سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

یاد باد آن روزگاران یاد باد


یاد باد آن روزگاران یاد باد

یادش به خیر روزگاری كه مرحوم رحیم موذن زاده اردبیلی با دهان روزه جلو میكروفن رادیو می ایستاد و در گوشه روح الارواح بیات ترك اذان جاویدان و ماندگارش را برای همیشه ی تاریخ به گوش مشتاقان صدای جادویی اش می رسانید

یادش به خیر روزگاری كه مرحوم رحیم موذن‌زاده اردبیلی با دهان روزه جلو میكروفن رادیو می‌ایستاد و در گوشه روح‌الارواح بیات ترك اذان جاویدان و ماندگارش را برای همیشه‌ی تاریخ به گوش مشتاقان صدای جادویی‌اش می‌رسانید و بی‌وجه و مواجبی یك یا علی می‌گفت و محوط رادیو را ترك می‌كرد تا ت‍ُرك طناز او باقی بماند.

یادش به خیر روزگاری كه سید جلال تاج اصفهانی شاگرد شایستۀ سیدرحیم وقتی در سر راه اصفهان به شیراز در بازار آبادۀ فارس با پیرمرد مشتاق صدایش مواجه می‌شود كه مصرانه او را به خواندن آواز آن هم در معبر عمومی وامی‌دارد از او می‌خواهد آواز خوش همایونش را در س‍َرِ مزرعۀ او بخواند و بدین منظور قریب دو فرسنگ را پیاده طی می‌كند تا بی‌مزد و منتی غزل سعدی را در تالاری به وسعت بیابان خدا و در برابر مشتاقی به شمار یك تن و به معنا هزاران بیش بخواند كه:

از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم

همچو پروانه كه می‌سوزم و در پروازم

و لاجرم آن آواز خوش را جاودانۀ تاریخ نماید.

یادش به خیر روزگاری كه وقتی مریدان آقا گزی از پیرمرد ارمنی تارنواز همسایه می‌خواهند آن محل را ترك كند تارنواز برای خداحافظی به خدمت آقا می‌آید و وقتی آقا به او می‌گویند امروز سحر موقع وضو گرفتن كه كنار حوض حیاط بودم ساز خوشی می‌نواختی ولی یك مضراب اشتباه زدی، سعی كن شبهای دیگر با آرامش ساز بزنی! آن گاه تارنواز به دست آقاگزی مسلمان می‌شود و همانجا می‌ماند و دیگر مضراب اشتباه هم نمی‌زند و صد البته از شاگردان و مشتاقان صدای سازش هم بلیط دریافت نمی‌كند.

یادش به خیر روزگاری كه وقتی عبدالوهاب شهیدی به همراه تعزیه‌خوانان دیگر بیاض اشعار را از گوشه شالش بیرون می‌آورد و علی‌اكبرخوانی می‌كرد تقریباً همهٔ اهالی میمه بر بلندای تكیه و گرداگرد محوطه‌ی میدان اصلی شهر حاضر می‌شدند و بی‌دغدغه ورودیه و اجازۀ حضور از آواز خوش او به شور می‌آمدند كه حزین‌خوانی او شورآفرین بود و یاد سیدعبدالباقی معین البكاء بختیاری را زنده می‌كرد.

یادش بخیر روزگاری كه برای ساختن یكی از هنری‌ترین بناهای معماری جهان آقا شفتی بر تخته پوستی از غزال رعنایی می‌نشست و هم بر آن می‌نگاشت صورت دخل و خرج را و هم در حال معمار و كاشی‌كار و موذنه ‌ساز هنرمند هر گاه نیازی احساس می‌كردند گوشۀ تخته پوست را بالا می‌زدند و به اندازه نیاز از دست آقا می‌گرفتند و لاجرم ماحصل كارشان اثر هنری مسجد سید اصفهان می‌شد.

یادش به خیر روزگاری كه وقتی سید رحیم اصفهانی در بیشه‌های اطراف زاینده‌رود می‌زد زیر آواز اصفهان آن قدر شنیدن آوازش سهل‌الوصول بود كه نه تنها عشاق سینه‌چاك صدایش به راحتی آن را می‌شنیدند بلكه بلبل‌ها هم در سر شاخه‌های درختان بیشه‌زار تا آنجا كه ممكن بود پیش می‌آمدند.

یادش به خیر روزگاری كه جذبۀ صدای اسطوره‌ای سیاوش آواز ایران من و دوستان دیگر را چنان مفتون خویش كرده بود كه برای یافتن و شنیدن شوری كه در كرمان و یا بیات تركی كه در جمع دوستان و در یك غروب تابستان در بوانات فارس خوانده بود مثل كبوتربازان عاشق به آنجاها می‌رفتیم تا طوقی طناز خود را پیدا كنیم و خوش بشنویم كه:

بود آیا كه در میكده‌ها بگشایند!

خلاصه اینكه یادش به خیر روزگاری كه تنها هنر هم‌ّ و غم هنرمندان بود و این امر موجب اسطوره‌ شدن آنان می‌شد و پروای فروش گیشه‌ای در سر نداشتند و لاجرم مشتاقان آن عزیزان نیز شوریده و شیدای هنر می‌شدند و طعم ناخوشایند دلالی برگه حضور در تالار كشور كام اهل كشور را تلخ نمی‌كرد خاصه آنكه از روزها پیش در طومار پیش خریداران آن متاع ثبت‌نام كرده باشند و وجوه مقرری را نیز به حساب گیشه فروش ریخته باشند و با این همه در لحظه مراجعه برای دریافت مجوز عبور از هفت خوان اینترنتی تعریف شده جوان رعنایی با بی‌اعتنایی بگوید: شماره‌اتان اشتباه شده، معذوریم! و صد البته این بی‌اعتنایی ریشه در بازار سیاه موجود دارد و لذا باید گفت:

از من ایشان را هزاران یاد باد!

اسدالله بقائی نایینی



همچنین مشاهده کنید