پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
اهداف نزول قرآن
![اهداف نزول قرآن](/web/imgs/16/152/h7qjl1.jpeg)
قرآن مجید برای نزول خود اهدافی را ذکر کرده است. این اهداف در سه مجموعه قرار میگیرند: بخشی ناظر به بعد بینش و فکر انسان است، بخشیدیگر بهگرایشهای انسان توجه دارد و بخش سوم، رفتار انسان را مد نظر قرار داده است. گزارشی از این سه بخش در پی میآید:
الف) اهداف قرآن در بعد بینش
۱) رهایی از غفلت
قرآن مجید یکی از اهداف خود را نجات انسان از غفلت معرفی میکند: «تنزیل العزیز الرحیم لتنذر قوما ما انذر آباؤهم فهم غافلون» (یس:۶)؛ قرآن فرستاده خدای شکستناپذیر و مهربان است تا کسانی را که پدرانشان بیم داده نشدهاند بیم دهی؛ زیرا ایشان غافلاند. در این آیه، نجات مردم از غفلت، هدف قرآن تلقی شده است و برای تحقق چنین هدفی میفرماید: باید مردم بیم داده شوند تا به هوش آیند و از غفلت رهایی یابند.
انسان برای رسیدن به کمال واقعی خود، باید در چندراهیها، راه صحیح را برگزیند و برای گزینش، باید به راههای گوناگون و سود و زیان هر یک توجه داشته باشد؛ ولی گاهی انسان در اثر سرکشی غرایز، بهگونهای میشود که تا حد حیوان تنزل میکند و از توجه به راههای گوناگون غافل میشود. این غفلت ریشه بسیاری از گمراهیها و انحرافات است.
قرآن مجید در توصیف جهنمیان میفرماید: «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» (اعراف:۱۷۹)؛ این گروه با آنکه چشم و گوش و عقل دارند از آنها بهره نمیگیرند؛ همانند چهارپایان، بلکه از آنان نیز گمراهترند؛ زیرا اینان غافلاناند. انسان در اثر غفلت، اصلا توجه خود را به خدا، معارف حق و راههای تکامل از دست میدهد، تا چه رسد به آنکه آنها را برگزیند و بدانها دل بندد و در مسیر آنها حرکت کند. قرآن میفرماید: برخی انسانها از خدا، ۱ آخرت ۲ و آیات الهی، ۳ که نقش بسزایی در سعادت آنان دارد، غافل شدهاند، باید به آن توجه کنند.
۲) به یادآوردن فراموش شدهها
خداوند بزرگ از راه فطرت، عقل و وحی، حقایقی را در اختیار بشر قرار داده، ولی انس با دنیا، لذایذ مادی و وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی سبب شده است که آن حقایق را فراموش کند. قرآن یکی از اهدافش به یاد آوردن آن حقایق است: «ان هو الا ذکر للعالمین» (تکویر:۲۹)؛ قرآن برای جهانیان جز یادآوری چیز دیگری نیست. قرآن مجید بر این باور است که انسانها امور بسیاری را فراموش کردهاند. خداوند متعال، ۴نعمتهای او، ۵ آیات الهی، ۶ پیمان و میثاق خدا، ۷ معارف و احکامی که از سوی پروردگار در اختیارشان قرار گرفته است، ۸ معاد و روز جزا ۹ و اعمالی که خود انجام دادهاند ۱۰ اموری است که انسان در طول زندگی خود آنها را فراموش میکند و ضرورت دارد که کسی آنها را یادآوری کند. برخی از انسانها گاه در اثر فراموشی خدا، خود را نیز فراموش میکنند و دچار از خود بیگانگی میشوند؛ «نسوالله فانساهم انفسهم» (حشر:۱۹)؛ خدا را فراموش کردند، خداوند هم آنان را نسبتبه خودشان دچار فراموشی ساخت.
انسانی که خود را فراموش میکند دیگری را، که بر او حاکم شده و در او نفوذ کرده است، خود میپندارد. او فکر میکند که خودش میخواهد و خودش تصمیم میگیرد، ولی در واقع، او نیست که تصمیم میگیرد؛ هوای نفس، شیطان و انسانهایی که او را مسخ کردهاند به او دستور میدهند، دردهای دیگران را، که دشمنان او هستند، درد خود میداند و درمان آنها را درمان خود میپندارد؛ زیرا آنها را خود پنداشته است. او به دنبال هوای نفس و شیطان میرود و میگوید: دلم میخواهد، خودم چنین تشخیص دادهام؛ «کالذی استهوته الشیاطین فی الارض حیران» (انعام:۷۱)؛ مانند کسی که شیطانها او را فریفتهاند و عقل و دلش را ربودهاند سرگردان است، «کالذی یتخبطه الشیطان من المس» (بقره:۲۷۵)؛ مانند آن که شیطان او را مس کرده، در او نفوذ نموده، تحتسلطه خود درآورده، او را از تعادل خارج کرده است و توان حرکت در مسیر تکامل خود را ندارد. قرآن راه نجات از خودفراموشی و از خود بیگانگی را «یاد خدا» و فراموش نکردن او میداند. اگر انسان خدا را به یاد آورد خداوند هم او را یاد میکند: «فاذکرونی اذکرکم واشکروا لی و لا تکفرون» (بقره:۱۵۳)؛ پس مرا (خدا را) یاد کنید، من هم شما را یاد میکنم و مرا سپاس گویید و کفر نورزید. اگر خدا انسان را یاد کند از خودفراموشی نجات مییابد.
۳) ارائه بینشهای صحیح و ضروری
انسانها در شناخت خدا و جهان دچار برداشتهای نادرستی شدهاند و در بسیاری از موارد، شناخت صحیحی از جهان، خود و خدا ندارند، چنان که در موارد بسیاری نمیتوانند با اتکاء به ابزارهای شناختبشری شناختهای لازم را به دست آورند؛ «و ما اوتیتم منالعلم الا قلیلا» (اسراء:۸۵) قرآن مجید میفرماید: ما قرآن را فرو فرستادیم تا همه شناختهای صحیح و لازم برای هدایت انسان به کمال واقعیاش را در اختیار او قرار دهیم؛ «و انزلنا الیک الکتاب تبیانا لکل شیء.» (نحل:۸۹) اصلا دلیل آمدن پیامبران: همین بوده است که بشر از دستیابی به همه شناختهای لازم و صحیح، که برای سعادت وی ضروری میباشد، ناتوان است.
۴) ارائه دلایلروشن بر بینشهای صحیح و ضروری
انسان برای پیمودن مسیر صحیح کمال نیازمند آن است که راه درست و صحیحی را، که به کمال واقعی او منتهی میشود، به او نشان دهند و بر صحیح بودن آن راه، دلیل روشن و قطعی نیز داشته باشد تا عقلش سیراب گردد، به پیمودن مسیر او را فرمان دهند و در طول راه دچار تردید و توقف یا عقبگرد نشود و در برابر شهوات و وساوس شیطانی از حیث عقلی نلغزد. قرآن کریم هم راه راستین تکامل را نشان میدهد و هم با پشتوانه دلایل روشن و یقینآور، استواری آن را تضمین میکند. قرآن کریم در آیاتی به این حقیقت اشاره میکند: «و بینات من الهدی و الفرقان» (بقره:۱۸۵)، «قد جاءکم برهان من ربکم.» (نساء: ۱۷۴)
البته نشان دادن راه به دو صورت ممکن است: نخست آنکه کلیه جزئیات موضوع از سوی قرآن بیان شود و بر آن استدلال گردد. دوم آنکه راهی برای به دست آوردن جزئیات موضوع به ما نشان دهد و بر آن استدلال کند؛ مثلا، راه امامت را در اختیار ما قرار دهد و بر آن استدلال نماید و ما از طریق آن راه، جزئیات را به دست آوریم، بدون آنکه برای هر مساله نیازمند استدلال باشیم. هرچند این آگاهیها غیر از ایمان به آنهاست، ولی علم زمینه ایمان را فراهم میسازد و اگر بسیار شفاف باشد و به آن معتقد شود زمینهساز خشیت از خداست؛ «انما یخشی الله من عباده العلماء» (فاطر:۲۸)؛ همانا بندگان دانشمند از خدا میترسند.
۵) تبیین حق از باطل
تبیین مسائل اختلافی و ارائه معیاری برای شناختحق از باطل در مسائل اختلافی و مشتبه، یکی دیگر از اهداف قرآن است: «و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه» (نحل:۶۴)؛ و ما کتاب را بر تو نازل نکردیم، مگر برای آنکه آنچه را در آن اختلاف کردهاند برایشان روشن سازی؛ «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان» (بقره:۱۸۵)؛ ماه رمضان است که در آن، قرآن برای هدایت مردم و ارائه نشانههای روشن هدایت و معیار تشخیص حق و باطل نازل شده است. با آنکه بسیاری از حقایق از طریق دل، عقل و وحی در اختیار انسان قرار گرفته، ولی وساوس شیطان ۱۱ به شکلهای گوناگونی جلوه حق را مشوه میکنند، حتی در حقایق روشن نیز اختلاف ایجاد مینمایند، به گونهای که گاهی انسانهای پاکسرشت نیز از تشخیص حق به طور کامل، ناتوان میشوند. قرآن، که کتاب هدایت هر انسان پاکسیرت است، برای زدودن زنگارهای وساوس شیطانی از چهره حقیقت، گاه خود به بیان حقایق مورد اختلاف میپردازد و گاه میزان و معیار تشخیص حق و باطل را بیان میکند؛ مانند ارجاع به اهل ذکر در آیه شریفه «فاسالوا اهل الذکر» (نحل: ۴۲) و یا آیاتی که بر اعتبار عقل، تجربه و حجیت قول پیامبر و امام وجود دارد.
۶) تدبر در آیات قرآن
تدبر و دقت در آیات قرآن در فهم آن نقش بسزایی دارد و در روایات نیز بر آن تاکید فراوان شده و خواندن بیتامل و بیتدبر، بدونخیر واسفبار نامیده شده است. درآیه شریفه۲۹سوره ص میفرماید: «کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته»؛ کتاب پربرکتی فرو فرستادیم تا در آیاتش تدبر کنید. در آیه۸۳ سوره نساء فهم اعجاز قرآن در هماهنگی را منوط به تدبر دانسته است و در آیهای دیگر میفرماید: آیا در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلها قفل زده شده است؟ ۱۲ از دو آیه اخیر استفاده میشود که تدبر در قرآن زمینه پی بردن به حقانیت آن را فراهم میسازد و انسان را به راه صحیح دستیابی به کمال رهنمون میشود، مگر کسانی را که در اثر گناه بر دلهاشان قفل زده باشند.
۷) تفکر
قرآن مجید از «تفکر» بسیار ستایش کرده است و خود از طریق یادآوری یا بیان و توضیح آیات ۱۳ با مثالها و توصیفهای گوناگون ۱۴ و با گزارش کردن داستانها، به بهترین بیان، ۱۵ و ۱۶مسیر تکاملی خود را شکل دهد و به مقدمه و گذرا بودن دنیا و جاودانگی آخرت پی ببرد و فریفته دنیا نشود و دنیا را هدف قرار ندهد. قرآن در خصوص اینکه هدف از نزول آن تفکر و اندیشیدن است، میفرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون» (نحل:۴۴)؛ و قرآن را به سوی تو فرو فرستادیم تا آنچه را نازل شده استبرای مردم تبیین کنی و شاید بیندیشند.
۸) بهکارگیری عقل و فهم
عقل و دل انسان بسیاری از حقایق را درک میکند و در عمق جان به آن اعتراف دارد، ولی حاکمیت هواهای نفسانی بر عقل، مانع از توجه به این حقایق و اعتراف به آنها میشود. یکی از اهداف نزول قرآن زمینهسازی برای به کارگرفتن عقل و فهم است: «انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون» (یوسف:۲)؛ ما کتاب خویش را به صورت خواندنی عربی فرو فرستادیم تا شاید عقل را به کار بندید. در آیه دیگری، میفرماید: «انظر کیف نصرف الآیات لعلهم یعقلون» (انعام:۶۹)؛ بنگر که چگونه آیات را بیان میکنیم، شاید که دریابند و حقایق را فهم کنند. از آیات شریفه میتوان این نکته را استفاده کرد که قرآن با ذکر مقررات الهی، ۱۷ هشدار نسبتبه تلاش شیطان برای گمراهی بشر،۱۸ توجه دادن به معاد ۱۹ و ذکر مثالها ۲۰ در صدد است تا زمینه به کاربندی عقل را در درک حقایق فراهم سازد.
۹) آگاهی از یگانگی خدا
انسان تا به مرحله «توحید در الوهیت» نرسد و معتقد نشود که جز خداوند متعال موجود دیگری شایسته پرستش نیست، اهل نجات نخواهد بود. به همین دلیل، همه پیامبران: مردم را به توحید در الوهیت دعوت میکردند. قرآن مجید نیز، که هدفش رساندن مردم به آستانه نجات و سعادت ابدی است، یکی از اهداف نزول خود را آگاه ساختن مردم از توحید در الوهیت قرار داده است و میفرماید: «هذا بلاغ للناس... لیعلموا انما هو اله واحد» (ابراهیم:۵۲)؛ این (قرآن) بیان رسائی برای مردم است... تا آنکه بدانند که خدا یگانه معبود و موجود شایسته پرستش است. از مجموع آنچه که در بعد بینش ذکر شد، چنین نتیجه میگیریم که قرآن در مرحله اول سعی دارد که انسان را از غفلت و بیخبرینجات دهد،سپسامورفراموش شده رابه خاطرش آورد. در مرحله بعد، زمینه بهکارگیری عقل و آمادگی برای فهم حقایق را فراهم میآورد. پس از آن نیز بینشهای ضروری و صحیح را در اختیار او قرار داده و بر آن استدلال میکند، مسائل مورد اختلاف راتوضیحمیدهد وانسان راتامرحله «توحیددرالوهیت»، که سعادت او در گرو اعتقاد به آن است، به پیش میبرد.
ب) اهداف قرآن در بعد گرایش
۱) پند دادن
برای آنکه انسان مسیر صحیح سعادت را انتخاب کند، علاوه بر بیرون آمدن از عالم غفلت و فراموشی و به دست آوردن بینشهای صحیح و ضروری، باید دل او نیز در گرو آن بینشها قرار گیرد، ولی توجه به مادیات و پیروی از هواهای نفسانی دل انسان را سخت و او را سنگدل میسازد و آمادگی پذیرش حقایق را از او میستاند. در چنین موقعیتی، ضروریترین عنصر مورد نیاز عاملی است که دل او را رام کند و به حالت فطری نخستین بازگرداند. آن عامل، «پند و موعظه» است. به همین دلیل، یکی از نامهای قرآن «موعظه» میباشد و در آیات گوناگون از اینکه هدف قرآن موعظه کردن استسخن به میان آورده است؛ مانند: «یا ایها الناس قد جاءتکم موعظة من ربکم» (یونس:۵۷)؛ ای مردم، شما را از سوی خداوندگارتان پندی آمد.
پذیرش حقایق غیر از آگاهی از حقایق است. کم نیستند افرادی که با آنکه حقیقتبرایشان روشن گشته، از پذیرش آن سرباز میزنند و در برابر آن مقاومت و حتی جبههگیری میکنند. قرآن مجید از افراد و گروههایی نام میبرد که در برابر ادعاهای حق انبیا: در عین یقین داشتن به آنها، موضع مخالف گرفته و تسلیم نشدهاند و بویژه، برتریطلبی و ستمگری آنان سبب شده است که حاضر به پذیرش حقایق نشوند: «جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما وعلوا» (نمل:۱۴)؛ آیات الهی را در عین آنکه بدانها یقین داشتند، به دلیل ستمگری و برتریطلبی، انکار کردند.
از اینرو، نقش «موعظه» دقیقا این است که زمینه را برای پذیرش دل و تسلیم شدن در برابر حقایق فراهم سازد. نکته شایان توجه آنکه موعظههای قرآنی صرفا بر اموری که شهرت دارد (مشهورات) و مورد قبول توده مردم است متکی نمیباشد، بلکه آنچه در مواعظ قرآنی رعایت میشود تکیه بر امور صحیح و درستی است که فهم آن آسان و همراه با تعابیری است که دل را تحت تاثیر قرار میدهد. به عنوان مثال، به این موعظه قرآن توجه کنید: «قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی وفرادی ثم تتفکروا ما بصاحبکم من جنة.» (سبا:۴۶) روی سخن در این موعظه با منکران نبوت است که با نزول قرآن به عنوان معجزه الهی و درخواست همانندآوری، نبوت پیامبر اسلام(ص) برایشان به اثبات رسیده، ولی برای بهانهجویی یا در اثر شبههای که مغرضان مطرح کرده بودند، چنین میپنداشتند که پیامبر(ص) - نعوذ بالله - جنزده شده یا تحت تاثیر نیروهای دیگر، تصور کرده که پیامبر است.
قرآن از مرحله استدلال، که همانندآوری است، گذشته و میفرماید: چون شما در مقام استدلال نتوانستهاید همانند قرآن بیاورید پس پیامبری رسول گرامی(ص) ثابتشده است؛ ولی برای آنکه دلهای آنان را تسلیم این حقیقت کند، میفرماید: «بگو من شما را فقط به یک چیز موعظه میکنم: برای خدا بهپاخیزید و به تنهایی و یا با هماندیشی درباره نبوت پیامبر(ص) بیندیشید و ببینید که او جنزده نیست. اگر از نیروی تفکر خود، به دور از تعصب، کمک بگیرید نبوت او را تصدیق خواهید کرد. موضوع «موعظه» در این آیه مطلب حقی است که قبلا بر آن استدلال شده و در اینجا به طریقی آسان و روشن و به منظور رامساختن دلها، راه زدودن و تحت تاثیر اغراض و انگیزههای مخالف حق قرار نگرفتن را نشان میدهد.
۲) انذار و تبشیر
فعالیتهای اختیاری انسان در اثر آگاهی و انگیزه، جامه عمل میپوشد. برای حرکت انسانها در هر مسیر (اعم از حق و باطل) صرف آگاهی کافی نیست، بلکه علاوه بر آگاهی، انگیزه نیز لازم است و تا انسان نسبتبه کارهای خیر، انگیزه و نسبتبه کارهای ناشایست، دافعهای باطنی نداشته باشد، در مسیر صحیح قدم نمیگذارد و به پیش نمیرود. انسان باید در کنار سیراب شدن عقل با توجه به نتایج و عواقب کارهای خوب و بد، تمایل قبلی به خیرات و نفرت و انزجار نسبتبه شرور و زشتیها داشته باشد. این نیز در پرتو «انذار» و «تبشیر» حاصل میشود. اینهمه تاکید قرآن بر بهشت و جهنم و ذکر جزئیات و تفاصیل پاداشها و کیفرهای آنجهانی، علاوه بر حقانیت آن، برای نقش عظیم آن در جهتدادن و به تلاش واداشتن انسان است.
بجز انسانهای متعالی، که عبادت را تنها به دلیل شایستگی خدا برای عبادت یا محبت و یا سپاسگزاری انجام میدهند، بیشتر انسانها شوق به بهشت و یا بیم از جهنم عامل حرکت آنها در جهت عبادت خداست. افزون بر این، انذار و تبشیر برای انسانهایی که در اثر کجرویها بیان استدلالی و موعظه برایشان سودی ندارد، هشداری است که گه گاه آنان را از مسیر انحرافی خویش باز میدارد. قرآن مجید یکی از اهداف خود را انذار و تبشیر معرفی میکند و میفرماید: «انزل علی عبده الکتاب ... لینذر باسا شدیدا من لدنه ویبشر المؤمنین» (کهف:۱و۲)؛ خداوند بر بنده خویش کتاب را فرو فرستاد... تا از عذاب سخت پروردگار بیم دهد و مؤمنان را بشارت گوید.
۳) درمان بیماریهای روحی
زدودن زنگارهای دل، هم برای باورداشتسخن حق ضرورت دارد و هم برای ارتقا در نردبان تکامل و قرب به خدا نقش اساسی ایفا میکند. قرآن کریم یکی از اهداف خود را شفابخشی اعلام کرده و میفرماید: «یا ایها الناس قد جاءتکم... شفاء لما فی الصدور» (یونس:۷۵)؛ ای مردم، از سوی خدا برایتان... بهبودبخش بیماریهای روحی آمد. تعبیر «شفاء لما فی الصدور» عام است و هرگونه بیماری درونی، خواه کفر و نفاق و گمراهی باشد و خواه دیگر امراض باطنی را، که مانع از رشد معنوی انسان است، دربر میگیرد. در آیه شریفه چهاردهم از سوره مطففین، قرآن دلیل تکذیب معاد و روز جزا از سوی انسانهای گناهکار و تجاوزگر را زنگارگرفتگی دلهایشان میداند. در آیه دهم سوره بقره نیز دلیل نفاق و نیرنگبازی منافقان را بیماری دل آنان میداند. بههرحال، تا ظرف دل از زنگار بیماری گناهان و کارهای ناشایست پاک نشود، بهترین معارف هم اگر در آن جای گیرد، آلوده به شرک و نفاق میشود و ثمربخشی خود را از دست میدهد. قرآن درصدد است که ظرف دل را پاک سازد و بیماریهای آن را بهبود بخشد. تلاوت قرآن و دل سپردن به آن چنین اثری دارد که در روایات آمده است: دلها همچون فلزات زنگار دارند، زدودن زنگار آنها با استغفار و تلاوت قرآن میسر است.
۴) هدایتپذیری و پندپذیری
اگر عقل سیراب شود، دل رام میگردد و ظرف دل از زنگارها و بیماریها پالوده شود، آماده پذیرش هدایت قرآن و تسلیم در برابر موعظه و پند آن میشود. این هدف دیگری است که در آیات مطرح شده است. قرآن میفرماید: «ام یقولون افتراه. .. بل هو الحق من ربک... لعلهم یهتدون» (سجده:۳)؛ یا آنکه میگویند: قرآن را به دروغ به خدا نسبت میدهد...، بلکه قرآن حق است و از سوی خداوندگار تو است... تا شاید هدایت پذیرند. در آیه دیگری میفرماید: «کتاب انزلناه الیک... لیتذکر اولوالالباب» (ص:۲۹)؛ کتابی به سوی تو فرو فرستادیم... برای آنکه خردمندان از آن پند گیرند.
۵) تقوا
یکی از اهداف قرآن ایجاد تقوا در انسانها است. قرآن میفرماید: «قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون» (زمر:۲۸)؛ قرآن عربی را، که در آن هیچ کژی نیست، فروفرستادیم تا شاید تقوا پیشه کنند. «تقوا» یکی از عناصر مهم در بینش قرآنی و در اصل، به معنای «خودپایی» است. انسان همواره در برابر خطرات، خود را میپاید و مراقب خویش است. این خودپایی میتواند در برابر عذاب جهنم، خشم خدا و از دستدادن کمالاتی باشد که انسان میتواند به آنها برسد. به همین دلیل، به نحوی بر «ترس» هم دلالت دارد. و اینکه گاهی تقوای الهی یا تقوای از جهنم را به ترس از خدا یا جهنم معنا میکنند بر همین اساس است، وگرنه معنای اصلی آن «ترس» نیست. در اینجا این سؤال مطرح میشود که «ترس از خدا» به چه معنا است؟ «ترس از خدا» میتواند به دو صورت مطرح شود: نخست آنکه از معصیتخدا برحذر باشد؛ زیرا معصیتخدا منشا همه عذابهای اخروی و عقوبتهای دنیوی است.
دوم آنکه خطر همیشه جسمانی نیست، محرومیت از رحمت و دوری از محبوب برای انسانهای برجسته بالاترین رنج است. انسانهایی که مراحلی از کمال را طی کردهاند بدین دلیل از معصیتخدا دوری میکنند که نگران دورماندن از محبوب خود هستند.
برجستگان از بندگان خدا اصولا از توجه به غیر خدا بیمناکند و تقوای آنکه آنان راهمیشه در محضر خدا و خدا را حاضر و ناظر اعمال آنان قرار میدهد و نسبتبه غفلت از خدا ترسانند. برجستگان از بندگان خدا اصولا از توجه به غیر خدا بیمناکند و تقوای آنکه آنان را همیشه در محضر خدا و خدا را حاضر و ناظر اعمال آنان قرار میدهد و نسبتبه غفلت از خدا ترسانند. تقوا هم در مرحله فکر و نظر مطرح است و هم در مرحله عمل و رفتار. اولین مرحله تقوا در بعد نظری، «حقیقت طلبی» است تا انسان گرفتارباطل نشود. چنینکسی وقتی با قرآن مواجه میگردد بدان هدایتمیشود ووقتی آیاتخدا ومعجزاتالهی رامیبیند، تسلیم آن میگردد و بدانها ایمان میآورد. حضرت سلمان؛ با آنکه در محیط کفر و شرک متولد شد و در آنجا رشد کرد، ولی حقیقتطلبی و تقوای او موجب شد که در پی یافتن آیین حق برآید و سرانجام، به پیامبر اسلام(ص) برسد و ایمان آورد. قبلا گفتیم که قرآن میخواهد حقیقتطلبی را در انسان تقویت و شکوفا سازد.
بالاترین مراحل تقوا نیز برترین درجات کمال است که انسان را شایسته آرامش یافتن در جوار رحمتحق میسازد: «ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» (قمر:۵۴ و ۵۵)؛ اهل بهشت در باغها و کنار نهرهای بهشتاند، در منزلگاه صدق و حقیقت، نزد خداوند عزت و سلطنت جادوانی متنعماند. اولین مرحله تقوا در بعد عمل نیز آن است که آنچه را طبق فطرت خویش زشت مییابد از آن اجتناب میکند. این نوع تقوا را میتوان «تقوای فطری» نامید؛ زیرا فطرت آن را به انسان الهام میکند، ولی این اولین مرحله تقوا در مرحله عمل است. پس از اسلام آوردن نیز تقوا مطرح است. اما کسانی از مراحل بالاتر هدایت قرآن برخوردار میشوند که مراتب دیگر تقوا را داشته باشند.
در قرآن مجید، آنچه انسان باید خود را از آن دور نگه دارد، مشخص گردیده است؛ و لذا آن جمله خداوند معاد آتش دوزخ فتنهای که فقط ظالمان را در بر نمیگیرد، وضعیتحاضر و آینده هرکسمیباشد. پرداختنبههمهاینمواردونکتهسنجیهایموجود در آنها بافرصت محدود این مقاله سازگار نیست. بنابراین، تقوا دارایدرجاتاست،و هرچند همه موارد آن مدنظر قرآن میباشد ولی به نظر میرسد در آنجا که تقوا هدف نزول قرآن است، مرحله اولیه تقوا نیست؛ زیرا اگر چنان خصلتی (حقیقتطلبی) در انسان نباشد، از ابتدا به قرآن گوش فرانمیدهد.
http://tebb.blogfa.com
محمد رضا نصرتی
پینوشتها
۱. اعراف: ۲۰۵
۲. روم:۷
۳. اعراف:۱۳۶
۴. بقره: ۱۵۲
۵. فاطر:۳
۶. طه:۱۲۶
۷. مائده: ۱۴
۸. اعراف: ۱۶۵
۹. اعراف: ۵۱
۱۰. کهف:۵۷
۱۱. نساء: ۸۲
۱۲. محمد: ۲۴
۱۳. بقره: ۲۲۱
۱۴. حشر: ۲۱
۱۵. اعراف:۱۷۶
۱۶. بقره:۲۱۹
۱۷. انعام: ۵۱
۱۸. یس: ۶۲
۱۹. جاثیه: ۵
۲۰. عنکبوت:۴۳
۲۱. (... و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبادة الاحرار»، (محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۸، ص۶۹)
۲۲. نور: ۵۵
۲۳. علی(ع) در وصف انسانهای با تقوا میفرماید: «عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم»؛ خدا نزد اهل تقوا بزرگ جلوه کرده، عظمت او را درک کردهاند و باورشان آمده ست. درنتیجه، آنچه جز خداست در چشمانشان کوچک جلوه کرده است. (نهجالبلاغه، خطبه۱۹۳)
۲۴. «من الذنوب التی لایغفر قول الرجل لیتنی لا اوءاخذ الا بهذا» (محمدتقی مجلسی، همان، ج ۱۵، باب۴۳، ص ۳۱۲، روایت ۲۰۶۱۲)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست