پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

موانع تحقق آزادی در ایران


موانع تحقق آزادی در ایران

آیت الله دكتر سید محمد حسینی بهشتی در یكی از سخنرانی های بسیار مهم خود درباره آزادی به بحثی جامعه شناختی در باب حضور استبداد در جامعه و غیبت آزادی از جامعه اشاره می كند

آیت‌الله دكتر سید محمد حسینی بهشتی در یكی از سخنرانی‏های بسیار مهم خود درباره آزادی به بحثی جامعه شناختی در باب حضور استبداد در جامعه و غیبت آزادی از جامعه اشاره می‏كند. وی به این پرسش كه آیا با نفی استبداد و ساقط كردن فرد یا افراد مستبد می‏توان به آزادی دست یافت، پاسخ منفی می‏دهد. یكی از دلایل بهشتی این است كه هیچ ملازمه‏ای میان نفی نظام و فضای استبدادی و براندازی فرد یا افراد مستبد و پیدایش، تحقق و نهادینه سازی آزادی متصور نیست؛ در یك جامعه استبدادزده، بركنار كردن فرد یا افراد مستبد و براندازی نظام سیاسی استبدادی، تنها یكی از شرایط تحقق آزادی است و نه تمام آن. آنچه می‏بایست بر آن تأكید نمود و سعی در برقرار نمودن آن داشت این است كه وضعیت جامعه به گونه‏ای پیش برود كه خود به خود شرایط برای پیدایش و نهادینگی آزادی مهیا گردد.

در واقع آیت‌الله بهشتی بر این باور است كه استبداد بیش از آن كه تحمیل كردنی باشد، پذیرفتنی است. از این رو می‏بایست شرایطی در پیش گرفته شود كه آزادی در جامعه به گونه واقعی تحقق یابد و استبداد رخت بربندد. از آن‏جا كه خود مردم سهم اساسی در ایجاد و بقای استبداد ایفا می‏كنند، می‏بایست به براندازی آن نیز اقدام نمایند تا به تدریج روابط، فرهنگ، طرز تفكر و خلق و خوی استبدادی ریشه كن شود و جامعه برای رسیدن به آزادی واقعی آماده گردد.

بهشتی به‏طور قطع سقوط نظام استبدادی را برای دست یابی به آزادی لازم می‏داند و نه كافی. از این رو معتقد است: «روابط اجتماعی و تربیت روحی افراد باید به گونه‏ای درآید كه آزادی در جامعه به‏طور طبیعی تحقق و فعلیت یابد، زیرا آزادی یك مفهوم انتزاعی نیست تا جامعه بدان نایل شود، بلكه واقعیتی است برون آمده از شرایط و واقعیت‏های زنده موجود جامعه.»

به رغم بحث‌های بسیار مهمی كه در حوزه عمومی و به ویژه مسأله آزادی از آیت‌الله بهشتی به یادگار مانده است، متأسفانه برخلاف آثار، آرا و اندیشه‌های بزرگانی همانند آیت الله مطهری، که در طول سال‌های پس از انقلاب به عنوان مبانی نظری نظام جمهوری اسلامی مورد استفاده و تأكید قرار گرفته، آرا و اندیشه بهشتی كم‌تر مورد توجه و تأمل و مبنای عمل قرار گرفته و به نوعی از اندیشه ایشان غفلت شده است.

واقعیت این است که اندیشه دكتر بهشتی به خصوص درباره آزادی و نیز مسأله تربیت طی این سال‌ها در محاق فرو رفته است. اگر بر این اندیشه نیز چونان سایر اندیشه‌های مطرح تأکید و به جامعه شناسانده می‌شد، شاید جامعه ما در برخورد با پدیده‌های گوناگون فكری و علمی از وضعیت مطلوب و مناسب‌تری برخودار می‌بود و آزادی و تربیت به سمت نهادینه شدن می‌گرایید. این اشاره بدین معنا است که نه مسأله آزادی به گونه مطلوبی حل و نهادینه شده و نه الگوی تربیتی مناسبی در جامعه تأکید و ترویج شده است.

به باور نگارنده، محور و بنیان اندیشه آیت الله بهشتی، آزادی است و حتی شاید بتوان ایشان را اندیشمند آزادی به شمار آورد. وی در این زمینه می‌گوید: «بزرگ ترین شعار اسلام آزادی است. شاید من کم تر بحثی را داشته ام که روی آزادی و ارج آن در اسلام تکیه نکرده باشم. اسلام دین آزادگان و احرار است. از دید اسلام انسان تا آزاد نباشد انسان نمی ماند.»

● پرسش و مدعا

صرف نظر از دلایل توجه اندک به مباحث دکتر بهشتی، از منظر بحث حاضر، آزادی را صرفاً نباید با توجه به کارکرد سیاسی آن مورد تحلیل و بررسی قرار داد، بلکه آزادی می‌تواند در بسیاری از امور و از جمله مسأله تربیت و برخورداری از شیوه و الگوی مطلوب تربیتی در جامعه تأثیر گذار باشد. اما آزادی مورد نظر ایشان، با تربیت چه نوع ارتباطی دارد؟ چه نقشی در تربیت ایفا می‌کند؟ و چگونه در جامعه تحقق می‌یابد؟

چنان که می‌دانیم از سوی اندیشمندان مسلمان كمتر بر روی این موضوع، یعنی تحقق و نهادینه ساختن آزادی و تأثیر آزادی بر مسأله تربیت و چگونگی ارتباط آزادی با تربیت، پژوهشی صورت گرفته است. در مقابل آیت الله بهشتی به خوبی به این هر دو بحث توجه داشته و مباحث مهمی را طرح کرده است. برای مثال وقتی ایشان می‌گوید جامعه باید به سمتی برود که آزادی در درون آن رشد کند، نهادینه شود و به لایه‌های بالایی، یعنی سیاست و تصمیم گیری سیاسی، برسد، هم به اهمیت آزادی، هم به چگونگی شکل گیری آزادی و هم به مسائل تربیتی در جامعه اشاره می‌کند. به باور بهشتی نظام سیاسی نمی تواند به مردم و جامعه آزادی بدهد یا آزادی را بر فرد و یا جامعه تحمیل کند، بلکه در نگاه ایشان، جامعه می‌باید بتواند آزادی را وارد نظام سیاسی کند. نكته محوری مباحث ایشان در زمینه رابطه آزادی و تربیت نیز در همین جا شكل می‌گیرد.

علاوه بر این آیت‌الله بهشتی معتقد است، ابهام در مفهوم آزادی باعث سرگردانی مردم و نیز سرگردانی حاکمان می‌شود. باید آشکار شود که آزادی چیست و قلمرو و نقاط مثبت و منفی آن کجا است. انسان وقتی می‌تواند قید و بند و اسارتی را احساس کند که نسبت به آن آگاهی و شناخت داشته باشد و بخواهد از قید و بند و اسارت رهایی یابد.

به هر حال نگاه به مسأله آزادی و تربیت، ناشی از یك مسأله ذهنی و مفهومی است كه خود نشان گر وجود بحران در جامعه ما است. پرسش ناشی از بحران این است كه چگونه می‌توان شیوه تربیتی مطلوب و مناسبی را در جامعه ایجاد نمود؟ از سوی دیگر، آزادی و تربیت، چه نسبت و رابطه‌ای با یكدیگر دارند و چگونه آزادی در مسأله تربیت تأثیر گذارده و نقش آفرینی می‌کند؟ پرسش در هر دو سطح، به وجود بحران در جامعه اشاره دارد. صرف طرح چنین پرسشی نیز نشان دهنده بحران‌های عمیق فكری و فلسفی، جامعه‌شناختی و روان‌شناختی در جامعه ما است كه در غیبت یك نظام فلسفی پویا و پایا رخ نموده است.

نوشته حاضر، ضمن طرح پرسش‌های مذكور، به تأمل در آرای آیت‌الله دكتر سید محمد حسینی بهشتی می‌پردازد كه هم نگاه بنیادین و فیلسوفانه به مسائل مورد ابتلای جامعه داشته است و هم از نگاه جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه غافل نبوده و هر سه سطح بحث را مورد توجه و نظر قرار داده است. از این رو در بحث آزادی ضمن اشاره به بنیادهای عمیق فلسفی و ارائه مفهومی پویا و كارآمد از آزادی، به بحث نهادینه شدن آزادی نیز رویكردی جامعه‌شناسانه دارد و توصیه‌ها و تجویزهای جامعه‌شناسانه ارائه می‌كند. از سوی دیگر به بحثی اساسی‌تر از جامعه، یعنی روان آدمی نیز توجه دارد و سویه‌های روان‌شناسانه و تربیتی خاصی را كه ملهم از نظام تربیتی دینی و تجارب بشری است پیشنهاد می‌نماید.

مایلم خاطر نشان كنم كه نوشته حاضر وجود دو مشكل را، كه اندیشمند مورد بحث درباره آن مباحثی دارد، در جامعه مفروض می‌گیرد. با وجود این مفروض به سمتی حركت می‌كند كه پاسخ‌ها و راه حل‌های اندیشمند را در این‌باره جویا شود. جامعه ما هم در تحقق و نهادینه ساختن آزادی و هم در الگوی تربیتی دارای مشكل و بحران و دغدغه است. بهشتی، این مشكل و بحران را به درستی دریافته و در طی بحث‌های خود در پی ارائه راه حل برای چنین بحران و پاسخ به چنین مشكلی بوده است.

مطابق برخی دیدگاه‌ها، اگر اندیشه سیاسی پاسخ به بحران‌های یک جامعه تلقی شود، می‌توان اندیشه یک اندیشمند را در راستای نظریه بحران مورد مطالعه و سنجش قرار داد و به دنبال پاسخ‌های هر متفکری نسبت به بحران‌های زمانه اش بود. مفروض روشی مقاله حاضر مبتنی بر نظریه بحران است و این که آیت الله بهشتی در پی پاسخ به بحران موجود در جامعه خود و حل آن بوده است. از این منظر باید گفت، كم‌تر متفكری را می‌توان یافت كه بدون مسأله، بحران و دغدغه فكری باشد و اندیشه اش در راستای پاسخ به پرسش‌ها و بحران‌های زمانه اش سامان نیافته باشد.

در این زمینه گرچه برخی از مباحث ایشان در قبل از پیروزی انقلاب و برخی نیز پس از پیروزی انقلاب بوده، اما مشكلات مفهومی و فلسفی در باب آزادی از یك سوی و مشكلات جامعه‌شناختی و روان‌شناختی از سوی دیگر به قوت خود باقی است. مشكلی كه در این یك‌صد سال اخیر و پس از نهضت ناتمام مشروطیت به وجود آمده است و به نوعی در یك مقطع می‌بایست به سمت حل شدن حرکت نماید.

طرح مشكل در دو مفهوم آزادی و تربیت، این مدعا را نیز به دنبال دارد كه مشكل هر یك به نوعی توسط دیگری حل می‌شود. به این معنا كه نهادینه شدن تربیت، به خصوص تربیت دینی، مبتنی بر الگوی مطلوبی از آزادی‌ است و تحقق و نهادینه شدن آزادی‌های اساسی و مشروع و قانونی در جامعه نیز مبتنی بر شیوه تربیتی مناسبی است كه در جامعه اتخاذ می‌شود. البته با اذعان به تأثیر اساسی و مهم آزادی. با عنایت به مباحث پیش‌گفته، بحث در سطوح تكمیلی پی گرفته می‌شود.

● در اهمیت و مفهوم آزادی

اهمیت آزادی در اندیشه شهید بهشتی، كه به نوعی در مسأله تربیت نیز تأثیرگذار است، ناشی از نگرش ایشان به انسان است. اساسا دو نوع نگاه به انسان وجود دارد. نخست، نگاه قیم مآبانه، که معتقد است باید اندیشه‌ها و ارزش‌های دینی را به انسانها تحمیل و از این طریق آنها را هدایت کرد؛ دو دیگر، نگاهی که انسان را موجودی آزاد و انتخاب‌گر می‌بیند که خود راه خویش را بر می‌گزیند. در این نگاه اخیر، آگاهی و خردورزی به انسانها مساعدت می‌کند که آنها خود دست به انتخاب زده و مسیر خود را برگزینند. دکتر بهشتی از این زاویه به انسان نگاه می‌کند و معتقد است که انسان ذاتا آزاد و تربیت‌پذیر است.

او در تعریف انسان، به آزادی و انتخاب گری او اشاره می‌کند و اهمیت و برتری انسان را در «توان» گزینش و انتخاب‌گری و تسلط بر خود و محیط و جامعه خود می‌داند. می‌گوید: آزادی یعنی «تسلط انسان بر ساختن خویش و ساختن محیط خویش. امتیاز انسان بر همه موجودات دیگر عالم طبیعت این است كه می تواند بر طبیعت مسلط باشد و شرایط طبیعی را بر وفق خواسته و نیاز خود دگرگون كند یا در برابر هجوم عوامل نامساعد طبیعی، سد و مانع به وجود آورد.» اگر این نشانه و خصلت از آدمی سلب شود، لاجرم دچار مسخ شخصیت و انسانیت می‌شود. اساسا انسان از آن رو انسان است که با توجه به توان و ظرفیت خدادادی وجودی خویش، آزاد باشد و خود گزینش کند. از این رو است که آدمی بر مبنای آزادی و انتخاب‌گری مسؤول و پاسخگو شمرده می‌شود. در غیر این صورت نمی‌توان انسان را موجودی پاسخ‌گو به شمار آورد.

به گفته آیت‌الله بهشتی، آزادی، عبارت از توانایی انسان در ساختن سرنوشت فردی و جمعی خود است. این ساختن به گونه ای است که آدمی بر خود و جامعه خویش قدرت و سلطه می‌یابد. با این تعریف، گونه تربیت پذیری آدمی و تأثیر آزادی در تربیت به روشنی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. ایشان تصریح می‌کند که تعریف آزادی در زمان‌های مختلف و در شرایط متفاوت یکسان نیست و با پیشرفت انسان و جامعه، تعریف از آزادی و فضاهای آن هم تغییر می‌کند. در واقع، شرایط خاص فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی باعث می‌شود که تعاریف ارائه شده از مفهوم آزادی، متفاوت و متمایز گردد.

برای مثال، در اندیشه سیاسی اسلام، در گذشته، آزادی‌های سیاسی و اجتماعی به شیوه كنونی مطرح نبوده و آزادی، عموماٌ جنبه فردی داشته و عمدتاٌ آزادی درونی و معنوی عرفانی برجسته بوده است. اما در شرایط کنونی، تلقی متفاوت و گسترده‌تری از آزادی وجود دارد. بهشتی از یک سو بر این باور است كه انسان موجودی است که می‌تواند در ساختن خود مؤثر باشد، که این همان آزادی معنوی و درونی و نگرش تربیتی است و از سوی دیگر معتقد است آدمی می‌تواند در محیط زندگی و نظام اجتماعی و سیاسی خود نیز مؤثر باشد.

اساساً بر اساس آموزه‌های دینی انسان موظف به دخالت در حوزه عمومی است. در اندیشه بهشتی مردم در تمام امور حكومت سهیم اند و اساساً یكی از آموزه‌های اساسی و مهم اسلام، توجه به امور دیگر مسلمانان است. حتی سكوت و عدم مشاركت در امور اجتماعی مسلمانان، عملی مذموم و ناپسند و در ردیف ترك مسلمانی ذكر شده است. بهشتی ضمن استناد به حدیث معروف رسول اكرم(ص) «هر كس كه صبح سر از خواب نوشین بردارد و در اندیشه همه مسلمانان نباشد، آن فرد مسلمان نیست»، به احساس مسؤولیت یك مسلمان در رابطه با سایر مسلمانان و انسان‌ها اشاره می كند و می گوید: «اگر یك انسان، یك حزب، یك تشكیلات، یك قشر، یك ملت و یك نژاد بخواهد به سعادت برسد، یعنی مسؤولیت‌هایی را كه به عهده دارد، انجام بدهد طبق جهان بینی اسلام باید به آزادی، به نجات و رستگاری و فلاح همه انسان‌ها بپردازد.» به هر حال اهتمام به حوزه عمومی، كه در دنیای جدید نیز بسیار مورد توجه است از نظر دكتر بهشتی دور نمانده و به خوبی به آن پرداخته است.

همچنین ایشان قائل به تقدم آزادی بیرونی بر آزادی درونی است و حتی برخلاف اندیشمندانی نظیر آیت الله مطهری، معتقد است آزادی بیرونی اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا آزادی باید به عنوان یک واقعیت عینی و خارجی وجود داشته باشد تا انسانها بتوانند آسان تر و آزادانه‌تر به سمت آزادی درونی حرکت کنند. به دیگر سخن، ایشان آزادی اجتماعی و بیرونی را لازمه و مقدمه آزادی درونی می‌داند و در این باره می‌گوید: ضرورت آزادی اجتماعی که به نوع روابط اجتماعی مربوط می‌شود ناشی از این است که این مسأله یک خواست و یک نیاز درونی و اصیل است و انسان تنها می‌تواند به این نیاز درونی‌اش پاسخ گوید که در جامعه، آزاد زندگی کند. یعنی آزادی به عنوان یک واقعیت اجتماعی می‌بایست در روابط اجتماعی حضور و وجود داشته باشد.

شریف لک زایی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.