چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مانیفیست کیلبرن چالش ما با تفوق نئولیبرالی


مانیفیست کیلبرن چالش ما با تفوق نئولیبرالی

نخبگان از بحران سرمایه جهانی به منظور تحکیم مجدد قدرت استفاده می کنند با این حال, زمانی برای عقب نشینی باقی نیست مانیفیست ما رئوس آلترناتیو را ترسیم می کند بحران در نظام اقتصاد جهانی که به سبب سقوط بانکداری در سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ ایجاد شد, لحظه ای نوین را در تکامل سرمایه داری جهانی تسریع کرده است نوظهوری این بحران به طورکلی درک نشده است

نخبگان از بحران سرمایه جهانی به منظور تحکیم مجدد قدرت استفاده می‌کنند. با این حال، زمانی برای عقب‌نشینی باقی نیست. مانیفیست ما رئوس آلترناتیو را ترسیم می‌کند.بحران در نظام اقتصاد جهانی که به سبب سقوط بانکداری در سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ ایجاد شد، لحظه‌ای نوین را در تکامل سرمایه‌داری جهانی تسریع کرده است. نوظهوری این بحران به‌طورکلی درک نشده است.

برخی از بحران‌های پیشین که معروف‌ترین آنها سقوط و رکود عظیم دهه ۱۹۳۰ بود، تغییر اجتماعی رادیکالی به‌وجود آوردند: دولت رفاه، سیاست جدید (NewDeal) و نیز ظهور فاشیسم. در پنج سال گذشته گروه‌های اعتراضی از قبیل جنبش تسخیر (Occupy) پدیدار شده‌اند و علیه سیاست‌های ریاضتی فزاینده مقاومت کرده‌اند. با این حال، هنوز گسستی در نظام یا ایدئولوژی حاکم رخ نداده است. در واقع، نخبگان از بحران در اروپا و آمریکای‌شمالی به‌منظور پیشبرد پروژه نئولیبرال بهره‌ برده‌اند و حملات بی‌رحمانه‌ای به شاخص‌های حداقلی سطح زندگی، سرویس سلامت همگانی (NHS) و دولت رفاه در شکل بریتانیایی آن کرده‌اند.تجزیه مستعمرات پساجنگی بریتانیا، پروژه مرکزی یکی از تفرقه‌انگیزترین شخصیت‌های سیاسی جناح راست جدید بریتانیا یعنی مارگارت تاچر بود. مراسم تشییع جنازه تاچر در هفته گذشته قرار بود که او را به‌عنوان نماد ملتی متحد جا بزند و تکمیل‌کننده سه دهه اقدامات سه رژیم سیاسی-تاچریسم، حزب کارگر جدید و دولت ائتلافی- باشد تا بریتانیا را از اساس تغییر شکل دهد. همان‌طور که دیوید کامرون به بی‌بی‌سی گفت: «همه ما هم‌اکنون تاچریست هستیم.» تاچر مرده است، زنده‌باد تاچریسم.چه چیز جدیدی در مورد این مرحله از سرمایه‌داری وجود دارد؟ به‌هم‌پیوستگی جهانی سرمایه‌داری که تا حدی ناشی از تکنولوژی‌های نوین و سلطه نوع جدیدی از سرمایه‌داری مالی است، در حالی که بحران این نظام همه‌جا را تحت تاثیر قرار داده، به معنای آن است که این تاثیرات نامتوازن‌اند.

تاکنون کشورهای BRIC (یعنی برزیل، روسیه، هند و چین) به نظر نسبتا آسیب‌ ندیده‌اند، در حالی که تاثیر انهدام اقتصادی از آسیا و آفریقا تا اروپا گسترش یافته است.فروپاشی اَشکال پیشین همبستگی اجتماعی همراه است با رشد شگرف نابرابری و شکافی عمیق میان کسانی که نظام را اداره می‌کنند یا به‌عنوان کارگزاران آن حقوق درخوری دارند و بینوایان کارگر، بیکاران، نیمه‌کاران یا ناخوشان.بحران فوق، ثروتمندان جدید بین‌المللی و از لحاظ اخلاقی متفاوتی را به‌صحنه آورده است. در راس فهرست ثروتمندان مجله ساندِی تایمز، دو روس اُلیگارش و یک هندی میلیاردر قرار دارند. زندگی این افراد کاملا جدا از زندگی مردم عادی و تقریبا برای آنها غیرقابل تصور است، زندگی‌ معمولی که با میل به‌ظاهر توقف‌ناپذیری برای سود و منفعت تشدید می‌شود.تفوق نئولیبرالیسم مبتنی بر تهور و سرمایه جهانی بوده است، مبنی بر اعتماد خاطرش از اینکه اکنون نه‌تنها بر اقتصاد، بلکه بر کل حیات اجتماعی حکومت دارد. در پس یک نظریه لیبرال سیاسی و اقتصادی تجدید سازمان‌شده، مدافعان آن دست به ایجاد نگرش و خرد عامیانه جدیدی زده‌اند که به جامعه نفوذ کرده است.

نیروهای بازار شروع به الگوبرداری از زندگی نهادی کرده‌اند و عمیقا به حیات خصوصی‌مان فشار وارد می‌کنند و همچنین بر گفتمان سیاسی سلطه دارند. نیروهای بازار به فرهنگ عامیانه‌ای شکل داده‌اند که شهرت و موفقیت را می‌ستاید و ارزش‌های سود خصوصی و فردگرایی انحصارطلب را ترویج می‌کند. این نیروها تماما وفاق بازتوزیعی‌برابری‌طلب را که سنگ بنای دولت رفاه است، با پیامدهای جانکاهی برای گروه‌هایی از لحاظ اجتماعی آسیب‌پذیر مانند زنان، کهنسالان، جوانان و اقلیت‌های قومی، تضعیف کردند.بهره‌کشی سازمانی از کار ارزان‌قیمت، منابع طبیعی و زمین، بحران جهان در حال توسعه را شدیدتر کرده‌اند. از هم‌پاشیدگی محیطی، فقر، بیماری‌های فراگیر، آموزش ضعیف، تقسیمات قومی و جنگ‌های داخلی به مثابه شکست‌های پسااستعماری گریزناپذیر جولان می‌دهند و نیروهای گذشته را برای مداخله به منظور حفاظت از شرایط برای انباشت سرمایه‌دارانه برمی‌انگیزند.

تفوق نئولیبرال بر قدرت‌ها و موضع طبقات مسلط تاکید ورزیده‌ است. اما این تفوق گریزناپذیر نبود. هیچ توافق اجتماعی‌ای پایدار نیست و این امر برای تفوق نئولیبرال که نزاعی بر سر آن درگرفته بود، از کودتا در شیلی و در‌هم‌کوبیدن معدنکاران در بریتانیا گرفته تا حمله‌های کنونی به حقوق کارگران و نظام انتفاعی، صدق می‌کند. بیش از یک راه برای برون‌رفت از فاجعه کنونی وجود دارد. همواره یک بدیل در کار است.امروز-چهارشنبه- سردبیران بنیانگذار مجله ساندینگز‌ ژورنال متعلق به جریان چپ نو که نخست در ۱۹۵۵ انتشار یافت، مانیفیستی را منتشر کردند که سعی خواهد داشت تا رئوس کلی راهکارهای پیش‌رو را توصیف کند. طی چند سال ما و همکارانمان در قالب مجموعه‌های چندقسمتی ماهانه، وجوه مختلف بحران‌های کنونی را بررسی خواهیم کرد و می‌کوشیم گروه نظام‌مندتری از سوالات را نسبت به سوال‌هایی که معمولا پرسیده می‌شوند، صورت‌بندی کنیم. ما تدبیر سیاسی ارایه نمی‌دهیم، اما رویکردها و مطالبات بدیلی پیشنهاد می‌کنیم که امید داریم به مباحث گسترده‌تر ما که مربوط به محیطی می‌شود که سیاستگذاران در آن عمل می‌کنند، یاری رسانند. هم‌دستی حزب کارگر جدید با پروژه نئولیبرال- به واسطه برنامه کاری خصوصی‌سازی، برون‌سپاری (outsourcing) و بازاری‌سازی بخش خصوصی- حزب را ناتوان از ترسیم خطی مشخص با دولت ائتلافی می‌کند.

در دوران نخست‌وزیری تونی بلر، دنباله‌روی از دستاوردهای تاچریسم، به واسطه رهبری بزدلانه بلر، فقدان نگرشی مشخص و اندیشه‌هایی جدید، محدود شده بود.خارج از سیاست‌های حزب، جنبش‌های نوین اجتماعی از قبیل گروه‌های طرفدار محیط‌زیست، مخالفان کاهش مخارج و فمنیست‌ها، به‌نحوی کارآمد به سازمان‌های قدیمی مدافع طبقه کارگر به منظور ایجاد ائتلافی که آنها را تبدیل به نیروهایی سیاسی تاثیرگذاری کند، نپیوستند. با این حال، نشانه‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه چگونه چنین توافقی، برای مثال در دوره کوتاه شورای عمومی لندنِ (GLC) کن لیوینگستون و تجارب رادیکال در حال وقوع در آمریکای لاتین، نتیجه‌بخش خواهد شد. در برابر، ناآرامی‌ها در خاورمیانه به ما نشان می‌دهد که چه اتفاقی می‌افتد، هنگامی که مطالبات دموکراتیک برآورده نمی‌شوند، در حینی که در اروپا[نیز] مقاومت علیه اقدامات ریاضتی، توام شده است با احیای فاشیسم.هیچ زمانی برای عقب‌نشینی صرف باقی نمانده است. آنچه لازم است حس مجدد حضور در جبهه آینده است، نه فرو‌رفتن در سنگرهای گذشته.

لازم است بپذیریم که اَشکال پیشین دولت رفاه، ناکارآمد از آب درآمدند. اما باید سرسختانه از اصولی که دولت رفاه بر اساس آنها شکل گرفت، دفاع کنیم- توزیع مجدد، برابری‌طلبی، دوراندیشی جمعی، پاسخگویی دموکراتیک و مشارکت، حق آموزش و بهداشت- و اَشکال نوینی را بیابیم که بتوان در آنها نهادینه شد و ابراز وجود کرد.همه ما که مخالف روش کنونی هستیم، خواه داخل یا خارج از سیاست‌های حزب، یا سایر سازمان‌ها، باید نوآوری داشته باشیم. ما باید به ایجاد اختلال در خرد عامیانه کنونی حمله بریم و تصوراتی را به چالش بکشیم که گفتمان سیاسی قرن ۲۱ ما را سازماندهی می‌کنند. امیدواریم مانیفیست ما، آغازگر گفت‌وگو با نسل جدیدی باشد که به‌واسطه تجارب سیاسی گوناگون شکل گرفته است. اکنون زمان چالش با واقعیت جدید نئولیبرالیسم و ایجاد یک جهش است، نه تن دردادن به آن.

منبع:گاردین

استوارت هال

ترجمه مهرداد امامی



همچنین مشاهده کنید