پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نظریه اقتصادی و بحران مالی


نظریه اقتصادی و بحران مالی

علم اقتصاد , در پیش بینی بحران خطا نکرده بود, کسی توجه نکرد

▪ اریک مسکین اقتصاددان برنده جایزه نوبل، دارای صندلی آلبرت هیرشمن علوم اجتماعی در انستیتوی مطالعات پیشرفته در پرینستون است.

وی همراه با لئونید هورویچ و روگر میرسون به خاطر کار خود در مورد نظریه طراحی مکانیسم برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۰۷ شدند. مسکین این‌گونه عنوان می‌کند که برعکس باور عمومی، در واقع نظریه اقتصادی در پیش‌بینی بحران مالی به خوبی عمل کرد. وی می‌گوید چنانچه سیاست‌گذاران خواهان جلوگیری یا حداقل تقلیل بحران آتی بودند، توجه بیشتری به این امر می‌کردند و برای این موضوع حساسیت بیشتری قائل می‌شدند.

شاید بهتر باشد از مقاله‌ای کلاسیک در مورد «بانکداری و ورشکستگی بانک‌ها از سال ۱۹۸۳» همراه با دایاموند و دیبویگ شروع کنیم. احتمالا همانند بیشتر نظریات اقتصادی، این نظریه نیز برای غیراقتصاددانان بسیار تکنیکی است، بنابراین موافقید با توضیحی در مورد اینکه این نظریه چه می‌گوید شروع کنیم؟ و با توجه به اینکه به استثنای شخص نورثرن راک، این بحران مشخصا با ویژگی ورشکستگی بانک‌ها توصیف نشده است، چرا این مقاله را انتخاب کردید؟

ـ مسکین: دایاموند و دیبویگ دیدگاه خود در مورد نقش بانک‌ها و توهم نقدینگی را ارائه کردند. گرچه بحران فعلی عمدتا به خاطر نوع قدیمی ورشکستگی بانک‌ها نیست، اما مشخصا در مورد بانک‌ها و همچنین در مورد نقدینگی است. نقدینگی چیزی است که یک مصرف‌کننده را قادر می‌سازد نیازهای مخارج آنی خود را زمانی که ثروت وی در یک پروژه بلند مدت مقید است، پوشش دهد یا اینکه با وجود عدم سود‌دهی پروژه تا فردا، به یک تولیدکننده امکان تامین مالی آن پروژه را در امروز می‌دهد.

تامین مالی جایی است که بانک‌ها وارد می‌شوند. طبق نظریه دایاموند و دیبویگ بانک‌ها محلی برای تبدیل دارایی‌های

غیر نقد- دارایی‌هایی که در آینده سود پرداخت می‌کنند- به دارایی‌های نقد هستند، به نحوی که افراد بتوانند مخارج و پروژه‌های سودآوری که هم اکنون خواهان هستند را تقبل کنند. بانک‌ها این کار را با یکجا کردن ریسک افراد بسیار زیاد انجام می‌دهند. ممکن است پیش‌بینی اینکه فرد فعالیت A را انتخاب می‌کند یا فعالیت B مشکل باشد، اما پیش‌بینی نسبتی از یک گروه بزرگ از مردم که فعالیت A را انتخاب می‌کنند نسبتا ساده است. این همان اصلی است که شرکت‌های بیمه بر اساس آن عمل می‌کنند.

حال فرض کنید که امروز پنج‌شنبه است و جمعیت زیادی از مردم حضور دارند. هر شخص ثروتی دارد، اما نمی‌داند چه زمانی باید آن را خرج کند- یعنی نمی‌داند که مخارج وی در جمعه رخ می‌دهد یا در شنبه. همچنین یک پروژه سودآور نیز وجود دارد. هر‌دلاری که در روز پنج‌شنبه در این پروژه سرمایه‌گذاری می‌شود در روز شنبه عایدی ۵/۱‌دلاری خواهد داشت. چنانچه فردی تا روز شنبه مخارجی نداشته باشد می‌تواند از این پروژه به خوبی منفعت کسب کند. وی می‌تواند در روز پنج‌شنبه ثروت خود را در پروژه سرمایه‌گذاری کرده و روز شنبه ۵۰‌درصد بیش از آن چیزی که داشته را به دست آورد، اما اگر مخارج وی در روز جمعه رخ دهد چه؟ در این مورد وی باید پول خود را از پروژه خارج کرده و ۵۰‌درصد بازدهی را که می‌توانست با صبر کردن تا روز شنبه به دست آورد از دست بدهد.

این همان کاری است که بانک انجام می‌دهد. بسیاری از مردم در روز پنج‌شنبه پول خود را در بانک سپرده‌گذاری می‌کنند و بانک این سپرده‌ها را در پروژه‌های سود آور سرمایه‌گذاری می‌کند. هر چند بانک با اطمینان نمی‌داند که چه کسانی در روز جمعه پول خود را از بانک خارج می‌کنند، اما نسبت دقیق افرادی که این کار را می‌کنند، می‌داند. لذا می‌تواند به این افراد بیمه ارائه کند. به جای اینکه سپرده‌های آنان را پس دهد- که این همان کاری است که مردم بدون وجود بانک خود انجام می‌دهند- می‌تواند در ازای کاهش نرخ بهره برداشت شنبه به زیر ۵۰‌درصد به آنها بهره پرداخت کند. به عبارت دیگر افراد روز شنبه به مردم روز جمعه یارانه پرداخت می‌کنند (به همین طریق با بیمه سلامت افرادی که سالم می‌مانند به آنهایی که بیمار می‌شوند یارانه پرداخت می‌کنند) و بانک این را ممکن می‌سازد.

▪ این کاملا روشن به نظر می‌رسد.

ـ مسکین: اما در این بحث مشکلی وجود دارد. فرض کنید که در روز جمعه مردم در مورد امکان وجود پول کافی در بانک برای

باز پرداخت همه سپرده‌ها نگران شوند. بنابراین همه- نه تنها کسانی که نیاز به خرج کردن در روز جمعه را دارند بلکه همه کسانی که می‌توانستند تا روز شنبه صبر کنند- سعی می‌کنند سپرده‌های خود را در روز جمعه برداشت کنند. این یعنی ورشکستگی بانک و چنانچه این اتفاق بیافتد بانک در واقع پول کافی برای بازپرداخت نخواهد داشت.

▪ پس این یک پیش‌بینی معطوف به مقصود است.

ـ مسکین: بله. این یک ویژگی مهم بانکداری است: در هر لحظه داده شده‌ای از زمان، بانک پول کافی برای بازپرداخت سپرده‌های خود در آن زمان را ندارد- چنانچه کار خود را به خوبی انجام دهد نباید هم داشته باشد. پول در برخی پروژه‌های سودده سرمایه‌گذاری شده است؛ یعنی نقدینگی است. نگه داشتن کلیه دارایی‌های خود به شکل نقد برای بانک غیر کارآ و غیرسودآور خواهد بود، اما با این حال چنانچه همه افراد تصمیم بگیرند در یک زمان برداشت کنند، بانک ورشکسته خواهد شد و به علاوه چنانچه ورشکستگی در یک بانک رخ دهد، ممکن است ورشکستگی در بانک‌های دیگر نیز رخ دهد، زیرا سپرده‌گذاران آنان نیز دچار نگرانی می‌شوند- و ما به زودی شاهد بحران مالی می‌شویم. لذا در اینجا نقش مهمی برای دولت وجود دارد. دولت می‌تواند تضمین کند که در صورت عدم توانایی بانک در بازپرداخت، دولت بازپرداخت خواهد کرد- یعنی می‌تواند بیمه سپرده ارائه دهد. دولت می‌تواند این ضمانت را بکند، زیرا قدرت اخذ مالیات را دارد: دولت می‌تواند پول بازپرداخت سپرده‌گذاران را از طریق اخذ مالیات از سایر افراد تامین کند و زمانی که دولت این تضمین را می‌دهد، ورشکستگی بانک از بین می‌رود: دیگر کل سپرده‌گذاران سعی در برداشت پول خود در روز جمعه نمی‌کنند.

▪ حال ارتباط کل این بحث با بحران مالی اخیر چیست؟

ـ خوب، بیمه سپرده‌گذاری به خوبی ورشکستگی سنتی و قدیمی بانک‌ها را از بین برده است، اما بسیاری از موسسات مالی ورشکستگی معادل ورشکستگی بانک‌ها را تجربه کرده‌اند. بیر استرنز (Bear Stearns) تا لبه سقوط پیش رفت، زیرا سرمایه‌گذاران اعتماد خود نسبت به آن را از دست داده و بنابراین دست از حمایت مالی خود از آن برداشته بودند. نجات بیر استرنز توسط دولت چیزی شبیه پرداخت بیمه سپرده‌گذاری بود.

▪ و به نظر می‌رسید که همه اقتصاددانان موافق این هستند که عدم نجات لمن برادرز یک اشتباه بزرگ بود که به نظر حتمی هم بود، چون به بانک انگیزه ریسک‌پذیری بیشتر، به دست آوردن پاداش بیشتر و سود بزرگتر را می‌داد. حداقلی وجود ندارد، زیرا زمانی که همه چیز اشتباه است، دولت لایحه قانونی را انتخاب می‌کند. به طور خلاصه بحث مخاطرات اخلاقی چه می‌شود؟

ـ مسکین: این موردی است که در آن چارچوب دایاموند و دیبویگ ناقص است: این چارچوب از این حقیقت غفلت کرده که بانک‌ها در صورتی که بدانند سپرده‌هایشان بیمه شده- یا نجات داده خواهند شد- ممکن است رفتار خود را تغییر دهند. قطعا نظریه دایاموند و دیبویگ نقطه شروع خوبی است و بسیاری از کارهای بعدی در زمینه بانک‌ها و نقدینگی از آنها پیروی می‌کنند. اما آنان مخاطرات اخلاقی را به حساب نمی‌آورند.

▪ پس آیا این اولین مقاله‌ای است که در آن اقتصاددانان سعی کرده‌اند تا ورشکستگی بانک‌ها را مدل سازی کنند؟

ـ مسکین: مدل‌های قبلی در زمینه ورشکستگی بانک‌ها وجود داشته است- ورشکستگی بانک‌ها پدیده بسیار قدیمی است- اما این توضیح خاص دایاموند و دیبوید جدید است. همان گونه که دایاموند و دیبویگ نشان می‌دهند، خودداری کردن از بیمه کردن سپرده‌ها یا نجات بانک‌ها برای دولت بسیار مخرب خواهد بود. ورشکستگی بانکی تنها برای سپرده‌گذاران ترسناک نیست، بلکه مانع تولید نیز می‌شود. چنانچه همه سپرده‌گذاران سعی کنند در روز جمعه برداشت کنند، بانک باید کل سرمایه‌گذاری خود را از پروژه‌های سودآور خارج سازد. بنابراین در روز شنبه تولیدی وجود نخواهد داشت. بیمه سپرده‌ها و طرح نجات برای جلوگیری از توقف تولید در اقتصاد ضروری است اما آنها مشکل مخاطره اخلاقی ایجاد می‌کنند و مخاطرات اخلاقی چیزی است که هولمستروم و تیرول صراحتا در مقاله خود به حساب می‌آورند و می‌توان آنها را به عنوان بسط نظریه دایاموند و دیبویگ در نظر گرفت.

▪ آیا آنان در مقاله خود «عرضه خصوصی و عمومی نقدینگی» راه حلی را ارائه می‌کنند؟

ـ مسکین: هولمستروم و تیرول دو نکته ارائه می‌کنند که مرتبط با بحث ماست. اولا چگونه شما از مساله مخاطرات اخلاقی دوری می‌کنید، یا حداقل شدت این مشکل را کاهش می‌دهید؟ در بحث هولمستروم- تیرول این با در نظر گرفتن اینکه صاحبان بانک‌ها با سرمایه‌گذاری در پروژه‌های ریسکی بخشی از ریسک را خود متحمل می‌شوند، انجام گرفته است. بانک در تجارت سرمایه‌گذاری پول سپرده‌گذاران خود در چنین پروژه‌هایی است. اما بانک انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاری عاقلانه سپرده‌ها نخواهد داشت، مگر اینکه صاحبان- نگهدارندگان سهام- وارد ریسک شوند. ثانیا هولمستروم و تیرول در ارائه بیمه سپرده برای دولت نقشی را تعیین می‌کنند. در مدل آنان ممکن است در پروژه‌های ریسکی که بانک‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند، نیاز به سرمایه‌گذاری بعدی باشد. چنانچه برخی از پروژه‌ها نیاز به سرمایه بیشتری داشته باشند اما سایر پروژه‌ها اینگونه نباشند، آنگاه بانک‌ها می‌توانند بر توافقات بیمه‌ای کار کنند: همه آنها می‌توانند کمی سرمایه اضافی کنار گذاشته و این سرمایه می‌تواند به بانک‌هایی رود که پروژه‌های آنان نیاز به آن دارد. اما اجازه دهید فرض کنیم که همه پروژه‌ها در یک زمان نیاز به نقدینگی داشته باشند. این می‌تواند بحران مالی ایجاد کند- همه به طور همزمان تقاضای نقدینگی دارند. هولمستروم- تیرول نشان می‌دهند که چگونه دولت می‌تواند برای تامین مالی اضافی وارد شده و از متوقف شدن همه این پروژه‌ها جلوگیری کند.

▪ خب این چگونه با بحران مالی مرتبط است؟

ـ مسکین: بحران جاری با کمبود ناگهانی نقدینگی در بازارهای مالی شروع شد (در مورد دلایل این کمبود بعدا صحبت خواهیم کرد) و برای جلوگیری از تعطیلی پروژه‌هایی که توسط بازارهای مالی حمایت می‌شدند، کسی باید با نقدینگی از دست رفته وارد شود. در ایالات متحده آن فرد دولت بود. بنابراین دولت ایالات متحده به همان طریقی که هولمستروم و تیرول گفتند، عمل کرد.

انتقادات زیادی برای مثال از طرف پاول کروگمن مبنی بر این که متخصصین اقتصادی بحران را پیش‌بینی نکردند وجود دارد. اما اینگونه که شما صحبت می‌کنید به نظر می‌رسد مدل‌هایی وجود دارد که پیش‌بینی می‌کنند این بحران‌ها اتفاق خواهند افتاد. شما به این سوال چگونه پاسخ می‌دهید؟

ـ مسکین: من این انتقاد که نظریه اقتصادی در ارائه چارچوبی برای فهم این بحران شکست خورد را نمی‌پذیرم. در حقیقت مقالاتی که ما امروز در موردشان بحث می‌کنیم به خوبی نشان می‌دهند که چرا بحران رخ می‌دهد و ما در مورد آن چه کار می‌توانیم بکنیم. آن نوع اقتصادی که نیاز به حمله دارد دنیای ایده‌آل آلن گرین‌ اسپن است که در آن بازارهای مالی به خودی خود بسیار خوب عمل می‌کنند و نیاز به اقدام دولت ندارند. البته هنوز اقتصاددانانی هستند- اما احتمالا کمتر از گروه قبلی- که به این دنیا اعتقاد دارند. اما این یک وضعیت حدی است و نه احتمالا آن وضعیتی که آنانی که مقالاتی که ما در موردشان صحبت می‌کنیم را می‌نویسند.

▪ خب، اجازه می‌دهید سراغ کتاب ماتیاس دواتریپُنت و جین تیرول یعنی «کنترل محتاطانه بانک‌ها» برویم؟

ـ مسکین: کتاب دواتریپُنت-تیرول اشاره مهمی در مورد مخاطرات اخلاقی می‌کند. آنها اینگونه عنوان می‌کنند که سپرده‌گذاران در موقعیتی نیستند که بانک‌های خود را کنترل کنند تا مطمئن شوند که پول آنان را به طریقه معتبری سرمایه‌گذاری می‌کنند. بنابراین مساله مخاطرات اخلاقی بین سپرده‌گذاران و بانک نیز وجود دارد، که نقشی برای مقررات ایجاد می‌کند. قانون‌گذار جانشین سپرده‌گذاران است و وظیفه آن اعمال محدودیت بر آن چیزی است که بانک می‌تواند انجام دهد. یک محدودیت اساسی ملزم کردن بانک‌ها در انباشت به اندازه کافی سرمایه است. همان‌گونه که قبلا در مورد آن صحبت کردیم، صاحبان بانک باید اندازه کافی از پول خود را برای جلوگیری از ریسک‌پذیری بیش از حد بانک ارائه دهند. به عبارت دیگر نسبت بدهی به دارایی بانک- یعنی اینکه بانک چقدر بدهی نسبت به دارایی خود دارد- نباید بسیار بالا باشد. متاسفانه در بحران کنونی نسبت بدهی به دارایی بسیاری از موسسات مالی به سطوح بیش از حدی رسید. من این را به عنوان شکست قانون‌گذاری دولت می‌بینم.

▪ خب آیا اقتصاددانانی مثل دواتریپُنت و تیرول به اعضای دولت با گفتن جملاتی مثل: شما با اجازه دادن به این نسبت بالای بدهی به دارایی دیوانگی کرده اید! اخطار می‌دادند؟ اگر روشن است که چه اتفاقی می‌افتد، شما به عنوان یک اقتصاددان دانشگاهی چگونه این پیغام را می‌رسانید؟

ـ مسکین: در واقع نظریه، خطر را کاملا روشن می‌سازد. من واقعا نمی‌دانم که چرا پیام به سیاست‌گذاران نرسید. شاید در اینجا نظریه‌پردازان تا حدودی مقصرند.

▪ خب آیا این چیزی است که پیش رفتن را بهبود می‌بخشد؟ اول با تمرکز بر نسبت بدهی به دارایی- احتمالا افراد در این مورد درس‌های خود را آموخته اند. اما عموما بر حسب صحبت بین افراد، چه کسانی به صورت نظری در این مورد مطالعه می‌کنند و در واقع در وال‌استریت چه اتفاقی می‌افتد.

ـ مسکین: بله. من گمان می‌کنم که نظریات مالی خواهند خواست تا نگاه نزدیک‌تری به عملکرد مالیه در آینده داشته باشند. در حال حاضر کار عمده ایجاد قوانینی است که به جلوگیری از وقوع مجدد این نوع بحران‌ها کمک کند. نظریه به این تعهد آگاهی خواهد بخشید اما تبدیل نظریه به قوانین ساده، موثر و قابل اجرا یک تعهد جزئی نیست و خطر افراطی کردن قوانین وجود دارد. شما خواهان مدیریت خرد موسسات مالی توسط دولت نیستید. دولت در این امر خیلی خوب نیست و احتمالا سرمایه‌گذاری خوبی که ممکن بود در غیر این صورت رخ دهد را کاهش دهد. بنابراین باید توازن را برقرار کنیم، زیرا دولت همیشه در اجرا خوب نیست.

▪ آیا شما با توجه به آن چیزی که تا به حال دیده‌اید، خوشبین هستید؟ یا اینکه نگران هستید؟

ـ مسکین: خب من فکر می‌کنم که اقتصاددانان حاضر در دولت اوباما احتمالا فهم خوبی از اصولی که ما در مورد آنان بحث می‌کنیم، دارند. لذا من فکر می‌کنم که در ایالات متحده شانس خوبی برای تنظیم قوانین خوب وجود خواهد داشت. آنچه که من در مورد آن خیلی مطمئن نیستم این است که زمانی که کنگره وارد عمل می‌شود، چه اتفاقی خواهد افتاد. همانند مورد مراقبت بهداشتی، دولت می‌تواند ایده‌های به لحاظ نظری خوب بسیاری را در مورد قانون‌گذاری مالی پیشنهاد کند، اما این که کنگره چقدر به آنان توجه خواهد کرد مشخص نیست. خواهیم دید. فکر می‌کنم به طور محتاطانه خوشبین هستم.

▪ در مورد سودهای وال‌استریت چه؟ شما در مورد موضوع مخاطرات اخلاقی مربوط به سهامداران صحبت می‌کنید و اکثر این بانکدارها برای به دست آوردن سود در بانک خود سهام نگهداری می‌کنند؛ اما به طور جداگانه سود نیز دریافت می‌کنند که ممکن است باعث ایجاد رفتار ریسکی شود. آیا هیچ کدام از مقالات در این مورد بحث می‌کنند؟ دیدگاه شما در مورد آن چیست؟

ـ مسکین: بله مقالاتی که ما در مورد آنها صحبت کردیم مطمئنا در اینجا مرتبط هستند. آنها پیشنهاد می‌کنند؛ چنان که همه چیز خوب باشد، پاداش دادن به بانکدارهای سودده خوب است؛ زیرا آنها متناسبا به خاطر شکست نیز تنبیه می‌شوند. عدم وجود تنبیه به جای پاداش در وال‌استریت است که فی‌نفسه مشکل بوده است. به این دلیل است که من احساس می‌کنم اصرار دیدگاه عوام‌پسندانه مبنی بر محدود کردن پاداش بانکدارها تا حدودی نامناسب است. بله، سرپوش گذاشتن بر روی میزانی که بانکدارها می‌توانند کسب کنند رضایت بخش و وسوسه بر انگیز است؛ اما من این را به عنوان وارد شدن به قلب موضوع نمی‌بینم که باعث ایجاد اطمینان در ایجاد توازن مناسب بین پاداش و تنبیه در برنامه پاداش بانکدارها شود.

▪ اجازه دهید به سراغ دو مقاله آخری برویم که در مورد علل بحران، بینشی ارائه می‌کنند.

ـ مسکین: زمانی که در مورد مقاله هولمستروم- تیرول بحث می‌کردیم، اشاره کردم که ممکن است زمانی که نظام مالی به طور ناگهانی نقدینگی از دست می‌دهد دولت وارد شود. حال این فقدان ناگهانی نقدینگی چگونه می‌تواند رخ دهد؟ خوب مقاله کیوتاکی و مور (که در سال ۱۹۹۷ نوشته شد) سناریوی ممکنی را ارائه می‌کند. معمولا اگر بنگاه یا بانک برای یک پروژه پول قرض می‌کند، باید وثیقه‌ای- ضامنی برای آن وام ارائه کند. مدل کیوتاکی-مور با توجیهاتی فرض می‌کند تنها در صورتی می‌توان وام‌گیرندگان را ملزم به بازپرداخت وام‌ها کرد که آن وام‌ها با ضمانت باز گرداندن حداقل ارزش برابر باشند: تنها تهدید از دست دادن وثیفه در وام گیرندگان انگیزه بازپرداخت را ایجاد می‌کند.

خود پروژه می‌تواند وثیقه باشد، اما املاک واقعی یا هر گونه دارایی دیگر نیز می‌تواند باشد. اجازه دهید املاک واقعی را انتخاب کنیم و فرض کنیم که ارزش بازاری آن کمی پایین می‌رود- شاید به خاط اینکه تقاضای مسکن با آن قدرتی که مردم فکر می‌کنند، نباشد. این کاهش ارزش می‌تواند یک تاثیر کلی داشته باشد. چون املاک واقعی ارزش کمتری دارد، استقراض کمتری ممکن است- زیرا استقراض باید با مقدار معادلی از وثیقه تضمین شود؛ اما اگر وام‌های کمتری بتوان دریافت کرد تولید کمتر خواهد بود. و اگر تولید کمتری باشد مردم فقیرتر بوده و بنابراین املاک واقعی کمتری می‌خرند که باعث کاهش بعدی در قیمت املاک واقعی شده و شما یک مارپیچ نزولی دارید. همانند سایر مدل‌هایی که در موردشان صحبت کردیم، این مدل چیزهای زیادی در مورد بحران مالی کنونی می‌گوید. آنچه که به عنوان یک مشکل در بازار املاک واقعی - در واقع تنها در بخش کوچکی از بازار املاک واقعی- شروع شد، از طریق چیزی شبیه مکانیسم کلی کیوتاکی-مور رشد کرده و کل بخش مالی را محاصره کرد، و چون بخش مالی برای بخش اعظم تولید حیاتی است، کل اقتصاد واقعی را نیز محاصره کرد.

▪ بسیار خوب در مورد آخرین انتخاب خود یعنی مقاله فوستل و گیناکوپلوس، «ادوار نسبت بدهی به دارایی و اقتصاد مشوش» بگویید.

ـ مسکین: مجددا این مقاله در مورد نسبت بدهی به دارایی است. نکته مناسبی که این مقاله ارائه می‌کند، این است که دقیقا همانگونه که دور تجاری با رونقها و رکودها وجود دارد، ادوار نسبت بدهی به دارایی نیز وجود دارد. و این دو به طور معناداری با هم در ارتباط هستند. بنابراین در زمان‌های رونق، نسبت بدهی به دارایی تمایل به بالا بودن دارد و در واقع ممکن است بسیار بالا رود. منظور من از بسیار بالا این است که ممکن است سقوط بانک‌ها یا سایر موسسات مالی با کاهش نسبتا کمی در ارزش دارایی‌ها بسیار آسان باشد. حال نسبت بدهی به دارایی بالا یک ریسک محاسبه شده‌ای است که ممکن است یک بانک بپذیرد. چنانچه نسبت بدهی به دارایی من بالا باشد، در صورتی که شرط بندی من با بازدهی باشد من برای کسب سود این کار را خواهم کرد و کمی احتمال شکست نیز ممکن است قابل قبول باشد. اما مشکل این است که سقوط من با من متوقف نمی‌شود. اگر من سقوط کنم بانک‌ها نیز می‌توانند با من سقوط کنند. مقاله فوستل-گیناکوپلوس مکانیسمی را توضیح می‌دهند که از طریق آن این اتفاق می‌افتد. در مقاله آنان برخی از بانک‌ها علی‌الخصوص در مورد دارایی‌ها خوش‌بین هستند و بنابراین نسبت بدهی به دارایی بالایی را نگه می‌دارند. اگر ارزش دارایی‌ها کمتر از آن مقداری باشد که فکر می‌شد، آنها شکست می‌خورند. اما حال- با رفتن همه آنها- تقاضای پایین‌تری برای دارایی‌ها وجود دارد که این باعث کاهش بعدی در ارزش آنان می‌شود که مجددا بانک‌ها با نسبت بدهی به دارایی به نسبت پایین‌تر را از بین می‌برد و بنابراین ما مارپیچ نزولی از نوع مارپیچ نزولی مقاله کیوتاکی-مور داریم. بنابراین این مقالات با هم مرتبط هستند. هر دوی آنها توضیحاتی برای اینکه چطور اخبار بد به نسبت محدود می‌تواند باعث افزایش اختلال بزرگ- در نقدینگی، وام‌دهی و تولید شود، ارائه می‌دهد. در هر دو مورد، زمانی که چنین کاهشی شروع می‌شود راهکار این است که دولت پا پیش گذاشته و نقدینگی عرضه کند. به علاوه در مقاله فوستل- گیناکوپلوس دولت می‌تواند برای محدود کردن بحران‌ها (مارپیچ‌های نزولی) با محدود کردن نسبت بدهی به دارایی در مقدار اولیه از پیش عمل کند.

▪ شما این کار را با اعمال کنترل انجام می‌دهید؟

ـ مسکین: بله، شما این کار را با کنترل نسبت بدهی به دارایی یا به طور معادل با محدود کردن نقدینگی انجام می‌دهید. چنانچه نسبت بدهی به دارایی محدود باشد نیاز سرمایه‌ای بانک‌ها بالاتر بوده و بنابراین خیلی نمی‌توانند وام بگیرند. به عبارت دیگر نقدینگی بانک‌ها- یعنی اینکه چقدر می‌توانند پروژه‌های سودآور را تامین مالی کنند- کاهش می‌یابد. روش دیگر برای انجام این کار افزایش نرخ بهره توسط بانک مرکزی است. بنابراین سیاست پولی و التزام نسبت بدهی به دارایی/ سرمایه به شدت با هم در ارتباط هستند. متاسفانه در ابتدای بحران جاری نه تنها نسبت بدهی به دارایی بالا بود، بلکه نرخهای بهره نیز پایین بود، که هر دو رفتار ریسکی شدید را تشویق می‌نمودند.

▪ مقاله متعلق به سال ۲۰۰۸ است که احتمالا به این معنی است که قبل از بحران نوشته شده است.؟

ـ مسکین: بله قبل از بحران نوشته شده است. در واقع گیناکوپلوس مجموعه مشابهی از نکات را در یک سری از مقالات قبلی در اواخر دهه ۱۹۹۰ ارائه داده بود.

▪ بنابراین سیاست‌گذاران، مخصوصا افراد حاضر در کنگره باید این مقالات را مطالعه کنند.

ـ مسکین: بله، یا حداقل آنچه که در آنهاست را بفهمند. من فکر می‌کنم که اکثر موارد برای فهم بخش اعظم آشفتگی‌های مالی کنونی کاملا قبل از وقوع بحران هشدارهایی داده شده، تنها اگر از آنها غفلت نشده بود، وضع بهتری داشتیم. ما قصد نداریم کل بحران‌های مالی را از بین ببریم، اما مشخصا می‌توانیم کار بهتری برای جلوگیری و بازداشتن آنها انجام دهیم.

مصاحبه‌گر : سوفی روئل

مترجم: حسین توکلیان