پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دور نمایی از منطق, فرامنطق و فلسفه منطق


دور نمایی از منطق, فرامنطق و فلسفه منطق

در این مجموعه سعی شده است مسائل فلسفه منطق بر اساس منطق قدیم مطرح شود ولی احیاناً پرسش های فلسفی در مورد منطق جدید مطرح شده است که با مباحث منطق قدیم بی ارتباط نیست از قبیل اعتبار جدول ارزش تابع ارزش, تابع ارزش بودن متصله و منفصله

با ظهور فلسفه‌های مضاف ضرورت تدوین فلسفة منطق امری اجتناب ناپذیر شده است و مجموعه فراهم شده در این نوشتار مروری در مباحث منطقی قدیم و تأمل درآن‌ها به منظور بدست آوردن سؤالات فلسفی دربارة آن‌ها است سؤالاتی که برخی از آن‌ها را خود منطق‌دانان مسلمان در لابلای مباحث منطقی پاسخ گفته‌اند و برخی نیز مباحثی است که در حوزة فلسفه منطق قابل طرح است و پاسخ می‌طلبد. بی‌شک مباحثی که در حوزه فلسفة منطق قابل طرح است فراتر از این مقداری است که در اینجا مطرح شده‌اند. در این مجموعه سعی شده است مسائل فلسفه منطق بر اساس منطق قدیم مطرح شود ولی احیاناً پرسش‌های فلسفی در مورد منطق جدید مطرح شده است که با مباحث منطق قدیم بی‌ارتباط نیست از قبیل اعتبار جدول ارزش تابع ارزش، تابع ارزش بودن متصله و منفصله.

● زمینه

پوشیده نیست که از ارسطو تا فیلسوفان مسلمان، همگی علوم حقیقی را به نظری و عملی، و نظری را به سه بخش متافیزیک، فیزیک و ریاضیات و عملی را به سه قسم سیاست مدن، تدبیر منزل و اخلاق تقسیم کرده‌اند. پیشاپیش این شش علم حقیقی، منطق قرار داشت که ابزار علوم تلقی می شد. تلقی ابزاری خود این چالش را به میان کشید که آیا اساسا منطق علم است یا خیر و اگر علم باشد، آیا علم نظری است یا علم عملی؟ منطق‌دانان منطق را علم نظری ابزاری تلقی می‌کردند.

اگر بخواهیم علم منطق را به اختصار تعریف کنیم، باید بگوییم منطق علم اندیشه و تفکر است؛ یعنی منطق قواعد تفکر را بررسی می کند؛ بنابراین، منطق، قواعد تفکر درست از نادرست را بیان می‌کند. تفکر و اندیشه از نظر منطق‌دانان، ترکیب معلومات برای رسیدن معلومات جدید است. از نظر منطق‌دانان، تفکر در دو حوزه تحقق می یابد: در حوزه تصورات، یعنی ترکیب تصورات برای رسیدن به تصور جدید، و در حوزه تصدیقات برای رسیدن به تصدیقات جدید؛ بنابراین، منطق در دو حوزه تعریف و استنتاج فعّالیت می‌کند و هر چیزی که در دو حوزه تعریف و استنتاج باشد، از مباحث منطقی به شمار می‌آید.

برای این که جایگاه فلسفه منطق میان علوم بشری و رابطه آن با خود منطق روشن شود، لازم است به اجمال مباحث منطق را گوشزد کنیم. در حوزه تعریف، اقسام تعریف، شرایط تعریف و قواعد تعریف، امکان یا امتناع تعریف، صعوبت یا سهولت تعریف و مباحثی از این دست مورد کاوش قرار می‌گیرد، و در حوزه استنتاج، از قضایا و اقسام آن، انواع استدلال های مباشر و غیر مباشر (حجت) و صناعت پنجگانه بحث می‌شود. اگر به تعریف منطق برگردیم، و آن را معیار مباحث منطقی قرار دهیم، باید بگوییم که فقط مباحثی دقیقا در محور تعریف از قبیل انواع تعریف، شرایط و موانع تعریف و نیز انواع استدلال از جهت صورت و ماده و اجزای آن (قضایا) و شرایط استنتاج، و اعتبار استنتاج جزو مسائل منطق به شمار می‌آیند و هر چیزی غیر از امور پیش‌گفته به حقیقت جزو منطق نیست. به طور خلاصه هر چیزی که در مورد معرف و حجت یا از اجزای تشکیل دهنده آن باشد، از مباحث منطق شمرده می شود و غیر آن جزو منطق نیست؛ اما در منطق سنتی، مباحث دیگری را مشاهده می کنیم که به حقیقت جزو منطق نیست؛ چه این که جزو هیچ یک از علوم ششگانه نظری و عملی هم نیست و نسبت این مباحث به آن علوم بیگانه‌تر از نسبت آن به منطق است؛ ازاین‌رو منطق‌دانان این مباحث را جزو منطق دانسته و از آن در منطق بحث کرده‌اند؛ برای مثال، بحث از این که اصولا از چه راه‌هایی به علم می رسیم، یکی از مباحثی است که در منطق بحث می شود؛ در حالی که وظیفه منطق، بررسی خصوص رسیدن به علم از طریق نظر و اندیشه است.

باز برای نمونه روشن است که علم منطق بر این پیش فرض استوار است که علم ممکن بلکه واقع می‌شود و شکاکیت غیر قابل قبول است؛ ولی در عین حال بحث شکاکیت و نقد آن را یکی از مباحث منطقی در کتاب برهان قرار داده‌اند. گویا در ذهن منطق‌دان این نکته مغروس بود که هر چیزی ناظر به علم و طرق رسیدن به علم باشد، در حوزه منطق می‌گنجد؛ هر چند از سنخ معرف و حجت نباشد اما همان‌طور که می دانیم، امروزه علوم شاخه‌های متعددی شده‌اند؛ گستردگی اطلاعات در علوم، شاخه شاخه کردن علوم را امری اجتناب ناپذیر کرده است و علم منطق نیز از این قانون مستثنا نیست. امروزه با پدیدار شدن منطق جدید، علم منطق در منطق صورت استنتاج منحصر شده است. بخش برهان منطق در علم معرفت شناسی مورد بحث قرار می گیرد و بخش تعریف نیز یا در حوزه تفکر نقدی ـ‌اگر علم مستقلی باشدـ یا در معرفت شناسی قرار می‌گیرد و باز همان‌طور که می دانیم، امروزه فلسفه های مضاف مانند فلسفه ریاضی، فلسفه منطق و حتی فلسفه فلسفه مطرح شده است که به مضاف الیه علوم خود نگاهی ثانوی دارند.

● فلسفه منطق

فلسفة منطق مانند هر فلسفة مضاف از دانش‌های نوپایی است که خواستگاه آن به‌عنوان علمی مستقل، از مغرب زمین است. هرچند فرهیختگان ما که با علوم گوناگون انسانی سر و کار دارند، عموما تا حدودی با فلسفه‌های مضاف همچون فلسفة علم، فلسفة اخلاق، فلسفة تاریخ و فلسفه‌های دیگر از این دست آشنایی دارند، اما در باره فلسفة منطق می‌توان گفت کسانی که با منطق سر و کار دارند، هنوز تصور درستی از فلسفة منطق نیافته‌اند.

ساده‌انگاری است اگر گمان کنیم که با مقایسة علم منطق با علم اخلاق بتوانیم دریابیم که فلسفة منطق چیست یا فرامنطق کدام است. دشواری فهم فلسفة منطق و فرامنطق از دو جهت است:

اولاً از این جهت که هم علم منطق و هم فرامنطق دو علم صوری و دارای سیستم اصل موضوعی هستند؛ در حالی که علم اخلاق و فرااخلاق صوری نیستند؛ از این‌ر‌و نمی‌توان با مقایسه علم منطق و علم اخلاق، فلسفة منطق و فرامنطق را فهم کرد.

ثانیاً فلسفة منطق در غرب فقط به صورت منطق استنتاج در منطق جدید ناظر است، نه به ماده استنتاج؛ در حالی که در مجامع دانشگاهی و حوزوی ما، هم منطق قدیم و هم منطق جدید تدریس می‌شود؛ بنابراین، فلسفة منطق می‌باید به مباحثی ناظر باشد که در منطق قدیم مطرح بوده است.

برای این که تصوری از منطق، فرامنطق و فلسفة منطق به دست آوریم، لازم است ابتدا این سه واژه را در خواستگاه خودش شناسایی کنیم.

● منطق جدید

از نظر منطق‌دانان جدید، منطق علم استنتاج است. از نظر آنان، منطق بحث می‌کند که چه استنتاجی معتبر و چه استنتاجی نامعتبر است. به تعبیر دیگر، منطق علم مطالعه استدلال‌ها، استنتاج‌ها و تشخیص درستی و نادرستی آن‌ها است (نبوی، ۱۳۷۷:ص ۳) . به تعبیر سوزان هاک، "یکی از اهداف اساسی منطق تشخیص استدلال‌های معتبر از استدلال‌های نامعتبر و هدف از نظام‌های صوری منطقی مانند منطق جمله‌ها و منطق محمولات وضع قوانین دقیق اعتبار یا همان تعیین معیارهای صوری محض آن است (هاک، ۱۳۸۲: ص۲۷).

● فلسفه منطق جدید

فلسفة منطق پاسخ به پرسش‌های نوعا فلسفی‌ای است که در مورد منطق مطرح می‌شود. اگر در منطق سخن از استنتاج معتبر است، در فلسفه منطق پرسیده می‌شود که:

اعتبار یک استدلال به چه معنا است. مقصود از استنتاج یک گزاره از گزاره‌ای دیگر چیست؟ صدق منطقی یک گزاره چه معنا می‌دهد؟ آیا اعتبار لزوما باید در ارتباط با یک نظام صوری تبیین شود یا مفهومی فراسیستمی وجود دارد که نظام‌های صوری در صدد ارائه آنند؟ اعتبار استدلال معتبر و استدلال درست چیست؟ (هاک، همان)

● فرامنطق

برای توضیح در مورد فرامنطق و تفاوت آن با منطق لازم است توجه‌مان را برای نمونه به منطق جمله‌ها معطوف کنیم. می‌دانیم که منطق جدید دارای دو استنتاج طبیعی در بخش منطق گزاره‌ها (یا جمله‌ها) و منطق محمولات است. در منطق گزاره‌ها از قواعد استنتاجی‌ بحث می‌شود که کوچک‌‌ترین فرمول آن یک جمله نشانه است. به عبارت دیگر، یک جمله نشانه، کوچک‌‌ترین عضو یک فرمول در نظر گرفته می‌شود. اگر به این جمله "امروز پنجشنبه است" توجه کنیم، این جمله در منطق جدید مثلا با نماد مثلا p نشان داده می‌شود. روشن است که نمادpی نماد بسیطی است که در آن نمی‌توان موضوع جمله را از محمول آن باز شناخت. در منطق گزاره‌ها با قوانینی سر و کار داریم که بر نمادهای جمله‌ای قابل اعمال هستند تا بعد نوبت به منطق محمولات برسد. حال منطق‌دانان برای بیان قواعد منطقی دو کار را از هم متمایز کرده‌اند. یکی نحو (syntax) منطق جمله‌ها و دیگر معنای (semantic) منطق جمله‌ها.

حال برای توضیح این دو نوع کار متفاوت این استدلال در زبان متعارف را در نظر می‌گیریم:

▪ اگر باران ببارد، سبزه می‌روید.

▪ باران می‌بارد.

▪ پس سبزه می‌روید.

و در توضیح قاعدة وضع مقدم((Modus Ponendo Ponens (و.م) می‌گویند:

بر اساس این قاعده از دو مقدمة A P Q و P می‎توان Q را نتیجه گرفت؛ بنابراین، سطر (۳) از کاربرد وضع مقدم در (۱) و (۲) به دست آمده است؛ ازاین‎رو، در سمت راست شمارة سطرها و قاعده‎ای که با آن از سطر ۱و۲ نتیجه به دست آمد، ذکر می‌شود و در سمت چپ سطر (۳) شمارة دو مقدمه را می‌نویسند که نتیجه بر آن دو استوار است؛ بنابراین در تبیین قاعده وضع مقدم اصلا به درستی یا نادرستی مقدمات و نتیجه کاری نداریم. این نوع تبیین‌ها تبیین‌های نحوی است؛ اما برای تبیین قاعده وضع مقدم می‌توان از سمنتیک و معنای جمله‌ها استفاده کرد. مقصود از سمنتیک و معنای جمله‌ها یا مقدمات ارزش صدق‌های محتمل در آن‌ها است. می‌دانیم که هر جمله خبری یکی از دو ارزش صدق یا کذب را خواهد داشت. تبیین یک استدلال بر اساس سمنتیک تبیین بر اساس صدق و کذب جمله‌هایی است که در یک استدلال به کار می‌رود. در این روش گفته می‌شود یک استدلال معتبر ممکن نیست همه مقدمات آن صادق و نتیجة آن کاذب باشد؛ زیرا مقدمات استدلال به منزلة مقدم شرطی و نتیجه به منزلة تالی شرطی است و شرطی ممکن نیست با مقدم صادق و تالی کاذب صادق باشد. در این روش، ارزش صدق و کذب ادات منطقی بیان، و گفته می‌شود که ارزش ادات منطقی تابع ارزش مؤلفه‌های آن است؛ برای مثال در ارزش‌گذاری شرطی گفته می‌شود: شرطی وقتی صادق است که از مقدم صادق و تالی کاذب تشکیل نشده باشد؛ بنابراین در ارزش شرطی P Q چهار حالت محتمل است:

▪ هم P و Q صادق باشد.

▪ P صادق و Q کاذب باشد

▪ P کاذب و Q صادق باشد.

▪ هم P و Q کاذب باشد.

فقط ارزش شرطی در حالت دوم کاذب است و در سه حالت دیگر صادق است. حال اگر جدول ارزش استدلال پیشین را ترسیم کنیم، نشان داده خواهد شد که این جدول دارای چهار سطر خواهد بود و اگر در هر سطر، ارزش مقدمات را با نتیجه بسنجیم خواهیم دید سطری که در آن مقدمات صادق و نتیجه کاذب باشد وجود ندارد و بدین‌سان اعتبار سمنتیکی استدلال به اثبات می‌رسد؛ یعنی در جدول ارزش سطری یافت نمی‌شود که در آن مقدمات صادق (T) و تالی کاذب (F) باشد.

حال با این توضیحات، علم منطق برای بیان به کارگیری قواعد برای اثبات نتایج از طریق قواعد نحوی است. در علم منطق گفته می‌شود که فرمول درست چیست و قواعد نحوی آن کدام است؛ ولی در فرامنطق، سخن از نحو منطق نیست؛ بلکه سخن از سمنتیک و معنایی قواعد منطق است. در واقع در علم منطق به فرمول‌ها و ادات منطقی معنایی را نسبت نمی‌دهیم. هر چند در منطق این علامت ، ، را مثلا شرط، عطف و فصل می‌نامیم می‌توانیم این‌ها را شرط، عطف و فصل ننامیم و صرفا بگوییم پیکان، هشت و هفت؛ اما در بخش سمنتیک دقیقا آن‌ها را شرط، عاطف و فاصل می‌دانیم و بر اساس آن صدق و کذب آن‌ها را تعیین می‌کنیم؛ بنابراین، با توجه به مباحثی که در منطق سنتی وجود دارد می‌توان گفت: فرامنطق قرابت بیشتری با خود منطق دارد تا با فلسفه منطق؛ بلکه از نظر منطق‌دانان مسلمان این نوع مباحث بخشی از منطق به شمار می‌آیند؛ ولی در عین حال حوزه پژوهشی فلسفة منطق با فرامنطق هم‌پوشی دارند:

قلمرو فلسفة منطق مرتبط با قلمرو فرامنطق و در عین حال متمایز از آن است. فرامنطق به مطالعة ویژگی‌های صوری نظام‌های صوری منطقی می‌پردازد؛ به عنوان مثال، اثبات (یا نفی) سازگاری، تمامیت یا تصمیم‌پذیری نظام‌های منطقی در حوزة فرامنطق قرار می‌گیرد. فلسفه منطق نیز به پرسش‌هایی در بارة نظام‌های صوری منطقی می‌پردازد؛ اما این پرسش‌ها فلسفی‌اند، نه صوری محض؛ برای مثال، در مبحث منطق جمله‌های دو ارزشی و چند ارزشی متعارف فیلسوف به دنبال آن است که بداند به چه معنایی ـ اگر چنین معنایی وجود داشته باشد ـ منطق‌های چند ارزشی جایگزین‌هایی برای منطق دو ارزشی‌اند؟ آیا باید میان منطق دو ارزشی و منطق چند ارزشی یکی را انتخاب کرد؟ در این صورت آن انتخاب بر چه مبنایی است؟ اگر نظام چند ارزشی انتخاب شود، لوازم مفهوم صدق چگونه خواهد بود؟ و قس علی هذا. (هاک، همان: ص۲۸).

● فلسفه منطق قدیم

با توضیحات سه واژة منطق، فرامنطق و فلسفة منطق به اصطلاح جدید، تا حدودی می‌توانیم بیان کنیم که در فرامنطق و فلسفة منطق سنتی چه مباحثی قابل طرح هستند و در منطق قدیم چه مباحثی از این دست طرح شده‌ یا زمینه طرح آن فراهم آمده است.

برای این که با مسائل فلسفة منطق (قدیم) آشنا شویم، همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردیم، لازم است قلمرو منطق قدیم را بررسی کنیم. مباحث اصیل منطقی را می‌توانیم به طور کلی به دو بخش اساسی تقسیم کنیم:

۱) منطق تعریف: در این بخش از انواع تعریف، قواعد و شرایط تعریف سخن به میان می‌آید و مغالطات تعریفی گوشزد می‌شود. هدف از تعریف برای رسیدن به علم تصوری نظری از طریق تعریف و پرهیز از مغالطات تعریفی است.

۲) منطق استنتاج: در این بخش از انواع استدلال‌ها، قواعد و شرایط استدلال معتبر گفت‌وگو، و مغالطات در حوزه ماده و صورت استدلال بیان می‌شود. هدف از منطق استنتاج، رسیدن به علم تصدیقی نظری از طریق استنتاج‌های معتبر و پرهیز از استدلال‌های نامعتبر است.

منطق‌دانان هم در حوزه تعریف و هم در حوزه استنتاج بین ماده و صورت تفکیک، و برای هر یک از این دو شرایط و قواعدی را تنظیم کرده‌اند؛ برای نمونه در حوزه تعریف، شرط تعریف درست از نظر صورت را این دانسته‌اند که مفاهیم تعریفی از عام به خاص مرتب شده و به صورت مرکب تقییدی درآیند. شرط تعریف را از نظر مادی جامعیت و مانعیت و مانند آن قرار داده‌اند و برای نمونه، در حوزه استنتاج مثلا در شکل اول از نظر صورت، ایجاب صغرا و کلیت کبرا را مطرح کرده‌اند و از نظر ماده، یقینی بودن مقدمات در برهان را متذکر شده‌اند. بنابراین در کل می‌توان گفت منطق قدیم در چهار حوزه فعالیت می‌کند: صورت و ماده تعریف، صورت و ماده استدلال؛ بنابراین، فلسفه منطق علمی است که به سؤالات فلسفی ناظر به هر یک از این چهار حوزه پاسخ می‌دهد.

سوزان هاک بر اساس تفکیکی که منطق‌دانان بین صورت استدلال و ماده آن داده‌بودند و منطق را در صورت منحصر کرده‌اند، معتقد است که نظام‌های صوری منطقی که در قلمرو فلسفة منطق می‌گنجد و فلسفة منطق پاسخ‌گوی پرسش‌های فلسفی آن است، به شرح ذیل است:

▪ منطق سنتی: منطق قیاسی ارسطویی.

▪ منطق کلاسیک: حساب جمله‌های دو ارزشی.

▪ منطق‌های توسعه یافته: منطق‌های موجّهات

▪ منطق‌های زمان.

▪ منطق‌های تکلیفی.

▪ منطق‌های معرفتی.

▪ منطق‌های ترجیح.

▪ منطق‌های امری.

▪ منطق‌های پرسشی.

▪ منطق‌های غیرمتعارف: منطق‌های چند ارزشی.

▪ منطق‌های شهودی.

▪ منطق‌های کوانتومی.

▪ منطق‌های آزاد.

▪ منطق‌های استقرایی. ( ها ک، همان: ص۳۱).

این که در این مجموعه از منطق‌های مادی استنتاج و نیز از منطق‌های صوری و مادی تعریف خبری نیست، برای آن است که منطق جدید را در صورت استنتاج محصور کرده‌اند؛ اما از آن‌جای که در منطق قدیم این نوع مباحث را جزو مباحث منطقی دانسته‌اند، پرسش‌های فلسفی ناظر به منطق ماده استنتاج و منطق ماده و صورت تعریف در فلسفة منطق بحث می‌شود.

● منطق (قدیم) و فرامنطق

با توجه به مفهومی که از فرامنطق به دست داده‌ایم می‌توان گفت: مباحثی از سنخ فرامنطق، در منطق قدیم به کار می‌رفته است. منطق‌دانان سنتی اساسا قواعد استنتاج را بر اساس صدق و کذب اثبات می‌کردند؛ برای نمونه، در تعریف تناقض قضایا، صدق و کذب را مطرح، و نیز در عکس مستوی و عکس نقیض بقای صدق را ذکر کرده‌اند (حلّی، ۱۳۶۳: ص۸۳). و در تعریف قیاس تسلیم به مقدمات را آورده‌اند: "القیاس قول مؤلف من اقوال اذا سُلّم ما اورد فیه من القضایا لزم عنه لذاته قول آخر (ابن سینا، ۱۳۷۷: ص۲۳۳)؛ بنابراین می‌توان گفت که از نظر منطق‌دانان مانند ابن‌سینا و محقق طوسی مباحثی که در فرامنطق طرح می‌شود، جزو مباحث منطقی تلقی می‌شود.

● نمونه‌هایی از مباحث در فرامنطق و فلسفه منطق

اگر ما بخواهیم علم منطق را به همان ترکیب سنتی‌اش حفظ کنیم، یعنی ملتزم باشیم و بپذیریم که منطق علمی است که طرق مختلف تعریف و استدلال را در دو جهت ماده و صورت بیان می‌کند و نیز مانند امروزی‌ها بپذیریم که فلسفة هر علم، مستقل از آن علم است، باید مباحثی را که به دو حوزة تعریف و استنتاج ناظر هستند از خود این دو جدا، و فلسفة منطق را تدوین کنیم. این که فلسفة منطق را به صورت علم مستقل از علم منطق مشروط به دو شرط پیشین کرده‌ایم، برای آن است که تقسیم علوم تا حدود زیادی به ذوق و سلیقه و به معیار مختلف وابسته است و تمایز علوم صرفا به موضوعات ـ هر چند بسیار مهم و کارآمد است ـ امری برهانی نیست؛ بنابراین، هرگاه منطق را صرفا قوانین مادی و صوری تعریف و استنتاج، اقسام و شرایط آن دو تلقی کنیم و مباحث دیگری که ناظر به این‌ها است می‌توانیم از سنخ فرامنطق یا فلسفة منطق قرار دهیم؛ بنابراین، امور ذیل یا از مباحث فرامنطقی و یا از مباحث فلسفة منطق است:

▪ آیا اصلا علم ممکن است یا خیر؟ اگر کسی رسیدن به علم را ناممکن بداند، منطق جایگاهی ندارد. در یونان باستان کسانی بوده‌اند که اصل علم را منکر شده‌ بودند. (پارادوکس طلب مجهول مطلق) قبل از تدوین منطق ارسطو پارادوکس طلب مجهول مطلق مطرح بوده است و ارسطو این شبهه را در بخش برهان منطق مطرح کرده بود و پاسخ سقراط و افلاطون را به میان کشید و در نهایت خود راه حلی ارائه داد. این شبهه و راه حل آن در منطق مسلمانان نیز انعکاس یافته است. مضمون این شبهه این است که اصلا منطق به صورت علم ابزاری جایگاهی ندارد؛ چرا که یا اصلا علم ممکن نیست یا طلب مجهول ممکن نیست.

▪ اگر وصول به علم ممکن باشد، آیا علم به بدیهی و نظری تقسیم می‌شود یا خیر؟ اگر کسی رسیدن به علم را ممکن بداند ولی وصول به آن را از راه تعریف و استنتاج منکر شود، باز جایگاهی برای علم منطق باقی نمی‌ماند. منون در یونان باستان منکر تعلیم و تعلم بوده و این بدین معنا است که منطق جایگاهی ندارد.

▪ اساسا از چند طریق می‌توان به علم رسید؟ آیا یگانه راه رسیدن به علم، منطق است یا راه‌های دیگری هم برای وصول به علم وجود دارد؟

▪ آیا یگانه راه رسیدن به علم نظری، منطق است یا راه رسیدن به علوم نظری از طریق دیگر هم امکان دارد؟

▪ اگر هر علمی به منطق نیازمند است، آیا منطق هم به منطق دیگری نیازدارد؟ و آن منطق به منطق سومی و هکذا و یا منطق دوم خود به منطق اول نیازمند است. (دور یا تسلسل در منطق).

▪ آیا علم منطق علم نظری است یا علم بدیهی؟ در صورت اول، منطق نیاز به منطق دیگر دارد و در صورت دوم اصلا به علم منطق نیازی نیست.

▪ آیا منطق دانش است یا مهارت؟ آیا منطق علم است یا ابزار؟ آیا علم بودن منطق با ابزار بودن آن قابل جمع است؟ آیا جهت صوری منطق را می‌توان دانش دانست؟ اگر آری از چه نوع دانش است؟ آیا از دانش‌های مهارتی است یا از غیر آن؟ اگر منطق علم باشد، آیا علم نظری است یا علم عملی (ناظر به عمل) است؟ منطق را از این‌رو می‌توان علم عملی دانست که دستورهایی برای چگونگی رسیدن به علم است. به عبارت دیگر، منطق دستور می دهد که چگونه می‌توان تصورات یا تصدیقات را کنار هم بچینیم تا به مطلوب تصوری یا تصدیقی برسیم.

▪ اگر منطق علم ابزاری است، آیا فقط ابزار برای علوم حقیقی است یا علوم اعتباری مانند ادبیات، فقه و اصول فقه هم می‌تواند از این علم استفاده کنند؟

▪ آیا منطق، علم ابزاری برای علوم مدون به صورت مجموعه مرتبط و مدون است یا علم ابزاری برای ترکیب هر نوع دانش اعم از مجموعه مدون و تک تک آن‌ها است؟ می توان گفت منطق دانان دست‌کم در بخش استنتاج عملا آن را ابزار برای علوم مدون قرار داده‌اند. شاهد بر این مسأله را می‌توان در عکس مستوی دید؛ زیرا منطق‌دانان عکس مستوی در محصورات اربعه را مطرح کرده‌اند؛ اما از عکس مستوی در شخصیات سخنی به میان نیاورده‌اند.

▪ چند نوع منطق وجود دارد؟ آیا باید میان منطق‌های گوناگون یکی را برگزید؟ آیا منطق قدیم را انتخاب کنیم یا منطق جدید را؟ آیا میان منطق سنتی منطق رواقی را انتخاب کنیم یا منطق ارسطویی را؟ آیا منطق رایج میان مسلمانان صرفا منطق ارسطویی است یا ارسطویی‌ـ رواقی؟ آیا منطق مشایی را برگزینیم یا منطق اشراقی را؟

منابع و مآخذ

۱.ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، شرح الاشارات، بی‌جا، دفتر نشر الکتاب، ۱۳۷۷.

۲.بغدادی ابو البرکات ، المعتبر، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان ، ۱۳۷۳.

۳.حلی، حسن ابن یوسف، القواعد الجلیة فی شرح الرسالة الشمسیه، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۲۱ ق.

۴.رازی فخر الدین ، منطق الملخص، تهران، دانشگاه امام صادق†، ۱۳۸۱ش.

۵.سلیمانی امیری عسکری، چرا چهار شکل؟ سه شکل یا شش شکل، معرفت فلسفی، ش ۸ .

۶.سهروردی شهاب الدین ،‌ حکمة الاشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق ، تهران،‌ مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۲،‌ ج۲.

۷.طوسی محمد بن محمد ، اساس الاقتباس، تهران، دانشگاه تهران.

۸.طوسی محمد بن محمد ، تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار، منطق و مباحث الفاظ، تهران، دانشگاه تهران،‌ ۱۳۷۰ش.

۹.طوسی محمد‌بن‌محمد (خواجه نصیر الدین) تلخیص المحصل، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق.

۱۰.علامه‌حلی،حسن ابن یوسف، الجوهر النضید، قم،‌ انتشارات بیدار، ۱۳۶۳ش.

۱۱.مولی عبدالله، الحاشیة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۶۳ش.

۱۲.نبوی لطف الله ، مبانی منطق جدید، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، ۱۳۷۷ش.

۱۳.هاک سوزان ، فلسفه منّطق، سید محمدعلی حجتی، قم، طه، ۱۳۸۲ش.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.