جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
حق من در سرزمین مادری ام
![حق من در سرزمین مادری ام](/web/imgs/16/151/hds8o1.jpeg)
۱- در روزهای گذشته به دنبال توجه شایسته و به هنگام وزیر محترم اطلاعات به مساله ایرانیان خارج از کشور که در بردارنده پیامی مثبت و امیدبخش برای ایرانیان خارج از کشور بود گفتوگوهایی در باره این مساله در فضای مطبوعاتی و رسانهیی کشور مطرح شد. این جانب با تجربه حدودا سه ساله اقامت در خارج از کشور در دو نوبت مناسب دیدم نکاتی را در این باره مطرح کنم. به مساله ایرانیان خارج از کشور میتوان از جنبههای گوناگون نگریست.
۲- از چشمانداز فقهی- حقوقی به نظر میرسد که انسانها نسبت به سرزمینی که در آن متولد میشوند نوعی ملکیت مشاع دارند. این ملکیت مشاع امری صرفا ذهنی و انتزاعی نیست، بلکه در قالب برخورداری از برخی حقها عینیت مییابد؛ مانند: حق بر تابعیت، حق بر تعیین نوع نظام سیاسی حاکم، حق بر انتخاب مدیران عالیرتبه کشور، حق بر مشارکت سیاسی و اجتماعی و... این حقها البته مثل هر مورد دیگری مسوولیتها و وظایفی را هم در پی میآورد. این حقها نمونههای روشن «حقالناس» هستند. اعتباریاتی که در قالب «حقهای نوپیدا» توسط عقلا اختراع و ابتداع میشود، اگر با اصول آموزههای اسلامی مخالف نباشند، مورد تایید اسلام است. حقالناس از نظر تعالیم اسلامی به دست درازی به مال مردم محدود نمیشود. در وضع هرگونه محدودیت قانونی یا اداری و رویهیی برای تابعان یک کشور باید به
«حقهای» آنها توجه کرد. دست و دل بازی به خرج دادن در وضع مقررات یا رویههای محدودکننده روا نیست. حتی با کسانی که مرتکب جرم شدهاند باید با رعایت این حقها و تنها در چارچوب قانون و رویههای رسمی و کاملا شفاف و قابل پیشبینی برخورد شود. البته کیست که نداند اصل «عفو» و «رحمت» از اصول بنیادین تعالیم و قضای اسلامی است.
۳- ایرانیان خارج از کشور به مقتضای زیست در خارج از وطن با مسائل انسانی، عاطفی و اخلاقی عمیقی هم سر و کار دارند که تفصیل آنها در این مختصر نمیگنجد. سخن کوتاه آنان که در ایران متولد شدهاند، مثل همه کسانی که در سرزمین مادریشان متولد میشوند، دلبستگیهای خاصی به سرزمین، هموطنان، خویشان و نزدیکان خود دارند. محروم کردن مردم از موهبت دیدار با سرزمین مادریشان و تماسهای طبیعی و عاطفی با کسان و دوستانشان اخلاقی نیست. این محرومیت عاطفی حتی میتواند به اختلالهای روانی و شخصیتی بینجامد. یک تحقیق کامل روانشناختی میتواند ابعاد دلتنگی و افسردگی و حس غریب غربت و دوری از وطن را شرح و بسط دهد. این کار در توان نویسنده این سطرها نیست. امیدوارم مسوولان مربوطه در اینباره مطالعهیی میدانی و علمی انجام دهند. آنچه من از نزدیک گاه مشاهده میکردم حس دلتنگی غریب، اشکهایریزان و بغضهای ترکیده شماری از ایرانیان بود که بعضا به دلایل واهی و ترسهای موهوم جرات دیدار ایران را نداشتند. مسوولان کشور میتوانند و باید این ترسهای موهوم را بزدایند. گمان نمیرود مسوولان در برابر این عواطف و احساسات هیچ مسوولیتی نداشته باشند. چه دلیلی دارد که خانوادههای ایرانی به دلایلی که گاه واقعیت ندارد برای برگزاری مراسم عروسی عزیزان خود از سراسر جهان در کشورهای همسایه گرد هم بیایند و از حضور در ایران محروم مانند.
۴- به ایرانیان خارج از کشور از چشمانداز «سرمایه انسانی» هم میتوان نگاه کرد. شمار زیادی از ایرانیان خارج از کشور سرمایههای ارجمندی هستند که با صرف هزینههای فراوانی از بودجه عمومی کشور به نیرویی متخصص و کارآمد تبدیل شدهاند. تا آنجا که من خبر دارم همه مسوولان بالای نظام دلنگران موج مهاجرت نخبگان هستند و در این باره پیگیریهایی را هم انجام داده و میدهند. بسیاری از کشورها برای جذب نخبگان و مغزهای خلاق ایرانی هوشمندانه برنامهریزی کردهاند. هرگز روا نیست ما با نگاه نادرست خود به مساله مهاجرت ایرانیان همان راه و رویهیی را برگزینیم که به نفع ایران نیست و به موفقیت کشورهای دیگر برای جذب نخبگان ایرانی کمک میکند.
۵- جدا از مهاجرت نخبگان، شماری از ایرانیان خارج از کشور در سایه تحصیل یا اشتغال به کارهای بزرگ علمی و تخصصی در بخشهای دولتی یا خصوصی تجربههای ارزشمندی کسب کردهاند. بستن باب مراوده با آنها و محروم کردن کشور از دانش و تجربیات آنها نامعقول است. در جهانی که از «دیپلماسی علمی» سخن گفته میشود. کشورها به نخبگان خود در خارج از مرزها همچون عوامل و زمینههایی برای توسعه مبادلات علمی و فنی نگاه میکنند. برای تحقق این امر آسانی مراوده و حضور فیزیکی یک ضرورت
انکارناپذیر است. از عدالت خداوند به دور است که همه داناییها و تواناییها را تنها به مردم یک سرزمین عنایت کند. خداوند متعال به اقتضای حکمت و رحمت خویش همه چیز را به همگان داده است و ملتها را به نوعی نیازمند یکدیگر قرار داده است تا آنان در تعاملی فعال و سازنده از یکدیگر بیاموزند و به یکدیگر یاد دهند.
۶- حفظ ارتباط ایرانیان خارج از کشور با ایران، ارتباط آنان را با فرهنگ اسلامی- ایرانی عمیقتر میکند. آسانی مراودات فیزیکی و حضوری ایرانیان در ایران، آنان را با تحولاتی که در حوزه فرهنگ اسلامی- ایرانی رخ میدهد، آشنا میسازد. از پدیدههای رایج در میان ایرانیان خارج از کشور یا دستکم ساکن ایالات متحده یکی این است که برخی حوالی سالهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران را ترک گفتهاند و دیگر به ایران باز نگشتهاند. تصورات بسیاری از آنان از ایران همان ذهنیتهای پیشین است. از نقطه نظر مذهبی آنان در جریان تحولات فکری و دینی که طی بیش از سه دهه در ایران رخ داده است، قرار نگرفتهاند و به نوعی در نقطهیی از تاریخ جا ماندهاند. از مشکلات چنین کسانی یکی این است که آنان هرگز نمیتوانند باورهای مذهبی را به فرزندان خود بیاموزند؛ زیرا از همراهی با تحولات فکری و دینی بازماندهاند و داشتهها و دانستههای قدیمی آنان هرگز پاسخگوی نیازهای جوانان و نوجوانان آنان نیست.
۷- نیاز پیش گفته در نسل دوم مهاجران و کسانی که در خارج از کشور متولد شدهاند و هرگز ایران را ندیدهاند به مراتب عمیقتر است. بسیاری از آنان تنها نام ایران را شنیدهاند یا تصوری که در غرب از ایران ارائه میشود را ذهن دارند؛ سیمایی که معمولا سیاه و به مراتب بدتر از واقعیت جامعه ایرانی است. برخی از آنها تنها فرصت یافتهاند زمان اندکی را در ایران و دامان فرهنگ اسلامی- ایرانی ایرانیان سپری کنند. من شخصا به مواردی از مسلمانان نسل دوم برخورد کردم که حتی مشتاق حضور در ایران برای تحصیلات حوزوی بودند؛ ولی گذار از روندهای اداری حضور در ایران و چیرگی بر جو غیر واقعی بیم و هراس برایشان چندان آسان نبود. پیداست که ما وظیفه داریم این بیم و هراس را هم به لحاظ عملی و هم به لحاظ ذهنی کاهش دهیم. حضور بیشتر ایرانیان نسل دوم در ایران، شکاف میان نسلی را کاهش میدهد و چیزی به نام «خانواده ایرانی» در خارج از مرزهای جغرافیایی ایران را تقویت میکند.
۸- ایران مهد و کانون تشیع و آیین اهلبیت(ع) است. ایرانیان دینخواه و دینورز و موالیان اهلبیت(ع) نیازهای مربوط به این حوزه را تنها از راه ارتباطهای وسیع، پیوسته و آسان با ایران میتوانند برآورده سازند. به لحاط فرهنگی و آموزشی هیچ کشور دیگری نمیتواند نقش ایران را در اینباره ایفا کند و این نیاز را برآورده سازد. حتی یک برنامه درسی جامع و روزآمد برای آموزش اسلام اهلبیت(ع) به کودکان و نوجوانان وجود ندارد. بهدلیل سیاستهای انقباضی، حضور روحانیان و دینشناسان شایسته در خارج از کشور برای پرداختن به نیازهای علمی و آموزشی ایرانیان با کاستیهای جدی روبهروست. مطمئنا توسعه و گسترش رابطه ایرانیان با ایران به رفع این کاستی و همانندهای آن بسی کمک میکند.
۹- در اسناد گوناگون جمهوری اسلامی ایران و دیدگاههای مسوولان کشور بارها بر گسترش زبان پارسی تاکید شده است. یکی از راههای عملی و موثر در اینباره گسترش و توسعه ارتباطات ایرانیان با ایران و حضور آنها در ایران است. امروزه حضور در کشوری که فراگیری زبان ساکنان آن مورد نظر است از راهکارهای بسیار کارآمد و تجربه شده است. در مدت اقامتم جوانان بسیاری را دیدم که صرفا بدین منظور به حضور در ایران و آموختن این زبان تمایل شدید داشتند؛ اما موانع واقعی و ذهنی برای حضور آنان هم کم نیست. توسعه و تسهیل حضور ایرانیان مقیم خارج در ایران بیگمان به این مهم کمک میکند.
۱۰- رفت و آمدهای آسان، گسترده و پیوسته ایرانیان در ایران وجه اقتصادی هم دارد. جدا از مبادلات علمی و فرهنگی و بسترسازی برای سرمایهگذاریهای اقتصادی در شرایطی که صنعت جهانگردی ما با وضعیت بسیار نامناسبی دست بهگریبان است، مراودات ایرانیان به پروازهای هواپیمایی به ایران گرمی میبخشد و بر شمار مسافران فرودگاههای خلوت ما میافزاید. بر بازار فرش و صنایع دستی اندک تاثیری میگذارد که به نوبه خود باید آن را غنیمت شمرد. آنان که دل مشغول مسائل امنیتی هستند از یاد نبرند که امنیت پایدار در سایه یک توسعه همهجانبه به دست میآید. جامعه فقیر و نابرخوردار از اقتصاد سالم و رفاه هرگز طعم شیرین امنیت را نمیچشد؛ حتی اگر دژواره باشد و همه اطراف آن را برج و بارو و قلعه فرا گرفته باشد.
۱۱- انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی بود، نه انقلاب نظامی و تسلیحاتی. بنا بوده و هست که پیام این انقلاب از طریق کلمات و مبادلات فرهنگی به گوش جهانیان برسد. شمار زیادی از ایرانیان خارج از کشور میتوانند سفیران فرهنگ اسلامی- ایرانی باشند؛ مشروط به اینکه خود از وضعیت کشور خویش رضامند و خرسند باشند. بخشی از این خرسندی با شناخت عینی و دقیق از جامعه ایرانی به دست میآید که لازمه آن نیز حضور در ایران و شناخت مسائل از نزدیک است. برخورد کریمانه و کرامت محور با این هموطنان و پایبندی به حقوق شرعی و قانونی آنان در این باره یک ضرورت است. کسی که از سوی کشور و نظامی بیدلیل مورد بیمهری و طرد قرار گرفته باشد، هرگز نمیتواند سفیر آن کشور و نظام باشد. حتی آنان که به هر دلیل نخواهند چنین مسوولیتی را ایفا کنند از حقوق انسانی و قانونی خود به عنوان یک ایرانی برخوردارند و دلیلی ندارد آنان را در شمار ستیزه گران قرار دهیم.
۱۲- هر یک از عوامل یاد شده یا مجموعه آنها کافی است تا به مساله ایرانیان خارج از کشور تنها با دید سیاسی بسته و نگاه امنیتی یک بعدی نگاه نکنیم، بلکه با ژرف نگری به واکاوی و بازخوانی سیاستها و رویههای موجود در این باره و اصلاح و بهبود آنها بیندیشیم و ایرانیان را بیجهت از حضور در ایران محروم نکنیم. گمان نمیکنم این کاری لغو و بیاثر باشد، بلکه پرداختن به مسالهیی ملی و همزمان یک ضرورت انسانی، اخلاقی و دینی است.
دکتر رحیم نوبهار
پژوهشگر حوزوی و عضو هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست