شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

جنگ سرد جدید


جنگ سرد جدید

شب ها, آن هنگام که سایه ماه در رود آرام ولگا می افتد, آن زمان که جلگه های استپی گرمای روز را بیرون می دهند و آن هنگام که آخرین فروشگاه ها در شهرهای مارکس و انگلس در دو سوی رودخانه ولگا تعطیل می شوند, «گنادی استکاچف» به جاده سیاست بین الملل وارد می شود و همه می توانند صدای این ورود را بشنوند

شب ها، آن هنگام که سایه ماه در رود آرام ولگا می افتد، آن زمان که جلگه های استپی گرمای روز را بیرون می دهند و آن هنگام که آخرین فروشگاه ها در شهرهای مارکس و انگلس در دو سوی رودخانه ولگا تعطیل می شوند، «گنادی استکاچف» به جاده سیاست بین الملل وارد می شود و همه می توانند صدای این ورود را بشنوند.

در این ساعت از شب پنجره های آن خانه های چوبی که مهاجرین آلمانی ۲۵۰ سال پیش آنها را ساختند، به صدا در می آید و این مساله در مورد پنجره های خانه های ساخته شده در دوران شوروی هم صادق است. این همان لحظه یی است که استکاچف بمب افکن یکصد و پنجاه تنی را به سمت باند پرواز هدایت می کند و به همراه هفت همکار دیگرش در دل آسمان شب به پرواز در می آید.

معمولاً مسیر وی به سوی شمال است یعنی به سوی اقیانوس منجمد شمالی و سپس یکراست به سوی غرب در حوالی دریای شمال. چیزی نمی گذرد که در مقابل سواحل نروژ اولین اعلام خطرها برای جنگنده های ناتو به صدا در می آید. میراژهای فرانسوی و تورنادوهای بریتانیایی یا اف -۱۶ های نروژی نیز به پرواز درمی آیند و آن پرنده غول پیکر روسی موسوم به توپولف ۹۵ را تا جزایر شتلند و فیر و از آنجا تا سواحل امریکا دنبال می کنند.

این پرواز ۱۶ ساعت بدون توقف و بدون هیچ استراحتی بر فراز اقیانوس ادامه دارد و البته استکاچف تنها آن زمان که گاه ۱۶ هواپیمای جنگی به اصطلاح دشمن در ارتفاعی پایین تر ازپرنده او آن هم در دورافتاده ترین نقطه کره زمین به پرواز درمی آیند کمی عصبی می شود.

از زمانی که روسیه پس از پانزده سال استراحت اجباری به دلیل بی پولی، بار دیگر گشت های هوایی خود را به آسمان فرستاد، استکاچف باز هم انگیزه پیدا کرده است؛ «افراد من در چهار ماه گذشته هفت بار تا نزدیکی امریکا رفته اند.» این فرمانده ارشد روسی پانزده سال برای چنین روزهایی صبر کرده است. او اهل شهر کوچکی در کنار ولگا است که شاید برای کسی در جهان شناخته شده نباشد.

شهر انگلس با دویست هزار جمعیت که در ۳۵۰ کیلومتری استالینگراد سابق واقع است، تا مدت ها تنها به عنوان به اصطلاح پایتخت جمهوری آلمانی ولگا شناخته می شد. این جمهوری در سال ۱۹۴۱ و به دست استالین منحل اعلام و ساکنانش به سیبری و قزاقستان تبعید شدند. نام این شهر البته زمانی در ۱۲ آوریل ۱۹۶۱ نیز تا مدتی برسر زبان ها افتاد زیرا «یوری گاگارین» اولین فضانورد جهان در بازگشت از فضا در این شهر فرود آمد.

قبل از سال ۱۹۳۰ اولین مدرسه نظامی خلبانی به دستور مسکو در شهر انگلس ساخته شد. امروزه در فرودگاه این شهر گردان بیست و دوم بمب افکن های سپاه سی و هفتم استراتژیک هوایی مستقر است؛ گردانی که وظیفه آن حمل بمب های اتمی روسیه به مناطق دشمن در صورت یک درگیری هسته یی است. در حال حاضر ۳۳ فروند بمب افکن سنگین در این پایگاه به صورت آماده پارک شده اند که ۱۸ فروند از آنها بمب افکن های سنگین چهارموتوره ملخ دار از نوع توپولف ۹۵ است که ناتو از آنها به عنوان «خرس» یاد می کند و پانزده هزار کیلومتر برد دارند. پانزده فروند دیگر توپولف های ۱۶۰ موسوم به «بلک جک» هستند که از آنها به عنوان بزرگ ترین دژ پرنده دنیا یاد می کنند. این هواپیما قادر به دو هزار کیلومتر پرواز در ساعت است و می تواند چهل تن بمب را حمل کند.

تا ده سال پیش دیگر در این پایگاه هیچ بمب افکنی وجود نداشت و اکثر آنها به دستور یلتسین معدوم شده بودند. اما امروز و در شفافیت کامل پایگاهی هوایی ساخته شده است که ساکنان آن از قرار معلوم می خواهند «اسلحه های روسی» را دوباره بلند آوازه کنند.

از زمانی که در سال پیش روسیه فرمان پرواز را برای خلبانانش صادر کرد، از آن زمان که باردیگر مثل دوران شوروی تصویر هواپیماهای روسی روی مونیتورهای رادارهای نیم کره غربی نقش بست، از آن زمانی که این هواپیماها چندین بار با دقتی مثال زدنی به مرزهای بریتانیا نزدیک شدند و بر فراز ناو هواپیمابر امریکایی «نیمیتز» به پرواز درآمدند و حتی در اقدامی غیرمعمول به مرز هوایی ژاپن نزدیک شدند و توکیو ۲۴ فروند جنگنده خود را برای دفع متجاوز به پرواز درآورد، بار دیگر نسیم جنگ سرد بر فضای میان شرق و غرب حکمفرما شده است. سرتیپ «پاول آندروسوف» فرمانده جنگنده های استراتژیک روسیه می گوید؛ «اگر قادر به پرواز های بسیار دور باشیم آنگاه خواهیم توانست تا آن نقاط اسلحه حمل کنیم.»

ارتش ۱/۱ میلیون نفری روسیه که هنوز هم یکی ازعظیم ترین ارتش های جهان به شمار می آید، بار دیگر نه فقط در آسمان بلکه در دریاها هم حضور دارد. ناوگان دریایی این کشور طی روزهای گذشته بار دیگر در آتلانتیک و دریای مدیترانه دست به مانور زد و در ماه فوریه بود که نسل جدیدی از زیردریایی ها موسوم به «یوریچ دولگوروکی» را به آب انداخت. این زیردریایی غول پیکر قادر به حمل ۱۶ موشک اتمی است و می تواند یکصد روز زیر آب بماند. مانور بزرگ بعدی نیروی دریایی روسیه طی فصل تابستان و در دریای شمال و مناطقی از پاسیفیک اجرا می شود. فرمانده کل این مانور هم کسی نیست جز جناب پرزیدنت دیمیتری مدودوف.

اقدامات نظامی روسیه با هزینه های بالغ بر ۸۲۲ میلیارد روبل برابر با ۴/۳۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۷ شدت گرفت. افزایش قیمت نفت و درآمد سرشار آن به کرملین و ژنرال هایش این امکان را داد که یک آتش بازی بزرگ راه بیندازد؛ مسکو در نظر دارد تا سال ۲۰۱۵ صاحب پنجاه بمب افکن استراتژیک شده و تعداد زیادی موشک اتمی «توپول-ام» بسازد و هشت زیردریایی اتمی کلاس «بورا» را به ناوگان خود اضافه کند. بر پایه گزارش های مسکو علاوه بر موارد یاد شده با ساخت و تکمیل زیردریایی نوع «بولاوا» اسلحه بالستیک جدیدی وارد بازار می شود و سال آینده تانک های تی ۹۵ رسماً به خدمت گرفته خواهد شد و از این تانک ها به عنوان تانک های قرن بیست و یکم یاد می شود.

به نوشته نشریه بریتانیایی دیلی تلگراف «ماشین نظامی روسیه بار دیگر به بازار بازگشته است.» این نشریه خبر از یک «رشد دراماتیک پتانسیل نظامی» می دهد. دریاسالار «میچل مپلز» فرمانده واحد اطلاعاتی «دی یی ای» امریکا ادعا می کند؛ «آمادگی جنگی واحدهای روسی در بالاترین درجه خود از زمان فروپاشی شوروی قرار دارد.» رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا نیز طی یک سخنرانی در حضور افسران نیروی هوایی دلیل اصلی مدرن سازی ارتش روسیه را «توسعه و تکمیل ارتش ایالات متحده و وحشت جدید اتمی در آینده» عنوان کرد.

نظامیان روسی از چنین اظهاراتی خیلی لذت می برند و احساس می کنند بار دیگر جدی گرفته می شوند. سرگئی ایوانف وزیر دفاع سابق این کشور می گوید؛ «هیچ کس از ضعف خوشش نمی آید. فرد ضعیف همواره در خطر توهین و حمله قرار دارد. پس در صورت برقراری توازن قوا، دیگران با ما به صورتی کاملاً متفاوت صحبت خواهند کرد.»

وقتی فرمانده کل ارتش روسیه با توجه به طرح های استقرار سپر دفاع موشکی امریکا در لهستان و جمهوری چک، بار دیگر سخن از «کاربرد پیشگیرانه سلاح های اتمی» سخن به میان می آورد، چه معنی می دهد؟ آن هنگام که وی جمهوری سابق شوروی یعنی گرجستان و اوکراین را به دلیل تلاش هایشان برای پیوستن به ناتو تهدید به «حمله نظامی و دیگراقدامات» می کند، چه منظوری دارد؟ به چه دلیل مسکو همان طور که در دسامبر گذشته شاهد بودیم، پیوستن خود به پیمان تشکیل نیروهای مسلح متعارف اروپا را به تعویق می اندازد و دیگر قراردادهای مربوط به سلاح های میان برد اتمی را مورد پرسش قرار می دهد؟

آیا این اقدامات مسکو تنها مصرف داخلی داشته و فقط برای استفاده از احساسات ملی گرایانه روس ها به کار می آید؟ آیا روسیه قصد دارد با استفاده ابزاری از سال های دهه هفتاد به صحنه جهانی بازگردد؟ یا کرملین واقعاً بار دیگر از سوی غرب احساس خطر می کند؟

در یکی از خیابان های فرعی و کوچک پشت بلوار تور و درست در کنار آن کنیسه تازه تاسیس، رستوران «آکادمیا» مسکو قرار دارد. این رستوران از جمله مکان های مدرنی است که طبقه خاص جدید مسکو به آن رفت و آمد دارند. این مرد چاق با آن ریش سه روزه و عینک، همیشه صبحانه اش را در این رستوران می خورد. نام او «استانیسلاو بلکوفسکی» است و مدیریت انستیتوی غیردولتی «استراتژی ملی» را برعهده دارد. بلکوفسکی می گوید؛ «تز باز تولید قدرت نظامی روسیه تا سطح دوران شوروی اصلاً واقعیت ندارد. این کار بخشی از یک سری اقدامات تبلیغاتی است که کرملین با هدف دست انداختن افکار عمومی به آن اقدام کرده است.» انستیتوی استراتژی ملی در این مورد جزوه یی هفتاد صفحه یی تهیه کرده است. این جزوه «بحران و فروپاشی ارتش روسیه» نام دارد. اگر مندرجات این جزوه درست باشد آنگاه رهبری ارتش روسیه چاره یی جز کناره گیری ندارد. این جزوه در واقع ارائه دهنده بیلان فعالیت ها در عرصه نظامی است و گاه نشان می دهد رهبری روسیه تا چه اندازه در خیال و رویا به سر می برد.بر پایه اطلاعات موجود در این جزوه ارتش طی هفت سال اخیر تنها ۹۰ دستگاه تانک تحویل گرفته و تعدادی دیگر نیز در کارخانه های تانک سازی اورال در حال تولید است. تانک های تی ۹۵ از ۱۵ سال پیش تنها در مرحله حرف وجود دارند و کارشناسان آن را مسخره می کنند و به آن «توهم» می گویند. نیروی هوایی نیز در دوران پوتین تنها دو فروند بمب افکن شکاری سوخو ۳۴ دریافت کرد و سوخوی ۳۵ هم در واقع در اولین دوره صدارت گورباچف در سال ۱۹۸۵ به پرواز درآمد و طرح نسل پنجم هواپیماها در مقایسه با هواپیماهای امریکایی ۲۰ سال عقب تر است. به ادعای انستیتوی تحت مدیریت بلکوفسکی در حال حاضر در کل روسیه تنها ۲۰ درصد از هواپیماها و هلیکوپترها آماده عملیات هستند و به دلیل از رده خارج شدن دستگاه های مربوطه، روسیه در سال آینده ۴۵۰۰ فروند هواپیما کسری دارد. براساس این گزارش وضعیت سلاح های اتمی روسیه هم چندان خوب نیست. در دوران پوتین ۴۰۵ فروند موشک و ۲۴۹۸ کلاهک هسته یی از رده خارج شدند اما تنها ۲۷ فروند موشک جدید تولید شد یعنی سه برابر کمتر از دوران یلتسین. ۸۰ درصد از موشک های مجهز قاره پیما نیز مدت ها به اصطلاح تاریخ مصرف آنها می گذرد. از نظر کارشناسان این انستیتو موشک های «توپول-ام» ارزش دفاعی برابر صفر دارند زیرا «امریکایی ها از مکان های استقرار آنها اطلاع کامل داشته و به راحتی می توانند با دقت یک سانتی متر آنها را هدف قرار دهند.» بر پایه این گزارش نمونه جدید موشک های قاره پیمای بولاوا که رهبری نظامی روسیه خواهان به خدمت گرفتن آنها در نیروی دریایی است، تقریباً در همه پروازهای آزمایشی ناموفق بوده و به هدف اصابت نکرده اند. موشک های

اس-اس - ایکس- ۲۹ هم که همزمان چند کلاه اتمی را حمل می کنند و به ادعای روس ها به دلیل قدرت فریب رادار، نامرئی به حساب می آیند نیز تنها در مرحله حرف بوده است. بر این اساس نیروی دریایی روسیه که هسته اصلی سپر دفاعی اتمی این کشور به حساب می آید، تنها ۱۲ زیردریایی حامل موشک های بالستیک آماده عملیات دارد.

بلکوفسکی در حالی که لبخندی شرارت بار بر لب دارد، می گوید؛ «در سال های دهه ۹۰ می توانستیم به وسیله پتانسیل استراتژیک باقیمانده از دوران شوروی تا حدی وضعیت قبل را حفظ کنیم. اما از سال ۲۰۰۰ گویی یک بهمن برسرمان فرود آمد و رفته رفته توانایی خود برای تحت کنترل در آوردن اتمی رقیب را از دست می دهیم.» به عقیده بلکوفسکی چنانچه در دوران ریاست جمهوری جدید تغییری صورت نگیرد نیروهای مسلح روسیه حتی در عرصه سلاح های متعارف نیز مشکل پیدا می کنند؛ «دراین صورت طی هشت تا ۱۰ سال آینده سطح ارتش ما در حد کشورهای اروپای مرکزی تنزل پیدا کرده و حتی قدرت برابری با کشورهایی چون ترکیه و ژاپن را نیز نخواهیم داشت.»

اما محافل درونی قدرت در مسکو نظریات بلکوفسکی را یکسره فتنه انگیزی می دانند و وی را دودوزه بازی عنوان می کنند که با محافل اطلاعاتی غربی مغازله می کند. اما از سوی دیگر بسیاری از کارشناسان نظامی روسیه نظریاتی مشابه وی دارند.«الکسی آرباتوف» مدیر مرکز امنیت ملی مسکو می گوید؛ «رئیس جمهور سابق یعنی پوتین بارها ادعا می کرد هزینه های نظامی امریکا ۲۵ برابر روسیه است و عقیده داشت به همین خاطر امریکا می تواند یک و نیم میلیون نفر را زیر پرچم داشته باشد اما به گفته خودش روسیه با پولی که در اختیار دارد تنها قادر به داشتن ارتشی ۶۰۰ هزار نفری است. باید توجه داشت که بوروکراسی نظامی روسیه از تشکیل ارتشی کوچک اما کارآمد با این شعار که بد باشد اما بزرگ باشد، جلوگیری می کند.»

این مساله که پوتین طی هشت سال ریاست جمهوری اش به صورتی خستگی ناپذیر از بازگشت و تولد دوباره ارتش روسیه می گفت و جشن می گرفت، تنها در میان مردم باعث شور و هیجان کاذب می شد و فساد در صنایع نظامی را افزایش داد. اما این اقدامات تبلیغاتی در عرصه سیاست خارجی تبدیل به یک بومرنگ شد که سود اصلی آن نصیب امریکا شد.

جرج دبلیوبوش به بهانه مقابله با همین مدرن سازی ارتش روسیه بود که برای سال آینده بودجه نظامی ۶۹۶ میلیارد دلاری را پیشنهاد کرد. از قرار معلوم تهدید روسیه راحت ترین و ارزان ترین بهانه یی است که رئیس جمهوری امریکا می تواند بدان متوسل شود. نیروی دریایی امریکا از چندین سال پیش در فکر مدرن سازی موشک های قاره پیمای «تریدنت ۲» مستقر در زیردریایی ها است. نظامیان امریکایی علاوه بر آن تصمیم دارند تا سال ۲۰۱۲ تعداد ۵۰۴۵ کلاهک اتمی هنوز فعال را با نمونه های جدید آن جایگزین کنند و این کار بودجه یی بی نهایت هنگفت را می طلبد. چنین اقدامی در ۲۰ سال گذشته سابقه نداشته است و منتقدان از اساس نسبت به ضرورت چنین برنامه یی تردید دارند. ساقط کردن یک ماهواره جاسوسی ظاهراً از کنترل خارج شده در ماه فوریه نه تنها در مسکو بلکه در دیگر نقاط جهان نیز این سوءظن را تقویت کرد که امریکایی ها هرگز از برنامه های خود به خاطر یک «جنگ ستارگان» چشم پوشی نمی کنند.

بی تردید کشوری که این روزها خود را تنها ابرقدرت جهان می بیند، خواهان آن است که در هر موردی دستش باز و آزاد باشد. امریکا از قرارداد «ای بی ام» به دلیل آنکه این قرارداد استقرار سیستم های دفاع موشکی را محدود می کند، خارج شد. پیمان «استارت۱» در سال آینده پایان می گیرد یعنی همان پیمانی که بر اساس آن تعداد اسلحه های دوربرد و اتمی محدود می شد و قرار است در سال ۲۰۱۲ قرارداد جدیدی میان امریکا و روسیه بر سر کاهش پتانسیل دفاعی استراتژیک منعقد شود. پیشنهاد روسیه مبنی بر جایگزین شدن یک قرارداد جدید به جای استارت ۱ با هیچ پاسخ و واکنشی از سوی امریکا روبه رو نشده است. بدین ترتیب دیگر هیچ ابزار کنترلی وجود نخواهد داشت و هیچ بازرسی از تاسیسات رقیب انجام نخواهد شد و بار دیگر سوءظن ها افزایش خواهد یافت.

روس ها دچار وضعیت دشواری شده اند؛ اگر بخواهند امریکایی ها را وادار به یک خلع سلاح جدید کنند، چاره یی ندارند جز آنکه از سوی امریکایی جدی گرفته شوند. اما پتانسیل وحشت آفرینی مسکو دیگر تاثیری بر واشنگتن ندارد. این هر دو قدرت جهانی مجاز هستند تا سال ۲۰۱۲ تعداد ۱۷۰۰ تا ۲۲۰۰ کلاهک اتمی دیگر در اختیار داشته باشند. اما برای روس ها روشن است که تا آن زمان زرادخانه آنها فقط از حداکثر هزار کلاهک آماده برخوردار خواهد بود.

طرفی که همواره خود را آسیب پذیر می بیند، بی تردید از پیشروی رقیب تلقی یک فتنه انگیزی را دارد. طرح های امریکا از جمله استقرار سامانه دفاع موشکی در لهستان و جمهوری چک یعنی در خاک همسایگان غربی روسیه، نگرانی جدی روس ها را موجب شد و علاوه بر آن گسترش ناتو به سوی روسیه نیز بر این نگرانی های مسکو می افزاید. روسیه هم در دریای سیاه و هم در دریای بالتیک و به طور کلی در اروپا از نظر استراتژیک محدود و تحقیر شده است. از سوی دیگر برای کارشناسان نظامی روسیه کاملاً روشن است که موشک های امریکایی مستقر در لهستان به هیچ عنوان تهدیدی برای موشک های قاره پیمای روسی به حساب نمی آیند زیرا اصولاً برد این موشک ها چنین امکانی را به آنها نمی دهد. اما به عقیده آرباتوف «بدین ترتیب وقتی فرماندهی ارتش روسیه خلاف این را ادعا می کند معلوم است که تنها هدف آنها یک اقدام تبلیغی احمقانه بیشتر نیست.» البته هدف روسیه تنها این نیست. در واقع جنجال بر سر این سامانه دفاع موشکی، ابزار لازم را برای سود بردن از مذاکرات آینده کنترل تسلیحات در اختیار کرملین می گذارد.

اما چرا مسکو از پیمانی چون پیمان «کی اس یی» که می توانست اعتماد بیشتر اروپا را برانگیزد، کنار کشید؟ آیا آن طور که در گزارش استراتژی ملی آمده است مسکو به صورت مزمن در موقعیتی نیست که بتواند برای حضور توپخانه و تانک در کنار مرزهایش (بر پایه پیمان مزبور) امکانات ایجاد کند؟ دلایل دیگر کناره گیری مسکو می تواند بدین ترتیب باشد زیرا روسیه خود را اغفال شده احساس می کند زیرا ناتو تنها به خاطر وجود یک زرادخانه کوچک اسلحه های روسی در جمهوری کوچک مولداوی از مصوبات «کی اس یی» سر باز زد. این در حالی است که سلاح های کشورهای تازه پیوسته به ناتو تقریباً ۲۰ سال پس از سقوط دیوار برلین همچنان در مرزهای «کشورهای بلوک شرق» سابق قرار دارد و در همین حال متحدان غربی صاحب یک برتری واقعی در حوزه نیروهای نظامی متعارف شده اند. روس ها از این وضعیت به عنوان «وضعیتی نامعقول» یاد می کنند و حتی سیاست پژوهان غربی هم از ناتو می خواهند که در این مورد کوتاه بیایند. غرب به جای آنکه به کرملین این حس را القا کند که کسی به دنبال ایجاد ممنوعیت و تبعیض در قبال روسیه نیست، در یک بن بست در حال مانور دادن است. مسکو هم متقابلاً از دسامبر گذشته اجازه ورود بازرسان خارجی به اماکن نظامی اش را صادر نکرد و علاوه بر آن دیگر هیچ اطلاعاتی هم به اروپا در مورد تحرکات یگان هایش ارائه نمی دهد. امسال فصل بهار خیلی دیر به شهر کوچک «چبارقول» واقع در حاشیه جنوبی اورال آمد. در ماه مه بیشتر رودخانه ها هنوز یخ زده بودند و به همین خاطر مردم این شهر بر اساس یک سنت قدیمی علف و چوب ها را به آتش کشیدند. دود حاصل از سوختن علف ها به جنگل های هنوز سرد باتلاقی هم رسید و این دود در ۸۰ کیلومتر آن سوتر یعنی در شهر مرکزی چلیا بینسک هم دیده می شد. «آندره شابولا» هم مجبور شد به خاطر تانک هایش آتش روشن کند. سرهنگ شابولای ۳۷ ساله جانشین فرمانده لشگر ۳۴ موتوری روسیه است، از همان روس هایی که معمولاً در عکس ها می بینیم؛ مردی قوی هیکل و تنومند با دماغی نسبتاً بزرگ و صورتی سرخ. او در به اصطلاح دیدگاه برج کنترل محل تمرین تانک ها ایستاده است. پشت سر وی پادگان چبارقول قرار دارد و در مقابلش مسیر تانک ها. چندین تانک تی-۷۲ سعی دارند با سرعت ۴۵ کیلومتر در ساعت از چاله ها و پل ها بگذرند. یکی از رانندگان تانک ها گزارش می دهد؛ «جناب سرهنگ، از موانع رد شدیم، هیچ اتفاق خاصی نیفتاد، دمای سوخت تانک ها عادی است.»

این روزها انتقاد از ارتش روسیه در محافل داخلی این ارتش کم نیست. اختلافات زیادی میان فرماندهان ارتش و سیاستمداران روسیه وجود دارد. در آغاز ماه ژوئن بود که رئیس ستاد کل نیروهای مسلح از کار برکنار شد زیرا وی سیاست های وزیر غیرنظامی دفاع را که قبلاً فروشنده مبلمان بوده است، احمقانه و خطرناک توصیف کرده بود. در چلیابینسک هم اخیراً یک آموزشگاه تانک تعطیل شده است و به گفته یکی از این افسران «شغل افسری دیگر هیچ ارزشی ندارد». از نظر این سرهنگ مشکلات دیرینه این ارتش هنوز هم حل نشده باقی مانده است؛ «۱۲۲ هزار خانواده افسران از اقامتگاه ثابتی برخوردار نیستند و با ۱۲ هزار روبلی (برابر با ۳۲۲ یورو) که یک ستوان دریافت می کند، نمی توان در شهری مانند مسکو زندگی کرد.»

البته این افسران مقیم چبارقول درمورد امریکا هم رای و نظر هستند. شابولا می گوید؛ «امریکایی ها مسلح می شوند و ما را در گرجستان و اوکراین محاصره می کنند. آنها قصد داغان کردن ما را دارند.» افسر دوم می گوید؛ «وقتی مادلین آلبرایت وزیر خارجه سابق امریکا می گوید این عین بی عدالتی است که سیبری و همه ذخایر غنی آن به روسیه تعلق داشته باشد، آیا به نظر شما اعلان جنگ نمی کند؟» اگر چه آلبرایت مدت ها پیش این گفته را تکذیب کرد اما ظاهراً این حرف تاثیر عمیقی بر احساسات روس ها گذاشته است. با این حال مردم اینجا می دانند که دنیای قرن بیستم پس از جنگ سرد تغییر کرد و می دانند که دیگر تعداد موشک های اتمی نقش تعیین کننده یی ایفا نمی کند و آن حمله غافلگیرکننده ناتو و جنگ دولت ها در اروپا دیگر واقعیت ندارد و تعداد تانک ها و زره پوش ها هم نقش مهمی ندارد. اما ارتش آنها چه وظیفه یی دارد و روس ها برای کدام درگیری احتمالی باید آماده باشند؟ حتی سرهنگ شابولا هم قبول دارد که ناتو دیگر دشمنی بالقوه نیست. او تا دو سال پس از سقوط دیوار برلین در یکی از شهرهای آلمان خدمت کرده است اما بعداً به «بلاگوشچنسک» در انتهای شرقی آمور و در نزدیکی مرزهای چین اعزام شد؛ «در آنجا چینی ها همیشه از منطقه ما خرید می کردند. سیبری منطقه یی وسیع است و هنوز هم افراد کمی در آنجا زندگی می کنند.» به عبارت دقیق تر در هر کیلومتر مربع سیبری تنها دو نفر زندگی می کنند و این رقم در آن سوی مرز یعنی در آن ایالت چین به ۱۰۳ نفر می رسد. سال پیش هم چینی ها برای انجام مانور «ماموریت صلح ۲۰۰۷» در چبارقول بودند. ۱۴۰۰ سرباز و افسر به علاوه ۳۰۰ خلبان چینی در منطقه یی ۱۰ هزار کیلومتر دورتر از شهرهای روسی اورال و البته به همراه لشگر روسی تحت فرماندهی شابولا «تروریست های فرضی» را قلع و قمع و منطقه تحت اشغال آنها را آزاد کردند. این مانور مشترک بر اساس یکی از قراردادهای سازمان همکاری های شانگهای انجام گرفت؛ سازمانی که در سال ۱۹۹۶ و با هدف محدود کردن نفوذ امریکا در آسیا پایه گذاری شد.

البته این همکاری ها به معنی روابط بسیار دوستانه میان روسیه و چین نیست. از زمان آن جنگ و برادرکشی در یوسوری در مارس ۱۹۶۹ سوءظن ها نسبت به پکن بسیار عمیق است. افسران تحت امر شابولا صراحتاً عنوان می کنند که وحشت اصلی روسیه از «چین» است. یکی از این افسران می گوید که پکن تا سال ۲۰۱۵ دست از ادعاهای ارضی برمی دارد. «اما پس از آن چه کار خواهد کرد؟» آنچه در این پایگاه به صورتی خشن ابراز می شود، در تحقیقات سیاست پژوهان مسکو به نحوی مودبانه فرمول بندی شده است؛ کرملین و رهبری ارتش روسیه دنیا را فقط از دریچه روابط با امریکا می بینند و به صورتی بیمارگونه برای توازن با آن دشمن همیشگی تلاش می کنند و هیچ تصور واقع گرایانه یی از خطرات نظامی آینده ندارند. کارشناسان انستیتوی استراتژی ملی در آن گزارش آورده اند؛ «این عقیده که ناتو دشمن اصلی و بالقوه ما است امروزه دیگر تا اندازه زیادی مورد تردید قرار دارد.»

بلکوفسکی در حالی که در رستوران آکادمیا قهوه اش را سر می کشد، می گوید باید پکن را زیر نظر داشت زیرا توسعه و گسترش چین به سوی روسیه اگر موفقیت آمیز باشد آنگاه این گسترش همراه با اقدامات تبلیغاتی به معنای توسعه و گسترش نظامی این همسایه بزرگ روسیه نیز خواهد بود.

بلکوفسکی در ادامه می گوید؛ «شگفتی ما از این است که رهبری روسیه تا به امروز به راحتی نسبت به خطر چین تسامح به خرج داده است.»

کریستیان نف / ترجمه؛محمدعلی فیروزآبادی

منبع؛اشپیگل