روابط ایدئولوژی با كنش سیاسی تجلی بخش آن ایدئولوژی.۳ علاقه اولیه او به روششناسی از ناخرسندی وی از الگوهای تحلیلی لیبرال و ماركسیستی در باب این امور، و به ویژه سیاست آغاز مدرنیته، نشأت میگرفت. اسكینر در مقالهای بسیار نوآورانه در ۱۹۶۹ استدلال كرد كه فرایندهای متن گرا و زمینه گرای موجود كاملاً نابسنده بوده و كار زمینه گرایانه جدید و به لحاظ تاریخی دقیقتری نیاز است. از ۱۹۶۹ تاكنون او مجموعهای از ابزارهای تحلیلی و تفسیری را جهت تأمین این نیاز ابداع و فراهم نموده است، مجموعهای كه در طیف گستردهای از علوم اجتماعی و علوم انسانی كاربرد دارد.
پنج مرحله تشكیل دهنده فرایند تحلیل او را به خوبی میتوان پاسخهایی به پنج سؤال زیر دانست: الف) نویسنده در نوشتن متن نسبت به دیگر متون موجود، كه زمینه ایدئولوژیك را شكل میدهند، چه كاری انجام میدهد یا انجام داده است؟ ب) نویسنده در نوشتن یك متن نسبت به كنش سیاسی موجود و مورد بحث كه زمینه عملی را شكل میدهد، چه كاری انجام میدهد یا داده است؟ ج) ایدئولوژیها چگونه میباید شناسایی شده و تكون، نقد و تحول آنها چگونه میبایست بررسی و تبیین شود؟ د) ارتباط ایدئولوژی سیاسی و كنش سیاسی كه اشاعه ایدئولوژیهای خاصی را به خوبی توضیح میدهد، چیست و این امر چه تأثیری در رفتار سیاسی دارد؟ ه) كدام اندیشهها و كنشهای سیاسی در ترویج و هنجار مرسوم ساختن (conventionalizing) تحول ایدئولوژیك نقش دارند؟
●رهیافت اسكینر
▪مرحله نخست
اسكینر با آغاز كار خود با مكتب تاریخی یا تفهمی، كه در نیمه نخست قرن حاضر كالینگوود در انگستان نماینده برجسته آن بود، توانسته است با بهرهگیری از علاقه فلسفی تجدید یافته به تفسیر در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بر ناكارآمدیهایی كه او در فرایندهای تحلیلی جاری در مطالعه تاریخ سیاست میدید، فائق آید. او همچنین توانسته است از حمایت متقابل دو محققی كه در فضای كلی فكری مشابهی تحقیق میكردند، یعنی جان پوكاك(Johan Pocock) تاریخ شناس و نظریه پرداز سیاسی و جان دان،(John Dunn) بهرهمند شود. افق و گرایش كلی كار اسكینر با پیروی از رهیافتی كه ویتگنشتاین در آثار خود در «پژوهشهای فلسفی» و «در باب یقین» مطرح كرده بود، شكل گرفته است. زبان تكثری از ابزارهای مشترك بین الاذهانی برای اهداف مختلف است. با این حال در آن تنها برخی از عناصر در معرض نقد ذهنی، تغییر و تحول در هر زمان هستند، زیرا زبان چنان عمیق در كنش انسانی تنیده شده است كه كل حاصل - یعنی زبان و شیوههای كنش - زمینههایی را فراهم میسازد كه در پرتو آن نقد و تحول صورت میپذیرد.
به هر حال، این نظریه خاص كنش زبانی بسط یافته توسط آستین، سرل و گرایس در چارچوب كلی كاربردشناسی زبان شناختی(Linguistic pragmatics) ویتگنشتاین بود كه در آغاز منابع مفهومی مناسب را در اختیار اسكینر برای رسیدن به اهداف تحلیلی وی قرار داد.۴
آستین، سرل و گرایس استدلال كردند كه اگر سخن گفتن و نوشتن از منظر كاربردی به عنوان فعالیتهای زبان شناختی كه توسط نویسندگان و گویندگان صورت میپذیرد، نگریسته شود، در آن صورت میتوانند حداقل متشكل از دو كنش تلقی شوند: نخست آن كه نویسنده یا گوینده در هنگام اظهار مطلبی و بیان كلمات، جملات و استدلالها و نظریهها و اموری همانند اینها، آنها را با معنای «گفتاری» یا «گزارهای» خاصی(Locutionary۰۳۹; or ضpropositionalص meaning) (یعنی با معنا و دلالت خاصی) مطرح میسازد؛ كنش دوم كه برای اسكینر از اهمیت بیشتری برخوردار بود، آن است كه نویسنده در سخن گفتن یا نوشتن كلمات، جملات، استدلالها و امثال آن، در حال انجام كاری میباشد: آن كار را با منظور یا با بار ( Force) قصد شدهای انجام خواهد داد.
آستین این امر را «بار غیر گفتاری» illocutionary forceكنش زبان شناختی خواند كه با معنای گفتاری هم پایه میباشد، و اظهار نمود شرط لازم برای فهم یك گوینده یا نویسنده، «تضمین توجه» secure uptake به بار غیر گفتاری بیان او میباشد. چنین نظریهای را، كه هابرماس آن را در جست و جو برای كاربردشناسی جهان شمول ( pragmaticsUniversal) خویش به خدمت گرفته است، پیشتر اسكینر در پرتو تحقیق تاریخی خود برای فراهم سازی مبنایی برای دو مرحله نخست طرح خویش به كار برده بود (طرح اسكینر، چنان كه در بخش دوم مقاله در «ارزیابی» خواهیم دید، چالشی غیر مستقیم با طرح هابرماس است).۵
از اینرو برای فهم كامل معنای تاریخی یك متن یا بخشهایی از آن، كه در گذشته نوشته شده است و به عنوان یك عمل زبان شناختی تلقی میشود كه توسط مؤلف آن صورت گرفته است، كافی نیست، تنها معنای گفتاری آن را در نظر بگیریم، بلكه ضرورت دارد بدانیم مؤلف در نوشتن آن چه كاری میكرده است؛ «نكته» یا «بار» استدلال او چیست؟
اجازه بدهید نمونهای از مثالهای اسكینر را مطرح كرده، سپس آن را برای روشن ساختن دو مرحله نخست استفاده كنیم. در فصل شانزدهم شهریار ماكیاولی اندرز میدهد كه «شهریاران میبایست یاد بگیرند در چه زمانی فضیلتمندvirtuous نباشند».۶ بخشی از بازیافت معنای تاریخی این اندرز وی، فهم معنای گفتاری آن است: یعنی مفهوم و دلالت واژگان استفاده شده. این امر میتواند فی نفسه یك عمل ضروری باشد؛ یعنی به روشنی مشخص شود كدامین مفهوم از فضیلت مندی مورد نقد میباشد و كدامین طیف از فضیلتها را ماكیاولی اندرز میدهد كه شهریار كنار بگذارد.۷ مورد دیگر و مهمتر آن كه منظور ماكیاولی در این اندرز چیست، یعنی نه آن كه صرفاً چه نوشته است بلكه چرا آن را نوشته است؟
نخستین پاسخ به این پرسش، قرار دادن متن در زمینه زبان شناختی یا ایدئولوژیك آن میباشد، یعنی مجموعهای از متون نوشته شده یا رایج در آن زمان، درباره همان موضوعات یا موارد مشابه و مشترك در شماری از هنجارهای مرسوم
.(conventions) یك ایدئولوژی، زبانی از دانش سیاست است كه با هنجارهای مرسوم خود تعریف شده و تعدادی از نویسندگان نیز آن را بكار میبرند. از این رو فلسفه مدرسی، اومانیسم، لوتریسم و كالونیسم ایدئولوژی هستند و هر دو فلسفه مدرسی و اومانیسم زمینه عام ایدئولوژیك دولت - شهرهای ایتالیا را در طی دوران رنسانس تشكیل میدهند. در مورد شهریار ماكیاولی زمینه خاص ایدئولوژیك شامل تمامی آثاری است كه به ارائه «اندرز به شاه» میپردازند و هنجارهای مرسومی كه بر این نوشته حاكم است، بخش مربوطهای از ایدئولوژی اومانیستی را تشكیل میدهند.واژهای كه در این جا نقش اساسی برعهده دارد، واژه «هنجار مرسوم» است. اسكینر این واژه را به صورت خلاقانهای در مورد نقاط مشترك زبانشناختی، كه شماری از متون را به هم پیوند میزند، به كار میبرد: این مفهوم در برگیرنده واژگان، اصول، مفروضات، معیارهای مشترك برای آزمون مدعیات دانش، مسائل، تمایزات مفهومی و امثال آن است.۸ توجیه قرار دادن متن در زمینه هنجار مرسوم آن، این نكته است كه كنش زبانی همانند دیگر كنشهای اجتماعی، با هنجار مرسوم مرتبط است و از این رو معنای آن «تنها از طریق توجه به هنجارهای مرسوم محیط بر عملكرد یا كنش اجتماعی خاص در یك موقعیت اجتماعی مفروض» قابل فهم میباشد.
در مثال ماكیاولی یكی از هنجارهای مرسوم ادبیات «اندرزنامهها» همواره اندرز به شاه برای عمل فضیلتمندانه بوده است، با قرائت اندرز ماكیاولی در پرتو این هنجار مرسوم ما میتوانیم بفهمیم آنچه او در طرح آن اندرز میخواهد بگوید، «به چالش كشیدن و ردّ یك امر معمول اخلاقی پذیرفته شده میباشد».
بنابراین در كل این تكنیك مورخ و جامعهشناس را قادر میسازد تا بفهمد «تا چه میزان»نویسندگان هنجارهای مرسوم و مفروضات رایج بحث سیاسی را پذیرفته و تأیید میكنند، یا زیر سؤال برده و رد میكنند یا شاید حتی به صورت بحث انگیزی آنها را نادیده میگیرند.۹ اسكینر این كار را تصرف(manipulation ) در هنجارهای مرسوم ایدئولوژی در دسترس میداند.
او شماری از مدعیات را درباره این گونه تبیین مطرح كرده است كه نخستین مورد آن - همان گونه كه دیدیم - عبارت است از عامل معنای تاریخی متن، یعنی آنچه مؤلف در نوشتن آن قصد كرده است. این نیز خود، طبق نظر سرل و گرایس، با یكی از قصدهای مؤلفان در نوشتن یك متن مطابق است؛ دوم آن كه این گونه تبیین غیر علّی است، زیرا عبارت است از باز توصیف ویژگی كنش زبان شناختی بر حسب نكته ایدئولوژیك آن، نه بر حسب یك وضعیت مستقلاً قابل تعیین. امر توضیح دهنده،(explicans) قصد نهفته در انجام كنش زبان شناختی است، نه قصد پیشین برای انجام عمل؛ سوم آن كه این مرحله محقق را قادر میسازد تا به روشنی اصالت(orginality) متن را تشخیص دهد - یعنی برخلاف هنجار مرسوم بودن متن مورد مطالعه را در یابد.همچنین روشن است كسانی كه صرفاً رهیافت متن گرایانه را به كار میگیرند، یا زمینه گرایانی كه زمینه زبان شناختی را نادیده میگیرند، به این نوع فهم از متن دسترسی ندارند.
من میخواهم تمایزی را بین نكته یا نكات ایدئولوژیك متن كه به هنجارهای مرسوم در دسترس مربوط میشوند و نكته یا نكات ایدئولوژیك مؤلف هنگام نوشتن متن، مطرح نمایم. مورد نخست لزوماً همانند دومی نیست و طیفی از شواهد تاریخی معمولاً برای پر كردن شكاف بین آنها لازم است. اسكینر به روشنی از این تمایز آگاه است، هرچند او گاهی چنان مینویسد كه گویا آنها را یكی میانگارد.
نویسنده: جیمز تولی
مترجم: غلامرضا بهروزلك
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست