چهارشنبه, ۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 19 February, 2025
مجله ویستا

دین , سیاستمداران و دولت


دین , سیاستمداران و دولت

در این مقاله محقق با طرح چهار نوع حكومت «دولت های دینی, سیاست ها و سیاست مداران», «دولت های سكولار و سیاست مداران سكولار», «دولت های دینی و سیاست ها و سیاست مداران سكولار» و «دولت های سكولار و سیاست مداران دینی» موضوع تعامل دین و دولت را مورد بحث وبررسی قرار داده است

از سالهای ۱۹۷۹ م به این طرف به طور شگفت انگیزی دین و مذهب از اهمیت سیاسی برخوردار شدند و واژه‌هایی همچون علوم الهی آزادیخواه و اكثریت اخلاقی و بنیادگرایی و انسجام و وحدت از سوی سیاست مداران استفاده شد. در این مقاله محقق با طرح چهار نوع حكومت «دولت‌های دینی، سیاست‌ها و سیاست‌مداران»، «دولت‌های سكولار و سیاست‌مداران سكولار»، «دولت‌های دینی و سیاست‌ها و سیاست‌مداران سكولار» و «دولت‌های سكولار و سیاست مداران دینی» موضوع تعامل دین و دولت را مورد بحث وبررسی قرار داده است.

بیست سال پیش، ‌اكثر دانشمندان علوم اجتماعی دین را به عنوان باقی مانده یك عصر فراموش شده می‌پنداشتند. یعنی به عنوان بقایای عصر خرافه پرستی و جهل و بی‌سوادی، ولی در سال ۱۹۷۹ همه چیز شروع به تغییر نمود و به طور شگفت انگیزی دین و مذهب از اهمیت سیاسی برخوردار شد و واژه‌هایی همچون علوم الهی آزادیخواه و اكثریت اخلاقی و بنیادگرایی و انسجام وحدت از سوی سیاستمداران در كشورهای گوناگون از قبیل : ایران، لهستان، نیكاراگوئه و ایالات متحده آمریكا به گوش رسید. به سرعت واژه و موضوع بسیار جذاب شد و همانطور كه یك دانشجوی شیمی در آزمایشگاه خود به طور ناگهانی به یك تركیب جدید شیمیایی می‌رسد و به دلیل اهمیت استعال و كاربرد آن بسیار شادمان و هیجان زده می‌شود، مردم هم وقتی با كاركردهای اجتماعی و سیاسی دین روبرو شدند، همان وضعیت را پیدا كردند و خوشحال شدند. البته از نقطه نظر واقعه نگاری تاریخی در ارتباط با نقش و وضعیت جدید دین و مذهب در جامعه ما به عنوان پژوهشگران علوم اجتماعی احساس تنهایی نمی‌كنیم. زیرا در بسیاری از كشورهای جهان محققانی یافت می‌شوند كه در ارتباط با دین و سیاست و تعامل دین ودولت كارهای علمی ارزنده‌ای را انجام داده‌اند.

در این ارتباط علی الخصوص بر كارهای علمی اشخاص ذیل تأكید و سفارش می‌كنم:

۱ ) ‌مارتین ری ایز برودت (۱۹۹۰) ۲ ـ مارك جرگنس میر (۱۹۹۳) ۳ ـ جوز كاسانوا (۱۹۹۴) ۴ ـ لستر كرتز (۱۹۹۵) ۵ ـ و آثاری همچون اثر جامع پنج جلدی بنیادگرایی كه كاری گروهی است و مارتین ماری و آرساكات اپیل بای در سال ۹۵ ـ ۱۹۹۱ آن را ویرایش نمودند.

در این راستا در ده سال گذشته دمی راس به منظور كشف و جستجوی منابع و سرچشمه‌های كلیدی خشونت، آسیب پذیری و قدرت حیات و زنده دلی و تهی نبودن و پوچی به بررسی و مطالعه ارتباط موجود بین دین،‌دولت و سیاستمداران در پانزده كشور جهان پرداخته است واز كشورهای ذیل به منظور تكمیل پروژه علمی خود استفاده نمود. گواتمالا و برزیل در آمریكای لایتن، ایرلند شمالی، لهستان و سوئد در اروپا ، مصر،‌اسرائیل و تركیه در خاورمیانه ، پاكستان، هندوستان، اندونزی و تایلند در آسیای غربی و چین و ژاپن در خاور دور. علاوه بر این، كشور ایالات متحده آمریكا هم به عنوان موطن محقق مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. مهمترین نكته این پروژه آن است كه دربرگیرنده مذاهب و فرقه‌های مختلف اسلام ـ مسیحیت و بودا می‌باشد و همچنین دامنه تحقیق نه تنها شامل كشورهای دارای دموكراسی پویا می‌شود بلكه دولتهای تك حزبی را هم در بر می‌گیرد.

در همه این مطالعاتی كه در كشورهای مختلف انجام شده است یك موضوع و محتوای مشترك وجود دارد و آن عبارت است از ارتباطات مختلف و متنوع بین دین و سیاستمداران از یك طرف و دین و دولت از طرف دیگر. این باعث تعجب نخواهد بود كه سیاستمداران در تبلیغات و رقابت‌های سیاسی خود در این كشورها برای جلب نظر و رأی مردم در مناطق بومی و محلی به تحریك مردم از طریق محركها و موضوعات و نهادهای دینی می‌پردازند و از آن ابزار به عنوان منبع مشروعیت و آنچه كه دمی راس و ریس ویلهام قدرت فرهنگی (۱۹۹۲) نامیده‌اند استفاده می‌كنند، ولی موردی كه بسیار تعجب‌آور است این است كه رژیمهای دولتی و مقامات بلندپایه آن دولتها به كرات از دین به عنوان ابزار حزبی استفاده می‌كنندو در حالیكه به نظر می‌رسد دین آنها را جهت رسیدن به قدرت و مشروعیت یاری می‌رساند، ولی به محض آنكه به قدرت و دولت رسیدند و امنیت قدرت بدست آمد ، آنگاه دین از نظر آنها نقش یك مانع ناخوشایند و نامیمون در فرآیندهای مختلف مدیریت كشور را ایفا خواهد كرد!

دمی راس این نكته را در مقاله قبلی خود (۱۹۹۱) مورد بحث قرار داده است و استدلال می‌نماید در حالیكه برخی از كشورها به صور رسمی و قانونی دارای قانون جدایی دین از دولت می‌باشند (مثل آمریكا) ، ولی این نوع جدایی از طرف دیگر یك مسأله معمولی و عرف پسند نیز تلقی می‌شود. در اینجا آشكارا دولتهای دینی مورد نظر نمی‌باشند، بلكه بیشتر دین‌های دولتی مشهود هستند كه در آن دولت به دنبال كنترل دین می‌باشد و همین مسأله باعث پیدایش نوعی كودتا بر علیه دین می‌شود، زیرا این فرایند (كنترل دین توسط دولت) باعث می‌شود كه دولت به دین كمك كند و این اقدام نوعی كودتا علیه دین جهت خنثی كردن آن به عنوان یك پایگاه قدرتمند مستقل تلقی می‌شود و بنابراین نهاد دین به طور خودكار همانند دیگر نهادهای دولتی ضمیمه قدرت دولت می‌شود و استقلال خود را جهت كنترل و نظارت قدرتمندانه بر دولت از دست می‌دهد.

در اینجا قصد داریم به روش مشابه كار خود را ادامه دهیم، ولی قلمرو بحث را سعی می‌كنیم بیشتر توسعه دهیم. دراینجا به طور اخص ما چهار نوع وضعیت را بررسی می‌كنیم كه دلالت بر تعامل دو مفهوم بنیادی با یكدیگر دارند.

۱ )تعامل دینی ـ سكولاری (مادی) همانطور كه خواهیم دید به طور مبهم به مقوله خنثی سازی دینی وغیر دینی می‌پردازد .

۲ )تعامل بین سیاستها یا سیاستمداران و دولت.

با توجه به دو مفهوم پیش می‌توان چهار نوع تعامل را پیش بینی كرد.

۱ )تعامل سیاستمداران و سیاستهای دینی با یك دولت دینی

۲ ) سیاستمداران و سیاستهای سكولار با یك دولت سكولار

۳ ) تعامل سیاستمداران و سیاستهای سكولار با یك دولت دینی

۴ ) تعامل سیاستمداران و سیاست‌های دینی با یك دولت سكولار به عبارت دیگر تعامل دولت و دین در یكی از چهار وضعیت فوق قرار می‌گیرد.

با توجه به اهداف این مطالعه، دینی بودن یك دولت یا یك حزب سیاسی بیشتر ریشه در یك درك اجتماعی دارد تا یك بیانیه رسمی یا حتی یك سند رسمی و مشروع.

همانطور كه ملاحظه خواهیم نمود دقیقاً در هر كشور می‌توان تمایلات و روندها را به سوی تلفیق و تركیب دین و دولت مشاهده كرد و كمتر به تك صدایی و تك طرحی (دینی محض یا سكولار محض) حركت می‌شود، ولی سیستم مدیریتی دولت‌ها تا حدودی در برگیرنده سیاست و سیاستزدگی می‌باشد. یعنی سیاستها و سیاستمداران فقط در واكنش به تنش‌های دینی گسترده كه در سطح اعظم جامعه به وجود می‌آید وضعیت و حالت دینی به خود می‌گیرند و از این رو تمایز بین دین و سكولار ذاتاً تصنعی می‌باشد.

البته اگراین مقوله نتواند شفای جامعه باشد، ولی حداقل می‌تواند امید وامیدواری را در جامعه‌ای كه پر از یأس و ناامیدی شده است جاری نماید.

۱ )دولت‌های دینی ، سیاست‌ها وسیاستمداران دینی

از نقطه نظر و دیدگاه مفهومی وتاریخی این نوع حكومت در میان چهار نمونه دیگر می‌تواند مظهر و نمونه اصلی یك دولت غیرغربی و غیرسكولاری حاكم در میان جوامع دنیا باشد و به این دلیل كه اصولاً دین و مذهب در حوزه ونیمكره خود با دیگر حوزه و قلمرواش یعنی دولت دارای تقارن می‌باشد، بنابراین دولت دینی به صورت خودكار با سیاستها و سیاستمداران دینی همگام و همراه می‌گردد.

در حقیقت این نوع حاكمیت بیش از آنكه یك قاعده باشد یك استثنا محسوب می‌گردد. هنگامی كه یك دولت دینی با سیاستها و سیاستمداران دینی یك دست روبرو می‌شود به طور خودكار نوعی انسجام دینی به وجود می‌آید، تحت چنین شرایطی است كه مشروعیت دولت افزایش می‌یابد و خشونت از بین می‌رود اما در صورت مشاركت احزاب دینی مختلف (یكدست نبودن عقاید دینی) در توزیع قدرت دولت جهت كنترل اوضاع و همچنین جلوگیری از ایجاد برخورد و خشونت میان احزاب دینی رقیب مجبور به اتخاذ اقداماتی خواهد شد.

در ارتباط با نمونه‌هایی كه در این مطالعه انتخاب شده‌اند كشورهای زیادی وجود دارند كه در برهه‌ای از تاریخ حاكمیت سیاسی خود چنین شكلی از حكومت را تجربه كرده‌اند. همانند اكثردیگر كشورهای آمریكایی لاتین، برزیل و گواتمالا در برهه‌ای از تاریخ سیاسی خود رسماً دارای حاكمیت سیاسی كاتولیك و همچنین نظام سیاسی دینی بودند كه بواسطه آن گروههای رقیب دینی دیگر مورد حبس و توقیف قرار گرفتند. به طور رسمی هر دوی این كشورها در پایان قرن نوزدهم میلادی دارای دولت دینی بودند و البته از آن زمان به بعد هم گروههای دینی به صورت غیررسمی در آن كشورها باقی ماندند. در كشور برزیل سلسله مراتب كشیشی كاتولیكی در حال حاضر به دنبال متناسب نمودن واحیای گفتمان دوباره خود در شكل حزب دسته راستی دولت می‌باشد در حالیكه در همین زمان هم دولت و هم كلیسا درگیر نوعی سیاستهای دینی جدیدی شده‌اند كه روح و شادابی خود را از یك طرف از طریق فشارهای پیوسته الهیون آزادیخواه و از طرف دیگر از طریق پروتستان گرایی بدست می‌آورد. در كشور گواتمالا،‌دولت نظامی حاكم در دهه آخر وضعیت ظاهری دینی خود را از حالت كاتولیك به سمت پروتستان چرخاند و تغییر داد و البته دیگر جای هیچ تردیدی وجود ندارد كه گروه پارتیزانی مخالف را می‌توان تا حدودی جنبش احیای دینی نامید.

از طرف دیگر می‌توان دولت اسرائیل را مورد بررسی قرار داد. ممكن است بسیاری از اسرائیلی‌ها با این نوع دسته‌بندی مخالف باشند و استدلال نمایند كه صهیونیسم به خودی خود یك جنبش سكولار است، ولی در حال حاضر مفهوم و درك واقعی از دولت اسرائیل بدون شك چه از طرف یهودیان وغیر یهودیان این است كه آن یك دولت یهودی است. حتی اطلاق واژه صهیونیسم به دولت اسرائیل كافی است كه آن دولت را دولت عقیدتی معرفی نماید.

مطمئناً هیچگونه شك و تردیدی وجود ندارد كه سیاستمداران و سیاستهای اسرائیلی دارای ماهیت صهیونیستی می‌باشند. این مسأله نه تنها شامل عدم بكارگیری مشاركت مسلمانان فلسطینی (علی الخصوص حماس) می‌گردد بلكه در برگیرنده مخالفت و تضاد با دیگر جنبشهای یهودی میشود. برای مثال ترور اسحاق رابین توسط گروههای یهودی به وضوح نشان می‌‌دهد میزان خشونت حاكمیت صهیونیستی چقدر زیاد است.

با این حال شاید روشن و شفافترین نوع تركیب دولت دینی كه دارای سیاستهای دینی است را بتوان در ایرلند شمالی مشاهده نمود. بدون شك نوع دولت دینی در این كشور از نوع پروتستانی می‌باشد.

مطمئناً بدون هیچ شبهه‌ای در این كشور سیاستمداران را می‌توان در دولتهای دینی به عنوان رقیبان سرسخت دین معرفی نمود و حداقل تا این زمان می‌توان اینگونه استدلال نمود كه سیاستمداران با اتحادیه‌های دینی ـ مدنی افراطی كه عمدتاً ریشه فرهنگی با محوریت پروتستانی و كاتولیكی داشته‌اند (اگر نخواهیم ریشه آنها را صرفاً دینی معرفی كنیم) درگیر بوده‌اند.

متاركه و آتش بس موقتی اخیر و علائم احتمال صلح از طریق مذاكره،‌همگی بیانگر تغییر در سیاستهای دینی ومذهبی می‌باشد، ولی هیچ وسیله‌ای نمی‌تواند به این نزاع دائمی پایان دهد. آنچه روزگاری یك اقلیت كاتولیك كوچك محسوب می‌گردیدممكن است در اوایل قرن آینده به یك اكثریت سیاسی اثربخش تغییر شكل دهد و بر اساس همین اصل است كه كاتولیكها در ایرلند از مدتها قبل در تلاش بوده‌اند كه منافع سیاسی ـ اجتماعی خود را بیشتر از طریق صندوق‌های رأی بدست آورند تا با اتكا به گلوله‌ای آتشین ارتش زیرزمینی ایرلند و البته این نوع دستاورد و پیشرفت از طریق مهاجرت پروتستان‌ها و منابعشان تسریع می‌یابد. پروتستان‌هایی كه بر روی دیوارهای شهر دستنویس‌های دینی جدیدی مشاهده می‌كنند آنها را می‌پذیرند و این باعث تسریع در اصلاحات و پیشرفت می‌شود.

منبع:http://eccc.ir/


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.