سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

علائم بی اشتهایی روانی را بشناسیم


علائم بی اشتهایی روانی را بشناسیم

سال هاست کارشناسان نسبت به شیوع اختلالات تغذیه در کشور هشدار می دهند این هشدارها به علت پیچیده تر شدن این اختلالات و پیوند آن ها با اختلالات روانی باید جدی گرفته شود

سال هاست کارشناسان نسبت به شیوع اختلالات تغذیه در کشور هشدار می دهند. این هشدارها به علت پیچیده تر شدن این اختلالات و پیوند آن ها با اختلالات روانی باید جدی گرفته شود. نمی توان از الگوی صحیح تغذیه و راه های پیش گیری از چاقی که پدیده نامیمون زندگی شهری است، سخن گفت اما از آن سو اختلالات خوردن را نادیده گرفت. چه بهتر که اطلاعات مردم را از این اختلالات که طیف وسیعی را در بر می گیرد، بالا ببریم تا بهتر بتوانند به رژیم غذایی ایده آل و سبک زندگی دلخواه دست پیدا کنند. در این مطلب به بی اشتهایی روانی که یکی از اختلالات نسبتا رایج در کشور ماست، می پردازیم و با یکی از کارشناسان تغذیه در این باره به گفت و گو می نشینیم.

دکتر حمیدرضا فرشچی متخصص تغذیه از انگلستان درباره بی اشتهایی روانی به خراسان چنین می گوید: یکی از مشکلاتی که در بسیاری از جوامع ازجمله ایران شیوع پیدا کرده، اختلالات خوردن است. این اختلالات که تحت عنوان eating disorder از آن یاد می شود از یک طرف می تواند به پرخوری عصبی و از طرفی به بی اشتهایی عصبی تبدیل شود.افراد ۲ سر این طیف به دلیل مسائل روانی یا به پرخوری بیش از حد گرایش پیدا می کنند یا دچار بی اشتهایی شدید می شوند. درباره بی اشتهایی عصبی باید گفت که افراد مبتلا به این عارضه معمولا بسیار لاغر هستند، از خوردن هراس دارند یا نگاه واقع بینانه ای نسبت به وزنشان ندارند. با این که وزن فرد ممکن است از وزن طبیعی پایین تر باشد اما تصور فرد این است که وزنش بالاست و رژیم های سخت برای کاهش وزن را ادامه می دهد. عده ای ممکن است بیشتر دچار این عارضه شوند ازجمله کسانی که سابقه اضافه وزن داشته اند اما با کنترل وزن و رژیم موفق شده اند که به وزن ایده آل برسند.

با این وجود هم چنان عقیده دارند که وزنشان هنوز بالاست. همین طور برخی از افرادی که حد تعادل وزن خود را قطعی نمی دانند و احساس می کنند هر قدر وزنشان کم باشد، بهتر است، دچار بی اشتهایی روانی می شوند.افرادی هم که تحت فشارهای اجتماعی برای لاغر شدن هستند مثل بازیگران و هنرمندان در خطر معرض ابتلا به این اختلال قرار دارند، افرادی که تحت تاثیر برداشت های دیگران هستند، مقرراتی اند، به افکار وسواسی مبتلا هستند، کمال گرا و ایده آل طلب اند و در مجموع به اختلالات عصبی دچار هستند، ممکن است به بی اشتهایی روانی مبتلا شوند.دکتر فرشچی درباره علائم بیماری می گوید: کاهش بیش از ۱۰ درصد وزن بدن ،کمتر بودن نمایه توده بدنی، اجتناب بیمارگونه از غذاخوردن، ترس وسواس گونه از چاقی، علاقه و وابستگی به گرفتن رژیم سخت وتصور نادرست نسبت به اندام اولین علائم این اختلال در فرد است.هم چنین در این افراد اختلال بدشکلی بدن(disorder Dysmorphic body) قابل مشاهده است. در این اختلال فرد از ظاهر و شکل و شمایل بدن خود اظهار نارضایتی می کند. یعنی دیدگاه درونی فرد از ظاهر خودش ارتباط مستقیمی با اختلالات خوردن دارد.

به عنوان مثال فردی قسمت خاصی از بدنش را بزرگ تر می بیند در حالی که این قسمت کاملا متناسب است، نکته این جاست که وقتی فردی تصور خوبی از ظاهرش نداشته باشد، عملکرد اجتماعی، فردی و حتی شغلی اش تحت تاثیر قرار می گیرد و این امر به اضطراب و افسردگی فرد می انجامد.این اختلال باعث می شود فرد هر کاری برای کاهش وزن بکند، استفاده از داروهای ملین و مدر، داروهای تبلیغاتی خطرناک و استفراغ های عمدی، فقط چند مورد است. این اختلال در صورت تداوم می تواند به سوءتغذیه ، پوکی استخوان و در خانم ها قاعدگی های نامنظم یا توقف کامل آن، بی نظمی ضربان قلب، اختلالات دستگاه گوارش، پوست و مو بینجامد.

هم چنین در برخی اختلالات حرارتی قابل تحمل نبودن سرما یا گرما گزارش می شود.نکته این جاست که همان طور که چاقی یک بیماری است، بی اشتهایی روانی نیز انسان را با اختلالات متعدد و بی شمار رو به رو می کند.در این میان نقش خانواده چه در ایجاد آن و چه در کنترل بسیار اساسی است. خانواده ای که همواره فرزندان خود را برای کنترل یا کاهش وزن تحت فشار قرار می دهند در واقع زمینه ابتلای آن ها را به این اختلال طی سال های بعد زندگی فراهم می کنند. از طرف دیگر خانواده هایی که به بدغذایی فرزندشان در دوران نوجوانی اهمیت نمی دهند هم کار اشتباهی می کنند.

تصور کنید دختر نوجوانی که یک رژیم نادرست غذایی را شروع کرده است، نباید اجازه داشته باشد آن را ادامه دهد.از آن جا که در ریشه یابی علل بیماری بی اشتهایی روانی به عوامل روان شناختی هم چون عزت نفس پایین، احساس بی کفایتی یا نداشتن کنترل بر زندگی، افسردگی، اضطراب و خشم برخورد می کنیم، برای درمان آن روان درمانی بسیار کارآمد است.در واقع مراحل درمان با کمک یک تیم شامل روان شناس و متخصص تغذیه پی گیری می شود.از آن جا که سیر بیماری مزمن است نمی توان امید به درمان زودرس داشت. بلکه باید تلاش کرد در طول زمان عادت های تغذیه ای نادرست فرد تصحیح شود.هم چنین بسیاری از مبتلایان احساس می کنند که مستحق نعمت ها و خوشی های زندگی نیستند و نمی توانند از مواهب زندگی لذت ببرند. بنابراین با شروع درمان و دوره های روان درمانی فرد اندک اندک به انعطاف پذیری شناختی می رسد و تلاش می کند با تغییر الگوهای قبلی به سلامتی و لذت بردن از زندگی فکر کند، البته در این زمینه باید به عوامل محیطی و اجتماعی تاثیرگذار در بروز این اختلال نیز اشاره کرد. تبلیغ بی رویه لاغری در گرایش زنان و دختران به گرفتن رژیم های سخت و چشم پوشی از برخی مواهب و نعمت ها نقش چشمگیری دارد. بنابراین تغییر این الگوها و خط مشی رسانه ها می تواند در حل بسیاری از این معضلات و پیامدهای ناشی از آن کارساز باشد.



همچنین مشاهده کنید