شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
بوی نرگس نذر علی
- سواد داری؟!
برمی گردم پیر زن گوشه چادر گلدارش را با دندانهایش گرفته است.
- سواد داری؟!
انگار از این جمله بدم آمده باشد: بله سواد هم دارم!
کاغذ و خودکار را رو برویم می گیرد: خدا خیرت بدهد، برای من بنویس.
چی مادر جان؟ فقط تند بگو که باید بروم.
باشه، تو بنویس.
بسم الله الرحمن الرحیم
خودکار را روی کاغذ گذاشتم.
سلام آقا جان، کوتاه می گویم این پسر هم کار دارد باید برود.
به پیر زن نگاه می کنم، به چاه زل زده.
علی ۳ ماه پیش آمد جنازه اش را نشان من ندادند. می دانم آقاجان، چی می ماند برای علی من بعد از این همه سال زیر خاک بودن. نذرم را هم ادا کردم؛ نرگس ها را کاشتم گوشه حیاط کنار درخت بید. گل هم داد؛ بویش محله را پر کرده است. غروب ها هم توی سجاده های مسجد سر کوچه رامی گذارم.
راستی آقا جان این پا درد نگذاشت که زودتر بیایم. این نرگسها را هم برای علی آوردم؛ برسان به دست علی من.
مشت پیر زن باز شد.
گلهای نرگس را لای نامه گذاشتم.
پیر زن رو به من آرام گفت: این ها نذر آمدن علی من است. عطیه کمالی خوش انصاف.
تهران
(عضو تیم ادبی و هنری مدرسه)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست