دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
گوشی همراه در دست های کوچک
گوشی همراه زن زنگ میخورد، آن را ازکیفش درمیآورد و جواب میدهد. از پشت سیل امواج، انگار از فرسنگها دور صدای مردی را میشنود که میگوید: خانم پسرتان تصادف کرده اما نگران نباشید. ما شماره شما را از داخل موبایلش پیدا کردیم.
مادر وحشتزده و بغضآلود از او مشخصات بیمارستان را میگیرد و به سمت مسیر میدود.
کمی آن طرفتر ۲ کودک ایستاده کنار هم در صف اتوبوس گوشیهایشان را روشن میکنند، پنهان از چشم بزرگترها صفحهای را به هم نشان میدهند، در گوش هم پچپچ میکنند و میخندند و دانشجویی حیران میان ۲ مشاهده، به تحقیق خود فکر میکند کدام یک برای کودکان و نوجوانان بهتر است؛ موبایل داشتن یا نداشتن؟
دخترک گریهکنان پایش را برزمین میکوبد و میگوید: من آن گوشی را میخواهم.
مادر با استیصال دختر کوچکش را نگاه میکند. خود را در این بحث مادر و فرزندی وارد میکنم و از دخترک میپرسم: دختر کوچولو برای چه موبایل میخواهی؟
دخترک که چشمانش چون گودالی پر از آب شده است، صادقانه میگوید: چون همه دوستانم دارند، اما مامانم گوشی خودش را به من داده و من خجالت میکشم آن گوشی درب و داغان را نشان دوستانم بدهم.
مادر زمزمهکنان میگوید: درب و داغان نیست، فقط دیگر مد نیست.
به سوی مادر برمیگردم و میپرسم: شما موافقید دخترتان در این سن گوشی همراه داشته باشد؟
مادرشانههایش را بالا میاندازد و میگوید: برای من فرقی ندارد اما پدرش مخالف است و میگوید،گوشی خریدن برای بچه ۱۰ساله پول دور ریختن است.
دوباره صدای گریه دخترک بلند میشود.
ـ بابا مرا دوست ندارد.
مادر برای نوازش کودک جلو میرود و بحث اینگونه خاتمه مییابد.
روی سنگفرشهای پاساژ قدم میزنم و از کنار مغازههایی میگذرم که پر از گوشیهای همراه است. مغازههایی که مانند جعبههای مدادرنگی پر از رنگاند. با خودم فکر میکنم کودکان تکنولوژیهای این گوشیها را بیشتر از والدینشان میدانند و شاید حق داشته باشند که گوشیهای پیشرفتهتری داشته باشند، اما مسالهای که والدین را آزار میدهد، گوشیهای پیشرفته نیست، محتوای آن است، محتوایی که بهشدت از آن وحشت دارند. از پشت ویترین مغازه و از میان انبوه گوشیهای گوناگون نگاهم به زنی میافتد که با پسر کوچکی سرگرم انتخاب گوشی همراه هستند و انگار از تفاهمی که میانشان برقرار است، خرسندند. زن خوشبرخورد است و وقتی که درباره پسرش با او صحبت میکنم، لبخندش عمیقتر میشود. میگویم: چند سال است که پسرتان موبایل دارد؟
ـ ۵ سال؛ از ۸ سالگی.
ـ خودش گوشی میخواهد؟
ـ بله خودش که خیلی دوست دارد، اما راستش من هم موافقم، به خاطر اینکه اگر از کلاس زبان دیر میآید، راحت بتواند مرا مطلع کند، بعد هم اینکه این طوری بهتر میتوانم کنترلش کنم.
به گوشی همراه در دست پسرش اشاره میکنم و میپرسم: برای انتخاب گوشی باهم مشکلی ندارید؟
نکته: کارشناسان توصیه میکنند دستکم برای کودکانتان گوشی ساده بخرید تا امکان بالقوه آن برای بازیهای رایانهای و محتویات غیراخلاقی کم باشد
زن به پسرش که دورتر از ما مشغول صحبت با فروشنده است و از او درباره نحوه کار گوشی تازهاش میپرسد نگاه میکند، صدایش را پایینترمیآورد و میگوید: نه. خودم انتخاب میکنم البته حمید خیلی دوست دارد که گوشیاش مثل همکلاسیهایش باشد اما من قانعش کردم که فقط این مقدار میتوانم هزینه کنم.
زن میانسالی که کنارمان ایستاده است و در حین انتظار برای تعمیر گوشیاش صحبتهایمان را میشنود با لحن خواهرانهای به زن جوان میگوید: اما عزیزم از من به شما نصیحت پسر معصومت را از حالا با این وسایل آشنا نکن.
زن ناراضی میگوید: اما بالاخره که چی؟ دنیای امروز اقتضا میکند که بچهها کار با این وسایل را یاد بگیرند.
زن میانسال میگوید: حالا نه، حالا زود است. من خودم پسر۱۴سالهای دارم که تا همین ۶ ماه پیش در برابرش مقاومت کردم و برخلاف خواستهاش برایش گوشی نخریدم اما حالا که مجبور شدم مرتب مطالب گوشیاش را چک میکنم. آهی میکشد و میگوید: دنیای بدی است چه بیاخلاقیهایی که با همین بلوتوث و پیامک سریع رواج پیدا میکند. ناراحتکنندهتر این که این بیاخلاقیها برای فرهنگ ما نیست. ما بچههایمان را اینطور بار نیاوردهایم.
بهراستی کدام یک درست میگفتند؛ آن زن جوانی که با شوق برای نوجوان خود موبایل میخرید یا آن زن میانسالی که تجربهاش میگفت وسایل مدرن امروز، معصومیت کودکانمان را به ورطه نابودی میکشاند؟
دوسوی یک واقعیت
از کنار مغازههای پرزرق و برق میگذرم و به دوسوی یک واقعیت میاندیشم؛ واقعیتی که در برابر خانوادههایمان دوراهی طویل در بستری از تردید میگسترد و ما ایستاده در آغاز این دوراهی به پایان آن میاندیشیم و میدانیم که اجتماع چون درس حساب نتیجه یکسانی دربرنخواهد داشت که به مانند فرمولی از خوشبختی برای یکدیگر تجویز کنیم و تلختر اینکه هر دو زن درست میگفتند و هر دو آینده را نمیدانستند، آیندهای که امروز اینگونه است زودتر از آنکه ما به سمتش برویم او میآید و ما را میبلعد و ما سرسپرده، سرگردان یا سرافراز به انتظار فردایی نشستهایم که بیش از والدین در تربیت فرزندانمان سهم دارد، اما وقتی از زهرا اصغرپور، کارشناس ارشد مطالعات خانواده و مشاور درباره موبایل و داشتن و نداشتن آن پرسیدم، این طور پاسخ داد: تلفن همراه مزایا و معایبی دارد مزایایش این است که وقتی کودکانمان از ما دور هستند ما میتوانیم با استفاده از موبایل از وضعیت آنان مطلع شویم که این بیشتر مناسب حال مادران مضطربی است که حساسیت زیادی روی بچههایشان دارند یا مادران کارمند که کمتر کنار فرزندان خود هستند، اما تلفن همراه معایبی هم دارد، گاهی بلوتوثها و پیامکها، محتوای غیراخلاقی دارند که موجب بلوغ زودرس در کودکان و نوجوانان میشود. تجربههای مشاورهها نشان میدهد بسیاری از دوستیها با جنس مخالف با موبایل، آن هم درسن بلوغ که دوران بسیار حساسی است به وجود میآید و از آنجا که در این دوران، بلوغ جنسی زودتر از بلوغ فکری اتفاق میافتد، فرد آسیب زیادی میبیند اما یکی دیگر از معایب مهم موبایل این است که گوشیهای همراه، کودکان را از بازیهای مهیج طبیعی دور میکند. بازی یکی از عوامل مهم در رشد خلاقیت کودک است اما موبایل و بازیهای رایانهای آن، فرصت رشد خلاقیت را از کودکان میگیرد چون کودکان ترجیح میدهند گوشهای بنشینند و با گوشیهایشان بازی کنند.
ز اصغرپور میپرسم: پس چه باید کرد؟
او جواب میدهد: توصیه ما این است که در صورت تهیه موبایل برای کودکان، گوشیهای ساده در نظر گرفته شود. گوشیهایی که امکان بالقوه برای بازیهای رایانهای و محتویات غیراخلاقی نداشته باشد.
بیرون که میآیم به صحبتهای مشاور فکر میکنم. تکنولوژی و سرگرمیهای مصنوعیاش فرصت سرگرمیهای گروهی را از کودکان گرفته است. دنیای امروز دنیای فردگرایی است، دنیای تنهاییهاست و واقعیت اینجاست که کودکانمان رایانه و موبایل شخصیشان را بیشتر از توپ فوتبالشان دوست دارند توپی که برخلاف موبایل که کاملا شخصی است میتواند پابهپای انبوهی از کودکان در کوچههای خاکی بدود، سروصدا راه بیندازد، شیشهها را بشکند و والدین امروز را که در مشغلههایشان غرق هستند، کلافه کند اما کودکانمان از موبایل و اینترنت این هدایای ارتباطی دنیای مدرن استفاده میکنند چون دیگر نه شرایط و نه حتی علاقه کودکان قدیم را برای بازیهای قدیمی و طبیعی ندارند. آنها میخواهند با این پیشکش عصر ارتباطات اندکی از گستره تنهاییشان را بپوشانند، با موبایلشان موسیقیهای شاد گوش دهند تا اضطراب امتحان فردایشان را از یاد ببرند، پیامک میزنند تا با کسی حرف زده باشند، شمارههای ناآشنا را میگیرند تا به تعداد دوستان اندکشان بیفزایند و آنقدر بازیهای مصنوعی میکنند تا پدر و مادرشان خسته از کار روزانه برگردند. این والدین اگرچه میدانند اما فرصت زیادی ندارند که این حکایت غریب را به کودکانشان توضیح دهند. آنها میدانند که کودکانشان آنقدر شیفته وسایل ارتباطی شدهاند که خود ارتباط و چگونگیاش را ازیاد بردهاند.
فرشته اثنیعشری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست