چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
سیر و سلوک در عرفان اسلامی
محور بحث، سیر و سلوک در اسلام است. حقیقتسیر و سلوک الی الله، چیزی جز بندگی کردن ینست و مراحل مختلفی که برای سیر و سلوک تصور میشود و یا بزرگان گفتهاند، چیزی بیش از معرفی مقاطعی ازدرجات بندگی نیست، بندگی از اینجا شروع میشود که انسان تصمیم میگیرد از خدای متعال اطاعت کند و اراده خود را در اراده خداوند فانی نماید و استقلال اراده را از خویش بگیرد. اینک آخرین قسمت از این مجموعه از سخنرانیها را پی میگیریم.
● سیر و سلوک
اولین مرحله بندگی، در مقام عمل این است که اسنان تقوا را به دست آورد. به این طریق که همه واجباتی را که متوجه او هست انجام دهد و همه محرمات را ترک کند. در مقام سیر و سلوک، مراحلی وجود دارد که همه سالکان در آن ا شریکاند، یعنی اموری در موفقیت انسان برای گذراندن این مراحل وجود دارد که اگر به آنها توجه داشته باشد و از آنها استفاده کند، در تحقق بخشیدن به شرایط بندگی، موفقتر است. این امور عبارتند از «مشارطه» ، «مراقبه» و «محاسبه» .
انسان صبح که از خواب برمیخیزد، باید اندکی تامل کند که دخاوند متعال، امرز حیات جدیدی به من عطا فرموده و سرمایه جدیدی در اختیارم گذاشته است. ممکن بود که به هنگام خواب، از دنیا بروم «الله یتوفی الانفس حین موتها والتی لم تمت فی منامها» (زمر: ۴۲) هنگام خواب، خداوند همه روحها را قبض میکند، اما کسانی که هنوز اجلشان فرا نرسیده است، روحشان را دوباره برمیگرداند. باید توجه داشتبه اینکه بیدار شدن از خواب، نعمتی است از سوی خدا و سرمایه جدیدی است که در اختیار او گذاشته است که با این سرمایه میتواند سعادت دنیا و آخرت را برای خودکسب کند و یا خسارت و شقاوت دنیا و آخرت را به دست آورد. پس از آنکه در این باره تامل کرد، باید با نفس خود شرط کند که اصطلاحا به آن «مشارطه» میگویند.
به اعتبار همین شرط کردن و قرارداد بستن است که در طول آن روز از همه گناهان پرهیز میکند و تمام واجبات را به جا میآورد. گویی نفس انسان، مانند شریکی است که در قمابل او قرار گرفته است. سرمایهای را به او میسپارد که با آن تجارت کند و با او شرط میکند که باید با این سرمایه، سود به دست اوری و خسارت به بار نیاوری! این قرارداد با نفس تاثیری روانی به دنبال دارد که انسان بتواند در طول روز، توجه بیشتری به انجام وظایف خود داشته باشد و دچار غفلت نشود.
پس از «مشارطه» ، نوبتبه «مراقبه» میرسد. مراقبه نیز اصطلاحی است که از روایات و ادعیه به دست میآید. در مناجات شعبانیه آمده است: «فاکون لک عارفا و عن سواک منحرفا و منک خائفا مراقبا» . وقتی که با خود شرط کرد و تصمیم گرفت که از گناه اجتناب کند و کارهای واجب را انجام دهد و در طول روز، همواره مراقب نفس خود باشد، مانند صاحب کاری است که مواظب کارگرش هست تا کارها را درست انجام دهد. همه ما باید در طول روز، بر نفس خود، نظارت داشته باشیم تا مبادا لغزشی پیش آید و از جاده اطاعت و عبادت خدا انحراف پیدا کند.
پس از مراقبه، «محاسبه» است. انسان به هنگام شب که میخواهد بخوابد، باید لحظهای درباره رفتار روزانهاش فکر کند و یک یک کارهایی را که از صبح تا آن زمان انجام داده است، به یاد آورد و از نفس خود، حساب بکشد; مانند صاحب سرمایهای که از عامل مضاربه یا شریکش حساب میکشد. باید به کار همه اعضا و جوارحش رسیدگی کند که آیا وظایفشان را به خوبی انجام دادهاند یا از آن تخلف کردهاند؟ اگر همه در خط بندگی بودهاند، خدا را شکر کند که چنین توفیقی به او داده است که یک روز را به اطاعت او بگذراند و اگر تخلف کرده و لغزشی داشتهاند، استغفار کند و تا دیر نشده است، آن را جبران نماید. در روایات آمده است که وقتی از مؤمن خطایی سر میزند، ملائکهای که مامور نوشتن اعمال او هستند، مدتی صبر میکنند، اگر توبه کرد، چیزی نمینویسند و اگر توبه نکرد، آنگاه خطایش را ثبت میکنند. به هر حال، اگر لغزشی از او سرزده است، باید همان شب استغفار کند. اگر واجبی را ترک کرده است، قضایش را به جا آورد. اگر حق کسی را تضییع کرده است، آن را جبران کند و حسابش را تصفیه نماید.
این سه امر، یعنی تصمیم در آغاز روز، نظارت در طول روز و محاسبه آخر شب، در تمام مراحل سیر و سلوک وجود دارد، اما مراتب و شدت و ضعفشان فرق میکند که به آن اشاره خواهیم کرد.
پس اولین مرحله، مواظبتبر انجام واجبات و ترک محرمات است. در این مرحله، لزومی ندارد که خیلی به مستحبات بپردازد. باید اهتمامش بر این باشد که واجبات را خوب انجام دهد و گناه و لغزشی از او سر نزند، البته این بدان معنا نیست که همه مستحبات را ترک کند، بلکه میتواند مستحباتی که به آنها عادت کرده و یا انجامشان راحت است، به جا آورد. مهمترین مساله در مرحله مراقبه، این است که انجام واجبات و ترک محرمات را درست رعایت کند تا ملکه تقوا برایش حاصل شده و دیگر انجام تکالیف واجب و همچنین ترک گناهان برایش عادت شود. اینطور نباشد که برای ترک هر گناهی نیاز به تامل و تصمیمگیری باشد. روی این مرحله که البته همه مؤمنان میبایست آن را پشتسر بگذارد و مقدمهای استبرای سیر عرفانی، تا: ید فراوان شده است، هم در روایات و هم در کلمات بزرگان علم اخلاق و عرفان. تا زمانی که انسان به گناه مبتلاست، هر سعی و کوششی در راه عبادت خداوند، چندان تاثیر برای او نخواهد داشت و درست مانند جیب سوراخی است که هر چه پول درون آن میریزند، از آن سوراخ بیرون میریزد. گناهان اعمال را از بین میبرند. اخلاق بد و رذیله، مثل حسد، کینه و سوء ظن، ایمان را ذوب میکنند. «ان الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب» .
در روایات داریم کسانی که به گناه غیبتیا بعضی گناهان دیگر مبتلا هستند، اگر گناهی از آنها سربزند، تا چهل روز عبادت آنها قبول نمیشود، البته اسقاط تکلیف میشود و نباید آن را قضا کند، اما به مرحله قبول نمیرسد و تاثیری که باید در روح داشته باشد، نخواهد داشت. رعایت تقوا و انجام واجبات و ترک محرمات، شرط موفقیت در مراحل بعدی سیر و سلوک نیز هست.
پس از اینکه ملکه تقوا در این حد حاصل شد، نوبتبه مرتبهای بالاتر از مراتب مراقبه میرسد. تاکنون سعی او بر این بود که واجبات را انجام دهد، اما در این مرتبه، سعی میکند که مشتبهات را ترک کند. مشتبهات کارهایی هستند که اسنان یقین به گناه بودن آنها ندارد، ولی مشتبه به گناه هستند، یعنی در معرض آلودهشدن به گناه است. ممکن است در آغاز، چون یقین ندارد، تکلیفی هم برای اجتناب از آن نداشته باشد، اما پس از انجام عمل متوجه میشود که کارهای حرام انجام داده است. بنابراین، مرحله بعد، اجتناب از مشتبهات است و مرحله بعد، اینکه مقداری از مستحبات را هم انجام دهد و نیز بعضی از مکروهات را ترک کند.
البته باب مستحبات بسیار وسیع است و اگر انسان تمام شبانهروز را به انجام تسحبات مشغول باشد، باز از عهده انجام همه آنها برنمیآید. علاوه بر این، امروز که کشور اسلامی ما نیاز به سازندگی دارد، آن قدر تکلیف واجب بر عهده ما هست که نوبتبه مستحبات نمیسرد، اما مستحباتی هم هستند که مزاحمتی با کارهای واجب ندارند; مثلا، خواندن نماز در اول وقت، مستحبی است که بسیار بر آن تاکید شده است. خواندن نماز در اول وقت، زماین بیش از زمان خواندن نماز در آخر وقت نیاز ندارد. این از بزرگترین مستحبات است. یکی از بزرگان و اساتید علم اخلاق فرموده بود که اگر کسی تعهد کند که نمازهای واجبش را در اول وقتبخواند، من ضمانت میکنم که به مقامات بسیار عالی در عرفان نیال شود. یکی دیگر از این مستحبات، رعایتحضور قلب در نماز است. این مستحبی است که وقت اضافی نمیخواهد، اما کیفیت عبادت را صد چندان میکند.
یکی دیگر از این مستحبات ر، رعایت ادب در حضور پدر و مادر است. در میان بزرگان کسانی بودهاند که تا پدر و مادرشان اجازه نمیدادند، در حضور آنان نمینشستهاند. اینها مستحباتی هستند که نیاز به وقت اضافی ندارند. مستحباتی نیز هستند که وقت میبرند. چقدر خوب است که انسان با استاد و مربی اخلاق خود درباره انتخاب این مستحبات مشورت کند و از میان مستحبات فراوانی که وارد شده است، از قبیل تلاوت قرآن، نوافل یومیه به خصوص نافله شب، بعضی از اذکار مخصوصا تسبیحات اربعه و ذکر شریف «لااله الاالله» ، دعاهای ایام، دعاهای اوقات صبح و شام، دعاهای هفتگی و امثال اینها، بعضی را انتخاب کند; البته همه اینها خوب است، ولی ممکن استبه تناسب حال اشخاص، بعضی از آنها رجحان و اولویت داشته باشند.
آنچه که هم است و در روایات شریفه نیز بر آن تاکید شده، این است که اگر یک برنامه عبادی برای خود قرار دادیم، بر انجام آن مداومت داشته باشیم که در غیر این صورت، آن اثری را که میبایست داشته باشد، نخواهد داشت. در اصول کافی روایات متعددی نقل شده که بر مداومتبر عمل عبادی گرچه کم باشد، تاکید میکنند. روایاتی به این مضمون: «المداومتة علی العمل القلیل خیر من العمل الکثیر» . خلاصه اینکه آنچه در سیر وس لوک، بر آن تا: ید شده، این است که در ابتدا باید برنامههایی انتخاب شود که آسان و مداومتباشد. اینگونه نباشد که عملی را دو روز انجام دهد و روز بعد نتواند آن را ادامه دهد. باید آن عمل را به قدری ادامه دهد که به صورت ملکه درآید. نشانه ملکه شدن هم این است که اگر اتفاقا آن عمل ترک شد، ناراحتشود، از رسول اکرمصلی الله علیه وآله نقل شده است که فرمودهاند: «عمل خیر برای مؤمن عادتی خاص میآورد، بهگونهای که اگر یک روز آن عمل را انجام ندهد، ناراحت میشود و گویا چیزی را گم کرده و یا مرتکب گناه شده است» .
تا اینجا سخن درباره عمل بود که چه کارهایی را انجام و چه کارهایی را ترک کنیم. پس از این، نوبتبه مرحلهای بالاتر میرسد که البته این مرحله نیز با مشارطه، مراقبه و محاسبه توام است. در این مرحله، بیشتر توجه انسان باید به قلب و نیات قلبی باشد. زمانی که روح و جسم انسان، در راه انجام واجبات و ترک محرمات تقویتشدند، به گونهای که هیچ گاه از هیچ عضوی انحراف و لغزشی سر نزد و تقوا به صورت ملکه درآمد، در حقیقت، تازه سیر عرفانی از اینجا شروع میشود; زیرا آنچه که مربوط به عمل است، از انسانهایی هم که در معرفت، بسیار ضعیفاند، صادر میشود. آنچه که بیشتر جنبه عرفانی دارد، اعمال قلبی انسان است. شروع این مرحله به این است که انسان اعمال خود را به نیتخالص، مزین کند. این را باید از واجبات شروع کند و تلاش کند که در هیچ یک از واجباتی که انجام میدهد، شائبه ریا نباشد; نخواسته باشد به گوش دیگران برسد که او چنین عمل خوبی را انجام داده است. ریا به معنای خودنمایی است و سمعه آن است که گرچه عمل را دور از چشم دیگران انجام یم دهد، اما از اینکه به گوش آنان برسد، خشنود شود و خوشش بیاید. باید از این آلودگیها پرهیز کند. باید تلاش کند واجبات را برای خدا انجام دهد و گناهان را نیز به خاطر خدا ترک کند نه به خاطر ترس از مردم.
خلاصه باید نیتخود را در اعمال و ترک محرمات، خالص گرداند; البته این کاری است دشوار، اما شدنی. هر یک از مراحل سیر و سلوک، دشوارتر از مرحله قبل است، اما با الطافی که خداوند متعال نسبتبه بندهاش دارد، آسان و گوارا خواهد شد. اگر انسان در مراحل اولیه، استقامت کند و از امتحانها سربلند بیرون بیاید، خداوند چنان سرور و لذتی به او عطا میکند که اگر یک روز، کار پسندیدهای از او ترک شود، بسیار ناراحت و دلگیر خواهد شد.
برای اینکه انسان بتواند نیتخود را خالص کند، باید مقدماتی را فراهم کند و توجهاتی داشته باشد; زیرا نیتخالص، چیزی نیست که هرگاه اسنان بخواهد، بتواند فورا آن را به دست آورد. کسی که دوست دارد پیش مردم، محبوب باشد و همه به او احترام بگذارند، خواه ناخواه در نیتش شائبهای راه پیدا میکند. شخصی میتواند در کارها نیتخالص داشته باشد که حب جاه نداشته باشد و برای اینکه از ریا و سمعه در امان بماند، باید تا آنحا که ممکن است، وظایفش را در خفا انجام دهد; البته در اینجا لغزشگاههایی نیز هست. بعضی وقتی که میخواهند عبادتشان را در خفا انجام دهند، دیگر در نماز جماعتحاضر نمیشوند. دلیلشان هم این است که میخواهیم نمازمان را در خلوت بخوانیم تا ریا نشود. اینها دامهای شیطان استباید توجه داشت که دستورات شرع، دقیقا مراعات شود. باید در نماز جماعت و نماز جمعه شرکت کرد. با این عذر که میترسم ریا شود، نباید فریب شیطان را بخوریم و دستورات خداوند را زیر پا بگذاریم. بله، عبادتهایی مانند صدقه دادن را یم توان از راههای مختلفی که دیگران متوجه نشوند، انجام داد و به مستمندان کمک کرد، اما عبادتهایی را که جنبه اجتماعی دارند و تاکید شده است که به صورت جمعی انجام شوند، نباید به بهانه جلوگیری از ریا ترک کرد و در خلوت به جا آورد.
یکی از دستورالعملهایی که در این مرحله، بسیار مفید و کارساز است، این است که سعی شود دل انسان، با خدا انس بگیرد. اگر ما کاری را برای ارضای تمایلات نفسانیمان انجام میدهیم، به این دلیل است که به آن کار لذتبخش مادی، علاقه و تمایل داریم یا وقتی که کاری را به خاطر دوستمان انجام میدهیم، به این دلیل است که به او انس و علاقه داریم. وقتی انسان میتواند کاری را برای اینکه خدا آن کار را دوست دارد، انجام دهد، که به جای این محبتها، محبتخدا را در دلش قرار دهد در مناجات شعبانیه میخوانیم که: «الهی لم یکن لی حول فانتقل عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک» خدایا! من توانایی اینکه دست از گناه بردارم را نداشتم، مگر وقتی که تو دل مرا با محبتخودت بیدار کردی. آن وقت که پرتویی از محبت تو در دل من افتاد، اجتناب از گناه برایم آسان شد. اگر انسان بتواند عشق به خدا را در دلش زیاد کند، همه مشکلات و دشواریها برایش آسان میشوند.
اگر انسان به خدا عشق پیدا کند، سحرخیزی نه تنها برایش دشوار نخواهد بود. بلکه به عنوان دیدار محبوب، لذتبخش خواهد بود. برای انسانی که به کسی عشق میورزد، چه چیزی لذتبخشتر از این است که در خلوت با او بنشیند و با او سخن بگوید؟ اگر ذرهای از محبت الهی در دل انسان بیفتد، دیگر هیچ چیز برای او لذتبخشتر از این نیست که در سحرگاهان که همه چشمها در خواب است، همه درها بسته و همهجا خاموش است، راهی به سوی محبوب باز کند. برای اینکه محبتخداوند در دل انسان پدید آید، باید نعمتهایی را که خدا به انسان عطا کرده است، بشناسد و درباره آنها به تفکر بنشیند. میلیونها نعمتی که اگر یکی از آنها را انسانی به او عطا میکرد، تا پایان عمر سپاسگزار او بود.
خلاصه، شرط به وجود آمدن محبت پایدار، معرفتخدا و انس با او است. محبتهایی که میان دو انسان، پایدار میماند، با یک برخورد و یک نگاه، حاصل نمیشوند; بلکه زمانی این محبت، پایدار خواهد شد که میان آنها انس به وجود آید.
محبتخداوند هم کم و بیش در دل همه هست. چگونه میشود خدا را دوست نداشت؟ مگر او چیزی که دوست داشتنی نباشد هم دارد؟ هر چه که میتواند ملاک دوست داشتن باشد، در او به طور بینهایت وجود دارد. پس برای اینکه جوانههای محبت در دل هر مسلمان رشد کند و پایدار بماند، باید با خدا انس بگیرد.
● چگونگی انس با خدا
اما چگونه میتوان با خدا انس گرفت؟ باید سعی کرد که در تمام شبانهروز، گوشهای از دل به او متوجه باشد.
اگر انسان به مصیبتی دچار شود که او را غمگین و ناراحت کند، تا مدتها این حادثه، ذهن او را به خود مشغول میکند و حتی گاهی در خواب هم از خاطرش بیرون نمیرود و پس از مدتها که از آن واقعه میگذرد، هنوز گوشه دلش متوجه آن مصیبتخواهد بود. به هر کاری که مشغول میشود، آن حادثه جلوی چشمش حاضر میشود. چنین توجهی را میتوان به طور اکتسابی و به وسیله تمرین نیز در خود ایجاد کرد. کسی که جذبه خداوند، اراده او را تسخیر میکند و بارقهای از محبتخدا در دلش میتابد، خود به خود، همواره متوجه او است; البته کسانی هم که چنین جذبهای برایشان ایجاد نشده است، میتوانند تدریجا و به وسیله تمرین، آن حالت را در خود به وجود آورند. تمرین آن نیز اینگونه است که همواره توجه داشته باشد که در حضور خداست و خدا ناظر بر اعمالش است. از صبح که از خواب برمیخیزد، باید به خودش تلقین کند که خداوند همواره او را میبیند، گرچه او خدا را نمیبیند. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله به ابوذر فرمودند: «اعبد الله کانک تراه و ان لم تکن تراه فانه یراک» ; بهگونهای خدا را عبادت کن که گویا او را میبینی و اگر تو خدا را نمیبینی، او تو را میبیند. توجه به اینکه خداوند ناظر بر اوست، نیاز به برنامهریزی و نشستن در گوشهای و از همه کارها دست کشیدن ندارد. این توجه، مرتبهای از مرحله «ذکر» و «توجه قلب» است که وقتی به حد ملکه رسید، کم کم انسان احساس میکند که دلش با خدا انس گرفته است و وقتی که انس گرفت، محبتخداوند در دل بیشتر میشود. وقتی که محبتخدا بیشتر شد، علاقه به عبادت و بندگی، خصوصا خواندن نماز و دعا و مناجات هم زیاد میشود. به تلاوت قرآن مجید بیشتر علاقهمند میشود. آیا انسان میل ندارد که نامه محبوبش را بخواند؟ محبوبی که انسان از او دور است، برایش نامهای نوشته است، چند بار آن را میخواند و هر وقت که فرصتی به دست آید، دوباره آن را برمیدارد و نگاه میکند و میخواند. قرآن هم کلام خداست، اثر او است. وقتی که محبتخدا در دل پدید آید، انسان بارها آن را با شوق میخواند به هر حال، این مرحله از «مراقبه» به این صورت است که به وسیله تمرین، توجه قلبی به خداوند را در خود ایجاد کند و آن را به حد ملکه برساند. اگر این ملکه را در خود به وجود آورد، کم کم حالتی برایش ایجاد میشود که گویا خدا را میبیند. نه تنها او را بر اعمال خود ناظر میداند، بلکه کم کم دریچهای به سوی قلبش باز میشود و از طریق دل با خدا سخن م یگوید. شاید برای همه ما این حالت پیش آمده باشد که وقتی انسان مشغول خواندن دعا یا نمازی هست، اگر حالت توجه و انسی به او دست دهد، برای یک لاحظه احساس میکند که دخا را در مقابل خود میبیند و مستقیما و بدون پرده دارد با او سخن میگوید با ممارست و تمرین میتوان این حالت را در خود ایجاد کرد که گویی خدا را میبیند و با او مستقیما سخن میگوید. اگر این حالت در انسان به وجود آمد و تقویتشد، از این مرتبه از مراقبه میگذرد و به مرتبهای بالاتر میرسد.
با ایجاد حالت انس و پس از آن، شدتیافتن محبت و اشتیاق، کم کم حجابهای میان انسان و خداوند یک به یک از بین میرودن. دیگر اسنان با شوق و لذت به خدا توجه پیدا میکند و از اینکه حضور او را احساس میکند، مسرور میشود و اگر لحظهای غافل شود، مانند این است که از معشوقش جدا شده است. این جدایی برایش بسیار سنگین و غیرقابل تحمل میشود. چنین انسانی غفلت را گناه میداند و به خاطر آن استغفار میکند. استغفار از انجام مکروهات هم نیست، بلکه همانطور که در ادعیه و مناجاتها وارد شده است، استغفار آنان به این دلیل است که احساس میکنند با اینکه در حضور خدا هستند، از او غافل شدهاند. این غفلت را بزرگترین گناه میدانند. آنان از اینکه در محضر خدا کاری انجام میدهند که لازمه بعد مادی اسنان و شرط زندگی مادی است و به همین دلیل مجبورند که گوشهای از توجه خود را به این امور معطوف دارند، احساس گناه و شرمندگی میکنند.
البته اولیای الهی، هیچگاه توجهشان به طور کامل به غیر خدا معطوف نمیشود، اما همین توجه جزئی را نیز برای خود، گناه تلقی میکنند و ناراحتاند از اینکه چرا نباید تمام توجهشان متمرکز در مقام ربوبیتباشد. به همین دلیل، گریه و استغفار میکنند. به هر حال، کسی که در این مرحله از سیر باشد که مراقبهاش، توجه به حضور خدا باشد، استغفارش نیز از این خواهد بود که چرا لحظهای از این توجه غافل شده است. اگر این مرحله به کمال برسد و توجهات قلبی، در ساحت قدس الهی متمرکز شوند، اینجاست که از انوار الهی در دل انسان میتابد و او را از مراتب پست دنیوی به سوی مقامات عالی انسانی که همان قرب ربوبی است، میکشاند. آنگاه انسان، دیگر عبادت را با رنج و مشقت انجام نمیدهد، بلکه آن را به عنوان عرض ادب به پیشگاه محبوب خویش میداند و از آن لذت میبرد و چنان غرق در این لذت میشود که همهغ لذتهای دنیا را فراموش میکند. چنین انسانی اگر بخواهد به حسب وظیفه، به بعضی از امور و لذتهای دنیوی بپردازد، برایش بسیار گران است. از اینرو، فقط به خاطر امتثال امر خداوند به این امور میپردازد نه به خاطر میل به آنها. تصور این حالت، برای ما مشکل است; مثلا شخصی که در تابستان گرم و در بیابانی سوزان، ساعتها تشنگی را تحمل کرده است، اگر شربت گوارایی را در اختیارش بگذارند، چگونه ممکن است آن را به خاطر لذتش نخورد، بلکه به خاطر خدا بخورد؟
یا مثلا گاهی حالاتی برای انسان جوان پیش میآید که اجتناب و خودداری از گناه، برایش کاری بسیار مشکل خواهد بود; مانند حالتی که برای حضرت یوسف در کاخ عزیز مصر پیش آمد. جوانی در بالاترین حد رشد، برومند، قوی، زیبا، در محلی خلوت، خود را نگه میدارد. این کار بسیار مشکلی است، اما کسی که دلش با محبوب بالاتری انس دارد و معشوق بسیار زیباتری سراغ دارد و دلش متوجه اوست، برایش خودداری، امری بسیار آسان است. وقتی که به آن معشوق توجه میکند، سایر جاذبهها برایش هیچ است. برای او مسخره خواهد بود که کسی غذا را برای لذتش بخودر یا سایر کارهای دنیوی را برای لذت بردن انجام دهد. این کارها برای او مانند بازیهای بچگانه است. چرا بزرگترها از بازی با اسباب بازی بچهها لذت نمیبرد؟ برای این که لذتهای بالاتری درک کردهاند.
اولیای الهی وقتی که دلشان با خدا انس گرفت و تجلیات جمال او برایشان هویدا شد، از هیچ چیز غیر از جمال او لذت نمیبرند.
باز هم برای تقریب به ذهن، چارهای نیست که از مسائل مادی مثالی بیاورم. اگر انسان در مجلسی نزدیک محبوب خود نشسته باشد، اما آن محبوب، در حجاب باشد و گاهی حجاب را از چهره خود بردارد و به دور از نگاه دیگران اشارهای و اظهار محبتی به این شخص بکند، و به او بفهماند که من هم تو را دوست دارم، چه حالتی برای این عاشق به وجود میآید؟ میخواهد بال در بیاورد و پرواز کند. او دیگر لذت خوراک یا سایر لذتها را احساس نمیکند و سراپا غرق در لذت همان اشاره محبوب میشود. خداوند متعال هم با دوستانش از این اشارهها بسیار دارد، اشارههایی که دیگران، آن را نمیبینند و درک نمیکنند. آنها نمیدانند که خداوند با دل دوستانش چه میکند. دوستان خدا هم این اسرار را فاش نمیکنند. ما به قیافه آنها نگاه میکنیم و گمان میکنیم که مشغول مطالعه کتاب یا تماشای باغ و کوه و دریا هستند، اما تنها خودشان میدانند که چه میبینند. چنان از تماشای جلوههای محبوبشان سرمست میشوند که همه چیز را فراموش میکنند.
استاد مصباح یزدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست