پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

آینده پنداری از نوع سینمایی


آینده پنداری از نوع سینمایی

تصویر آینده جهان از نگاه فیلمسازان

اگر سال‌های ابتدایی و آغازین سینما را فاکتور بگیریم که این پدیده بابت ضبط لحظه حال انسان‌ها شگفت‌انگیز بود و انسان تازه آشنا شده با تکنولوژی دوربین‌های فیلمبرداری سال‌ها از مرور لحظه‌های ضبط شده‌اش لذت می‌برد، تقریبا از چند دهه بعد از شکل‌گیری سینما دیگر انسان‌ها تنها از دیدن تصاویر ضبط شده و به تبع آن پنداشت‌هایی از گذشته و حال لذت نمی‌بردند و پدیده‌ای نیز به‌وجود آمد که سینما را به سمت تصویرسازی از آینده‌ای که معلوم نیست به چه شکل و شمایلی است سوق می‌داد.

این شاید در ابتدا صرفا یک فرآیند حرفه‌ای سرگرمی‌سازی بود. همانطور که اصول کلاسیک سینما بعد از چند دهه کاملا تثبیت شدند و قواعدی نظیر قاب‌بندی‌های کلاسیک و قواعد اوج و فرود دراماتیک فیلمنامه که در ایران با نام قواعد سید فیلدی نیز معروف هستند نشان دادند که در جذب مخاطب کاملا دارای پتانسیل هستند و امتحان خودشان را پس دادند این تصویرسازی از آینده نیز در همین راستا شکل گرفت.

مخاطبی که با صحنه‌های حماسی و مبارزانه به وجد می‌آمد، از صحنه‌های عاشقانه به‌شدت احساساتی می‌شد و از صحنه‌های کمدی احساس شادی و نشاط می‌کرد، چرا نباید از دیدن آینده‌ای که هیچ‌کس نمی‌داند چگونه است لذت نبرد؟ و این سینما که بهتر است نام ژانر یا گونه روی آن نگذاریم با این هدف به‌وجود آمد. البته تا اینجا این تعریف و نگاه به این سینما بیشتر نزدیک به محدوده ژانر است چراکه با انبوه مخاطب سرو کار دارد، سازوکارهای هالیوودی در آن جریان دارد و در راستای جذب مخاطب شکل گرفته‌اند.

در این نوع آثار معمولا عناصر ثابتی وجود دارد که تماشاگر تا به آنها برخورد می‌کند متوجه می‌شود که داستان در آینده می‌گذرد. از عناصر بصری مرسوم در این فیلم‌ها می‌توان به ماشین‌های پرنده و خیابان‌های هوایی اشاره کرد که تقریبا در ۹۰ درصد این فیلم‌ها حضورشان نمایانگر آینده بود و پنداشت مخاطب از آینده در را در همین اندازه محدود می‌کرد و این ماجرا کاملا شکلی کلیشه‌ای به خود گرفته است.

اما این نوع نگاه وارد حیطه دیگری از سینما نیز شد. بعد از مدتی بسیاری از فیلمسازانی که چندان عنوان و لقب سرگرمی‌ساز برازنده‌شان نیست و جایگاه هنری و فکری شان باعث ماندگاری آنها در تاریخ سینما بوده و هست به این نوع تصویرسازی از آینده علاقه‌مند شدند البته این علاقه آنان با علاقه‌ای که در بالا به آن اشاره شد که صرفا برای جذب و سرگرم کردن مخاطب بود فرق دارد و اساسا با تعاریفی نظیر ژانر شباهت چندانی ندارند.

استنلی کوبریک با فیلم« ۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» حقیقتا خود را به‌عنوان یک پیشرو در این نوع تصویرسازی معرفی کرد. نوع نگاه و دکوپاژ بی‌نظیر، انتخاب موسیقی و فیلمنامه تکان‌دهنده‌ای که کوبریک از آنها در جهت ساخت یک اثر هنری به شدت هشدار دهنده استفاده کرد همه و همه حاکی از تعهد این کارگردان بزرگ در قبال انسان امروز و آینده دارد. کوبریک این فیلم را در سال ۱۹۶۸ و براساس کتابی از آرتور سی کلارک ساخت و تولید آن با تمامی سازوکارهای هالیوودی شکل گرفت. لوکیشن‌های خیره‌کننده و جلوه‌های ویژه نابی که تماشاگر آن سال‌ها تجربه چندانی از تماشایش نداشت. با این حال کوبریک هیچ‌گاه از این موقعیت در جهت بهره‌برداری‌های مالی و سرگرمی‌سازی استفاده نکرد و همان دغدغه‌های فکری‌اش را دنبال کرد.

این در حالی بود که در شرق اروپا و در روسیه که تا حدودی درگیر جنگ سردی نفسگیر با آمریکا بود تاب تصویرسازی شگفت انگیز آمریکایی‌ها را که با آن به ذهن مخاطب این پنداشت را تحمیل می‌کردند که آینده فضا از آن آنهاست را نداشتند سکان هدایت این تصویرسازی از آینده را به دست آندری تارکوفسکی بزرگ دادند. یکی از سردمداران سینمای هنری اروپا در دهه‌های طلایی آن. سولاریس اگرچه از نظر جلوه‌های تصویری نمی‌توانست به پای فیلم کوبریک برسد اما به لحاظ هنری مخاطب همان تارکوفسکی همیشگی خودش را می‌دید. در حقیقت دو غول سینمای هنری از این موقعیت سیاسی بهره خود را بردند و آثاری ساختند که هم‌اکنون و در سال ۲۰۰۹ هیچ‌گاه با نگاه سیاسی هیچ فردی دیده نمی‌شوند و آثاری ناب و پرمحتوی به‌شمار می‌روند.

کوبریک علاقه‌ای زیادی به پرداختن و تصویرسازی از آینده داشت. این را می‌توان پس از فیلم «ادیسه فضایی» و قبل از ساخت فیلم «هوش مصنوعی» به‌وضوح دید. همکاری کوبریک و اسپیلبرگ به فیلمی تبدیل شد که اگرچه کارگردانی‌اش را اسپیلبرگ برعهده داشت اما به هیچ وجه نمی‌توان رد پایی از کوبریک را در آن پیدا نکرد.

هوش مصنوعی از آن دست آثاری است که اتفاقا می‌خواهد سرگرم کند و با ساز و کارهای ژانر نیز در تعامل است، خوب داستان تعریف می‌کند، خوب به تصویر می‌کشد و در نهایت خوب هم می‌فروشد اما تفاوتش با آثاری از قبیل «من یک ربات هستم» در این است که آن وجه تعهدی هنوز در آن وجود دارد و با تمام مولفه‌های تماشاگرپسندش در نهایت هدف و طرز تفکر خاصی را دنبال می‌کند.

تصویرسازی از آینده در جهت ایجاد پنداشت‌هایی خاص از جمله هشدار در قبال رفتار‌های زیست‌محیطی انسان‌ها، ماشینیسم، تولید سلاح‌های کشتار جمعی و... تنها به خود سینما محدود نمی‌شود. این نگاه وارد حیطه‌هایی نظیر سینمای مستند و نیز سینمای انیمیشن نیز شده است.

در سینمای انیمیشن و در سال ۲۰۰۸ استودیو پیکسار فیلمی را روانه سالن‌های سینما می‌کند که هم خاصیت جذب مخاطب و نشاندن آن تا انتهای فیلم را دارد و هم طبق معمول اکثر آثار ساخته شده در آمریکا اهدافی را خوب یا بد دنبال می‌کند.« وال‌- ای» انیمیشنی هشداردهنده است که انسان وابسته به ماشین، تنبل و پرخطر برای محیط‌زیست را به چالش می‌کشاند و با تصاویری که در نگاه اول حالتی طنز آمیز دارند و اینکه انیمیشن یا همان کارتون مختص کودکان است به‌نظر می‌آیند اما در ادامه می‌بینیم که نه تنها برای کودکان ساخته نشده بلکه برای بزرگ سالان نیز بحث‌هایی فراتر از جنبه‌های سرگرمی دارد.

حتی در صحنه‌هایی از فیلم تماشاگر تحت‌تاثیر صحنه‌های هشداردهنده فیلم قرار می‌گیرد. نابودی محیط‌زیست خود از پنداشت هایی است که سینما با تصویرسازی از آینده در ذهن مخاطبش به‌وجود می‌آورد.

در سینمای مستند اگرچه فرآیند تصویرسازی از آینده شکل و شمایل منسجمی ندارد و به دلیل آن ذات و هسته اصلی سینمای مستند که تکیه به واقع گرایی و استناد است نمی‌تواند رویا پردازانه به هر زمان و مکانی که خواست برود، اما در زمینه هشدار بابت آینده‌ای که دیر یا زود فرا می‌رسد همیشه از سایر حوزه‌های سینمایی از جمله سینمای داستانی نیز پیشگام تر بوده و هست. در همین راستا می‌توان به فیلم مستند حقیقت ناخوشایند نیز اشاره کرد.

البته در اینجا لازم است نکته‌ای را یادآوری کنم که مسئله آخرالزمان نیز از زیر مجموعه‌های به شدت قابل تامل، اعتنا و تاثیرگذار این نوع تصویرسازی است. اما به دلیل اینکه خود مسئله آخرالزمان آن‌قدر در سینما مورد استفاده قرار گرفته و آثار ساخته شده با رویکرد آخرالزمانی آنقدر زیاد است که خود باید در فرصتی جداگانه مورد استفاده قرار گیرد در این مطلب سعی شده از آن صرف‌نظر شود.

مباحث پیرامون سینمای آخرالزمان به گونه‌ای ا‌ست که هر منطقه از جهان‌ساز خودشان را می‌زنند و باید به دیدگاه تک‌تک‌شان و اینکه چه اهداف سیاسی و مذهبی را دنبال می‌کنند، جداگانه پرداخته شود که از حوصله این بحث خارج است.

حسین گودرزی