جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ای علی که جمله عقل و دیده ای


ای علی که جمله عقل و دیده ای

نگرشی بر عرفان شیعی و مقام امیرالمومنین ع

عرفان اسلامی بویژه تفکر شیعی و نگرش ژرف برخاسته از آن دارای مبانی محکم و عمیقی است که در طول ازمنه گوناگون به السنه مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

یکی از این مبانی بعد از اقرار به توحید الهی، معاد و نبوت خاتم انبیاء(ص) بحث در امر ولایت و باطن عمیق و ژرف آن است. ولی از دیدگاه عرفان اسلامی در جامعه، وظیفه ای فراتر از اداره آن جامعه را به عهده دارد و آن هدایت باطنی نفوس آحاد جامعه است به سوی رستگاری و ولی کامل برحق نماینده و خلیفه خداوند است روی زمین و منبع فیضی که خود متصل است به منبع فیاض عالم و اوست که انوار الهی را جذب و بر نفوس مردم ساری و جاری می سازد. این مفهوم عمیق که برخاسته از الهیات خاص و غنی اسلامی ـ شیعی است، نوعی از توحید را متجلی می سازد که در آن توجه به اشراقات معنوی و فیوضات الهی می شود که از آن به توحید اشراقی نام می برند، یعنی عارف شیعی با این که واقف است درجات روحانی و معنوی بر عالم غیب حاکم است و مراتب غیبی، هریک وظیفه و امری را مرعی می باشند با وجود این باور دارد ورای تمامی این مراتب، ذات بی مثال حضرت احدیت موجود است که در هیچ فهم و وهمی نگنجد و کسی را یارای درک آن نیست.

با این مقدمه کوتاه معلوم شد تفکر عرفانی شیعی حول محور انسان کامل و خلیفه خداوند می گردد و با وجود توجه تام و تمام به توحید الهی، وجود انسان کامل را برای راهنمایی در مسیر قرار گرفتن جامعه و آحاد آن بر طریق توحید لازم می شمارد که البته این فلسفه در ارسال رسل نیز همان معنا را دارد که پیامبران از طرف حضرت حق مامورند مردم را به سوی حقیقت ازلی و ابدی راهنمایی کنند؛ چون طبق آموزه های عرفانی ولایت باطن نبوت معرفی شده پس وظیفه ولی برحق و معصوم نیز هدایت باطنی و ظاهری آحاد جامعه است به سوی سعادت حقیقی و کمال انسانی؛ اما نه در چهارچوب نبوت بلکه در جهت شریعت نبوی. از دیدگاه شیعی کسی حائز این مقام تواند بود که تمام مراتب هستی را در نوردیده باشد و به مرتبه انسان کامل و حقیقت محمدیه(ص) که نقطه اوج کمال و تجلی تامه انسان معنوی و کامل است، نایل آمده باشد که در این وادی کسی را به حد و اندازه روحانی امیرالمومنین علی(ع) نتوان یافت. علی(ع) که از کودکی تحت تربیت روحی و جسمی خاتم النبیین(ص) قرار گرفته مفاهیم عالیه اسلام و بواطن روحانی قرآن و شخص محمد(ص) را با روح و جان ادراک کرد و به چنان معنویتی دست یافت که توانست جوهر ولایت مطلق را از باطن نبوت ادراک و جذب کند تا پس از اتمام دور نبوت دور ولایت مطلق در وجود حضرت و یازده سلاله پاکش متجلی شود.

از این رو سخنان حضرت که نشانگر شخصیت گوینده آن است سنگین، استوار و ژرف است که قسمتی در نهج البلاغه گردآوری شده و حاکی از اندیشه ای بلند و معنویتی عمیق است که در برخی اوقات قلب واژه را می شکافد و از باطن کلمات نورانیت آن بیرون می تراود و خواننده را حیران می کند. برای نمونه خطبه اول نهج البلاغه که در آن حضرت توحید باری تعالی را وصف کرده اند یکی از زیباترین کلام هاست که به گوش جان عالم شنیده شده است. حضرت می فرمایند: «ابتدا و اساس دین معرفت اوست[منظور خداوند عالَم است] و کمال معرفت تصدیق اوست و کمال تصدیق او توحید اوست و کمال توحید اخلاص برای اوست و کمال اخلاص نفی صفات از اوست به گواهی این که هر صفتی غیر موصوف است و هر موصوف همانا غیرصفت....الخ» این گونه بیان نافذ و مستحکم، در بردارنده توحیدی ژرف و بی شائبه است که فقط می تواند از زبان صاحب ولایت لباس عبارت پوشد.

برخی سخنانی که حضرت به شاگردان صدیق و اصحاب سر خویش تعلیم فرموده اند یا پاسخی در جواب پرسش های ایشان داده اند، بسیار عمیق و جاذب است، گویی هنگام ادای سخن تمام پرده های مادی از دیدگان حضرت کنار می رود و حقیقت جلوه گر می شود و شاید از این روست که فرموده اند: «اگر تمام پرده های غیب کنار رود، ذره ای بر ایمان من افزون نشود»؛ یکی از این سخنان گهربار و ژرف در پاسخ پرسش کمیل بن زیاد درباره چیستی حقیقت است که عرفای بسیاری تفاسیر شگرف بر آن نوشته و معانی بس زیبایی از آن استخراج کرده اند که از آن می توان به سیدحیدر آملی صاحب کتاب «جوامع الاسرار» اشاره کرد.

ژرفای سخنان حضرت امیر به گونه ای است که هر شنونده را مجذوب خویش می کند و حقیقت را متجلی می سازد و معنویت نهفته در آن، چنان است که هانری کربن، فیلسوف شهیر را وادار می کند این گونه درباره این سخنان اظهارنظر کند: «چنین متنی به تنهایی کافی است برای اثبات این که تعلیم ائمه(ع) منبع حکمت شیعی، آدمی را در محضر چیزی قرار می دهد که همانقدر با جدل متکلمان متفاوت است که با روش استدلالی فیلسوفان یونانی مآب(فلاسفه) و بی تفاوتی متدینان زهدمآب به معرفت و در اینجا بحث درباره تعلیم ویژه ای است که نزد ما غربی ها به هنگام بحث و بررسی درباره اسلام به طور کلی خیلی کم مورد توجه قرار گرفته است... زیرا درک ما از معنای ولایت[یا ارشاد معنوی] را از کف داده ایم. علمی را که امام تعلیم می دهد مولفان [شیعی] ما علم ارثی توصیف می کنند. این علم میراثی است که نفس به اندازه قابلیتش مستحق آن است.»

این معنویت تامه که گوشه ای از آن در عبارت آمد، سبب شد قاطبه ایرانی جذب اسلام و تفکر شیعی شده و مولا علی(ع) را اسوه و الگوی خویش قرار دهند و سیره و صفات والای حضرت را نصب العین سازند و ره آورد این شناخت باعث شد تجلیات معنوی و الهی که ارمغان وجود پاک محمدی(ص) و علی(ع) بود بر فکر و جان ایرانیان تابیده و شعاع آن چنان حجاب ها را بدرد که طالبان علم معنوی را از این دیار تا به بلندای حقیقت کشاند و اندیشه ایرانی را تا عمق بواطن مبانی اسلام سوق دهد و تابش شعاع همین معنویت است که عرفای این سرزمین زبان به وصف علی(ع) گشوده اند و استمداد از باطن ایشان کرده اند، نمونه بارز و زیبای این امر مولوی است که در داستان جنگ حضرت با عمروبن عبدود به زیباترین وجه ممکن روی سوی معنویت علی(ع) می کند:

ای علی که جمله عقل و دیده ای

شمه ای وا گو از آنچه دیده ای

نیز قاضی سعید قمی از شاگردان برجسته حکیم ملارجبعلی تبریزی در شرح یکی از احادیث امیرالمومنین(ع) می نویسد: «انسان کامل قلب عالم است» و شک نیست که همانا علی(ع) اکمل کاملان است و او نفس رسول الله است و نور او.»

اما بزرگواری، مردانگی و روح بلند علی(ع) نه چیزی است که در وصف آید و آنچه به انحای گوناگون بیان شده است فقط گوشه ای از حقیقت وجود علی(ع) است و چنان است که پیامبر(ص) فرمود: «علی، تو را نشناخت مگر خدا و من.»

هوشنگ شکری



همچنین مشاهده کنید