پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
از برره می ترسیم فرار می کنیم
پیمان قاسمخانی و شبهای برره
۱. بد نیست بگذاریم این یکی کارش را بکند. حالا هر قدر خارج از عرف، خارج از پندارهای رایج، دور از همهٔ آن حرفهائی که تا بهحال فکرش را میکردیم و انتظارش را داشتیم، حرکت کند. پیمان قاسمخانی، سرپرست نویسندههای مجموعهٔ شبهای برره، انگار قدرتش را دارد که ذهنش را جائی خارج از چارچوبهای پذیرفتهشدهٔ فرهنگ ما جولان دهد. او چارچوبها را نمیشکند، یک شورشی نیست. کارش خیلی سادهتر از این حرفهاست. انگار خیلی وقتها در چارچوبی نیست که حالا بخواهد از آن بیرون بیاید. همهٔ ما از این موهبت برخوردار نیستیم. فرصتش را نداریم. پس حالا که یکی اینجوری است، یکی فرصتش را بهدست آورده، اجازه بدهیم کارش را بکند. نه برای خودمان بد است و نه فرهنگمان. از من میشنوید که خیلی هم مفید است.
۲. وقتی قاسمخانی و همکارهایش در مجموعهٔ پاورچین ما را با یک قوم و قبیلهٔ جدید آشنا کردند، آدمهائی از یکجای نامعلوم با پیشینهٔ نامعلوم، یعنی اهالی برره؛ خیلیها شیفتهٔ ماجرا شدند. حالا همه با آدمهائی روبهرو شده بودیم که کارهای غریب و گاه عقبمانده میکردند و بعضی از سنتها و آداب و رسوم پذیرفته شده، اما تغییر ماهیتیافتهٔ این سرزمین را دست میانداختند، هر چند دلمان خوش بود که ربطی به مان ندارند. ماهنامهٔ فیلم هم تیتر مطلبی دربارهٔ این مجموعه را (با اشاره به فیلم معروف گریفیث) گذاشت: تولد یک ملت. و خلق این ملت نوظهور، ظاهراً یک ایدهٔ درجهٔ یک بود برای شکل دادن به شوخیهای بیشمار. برای گیر دادن به آدمهائی که ظاهراً وجود نداشتند. نویسنده میتوانست کارش را بکند و نگران نبود که کسی بیاید و بابت تمسخر و توهین، یقهاش را بگیرد. این شد که قاسمخانی و همکارانش نوشتند و مهران مدیری هم به بهترین شکل اجرایش کرد. حالا که دوباره آن مجموعه را نگاه میکنیم، بهنظرمان میرسد که سازندگانش، عوض سریال نوشتن و ساختن، دارند روی یخ اسکیتبازی میکنند. رها از خیلی از آن حصارهائی که درست کردهایم و دور خودمان چیدهایم. البته هیچکدام از قسمتهای پاورچین را نشد کامل ببینم. پس قاضی چندان خوبی نیستم. شاید هم درست و حسابی نگاهش نکردم چون حسودیام میشد. حسودی میکردم به آدمهائی که میتوانند اینقدر ذهنشان را آزاد و رها حفظ کنند. نویسندهها و کارگردانها و بازیگرهائی که در پناه این ملت خیالی، فرصتی بهدست آورده بودند که خیلی از عناصر پذیرفته شده را کنار بگذارند، که جاهائی بروند که تا به حال هیچکدام از ما ندیدهایم و سر نزدهایم. بارها نشستهام و خیالپردازی کردهام که به گروه نویسندههای پاورچین، به پیمان قاسمخانی و برادرش، موقع نوشتن این مجموعه چهقدر خوش گذشته است. حتی اگر ایدهٔ اصلی این مجموعه، از یک سریال خارجی گرفته شده باشد، باز در اصل ماجرا فرقی نمیکند. اینها همه محمل است، زمینه است، تا آدمها حوزهای را که به آن واردند کشف کنند، واردش شوند، و آنوقت صادقانه همانکاری را انجام دهند که فکر میکنند درست است.
۳. حالا میشود برره و آدمهایش را از زاویهٔ دیگری نگاه کرد. آنها شکل عجیب و غریب و فانتزی خیلی از باورهائی است که ظاهراً به آن اعتقاد داریم، اما اصلش چیز دیگری بوده است. نه اینکه بگویم همهٔ آن سنتها و آئینها و باورهای قدیمی را باید کنار گذاشت، اما بد نیست این را هم بپذیریم که بعضی از این کلمات و عبارات و هالهٔ معنائی که گردشان تنیده شده، اصلاً چیز دیگری هستند و با اصلش کلی فرق میکنند. وقتی اسم یکجور خودخواهی را میگذاریم عشق و قبیلهگرائی را غیرت، وقتی کلمهٔ وصل، لقلقهٔ زبان مجریهای تلویزیونی است و مثلاً غربت، شعاری که دیگر حتی معنیاش را نمیدانیم، خلق برره و آداب و رسوم آدمهایش، یک فرصت اساسی و محشر است تا کمی به خودمان که نه، به بررهایهای بیچاره بخندیم تا دلمان کمی آرام شود. هیچ فکر کردهاید که این قوم جدید مضحک، چهطور به این زودی سروکلهاش پیدا شد و جای خودش را باز و هویت پیدا کرد؟ چون خیلی خیلی برایمان آشنا بود. رگ و ریشهاش را میشناختیم. فقط به روی خودمان نمیآوردیم.
۴. اینبار و در شبهای برره البته ماجرا کمی فرق میکند. پاورچین یکجور ناخودآگاهی درش بود و حالت کشف و راز؛ چه برای خالقان و چه مخاطبهایش. اما حالا در شبهای برره روزنامهنگار روشنفکری داریم که قرار است ناظری و معیاری برای قناسی و کجوکولگی اهالی برره باشد. بهنظر میرسد که ماجرا کمی آگاهانهتر باشد. همانطور که محمدرضا تخشید مدیر گروه فیلم و سریال شبکه سوم سیما، در جواب سؤالی که قبل از شروع ساخت سریال از او پرسیده بودند، (ساخت چنین مجموعهای تاکی جواب خواهد داد؟)، همه چیز را به میزان انتقادپذیری مردم و مسئولان موکول کرده بود. شاید به همین دلیل است که پاورچین روی اعصاب خیلی آدمهای محافظهکار نرفت و ظاهراً این یکیرفته. حالا دیگر بررهایها زیاد غریبه نیستند. ضمن اینکه قرار نیست آقای روزنامهنگار روشنفکر هم نمونهٔ کامل و بیخدشهای باشد. از نگاه بررهایها هم کارهای او عجیب و غریب و بامزه است. و کاش آنها هم یک کانال تلویزیونی داشتند تا از زاویهٔ دید خودشان، کارها و روش زندگی مرد روزنامهنگار را مطرح میکردند و دست میانداختند. آنوقت همه چیز کاملتر میشد، به زاویههای کور و تازهای نور میافتاد. آنوقت بیشتر میخندیدیم.
۵. تازه، فقط ما نیسیتم که باید از شر آدمهائی مثل پیمان قاسمخانی راحت شویم. در کشورهای دیگر هم اینجور آدمها پیدا میشوند. اتفاقاً اغلبشان هم از آندسته هنرمندانی هستند که یکجوری الگو و مورد علاقه و منبع الهام قاسمخانی هستند. از فدریکو فلینی بزرگ بگیرید تا گروه انگلیسی مانتی پایتن. این مدلی که نگاه کنیم، آنوقت میرسیم به این نکته که ماجرا را زیاد اجتماعی و اخلاقی نبینیم. یکبار از قاسمخانی دربارهٔ صحنهٔ آخر فیلم خوبی که فیلمنامهاش را نوشته بود، یعنی نان و عشق و موتور ۱۰۰۰ پرسیدند. جائیکه محمد خاتمی، رئیسجمهور وقت میآمد سراغ جوانهای درگیر بازیهای سیاسی و همهشان را سوار ماشینش میکرد. بعد قاسمخانی گفت که میان همهٔ این چیزها، آنچه برایش جالب بوده، بیشتر ماهیت فانتزی و خیالی بامزهٔ قضیه است تا ارجاعهای روزش به مسائل اجتماعی. این همان ذهنی است که بهنظرم باید حفظش کنیم. تلویزیون و مهران مدیری خوبند. مدیری از معدود کسانی است که برای اجراء این ایدهها، بار فانتزیشان را به صفر نمیرساند، در عین حال که قدرت باورپذیر کردن این افکار عجیب و غریب را دارد. با این وجود قاسمخانی میتواند دورتر از اینها برود. بیائید آن رسم بررهای را فراموش کنیم. همه را شبیه و دمدست خودمان نخواهیم. اجازه بدهیم این ذهن پرواز کند. هنوز که شاهکاری در کار نیست. اما به هر حال امکانش وجود دارد. این به نفع همهٔ ماست. به نفع فرهنگ ما. درست مثل خود مدیری که میداند ستاره شدن یک بازیگر تازه در برنامهاش، شهرت خود مدیری بهعنوان نفر اول پروژه را تهدید نمیکند، بلکه به مجموعهٔ کار کمک میکند. این یعنی بلوغ. رسیدن به چنین درکی، فاصلهٔ ما و بررهایها را بیشتر میکند. مگر از آنها دل خوشی داریم؟ مگر پشت هم به وجودشان در صفحهٔ تلویزیون اعتراض نمیکنیم؟ پس چه فرصتی از این بهتر؟ آقای قاسمخانی، ما همینجور منتظریم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست