سه شنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴ / 29 April, 2025
مجله ویستا

علل واقعه


علل واقعه

تحلیل و بررسی زمینه های شکل گیری حادثه خونین کربلا

حادثه خونین عاشورا از جهات متعددی قابل توجه و تأمل است؛ چرا که تاریخ همواره مایه عبرت و درس‌آموزی آیندگان است. در این نوشتار که تحلیل و بررسی زمینه‌های تکوین و رخداد حادثه کربلا و شهادت مظلومانه سیدالشهدا(ع) است، به این موضوع خواهیم پرداخت که جامعه‌ای اسلامی که با محوریت پیامبر اعظم(ص) شکل گرفته و بنیادهای جاهلیت را تغییر داده و دگرگون ساخته بود، چگونه ۵۰ سال بعد از رحلت این بزرگوار، به جایی رسید که نوه محبوب او را با فجیع‌ترین وضع به شهادت رساندند. این موضوع، بی‌شک، نشانگر انحراف، عقب‌ماندگی و برگشت به عقب از سوی مردم زمانه امام حسین(ع) است که در تحلیل و بررسی آن، بی‌تردید، عبرت و درس‌آموزی برای جوامع امروز اسلامی ‌و بویژه جامعه اسلامی ‌خودمان است؛ چرا که به تعبیر مقام معظم رهبری: «بحث عبرت‌های عاشورا مخصوص زمانی است که اسلام حاکمیت داشته باشد، حداقل این است که بگوییم عمده این بحث مخصوص این زمان است؛ یعنی زمان ما و کشور ما که عبرت بگیریم.» در این نوشتار، در آغاز به عبرت‌های عاشورا و سپس به زمینه‌های وقوع حادثه کربلا خواهیم پرداخت.

مفهوم عبرت، چنان که از کتب لغت بر می‌آید، به معنای عبور از حال به گذشته و همچنین نظر داشت اوج‌ها و حضیض‌ها در کنار یکدیگر است؛ بر خلاف درس‌ها که صرفاً در آن به جنبه‌های مثبت یک قضیه نگریسته می‌شود. از این رو می‌توان در باب حادثه کربلا به درس‌هایی چون: قیام امام حسین(ع) برای رضای خدا، ایثار، فداکاری، از جان‌گذشتن و خلاصه گذشت از همه چیز در راه دین، انس با شهادت و مواردی از این قبیل اشاره کرد. اما در بحث از عبرت‌ها باید حتماً به جنبه‌های دیگر قضیه نیز نگریسته شود؛ جنبه‌هایی که لزوماً مثبت نیستند و در حقیقت، همه جانبه نگر هستند.

یکی از عبرت‌های مهم حادثه عاشورا، بحث دگرگونی و تغییر بنیادین جامعه دینی زمانه سیدالشهدا(ع) است. مقام معظم رهبری نیز در یکی از سخنرانی‌های خود فرموده بودند: اولین عبرتی که ما را متوجه خود می‌کند، این است ببینیم چرا ۵۰ سال بعد از درگذشت پیغمبر(ص)، جامعه اسلامی ‌به آن حد رسید که کسی مثل امام حسین(ع) ناچار شد برای نجات جامعه، چنین فداکاری‌ کند. به تعبیر ایشان، این که حسین بن‌علی(ع) در مرکز اسلام، در مدینه و مکه با وضعیتی مواجه شود، به طوری که هر چه نگاه کند، چاره ای جز فداکاری نیست؛ آن هم، چنین فداکاری خونین و باعظمتی، این قابل تأمل است.

مگر چه وضعی بود که حسین بن‌علی(ع) احساس کرد اسلام فقط با فداکاری او زنده می‌ماند وگرنه از دست می‌رود. چه شد فردی مثل یزید بر جامعه اسلامی ‌حاکم شد؟ باید ببینیم آن جامعه اسلامی ‌چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چرا ۲۰ سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در همان شهری که حکومت می‌کرد، سرهای پسران امیرالمؤمنین(ع) را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند؟ باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمده که سر حسین بن‌علی(ع)، آقازاده اول دنیای اسلام و پسر خلیفه مسلمین علی‌بن ابی‌طالب(ع)، در همان شهری که پدر او بر مسند خلافت نشسته، گردانده شد و آب هم از آب تکان نخورد؟! در همه این مواردی که در تحلیل وضعیت جامعه آن روز گفته شد، بی‌تردید، عبرت‌هایی برای اهل بصیرت است که جز با تأمل و تعمق در گذشته حاصل نخواهد شد؛ چنان که حتی در آیات قرآن و روایات متعددی به اهمیت این مساله اشاره شده است؛ همانند آیه شریفه ۹ سوره روم: «آیا آنها در زمین نمی‌گردند تا بنگرند چگونه بوده است سرانجام کسانی که پیش از آنان بودند؟» یا آیه شریفه ۲ سوره حشر: «پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت.» همچنین در روایات متعددی چون: «من کثر اعتباره قل عثاره»؛ آن کسی که بیشتر عبرت بیاموزد، لغزشش کمتر خواهد بود یا روایت الاعتبار یعود الی الارشاد؛ عبرت‌آموزی، انسان را به رشد هدایت می‌کند. در همه این آیات و روایات، تأکید خاصی بر بحث عبرت‌آموزی شده است. بنابراین، در برخورد با حادثه عاشورا نیز ‌باید به همین منوال، به دنبال درس‌ها و عبرت‌های آن بود. و البته چنان که گفتیم، عبرت‌ها به مراتب از درس‌ها مهم‌تر است.

جامعه آن روز ‌با بحران اسلام‌زدایی مواجه شده بود؛ به گونه‌ای که حکومت یزید، ساختارهای دینی جامعه اسلامی ‌را از بین برده و هویتی را که پیامبر(ص) با سختی‌های فراوان ساخته بود، دگرگون کرده بود؛ وضعیت، آن چنان بحرانی شده بود که امام حسین(ع) بارها تأکید کرده بودند: اگر آنها از من تقاضای بیعت هم نکنند، من باز هم آرام و ساکت نخواهم نشست؛ چرا که اختلاف من با دستگاه خلافت، تنها بر سر بیعت با یزید نیست که با سکوت آنان در موضوع بیعت، من نیز سکوت اختیار کنم، بلکه وجود یزید و خاندان وی موجب پیدایش ظلم و ستم و سبب شیوع فساد و تغییر در احکام اسلام شده و این وظیفه من است که در راه اصلاح این مفاسد و امر به معروف و نهی از منکر و احیای قانون جدم رسول الله(ص) و زنده کردن راه و رسم پدرم علی(ع) و بسط عدل و داد به پا خیزم و ریشه این نابسامانی‌ها را که خاندان بنی‌امیه است، قلع و قمع نمایم. همه جهانیان بدانند که حسین، جاه‌طلب نبود، طالب مقام و ثروت نبود، شرور، مفسد و اخلالگر نبود و این حالت از روز اول تا ساعت آخر در روح حسین(ع) متجلی و متبلور بود.

● زمینه‌های شکل گیری حادثه عاشورا

بعد از اشاره اجمالی به وضع جامعه آن روز و عبرت‌آموزی از گذشته، اکنون زمینه‌های بازگشت جامعه دینی زمانه سیدالشهدا(ع) به دوران جاهلیت، بینش‌ها، ارزش‌ها و اعمال جاهلی، و در نهایت، وقوع حادثه کربلا را بررسی می‌کنیم. در مجموع می‌توان موارد متعددی را زمینه‌ساز تکوین این حادثه خونین دانست که عبارتند از: فراموشی و عدم اجرای عملی دستورات و وصایای رسول‌الله(ع)، زوال معنویت و غیرت دینی در جامعه اسلامی ‌و سرانجام، عدم ایفای نقش روشنگرانه و کارساز خواص در آن برهه خاص از زمان. حال به بررسی اجمالی این عوامل در این نوشتار می‌پردازیم.

فراموشی و بی‌توجهی به وصایا و سفارش‌های بنیانگذار جامعه اسلامی یکی از مهم‌ترین عوامل زمینه‌ساز واقعه کربلا، این عامل است که نشانگر بی‌توجهی مردم زمان امام حسین(ع) به روایت شریف و مشهور رسول‌الله(ص) است که بارها خطاب به امت اسلامی ‌فرموده بودند: همانا من دو یادگار گرانبها را بین شما باقی می‌گذارم: یکی کتاب خداست و آن دیگر، عترت من. تا زمانی که به این دو چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو تا قیامت تفکیک‌ناپذیرند.

در توضیح این روایت شریف از پیامبر اعظم(ص) ‌باید اشاره کرد که مردم بعد از رحلت ایشان، راه بازگشت به گذشته را در پیش گرفتند و به جای تأسی به دستورات ایشان و احترام نظری و عملی به قرآن و اهل‌بیت(ع)‌ عصمت و طهارت، به فراموشی و مقابله با اهل‌بیت(ع)‌ پرداختند. چنان که حضرت امام خمینی(ره) در وصیتنامه خود به زیبایی، این وضعیت را به تصویر کشیده است و می‌فرماید: اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترک پیامبر اسلام(ص.) مسائل اسف انگیزی که باید بر آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی(ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن را وسیله‌ای کردند برای حکومت ضد قرآنی.

بنابراین، اولین عامل زمینه ساز بازگشت مردم زمانه امام حسین(ع) به قهقرا و گذشته، فراموشی سفارش بنیانگذار جامعه اسلامی، یعنی پیغمبر بود که آنها خیلی زود تمسک به این دو اسباب نجات را فراموش کردند.

● زوال معنویت و غیرت دینی در جامعه اسلامی

نقش معنویت در جامعه اسلامی ‌و انقلاب رسول‌الله(ص)‌ بر هیچ‌کس پوشیده نیست؛ چنان که ایشان با تغییر بنیادهای جاهلیت از قبیل توجه به نژاد و زنده به گور کردن دختران و... مواردی چون تقوا، فداکاری در راه اسلام، سابقه درخشان در اسلام و... را جایگزین عادات و رسوم گذشته کردند. اما متأسفانه بعد از رحلت رسول خدا، این معنویت و نورانیت جامعه اسلامی ‌رو به زوال و کمرنگ شدن نهاد. مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی‌های خود با اشاره به این انحراف جامعه آن روز، به زیبایی، وضعیت کمرنگ شدن معنویت در جامعه را توصیف می‌کنند: دو عامل از عوامل اصلی این گمراهی و انحراف، عمومی ‌است؛ یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر صلات و نماز است، یعنی فراموش کردن خدا و معنویت از زندگی و فراموش کردن خدا و جدا کردن حساب معنویت از زندگی و فراموش کردن توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب توفیق از خدای متعال و توکل بر خدا و کنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی و عامل دوم، تبعیت از شهوات است، یعنی به دنبال شهوترانی و هوسرانی بودن. خلاصه این که جامعه آن روز به این درد بزرگ فراموشی و کمرنگ شدن معنویت و گرایش به مادیات و قدرت طلبی و شهوترانی دچار شد و همین عامل بود که تقوا را در نهاد آنها خشکاند؛ به گونه‌ای که در حادثه کربلا، اینها علی‌رغم نامه‌های فراوان و دعوت از امام حسین(ع)، او را تنها گذاشتند و به این نیز اکتفا نکردند، بلکه آب را روی او و فرزندان خردسال و کودکان کربلا بستند و فاجعه‌ای دردناک و ماندگار در طول تاریخ رقم زدند؛ چرا که شهوت و قدرت و ثروت، چشم‌هایشان را کور و دل‌هایشان را سنگ و گوش‌هایشان را کر کرده بود. مساله بعدی که ذیل همین عنوان کمرنگ شدن معنویت می‌گنجد، بحث افول غیرت دینی است. غیرت به معنای دفاع از هر آنچه محبوب است، در برابر دشمنان و کسانی که چشم طمع بدان دارند.

علی‌رغم این که بارها رسول خدا بر این مساله تأکید کرده بودند، اما بعد از ایشان، مردم، غیرت دینی خود را از دست داده، مسامحه‌کار و تساهل‌گر شده و در مقابل منکرها و عدم انجام معروف‌ها سکوت می‌کردند و همین بود که امام حسین(ع) هنگام خروجش از مدینه به سوی مکه به برادرش محمدبن حنفیه نوشت: هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته‌ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا و راه و رسم پدرم علی‌بن ابی‌طالب(ع)‌ است.

این سخن امام بخوبی گویای وضعیت آن روز جامعه و مردم آن است که از عوامل شکل‌گیری حادثه خونین کربلا شد. کوتاهی خواص جامعه و عدم انجام نقش خود: خواص به کسانی اطلاق می‌شود که قدرت تحلیل دارند و بصیرت آنها ویژگی متمایزشان از دیگر اقشار جامعه است؛ در حالی که عوام، قدرت تحلیل ندارند و دنباله‌رو خواص هستند و عنصر بصیرت و آگاهی را در خود ندارند و بیشتر موج سوار و دنباله‌رو خواص‌اند که ببینند آنها به کدام سو می‌روند و تحلیلشان به کدام سو است تا به آن سو حرکت کنند. بنابراین می‌توان گفت عنصر بصیرت و آگاهی، تمایز خواص و عوام است. نکته مهمی‌ که در رابطه با خواص زمان امام حسین(ع) وجود دارد، این است که اینها بعد از رحلت رسول خدا(ص) بتدریج از معنویت، عدالت، محبت و سایر ویژگی‌های اسلامی ‌زمان پیامبر فاصله گرفته و در نقش خواصی خنثی، ناکارآمد و البته ضربه زن به اسلام و دین در آمدند. اینها اگر به تعبیر مقام معظم رهبری، در هنگام خودش، کاری را که لازم است، تشخیص می‌دادند و عمل می‌کردند، تاریخ نجات پیدا می‌کرد و حسین‌بن علی‌ها به کربلاها کشانده نمی‌شدند.

سیدجواد میرخلیلی