دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
تراژدی محیط زیست ایران و جهان

لغتنامه دهخدا واژه گلستان را اینچنین معنی میکند «آنجا که گل بسیار باشد، محل روئیدن گل، محل دمیدن گل و سبزه، گلزار». در آن روزها که هنوز پارک ملی گلستان معنی واقعی خود را داشت، از تنگراه که وارد پارک ملی گلستان میشدی، ابتدا تفرجگاه گلشن، سپس گلستان و بعد از آن تنگگل و آبشار آقسو و گلزار را میگذراندی و با عبور از تونل از ناحیه رویش اروپا - سیبری به ایرانو- تورانی، از جنگل به استپ و از غرب به شرق وارد میشدی. اغراق نیست اگر بگوییم چنین تغییری در این فاصله کوتاه شاید در جهان فقط در گلستان وجود داشت. خاطرهانگیزترین قسمت این عبور، گذشتن از جاده پرپیچ و خمی بود که اطراف آن را درختان انبوه احاطه کرده بودند.
مشاهده رودخانه دوغ که اطراف آن را درختان انبوه توسکا، پده، ممرز، افرا، انجیلی، بلوط و ملج در برگرفته بود صحنه بسیار دلانگیز و بهیادماندنی را برای هر مسافری به جا میگذاشت. اما نابخردی ما آدمیان آنقدر پیش رفت که در اثر چرای شدید در منطقه دشتشاد پارک ملی گلستان- که همچنان با شدت تمام ادامه دارد- ساخت دو سد و شکستن آنها، چرای مفرط و تخریب شدید مراتع در حوزه آبریز رودخانه و حفر خندقی در جنوب پارک همه دست به دست هم داد تا باران که در فرهنگ و مسلک ما همیشه با «رحمت الهی» معادل است به فاجعهای ملی تبدیل شود و جان صدها نفر از هموطنان ما را در سیل ۱۳۸۰ بگیرد. هزاران هزار تن خاک که برای تشکیل هر سانتیمتر آن ۵۰۰ سال زمان لازم است تا عمق ۱۵ متر شسته شد. سیل درختانی را که از دوران سوم زمینشناسی به بعد با قامت استوار خود از تاریخ جنگلهای نیمکره شمالی پاسداری میکردند از بنیان برکند.
باور کردنش سخت است که جنگلهایی که این همه سال در مقابل تغییرات اقلیمی استوار مانده بودند قهر طبیعت در فاجعه سیل کمر آنها را شکست. فقط در محدوده پارک ملی گلستان ۱۵ کیلومتر جنگل به عرض ۵۰ تا ۲۰۰ متر تخریب شد. اما سیل و حوادث طبیعی در بسیاری از مناطق دنیا و حتی مناطق بکر طبیعت هم رخ میدهد ولی طبیعت قدرت بازسازی خود را دارد و اگر پارک ملی گلستان بعد از سیل به حال خود رها شده بود و از یک مدیریت آگاه و آشنا به علم اکولوژی برخوردار بود بعد از گذشت هفت سال بسیاری از مناطق جنگلی بهطور طبیعی احیا میشد، فقط کافی بود به مدت پنج سال چرای دام در حوزه آبریز رودخانه به کلی ممنوع میشد و تمام هزینههایی که تا به امروز صرف ترمیم جاده، بهسازی رودخانه، سیلبند و غیره شده است به دامدارانی پرداخت میشد که مجبور بودند از چرا در حوزه آبریز دست بردارند، در نتیجه ریشه سیل برای همیشه و بهطور اصولی کنده شده بود. اما مدیریت ناآگاه و غیرمسوول راه دیگری را برگزید! بلافاصله بعد از سیل به جان درختان افتادند. تمام ۱۵ کیلومتر جنگل را به بهانه افتادن درختان پاکتراشی کردند. سیلهای متوالی، عملیات جادهسازی و سروسامان دادن رودخانه چنان منطقه را تخریب کرد که متاسفانه جلوی پدیده توالی- که بهطور معمول در جنگلهای تخریبشده رخ میدهد گرفته شد.
درخواستهای مکرر متخصصان و استادان دانشگاه درخصوص تعمیر جاده ، بهرغم تصویب در هیات وزیران موثر واقع نشد و در یک عملکرد غیرقابل توجیه برخلاف قوانین، جادهسازی گسترده، تعریض جاده و ایجاد دیوارههای بتنی عظیم ادامه یافت، بهطوریکه تا این زمان حدود هفت، هشت کیلومتر از محل کمپ گلزار تا تنگگل همه چیز ویران شده است، بهصورتی که باید نام گلزار و تنگگل را به نام بتنزار و تنگبتن تغییر داد! این نگارنده بنا ندارد تا آنچه از دیدگاه علمی بر این منطقه آمده را به رشته تحریر درآورد که مثنوی هفتاد من کاغذ است. اما آنچه به عنوان یک معلم دانشگاهی باعث افسوس من شده آن است که راستی چرا فارغالتحصیلانی که ما به عنوان مهندس، کارشناس و متخصص به جامعه تحویل میدهیم تا این حد نسبت به کیان خود و محیط زیستی که خود و فرزندانشان در آینده باید در آن طبق اصل ۵۰ قانون اساسی «حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند» بیتفاوتند. صرف نظر از اینکه آنچه در حال حاضر در گلستان رخ میدهد و بایستی سازمان حفاظت محیط زیست و دستگاههای نظارتی و قضایی جلوی آن را میگرفتند سخن من با مهندسان و بهخصوص مجری پروژه جاده پارک ملی گلستان است که تا به حال حتی به توافقاتی که امضا نموده است (هرچند بسیار مخدوش و غیرعلمی است)، عمل نکرده و چگونه در مقابل آیندگان پاسخگو خواهد بود. فراموش نکنیم که ما در عصر اطلاعات به سر میبریم. همهچیز ثبت و به سرعت به تمام دنیا منتقل میشود. فاجعهای که در حال حاضر در گلستان رخ میدهد آنقدر عمیق است که نمیتوان از آن به سادگی گذشت.
اینجا صحبت از یک جادهسازی ساده و غرغر چند طرفدار محیط زیست نیست. پارک ملی گلستان از ذخایر زیستکره و زیر نظر یونسکو است. پارک ملی گلستان به بشریت تعلق دارد. اینجا اولین و مهمترین پارک ملی خاورمیانه است. اینجا آینه تمامنمای اسطوره فرهنگ و تاریخ طبیعی ما است. همه ما آرزو داریم ایران را گلستان کنیم. اما امروز در اثر نابخردی ما گلستان بیابان میشود. این نگارنده شعار نمیدهد. غیرعلمی و احساسی نمینگارد. بروید در تنگگل و تنگراه رشد گیاهان بیابانی را ببینید. عملیات تخریب پارک ملی گلستان مخدوش شدن واژه گلستان است. باید نگران بود که اگر فرزندان ما در آینده خواستند ایران را گلستان کنند کدام گلستان را الگو قرار دهند.
دکتر حسین آخانی، بیولوژیست و عضو هیات علمی دانشگاه تهران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست