دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

رمز جریان‌یافتن اطلاعات در محیط کار


رمز جریان‌یافتن اطلاعات در محیط کار

دفعه بعدی که تصمیم به تغییر طراحی دفتر کارتان گرفتید ممکن است بهتر باشد از یک اقتصاددان مشورت بخواهید. مجموعه عظیمی‌از اطلاعات جدید به لطف گوگل – وگرنه چه کسی؟ - این امکان را …

دفعه بعدی که تصمیم به تغییر طراحی دفتر کارتان گرفتید ممکن است بهتر باشد از یک اقتصاددان مشورت بخواهید. مجموعه عظیمی‌از اطلاعات جدید به لطف گوگل – وگرنه چه کسی؟ - این امکان را به اقتصاددانان داده تا چیزی را بررسی کنند که تا پیش از این به شدت ماورایی بود: جریان گردش اطلاعات در فضای فیزیکی یک اداره.

این اطلاعات از مجموعه‌های گوگل که «بازار داخلی پیش‌بینی» نامیده می‌شوند به دست آمده است. بازارهای پیش‌بینی (Prediction Markets) تاکنون عمدتا برای پیش بینی نتایج انتخابات ریاست جمهوری به کار برده شده اند. مثلا اگر قیمت مبادله اوباما در بازار نامزدهای حزب دموکرات ۳۵ سنت باشد، این نشان می‌دهد که شرکت کنندگان حاضرند هزینه یک بلیت یک دلاری را تقبل کنند، اگر و فقط اگر، اوباما پیروز رقابت کاندیداتوری حزب باشد. در این حالت یعنی بازار به اوباما شانسی ۳۵درصدی داده است.

بازارهای پیش‌بینی بی‌نقص نیستند، اما اغلب از سایر مکانیسم‌های پیش‌بینی بهتر عمل می‌کنند. به همین خاطر است که برخی شرکت‌های تجاری نیز به استفاده از آنها روی آورده‌اند. آنها کارکنان خود را وامی‌دارند که روی ارقام فروش و درآمد شرط‌بندی کنند، در حالی که در غیر این صورت باید به پیش‌بینی‌های اداری اکتفا می‌کردند که اغلب توسط افرادی بسیار بدبین صورت می‌گیرد.

گوگل اولین شرکتی نیست که این روش را به کار گرفته، طبق اظهار بو کاگیل، از اعضای تیم اقتصادی گوگل، دیگر پیشروان این عرصه عبارتند از: آرسلورمیتال، کرایسلر، الی لیلی و جنرال الکتریک.

این بازارها به نظر بسیار خوب کار می‌کنند. اما جالب ترین قسمت مطالعه کاگیل و همکارانش در جای دیگری نهفته است. با نگاه به اینکه هرکدام از کارمندان گوگل در کدام بازارها معامله می‌کنند (مثلا اینکه هرکدام شرط می‌بندند مشتریان سرویس ایمیل گوگل تا پایان سال به چه رقمی‌ خواهد رسید) و اینکه از کدام مبادله حمایت می‌کنند، متخصصان گوگل می‌توانند دریابند که هر کس چه اطلاعاتی دارد و سپس با بررسی افرادی که مبادله‌های مشابهی انجام داده‌اند، آنها می‌توانند بفهمند که چه کسانی در یک زمان مشخص از اطلاعات مشابهی برخوردار بوده‌اند.

اگر گوگل یک شرکت معمولی بود، محققان می‌توانستند اینکه هرکس چه اطلاعاتی دارد را با رده سازمانی او ارتباط دهند و این تمام چیزی بود که می‌توانستند بگویند. اما اینجا گوگل است. محققان به وسیله GPS محل دقیق هریک از کارکنان شرکت را در اختیار داشتند (گوگل دارای ساختار اداری باز است).

همچنین می‌دانستند هرکدام از کارمندان در کدام گروه ایمیل قرار دارند. همچنین لیستی از دوستان هریک از کارکنان داشتند. می‌دانستند رییس بخش شان کیست، روی کدام پروژه کار می‌کنند و حتی در چه دانشگاهی تحصیل کرده‌اند. تنها چیزی که نداشتند اسامی ‌کارکنان بود، زیرا از بدنه اطلاعات حذف شده بود.

نتایج تکان‌دهنده بودند. بین رفتار معاملاتی گروه‌های معین کارکنان همبستگی زیادی وجود داشت، اما این همبستگی از طریق علایق مشترک یا روابط اجتماعی قابل توضیح نبود. اینکه رییس یکسانی داشته باشید چیز زیادی درباره چگونگی جریان اطلاعات به محقق نمی‌گوید.

این چیدمان دفتر کار است که عامل تعیین‌کننده به شمار می‌رود: افرادی که نزدیک به یکدیگر می‌نشینند معمولا اطلاعات مشابهی دارند، چیزی که در بازارهای پیش‌بینی هم به وضوح ملاحظه می‌شد. نزدیکی اجتماعی و حرفه‌ای اثر اندکی در چگونگی جریان اطلاعات دارد: نزدیکی فیزیکی تقریبا مهم‌ترین مساله است.

متخصصان رفتار سازمانی از مدتی پیش می‌گفتند که افراد با کسانی که نزدیک شان می‌نشینند بیشتر تبادل اطلاعات می‌کنند، اما تا کنون به طور مشخص روشن نبود که این تبادل از چه نوعی است، اما اکنون می‌دانیم که در این جریان اطلاعات ارزشمند رد و بدل می‌شوند.

هنوز هم مدام به ما می‌گویند که به خاطر راه‌های سریع و ارزان ارتباطی در دنیای امروز، فاصله تقریبا بی‌معنا شده است. اما اگر شرکتی باشد که بتواند این گفته را به آزمون بگذارد بی‌شک آن شرکت گوگل است و تا آنجا که تحقیقات آن می‌گوید حضور در مکان مناسب همچنان بسیار مهم است.

تیم‌ هارفورد

مترجم: گلچهره پاکدل