جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زبان وحی


زبان وحی

یكی از ویژگی های گزاره های قرآنی واقع نما بودن یا شناختاری بودن آن ها است این نظریه در برابر دیدگاه هایی است كه گزاره های قرآنی را غیر شناخت گرا تلقی می نمایند مراد از نظریات غیرشناختاری در دین نظریه كلیه كسانی است كه به نحوی گزاره های دینی را غیر واقع نما و بدون پشتوانه واقعی می دانند

زبان وحی دارای ویژگی هایی است كه روشن نمودن آن ها از طرفی به فهم و تفسیر دقیق تر آن كمك می نماید و از طرفی، پاسخ برخی از تردیدها و سؤالات در مورد اعتبار وحی را فراهم می آورد. پرداختن به تمام ویژگی های زبان وحی فراتر از گنجایش یك مقاله است، لذا در اینجا از میان ویژگی های مختلف آن دو نمونه مهم مورد بحث قرار می گیرد:

۱) واقع نمایی یا شناختاری بودن گزاره های وحیانی

۲) چند بُعدی بودن آن ها. بر این اساس، این مقاله در دو بخش ارائه می شود:

▪ بخش اول، به تبیین نحستین ویژگی می پردازد. نظریات غیرشناختاری گزاره های دینی۱ را غیر واقع نما و بدون پشتوانه واقعی می دانند. آن ها غالباً نگاهی ابزارانگارانه به دین دارند و به واقعیت داشتن یا نداشتن مدالیل گزاره های وحیانی كاری ندارند. شناخت و بررسی رویكردهای غیرشناختاری به زبان دین از اهمیت ویژه ای برخوردار است، به این دلیل كه از یك سو، به میان تهی بودن گزاره های وحیانی می انجامد و از سوی دیگر، طیف وسیعی از دیدگاه های امروزین حاكم در حوزه زبان دین را در برمی گیرد. در این مقاله، ابتدا مراد از غیرشناختاری بودن گزاره ها و سپس بررسی مختصر این دیدگاه ها و امكان تطبیق آن ها بر زبان قرآن بیان می گردد. در این قسمت، ادله درون دینی و برون دینی بر واقع نمایی گزاره های قرآنی ارائه می گردد.

▪ بخش دوم، به تبیین ویژگی دوم اختصاص دارد. در این بخش، چند بُعدی بودن گزاره های اِخباری در دین، اهمیت ویژه بُعد احساسی در گزاره های دینی و غفلت برخی از دین شناسان غربی از بُعد اِخباری گزاره های دینی مورد بحث قرار می گیرد.

● واقع نما بودن گزاره های قرآنی

یكی از ویژگی های گزاره های قرآنی واقع نما بودن یا شناختاری بودن آن ها است. این نظریه در برابر دیدگاه هایی است كه گزاره های قرآنی را غیر شناخت گرا تلقی می نمایند. مراد از نظریات غیرشناختاری در دین نظریه كلیه كسانی است كه به نحوی گزاره های دینی را غیر واقع نما و بدون پشتوانه واقعی می دانند. معتقدین به این نظریه، طیف وسیعی از دیدگاه ها را در برمی گیرند. در نتیجه، گروه های مختلفی از نظریات زبان دین در این طبقه جای می گیرند. برخی از آن ها، زبان دین را زبان احساسات می دانند. آن ها گزاره های دینی را به نحوی در احساسات افراد دین دار خلاصه و محدود می سازند. پاره ای از آن ها، زبان دین را زبان اسطوره تلقی می نمایند. حتی دیدگاه برخی از معتقدین به نمادین بودن زبان دین، به غیر شناختاری بودن آن برمی گردد. در بین دیدگاه های غیرشناختاری در زبان دین، هم طرفداران و هم منتقدین به پوزیتیویسم منطقی جای دارند. پاره ای از آن ها مانند الفرد ایر و انتونی فلو در صف پوزیتیویست های منطقی قرار می گیرند. برخی از آن ها نیز مانند آر.ام. هیر، بریثویث، پال ون بورن، ویتگنشتاین، دی. زی. فیلیپس و ... علی رغم انتقاد از پوزیتیویسم، حامی نظریه غیرشناختاری هستند. ویلیام الستون دیدگاه كسانی مانند جان هیك و پال تیلیك را هم در زمره نظریات غیرشناختاری قرار داده است.۲ همچنین ننسی مورفی دیدگاه كسانی مانند هری امرسون فوسدیك، ارنولد مثیو، دیوید تریسی را در زمره نظریات غیرشناختاری و معتقدین به زبان احساسات در دین جای داده است.۳ از این رو، می توان گفت: بسیاری از دین شناسان غربی و منتقدین پوزیتیویسم منطقی در غیر واقع نما بودن زبان وحی و گزاره های وحیانی اشتراك عقیده دارند.

رویكردهای غیر شناختی به زبان دین، غالباً نگاهی ابزارانگارانه به دین دارند. كلمه "ابزارانگاری"۴ از فلسفه علم گرفته شده است. در جهان چیزهای مانند كوارك و پوزیترن۵ وجود دارند كه ما نمی توانیم آن ها را مشاهده كنیم و واقعیت آن ها را تشخیص دهیم. هنگامی كه یك ابزارانگار درباره چنین موجوداتی سخن می گوید، او قصد كشف واقعیت آن ها را ندارد; بلكه نامیدن و سخن گفتن درباره آن ها ابزارهای مفیدی هستند كه به یك دانشمند كمك می كند تا تحقیق خود درباره یك موضوع قابل مشاهده ای را دنبال كند. سخن گفتن در باب دین با یك رویكرد ابزارانگارانه نیز به همین صورت است. چنین رویكردی در به واقعیات داشتن یا نداشتن مدالیل گزاره های وحیانی كاری ندارد، بلكه صرفاً با نگاهی ابزاری به آن می نگرد و دین را ابزاری مفید برای جهت دهی دین به زندگی انسان و تأثیر عملی در زندگی می داند.۶

ما در این جا درصدد ارائه تفصیلی دیدگاه های غیرشناخت گرا و نقد تك تك این نظریات نیستیم. برای اطلاعات بیش تر می توانید به مقاله آلستون و كتاب مورخی كه بدان اشاره شد مراجعه نمایید. آنچه در پی می آید، بیان ادله ای در راستای اثبات واقع نمایی گزاره های قرآنی است. در این رابطه، ابتدا توجه به نكات زیر ضروری است:

الف) گزاره های دینی از جهات مختلفی ممكن است مورد سؤال و تردید قرار گیرند. گاهی گفته می شود: گزاره های دینی قابل اثبات عقلی نیستند. این اشكال به واقع نما نبودن این گزاره ها بر نمی گردد. برای پاسخ به این مطلب، لازم است براهین عقلی دالّ بر اصول و مبانی اعتقادات دینی تبیین گردد. اما گاهی پس از پذیرفتن وجود خدا و پیامبر و قرآن و...، ادعا می شود كه نویسنده این كتاب، منظور واقع نمایانه از گزاره های كتاب خود نداشته است. بحث فعلی ما در مورد پاسخ به پرسش دوم است. به نظر می رسد، می توان با شواهد درون دینی و برون دینی واقع نما بودن گزاره های قرآنی را روشن ساخت.

ب) هرگونه قضیه اِخباری به صرف این كه زبان آن زبان اخباری است، واقع نما تلقی نمی شود. به عبارت دیگر، در ذات و ماهیت قضایای اخباری واقع نمایی نهفته نیست. چنانچه مطالب یك شعر یا رمان یا داستان های خیالی و اسطوره پردازی ها همه زبانی اخباری دارند. در حالی كه واقع نما نیستند. اصل طرح مسأله معناداری به واسطه پوزیتیویست های منطقی برای تردید در همین اصلی است كه گویا در اذهان برخی مسلم فرض می شد. منتقدین پوزیتیویسم منطقی، به ویژه دیدگاه ویتگنشتاین متأخر و برخی دیگر از فلاسفه تحلیلی نیز در راستای تكمیل همین بحث معناداری و ارائه توجیهاتی برای بی معنا بودن برخی از گزاره های اخباری بیان شده است كه مجال بحث و بررسی و ارزیابی آن در این مقاله نیست.

ج) مراد از واقع نمایی قابلیت صدق و كذب است، نه صدق بالفعل كلام. به عبارت دیگر، بحث شناختاری بودن و نبودن گزاره ها بحث از انطباق با واقع داشتن و نداشتن نیست. گزاره واقع نما گزاره ای نیست كه انطباق با واقع داشته و گزاره غیر واقع نما انطباق با واقع نداشته باشد.

د. دیدگاه های غیر شناختاری كه برخی از آن ها مورد اشاره قرار گرفت به عنوان، دیدگاهی عام نسبت به همه ادیان مطرح گردیده است.

ح) مراد از واقع نمایی گزاره های قرآنی این نیست كه در تمام گزاره های آن، مدلول مطابقی و معنای حقیقی اراده شده است. بحث از شناختاری و غیر شناختاری بودن گزاره ها جدای از بحث معنای حقیقی و مجازی است. البته، جمله غیرشناختاری را می توان از لحاظی خاص، یكی از مصادیق جملات مجازی تلقی نمود. می توان یك گزاره غیرشناختاری را از مصادیق گزاره ای دانست كه هم موضوع و هم محمول و هم نسبت در آن گزاره، بر معنای مجازی حمل می گردد. اما اگر در گزاره ای یكی از این سه امر، بر معنای حقیقی حمل شده باشد گرچه به تبع دو امر دیگر معنای جمله از مصادیق معنای مجازی خواهد بود، اما جمله ای شناختاری تلقی می گردد.

ط) مطالعه ادیان، به ویژه ادیان الهی نشان می دهد كه گزاره های آن ها واقع نما هستند. در این مجال كوتاه، فرصت بررسی دقیق تك تك این نظریات نیست و به ذكر نكاتی مختصر بسنده می گردد. در این جا، بحث بر اسلام است و مراد از دین، اسلام می باشد. پس از ذكر نكاتی مقدماتی شواهد درون دینی و برون دینی دال بر واقع نما بودن گزاره های قرآنی ارائه خواهد شد:

۱) مراد از كلمه "واقع" در بحث از واقع نمایی گزاره های قرآنی چیست؟ در پاسخ به این سؤال می توان گفت: واقعیات مرتبط به گزاره های دینی به دو دسته كلی قابل تقسیم هستند: الف. واقعیاتی چون خدا، پیامبر، نزول كتابی از سوی خداوند به واسطه پیامبر، آخرت، بهشت، جهنم، واقعیت های تاریخی كه در كتاب های آسمانی بیان شده است و... می باشد.

ب) تجارب دینی، روحانی، معنوی، آرامش قلبی و سایر احساسات و عواطف دینی كه ممكن است در سایه اعتقادات دینی برای فرد یا افراد حاصل شوند. در بحث از واقع نمایی گزاره های دینی، از میان این دو، دسته اول مورد نزاع هستند. دسته دوم گرچه واقعیاتی نفسانی بشمار می روند و امور خیالی نیستند، اما خارج از محل نزاع هستند. غالب نظریه پردازان غیرشناختاری در زبان دین، به نحوی، واقعیات نوع دوم را می پذیرند.

۲) اگر كسانی تعریفی از دین ارائه دهند كه فقط دربردارنده واقعیات دسته دوم باشد و با چنین پیش فرضی به ارائه رویكرد خود در زبان دین بپردازند، آن ها چاره ای جز دفاع از دیدگاه غیر شناختاری نخواهند داشت. مشكل بسیاری از نظریات غیر شناختاری در همین نكته نهفته است. كسی كه دین را چیزی جز احساسات درونی نداند، گزاره های دینی حاكی از اموری وراء این احساسات را غیر واقع نما تلقی نموده، پس از انكار مدلول مطابقی آن، در جستوجوی معنای دیگری برای آن خواهد بود.

۳) جان هیك معتقد است كه امروزه واژه دین و ایمان تقریباً معادل هم به كار می رود.۷ این نكته صحیحی است كه هیك به آن اشاره نموده است. به نظر می رسد كه كاربرد واژه دین و ایمان به طور معادل، نشان می دهد كه كسانی دین را در ایمان خلاصه نموده و واقعیات دسته اول را از تعریف خود در مورد دین خارج می سازند. نمونه های از این تعاریف را در نظریات ویلیام جیمز و شلایر ماخر می توان یافت. ویلیام جیمز در كتاب "انواع تجربه دینی" دین را به «احساسات، اعمال، و تجربیات هر یك از افراد بشر در خلوت خودشان» تعریف می كند. شلایرماخر دین را احساس اتكای مطلق می داند. مراد وی از این مفهوم، چیزی در برابر احساس اتكای نسبی و جزیی است.۸

۴) با توجه به تعاریف متعدد در مورد دین، ابتدا لازم است ما به تعریف موردنظر خود از دین اشاره كنیم. بدون ارائه تعریفی مشخص از دین نمی توان به قضاوت درباره شناختاری بودن یا نبودن گزاره های دینی پرداخت; زیرا ممكن است اختلاف ما با متفكرینی كه بر نظریه غیرشناختاری تأكید دارند، اختلاف در تعریف دین باشد.

۵) اسلام به عنوان یك دین، عبارت از یك نظام اعتقادی است كه گزاره های آن، به دو دسته "هست"ها و "باید"ها تقسیم می شوند."هست"های آن شامل وجود خداوند، انسان، دنیا و آخرت می باشد. انسان در این مجموعه، موجودی است دارای قابلیت های رشد و كمال كه می تواند با استفاده از امكانات وجودی خود و جهانی كه در آن می زید، قابلیت های خود را به فعلیت رسانده و به كسب ملكات اخلاقی و تعالی معنوی و سعادت دنیوی و اخروی دست یابد و یا به عكس، نه تنها توانایی های بلندمرتبه خود را به فعلیت نرساند بلكه در این دنیای سرشار از دسیسه ها و راه های گم راه كننده، عمر و توانایی های خویش را ضایع نموده و مسیر شقاوت را در پیش گیرد. هر انسانی پس از شناخت "هست"ها ضرورت منطقی و فهم عقلانی وی اقتضا می كند كه چنین انسانی در پی یافتن "باید"هایی باشد كه عمل به آن ها در زندگی فردی و اجتماعی، وی را به كسب كمالات مطلوب و سعادت دنیوی و اخروی رهنمون سازد و شرایط اجتماعی مناسبی برای تربیت چنین انسان هایی فراهم آورد. نظام اعتقادی اسلام در كنار مجموعه "هست"ها ارائه دهنده "باید"هایی است كه مكمل عقل او و هادی رفتارهای او و جهت دهنده عواطف و احساسات او در راه رسیدن به كمالات مزبور می باشند. خداوند این نظام اعتقادی را از طریق قرآن، كه توسط پیامبر به مردم عرضه می گردد، ارسال می دارد.

۶) بنابراین، ماهیت مسایل و موضوعات دینی ماهیت اموری واقعی است كه این امور برخی به خارج از انسان و برخی به درون وی برمی گردد. وجود خداوند، قرآن، پیامبر، دنیا و آخرت، اموری خارج از انسان هستند. احساسات، عواطف دینی و ایمانی و تجارب معنوی اموری هستند كه در درون انسان دیندار محقق می شود.

۷) هم مراجعه كننده به دین به دنبال پاسخ های واقع نمایانه به پرسش های خود می باشد و هم مهم تر از آن، شواهدی وجود دارد كه نشان می دهد گوینده قرآن و متون اصلی دینی قصد واقع نمایی داشته اند.

پی نوشت ها

۱ گرچه "دین" و "گزاره های دینی" می توانند واژه های عامی تلقی گردند كه در بردارنده گزاره های غیر وحیانی نیز بشود، اما در این مقاله مراد از آن ها "قرآن" به عنوان كتاب اصلی آسمانی در اسلام و "گزاره های وحیانی" آن می باشد.

۲نگاه كنید به

William Alston "Realism and christian faith" in: International Journal for philosophy of Religion, vol. ۳۸ (۱۹۹۵) pp. ۳۷-۶۰

۳ Nancy Murphy, Beyonol liberalism fundamentalism, ۱۹۹۶,p.

۴ instrumentalism

۵ پوزیترون، الكترون مثبت است، آن ها ذراتی بسیار كوچك هستند كه در فیزیك از آن بحث می شود.

۶ Alston, Realism and Christian Faith,in International Journal for Philosophy of Religion ۳۸ (۱۹۹۵), p ۴۱.

۷ جان هیك، فلسفه دین، ترجمه سالكی ص۲۱۵

۸ خسروپناه، كلام جدید، ص۳۹

۹ كلام فلسفی، ترجمه نراقی و سلطانی ۹۲

۱۰ از نمونه این موارد آیه ۵ از سوره حج می باشد كه خطاب به كسانی كه نسبت به قیامت شك دارند می فرماید: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِی رَیْب مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٔ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٔ ثُمَّ مِنْ مُضْغَهٔ مُخَلَّقَهٔ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَهٔ لِنُبَیِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلی أَجَل مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ یُتَوَفَّی وَ مِنْكُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْم شَیْئاً وَ تَرَی الْأَرْضَ هامِدَهًٔ فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْج بَهِیج

۱۱ محمدتقی مصباح، نظریه حقوقی اسلام، ص ۶۸، ۳۷-۳۳

۱۲ promotion of righteousness in The Chief Works of B enedict de Spinoza, Trans. by R. H. M. Tractatus Theologico-Politicus, Elwes, ۲ vols., vol. ۱

۱۳ Spinoza, (London: George Bell and Sons. ۱۸۸۹), pp. ۱۸۱۱۸۴


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.