سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
داستان موفقیت تام کروز
شاید همیشه این احساس را دارید که افراد موفق در خانوادههایی مثبت و تحت حمایت والدینی دلسوز و همراه بار میآیند اما تام کروز نشان داد چطور میتوان از فضای منفی و متشنج به عنوان انگیزهای برای رسیدن به موفقیت استفاده کرد.
تام کودکی خیلی سختی داشت، او با حسرت به زندگی بچههایی که شرایط خوب خانوادگی داشتند، نگاه میکرد و معلوم بود که از دیدن بچههایی که از حمایت پدر و مادرشان برخوردار بودند ناراحت میشد، فکر میکنم همین سختیها بود که باعث شد او تصمیم بگیرد موفق باشد، او میخواست چیزهایی را که خانوادهاش به او نداده بودند خودش به دست بیاورد. این حرفهای جرالدین داب، یکی از معدود معلمهای دوران مدرسه تام کروز است که رابطه نزدیکی با پسر لاغر، گوشهگیر، کمحرف با شیطنتها و شرارتهای گاه و بیگاه برقرار کرده بود. در واقع تمام کسانی که در دوران کودکی و نوجوانی تام کروز با او ارتباط داشتهاند، تایید میکنند که این ستاره شرور، دوران کودکی بسیار بدی داشته و به هر حال این دوران بسیار بد، تاثیراتی در زندگی امروز او گذاشته است.
● اولین جرقههای استعداد
اما سرانجام خانواده ماپوتر در یک شهر ساکن شدند، پس از آنکه پدر خانواده از شرکت جنرال الکتریک خارج شد و به گروه تحقیقات و پژوهش ارتش کانادا پیوست؛ خانواده شامل پدر و مادر و ۴ فرزند از شهر نیوجرسی به اوتاوا مهاجرت کردند و بیشتر از ۳ سال در این شهر ماندند، ۳ سالی که شاید تاثیر بسیار مهمی در زندگی و آینده تام گذاشت.
وارن سیتان، روزنامهنگاری که درباره زندگی تام کروز تحقیق کرده است، میگوید: «دوره زندگی در اوتاوا، زمانی که او بلوغ را تجربه کرد، بین ۱۱ تا ۱۴ سالگی، یکی از مهمترین دوران زندگی او بود. در این زمان بود که اولین نشانههای استعداد، پشتکار، اراده و سایر خصوصیات شخصیتی او خودش را نشان داد. جالب است که این دوره برای تام بسیار بد شروع شد، بلافاصله پس از استقرار خانواده و ثبتنام تام در مدرسه المنتری (معادل راهنمایی) برای او دیلکسیا (اختلال در یادگیری و عدم یادگیری) تشخیص داده شد و او را مجبور کردند از مدرسه رابرت هاپکینز به مدرسه هنری مورنو برود تا زیر نظر مراقبتهای ویژه مشکلات یادگیری را پشتسر بگذارد» . ستیان میگوید: «تام در یادگیری و درس خواندن اصلا موفق نبود اما خیلی زود توانست به چهرهای مطرح در این مدرسه بدل شود. او دوست صمیمی نداشت، اما از آنجایی که دارای خصوصیات رهبری بود، چند پسر دیگر بودند که دوست داشتند همیشه در کنار او باشند. تام در واقع دار و دسته خودش را داشت و با اینکه معمولا تنها به نظر میرسید اما خیلی از پسرهای همسنوسال اش دوست داشتند، مثل او باشند.»
● خشم خفتهای که به انرژی مثبت تبدیل شد
تام کروز نوجوان، پسری لاغر با قدی کوتاه بود، او در یاد گرفتن آموزشهای مدرسه و انجام تکالیف درسی مشکل داشت اما در عوض یک ورزشکار نمونه بود. تام در مدرسه هنری مورنو هم عضو تیم هاکی و هم عضو تیم بیسبال بود و در واقع ستاره هر دو تیم محسوب میشد. مارک روفالو، یکی از اعضای تیم هاکی آن سالهای آن مدرسه، تام را اینگونه به خاطر میآورد: «او سخت تمرین میکرد، همیشه میخواست نفر اول باشد، خیلی وقتها مربیان ما به او میگفتند که با بقیه همکاری نمیکند و فقط به فکر این است که خودش را مطرح کند، من چیزی در این مورد به خاطر ندارم اما یادم است که تام بیشتر از همه ما تمرین میکرد و حتی وقتی ساعت تمرین تمام میشد، در سالن میماند تا باز هم تمرین کند، بعدها که به او فکر کردم به این نتیجه رسیدم که او میخواست ساعتهای بیشتری بیرون از خانه بماند.»
پدر و مادر تام هیچگاه رابطه خوبی با هم نداشتند. تام ماپوتر سنیور عصبی بود و بارها کودکانش را تهدید کرده و مورد ضرب و شتم قرار داده بود ولی نقطه اوج بدرفتارهای او در زمان استقرار خانواده در اوتاوا بود، تام ماپوتر در اوتاوا تقریبا هر شب کودکانش را مورد فحاشی قرار میداد و تام از همه فرزندان بیشتر هدف قرار میگرفت، او حتی چند بار هم مورد ضرب و شتم شدید پدرش قرار گرفت که یک بار آن به مداخله نیروی پلیس انجامید. ایرن لوری، همسایه خانواده ماپوتر در اوتاوا، آن سالها را اینگونه به یاد میآورد: «خانواده ماپوتر خانواده خوشبختی نبودند، همیشه از خانه آنها صدای دعوا و مشاجره میآمد، من دلم برای فرزندان خانواده میسوخت، تام، فرزندم بود و من او را دوست داشتم. او کودکی بود که عصبی و گوشهگیر به نظر میرسید اما در واقع مهربان بود، مهمترین نکته این بود که او تمام تلاشش را میکرد تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهد. موفقیت او در ورزش برای همه جالب بود، او با اینکه خیلی قدبلند یا قویهیکل نبود اما در تیمهای مدرسه به عنوان بازیکن خوب انتخاب میشد. من فکر میکنم همه سختیهایی که تام در دوران کودکی در خانه کشید، باعث شد که ارادهای قوی پیدا کند و بتواند فقط و فقط روی موفقیت تمرکز کند. شاید اگر او زندگی خانوادگی خوبی داشت و خوشبخت بود این همه برای رسیدن به موفقیت، شهرت، ثروت و قدرت تلاش نمیکرد.»
در همان سالهای زندگی در اوتاوا بود که تام کروز اولین استعدادهای هنری خود را نشان داد. زمانی که گروه تئاتر مدرسه هنری مورنو شکل گرفت، تام یکی از اعضای این گروه بود و در نهایت به عنوان یکی از ۷ بازیگری که نمایش برگزیده این مدرسه را در نمایشهای دانشآموزشی کانادا اجرا کردند، انتخاب شد. جورج اشتاین برگ، معلم ادبیات و نمایش مدرسه هنری مورنو درباره او میگوید: «تام واقعا انرژی تمرین داشت، یعنی انگار انرژی از درون او میجوشید، خیلی راحت میشد گوشههایی از استعداد ناب را در او دید، او به سختی در قالب نقشهایش فرو میرفت و اگرچه ۱۳ یا ۱۴ سال داشت، مثل انسانهای بالغ عمل میکرد. در یک نمایش او نقش خورشید را بازی کرد و من یادم است که همه تحتتاثیر بازی او قرار گرفتند، فکر میکنم تام به دلیل مشکلاتی که داشت سرشار از خشم و عصبانیت بود، اما او خشم و عصبانیتش را مهار میکرد و از آنها انرژی میگرفت و این انرژی را در دنیای هنر خرج میکرد. فکر میکنم همان روزهای اول اجرای نمایش در جشنواره دانشآموزان بود که به بقیه گفته بود، تصمیم گرفته تا بازیگر شود، البته کسی حرفهای او را جدی نگرفته بود.»
● خانه به دوشی از نوع تامکروز
پدر تام کروز، تام ماپوتر سنیور، یک مهندس بود که در استخدام شرکت جنرال الکتریک بود. همین باعث شد پدر او طی ۶ سال اول تحصیل تام، مجبور شد هرچند ماه یکبار از یک شهر به شهر دیگر برود و برای همین خانواده او هم در این کوچهای پرشمار، همراه او میرفتند. اینگونه شد که تام هرچند ماه یکبار مدرسه و شهر محل زندگیاش را عوض میکرد و به همین دلیل او نمیتوانست رابطه مناسبی با دیگر همکلاسیهایش پیدا کند و اصلا دوستی پیدا کند.
آندرو مورتون، نویسنده مشهوری که زندگینامه بسیاری از چهرههای مشهور سینما را نوشته است، درباره زندگی تام کروز تحقیقات زیادی انجام داده است. او میگوید: «تام از ۴سالگی به مهدکودک فرستاده شد، اما حتی در دوران مهدکودک هم رفتن به ۳ مهد مختلف را تجربه کرد، در مجموع طی ۷ سال، خانواده ماپوتر زندگی در ۱۱ شهر مختلف را تجربه کردند و اینگونه بود که تام بودن در ۱۱ مدرسه و مهدکودک مختلف را تجربه کرد. باید قبول کنید که هر بچهای در چنین شرایطی دچار مشکلات روحی و شخصیتی میشود. فکرش را بکنید که شما یک کودک هستید و مثل خانه به دوشها از یک مدرسه به یک مدرسه دیگر بروید، چند روزی در محیطی کاملا غریبه باشید و آرامآرام با این محیط آشنا شوید و تلاش کنید با بچههای دیگر دوست شوید، اما وقتی توانستید دوستی پیدا کنید یا با معلمهای خودتان آشنا شوید، مجبور شوید از آن مدرسه به مدرسه جدید و محیطی جدید بروید و با آدمهای ناآشنای جدید روبهرو شوید. این اتفاق یازده بار برای کودکی به نام تام ماپوتر پنجم (همان تام کروز) افتاد. خب، حتما به چنین کودکی حق میدهید که شرایط روحی خوبی نداشته و گوشهگیر باشد و سخت ارتباط برقرار کند و حتی علائم افسردگی را نشان بدهد».
● جدایی پدر و مادر
مشکلات خانواده ماپوتر آنقدر شدید بود که سرانجام پس از یک دعوای سخت، مادر خانواده، ۴ فرزندش را سوار اتومبیل کرد و از اوتاوا به سمت خانه والدینش در لوئیز ویل کنتاکی در ایالات متحده رفت. تام پس از آن روز، فقط ۳ بار پدرش را از نزدیک ملاقات کرد که البته بار سوم در حالی بود که پدر فوت شده و در تابوت بود. اندرو مورتون معتقد است که جدایی پدر و مادر تام، وضعیت روحی تام کروز نوجوان را بهتر کرده، او میگوید: «تا قبل از جدایی پدر و مادر، تام دچار مشکلات آموزشی، بینظمی، بیانضباطی و درگیری با دیگر دانشآموزان بود و در پرونده تحصیلیاش نکات تیره زیادی داشت، اما پس از استقرار خانواده در لوئیز ویل، وضعیت تحصیلی او بهتر شد و به نظر میرسد کمتر برای مدیران مدرسه جدیدش مشکل ایجاد میکرد.» تام در مدرسه جدیدش هم به فعالیت در تئاتر ادامه داد، اما یک سال بعد تصمیمی گرفت که برای هر کس که او را میشناخت، عجیب بود. او تصمیم گرفت در یک مدرسه مذهبی ادامه تحصیل بدهد، در واقع او تصمیم گرفته بود که کشیش شود. مورتون در اینباره میگوید: «این تصمیم تام نشان میدهد او در آن دوران چقدر به هم ریخته، حساس و سردرگم بوده است، در واقع او دچار مشکلات روحی بود و با تجربه کردن بحران بلوغ، سعی کرد که به سمت دین و مذهب برود تا شاید آرامش پیدا کند، اما او حتی یک سال هم در مدرسه مذهبی دوام نیاورد.
این تصمیم تام، یک تصمیم احساسی و غیرمنطقی بود و طبیعی هم بود که او با آن وضعیت روحی و اخلاق و رفتار خاص خودش نتواند در مدرسه مذهبی دوام بیاورد.» البته مورتون معتقد است که تجربه حضور در این مدرسه مذهبی، هرچند کوتاهمدت بوده امادر کل به نفع تام کروز بوده، زیرا نظم و انضباط را به زندگی او تزریق کرده است. مورتن اشاره میکند که تام برخلاف بسیاری از سوپراستارهای دیگر سینما، فردی کاملا منظم و بابرنامه و خوشقول که هیچگاه به عنوان یک بازیگر یا تهیهکننده سایر عوامل تولید و همکاران خود را به دردسر نینداخته است. او معتقد است که بودن در محیط بسیار منظم و سخت مدرسه مذهبی در مقطعی حساس باعث شد که تام کروز بسیار منضبط شود و بتواند در مسیر موفقیت از این خصوصیات خوب کمک بگیرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست