شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا

روابط ۱۲۵ ساله ایران و امریکا


روابط ۱۲۵ ساله ایران و امریکا

از روزی که رابرت ایمبری کنسول امریکا در تهران به دست مردم و نظامیان خشمگین کشته شد و تا روزی که موضوع سفر مک فارلین به تهران افشا شد همگی حکایت از ناکارآمدی دیپلماسی امریکا نسبت به ایران دارد

قفل در دیوار بلند بی اعتمادی ایران و امریکا باز هم باز نشد. در حالی که برخی از محافل خبری و دیپلماتیک جهانی احتمال می دادند که وزیران خارجه ایران و امریکا در حاشیه نشست شرم الشیخ که این هفته برگزار شد دیدار کنند اما این احتمال به واقعیت نپیوست و برگی دیگر به تاریخ ۱۲۵ ساله روابط سیاسی ایران و ایالات متحده امریکا افزوده شد.

هرچند که منوچهر متکی و کاندولیزا رایس در بندر ساحلی شرم الشیخ یک احوال پرسی مودبانه داشتند اما هیچ کس نام مذاکره بر آن ننهاد. در ضیافت ناهاری که در روز نخست اجلاس با حضور وزیران خارجه حاضردر شرم الشیخ و به ابتکار ابوالغیط وزیر خارجه مصر صورت گرفت، منوچهر متکی در بدو ورود به ضیافت می گوید؛ «السلام علیکم،» و کاندولیزا رایس به انگلیسی به وی پاسخ می دهد؛ «عربی شما بهتر از انگلیسی من است.» در همین حال میزبان اجلاس به متکی می گوید؛ «می خواهیم فضا را کمی گرم کنیم» و متکی بلافاصله می گوید؛ «در روسیه زمستان ها بستنی می خورند، چرا که می گویند بستنی از هوا گرم تر است» و رایس نیز با لبخند می گوید؛ «بله چنین است.» بدین ترتیب، هر چند متکی روابط سرد میان دو کشور (بستنی) را بهتر از رابطه یی ناعادلانه و براساس منافع یک سویه (هوای زمستانی) می داند اما این مجادله مودبانه هم نتوانست یخ روابط ۱۲۵ ساله ایران و امریکا را ذوب کند.

● چگونگی آغاز روابط ایران و امریکا و قطع اولین ارتباط

از روزی که رابرت ایمبری کنسول امریکا در تهران به دست مردم و نظامیان خشمگین کشته شد و تا روزی که موضوع سفر مک فارلین به تهران افشا شد همگی حکایت از ناکارآمدی دیپلماسی امریکا نسبت به ایران دارد. از نخستین پیمان رسمی ایران و امریکا تا سفر نخستین سفیر واشنگتن به تهران ۲۷ سال فاصله افتاد که پس از آن ورود ساموئل بنجامین در سال ۱۲۶۲ پنج سال طول کشید تا نخستین سفیر ایران به ایالات متحده عزیمت کند.

از آن تاریخ تا ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ که «چارلز ناس» به عنوان کاردار برای تحویل گرفتن سفارت امریکا از ویلیام سولیوان آخرین سفیر واشنگتن، وارد تهران شد روابط دو کشور چند باری کمای دیپلماتیک را تجربه کرده بود. ماجرای ماژور رابرت ایمبری در سال های پس از جنگ جهانی اول، نقطه آغاز ناکامی های امریکا در ایران است.

در حالی که قدرت نفوذ امریکا در ایران طی سال های اواخر عمر دولت قاجار در حال افزایش بود، به ناگاه ماجرای قتل کنسول امریکا در تهران همه چیز را به هم ریخت و عملاً منجر به خروج امریکا از صحنه رقابت در ایران شد.

در روز جمعه ۱۸ژوئیه ۱۹۲۴ رابرت ایمبری کنسول امریکا در تهران به قتل رسید. «ایمبری» از مردمی که در سقاخانه بودند عکس می گرفت؛ سیدحسین، طلبه جوان هفده ساله یی، ایمبری را متهم کرد که آب را مسموم کرده است و بهایی است.

مردم به ایمبری که هنوز عکس می گرفت حمله کردند. او بلافاصله بدون آنکه آسیبی ببیند داخل درشکه شد و به راه افتاد. «وقتی نگهبان پادگان فوج پهلوی تیپ قزاق، درشکه ایمبری را متوقف کرد جمعیت به آنها رسید. تعداد زیادی از سربازان به مردم پیوستند. ایمبری را به خیابان کشیدند و کتک زدند. ایمبری پیش از آنکه پلیس نجاتش بدهد به سختی مجروح شد و تقریباً چهار ساعت پس از حمله فوت کرد.»

پس از این ماجرا در ۱۲ آبان ۱۳۰۳ وزارت خارجه ایران در تلگرافی از سفیر تهران در واشنگتن خواست به وزارت خارجه امریکا اعلام کند حکم حبس ابد متهمان به قتل معاون کنسولی امریکا در تهران تغییر کرده و عوامل قتل، اعدام شده اند؛ از این رو ضرورتی به قطع رابطه با ایران نیست. اما در همین دوره رضاشاه بود که وقفه یی ۳ساله در روابط تهران و واشنگتن افتاد؛ آن هم به یک دلیل عجیب.

داستان چرایی قطع روابط ایران و امریکا در سال ۱۳۱۵ از جانب تهران، بدین قرار بود که پلیس شهر واشنگتن اتومبیل غفارجلال علاء رئیس نمایندگی ایران در امریکا را به علت سرعت غیرمجاز متوقف و با اینکه علاء خود را معرفی کرده بود به او برگه جریمه داد. علاء که خود رانندگی ماشینش را برعهده داشت به علت امتناع از دریافت برگه جریمه، به ایستگاه پلیس منتقل شده و در آنجا ۴ ساعت بازداشت می شود. رئیس نمایندگی ایران در امریکا وقتی گزارش برخورد پلیس واشنگتن با خود و بازداشتش را برای رضاشاه می فرستد وی این عمل را بی احترامی نسبت به کشور ایران تلقی کرده و دستور قطع روابط و احضار کارکنان سفارت ایران از واشنگتن و اخراج هیات سیاسی امریکا از تهران را می دهد.

● آغاز قطع دائمی روابط ایران و امریکا

اینکه پای امریکایی ها در دوره پهلوی دوم چطور به ایران باز و چگونه جای پایشان سفت شد به توصیه یی بازمی گردد که احمد قوام - قوام السلطنه - به شاه کرد و محمدرضای جوان در اوایل سلطنتش با عمل به آن، عملاً توانست سلطنتش را با کودتایی امریکایی - انگلیسی ۱۲ سال پس از جلوس بر جای پدر ابقا کند.

قوام وقتی در مرداد ۱۳۲۱ بر جای فروغی نشست همکاری نزدیک با امریکا را جزء اصول اساسی سیاستش قرارداد و ۴ ماه بعد از آن «میسیون نظامی ایران» به عنوان اولین دسته از نیروهای نظامی امریکا راهی تهران شدند. «میلسپو» هم برای دومین بار به ایران دعوت شد و ریاست امور خزانه داری را برعهده گرفت.

در سال ۱۹۱۱ یک هیات مستشاری مالی امریکا با ریاست مورگان شوستر به ایران آمده بود که با سفر هیات مستشاری مالی برای اداره امور مالیه کشور تحت ریاست آرتور میلسپو در سال ۱۹۲۱ تکمیل شده بود اما مستشاران نظامی اول بار در دوره قوام به ایران آمدند که به تجدید سازمان ارتش و نوسازی ژاندارمری پرداختند. در سال های جنگ جهانی دوم و بعد از آن، دولت امریکا مقامی را به دست آورد که قبل از جنگ دولت آلمان هیتلری توانسته بود با همان سرعت در اقتصاد و سیاست ایران کسب کند.

این بذر از آن پس در زمین مساعد و موافقی رشد کرد که وقتی جیمی کارتر با همسرش برای گذراندن تعطیلات کریسمس - دی ۱۳۵۶ - به تهران آمدند، رئیس جمهور ایالات متحده ایران را «جزیره ثبات در یکی از آشفته ترین نقاط دنیا» خواند. هرچند نقش امریکا در تحکیم رژیم شاه و در کودتای ۲۸مرداد باعث شد امریکا به عنوان سمبل و نماد «امپریالیسم» مورد انزجار افکار عمومی مردم ایران قرار گیرد اما تمام این سال ها بهترین دوران روابط ایران و امریکا بود. تمامی هشت رئیس جمهور امریکا از زمان جنگ جهانی دوم به تهران سفر کردند و شاه معدوم ایران نیز که بزرگ ترین متحد امریکا در منطقه خوانده می شد بیست و هشت بار در طول سلطنت خود به آن کشور سفر کرد، اما این روابط با سقوط رژیم پادشاهی پایان گرفت؛ اگرچه روابط امریکا با جمهوری اسلامی تا قطع کامل این روابط دست کم هشت ماه دیگر ادامه داشت.

در اواسط اسفند۵۷ و در خرداد۵۸ سفارت امریکا دو بار مورد هجوم گروه های چپگرا و مارکسیست قرار گرفت. اما بار دوم که به اشغال چندساعته سفارت منجر شد، با حضور نیروهای کمیته انقلاب و ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه وقت موضوع حل شد. چندی بعد بیماری شاه و سفر او به امریکا برای معالجه موجب تحولاتی مهم در روابط دیپلماتیک ایران و امریکا شد. در آن مقطع دولتمردان امریکایی در وضع دشواری به سر می بردند.

لذا از کاردار امریکا در تهران می خواهند که نظر دولت مهندس بازرگان را در مورد سفر شاه به امریکا استمزاج کند و برای آنها توضیح دهد که شاه به طور موقت جهت معالجه به امریکا سفر می کند و سپس به مکزیک بازمی گردد. کاردار امریکا ضمن دریافت عکس العمل های دولت ایران، تضمین لازم را برای حفاظت از سفارت از آنها بگیرد.

از مجموعه نوشته های دولتمردان امریکا معلوم می شود بازرگان نخست وزیر دولت موقت انقلاب و دکتر یزدی وزیر امور خارجه ضمن مخالفت با سفر شاه به امریکا حتی به دلایل پزشکی، توجیه آن را برای مردم ایران ناممکن دانسته، درباره برانگیخته شدن تظاهرات مردمی اعلام خطر می کنند. جیمی کارتر و سایروس ونس ـ که نمایندگان جناح مخالف سفر شاه به امریکا بودند ـ معتقد بودند؛ امریکا نباید به خاطر شاه که دیگر از سلطنت خلع شده راه های نزدیکی با حکومت جدید ایران را سد کند و منافع حیاتی امریکا را در خاورمیانه از دست بدهد. به نوشته هامیلتون جردن، کارتر تنها کسی بود که حتی تا آخرین لحظه از عواقب پذیرش شاه اظهار نگرانی می کرد.

● الجزایر اول و نقطه آغاز چالش رابطه دو کشور

مهندس بازرگان و دو وزیر وی مصطفی چمران و ابراهیم یزدی زمانی که از اولین سفر خارجی دولتمردان جمهوری اسلامی باز آمدند که در آنجا با زبینگو برژینسکی، مشاور جیمی کارتر رئیس جمهور وقت امریکا، دیداری که گفته شد انتقادی و تند بود، داشتند.

اما جو داخلی به شدت علیه آنها و با اتهام گفت وگو با دشمن تحریک شد. در چنین فضایی روز سیزده آبان جوانان دانشجو از دیوار سفارت امریکا در تهران بالا رفتند و دیپلمات های امریکایی را گروگان گرفتند. دولت در حال استعفای آقای بازرگان برای میانجیگری هیچ کس را نفرستاد و با سقوط دولت ماجرا ۴۴۴ روز به طول انجامید و بزرگ ترین حادثه ربع آخر قرن بیستم لقب گرفت و روابط دو کشور خصمانه شد.

ماجرا این گونه بود که مهندس بازرگان نخست وزیر دولت موقت، ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه و مصطفی چمران وزیر دفاع، روز دهم آبان سال۱۳۵۸ برای شرکت در جشن های استقلال الجزایر به این کشور سفر کردند. برژینسکی مشاور امنیت ملی امریکا نیز در این مراسم حضور یافته بود. ملاقات و مذاکره این دو هیأت نقطه آغاز چالش میان رابطه دو کشور شد.

روزنامه اطلاعات شنبه ۱۲ آبان نوشت؛ براساس گزارش های رسیده مهندس مهدی بازرگان یک ملاقات بدون حضور خبرنگاران و عکاسان با برژینسکی مشاور ریاست جمهوری ایالات متحده در امور امنیت امریکا، در الجزایر انجام داد که یک ساعت و نیم به طول انجامید. مهندس بازرگان در پایان این ملاقات در گفت وگوی کوتاهی اعلام کرد، مذاکره با برژینسکی صریح و روشن بوده و او اعلام کرده باید امریکا روش خود درباره ایران را نسبت به دوران شاه مخلوع تغییر دهد. بازرگان گفت؛ ترتیب این ملاقات دو روز قبل از عزیمت من به الجزایر داده شده بود. کاردار سفارت امریکا در تهران به من اطلاع داد، برژینسکی مایل است هنگام اقامت من در الجزایر ملاقات و مذاکراتی انجام دهد.

برژینسکی در کتاب خود می نویسد؛ «مهدی بازرگان نخست وزیر ایران از من تقاضای ملاقات کرد. من این تقاضا را پذیرفتم و بعد از ظهر همان روز با وی ملاقات کردم. در این دیدار ابراهیم یزدی وزیر خارجه و مصطفی چمران وزیر دفاع حضور داشتند.

مذاکرات ما تنها مربوط به مسأله شاه و مسافرت او به امریکا نبود بلکه در اطراف مسائل کلی مربوط به روابط دو کشور دور می زد. من تأکید کردم که امریکا نه درصدد توطئه علیه رژیم جدید ایران است و نه چنین توطئه یی را تشویق و تقویت می کند و افزودم، آماده برقراری هر نوع مناسباتی هستیم که شما می خواهید. ما منافع مشترکی با هم داریم ولی نمی دانیم که شما می خواهید چگونه با هم همکاری کنیم. . . دولت امریکا آماده توسعه روابط اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی با دولت شما در حد آمادگی و خواست شماست.

با این مقدمه گفت وگوهای ما در زمینه امکانات همکاری در زمینه های مختلف از جمله امور امنیتی ادامه یافت و چمران هم مسأله کمک و همکاری امریکا را با نیروهای نظامی ایران مطرح کرد. من بدون این که وعده مشخصی بدهم امکان این همکاری را رد نکردم. مسأله شاه بعد از مذاکرات مقدماتی مطرح شد. یزدی که یک دکتر تحصیلکرده امریکاست پس از اشاره به سیاست گذشته ما در پشتیبانی از شاه گفت که حضور شاه در امریکا موجب ناراحتی ماست. یزدی سپس گفت، اگر خود شاه هم قصد فعالیت سیاسی نداشته باشد، اطرافیان و طرفداران او دست بردار نیستند و چنین نتیجه گرفت که مردم ایران حضور او را در امریکا دلیل درگیری و دخالت امریکا در این مسأله می دانند. وی همچنین عنوان کرد که شاه بیماری خود را وسیله یی برای پناهندگی به امریکا قرار داده است.

موضوع دارایی های شاه در امریکا مطرح شد و من گفتم درهای دادگاه های ما همیشه برای پذیرفتن دعاوی شما باز است. ملاقات ما در جو بسیار دوستانه یی پایان یافت و رفتار مخاطبان ایرانی من بسیار بیش از انتظار صمیمانه بود. من جریان این ملاقات را بی درنگ به رئیس جمهور و ونس گزارش دادم.»

جواد دلیری

منابع در روزنامه محفوظ است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.