سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
این خیابان برخلاف نامش فیلسوفانه نیست
چرا باید حاشیه بروم و یکی دو پاراگراف جلوتر بفهمید که این یادداشت درباره خیابان میرداماد است؟ تعجب کردید؟ فکر میکنید نوشتن از یک خیابان در پایتخت، که خطی نازک و کوچک روی نقشه تهران است، در روزنامهای که در همه استانهای کشور پخش میشود، حتما باید دلیلی محکم داشته باشد؟ ما دلیل محکمی داریم؛ این خیابان، یکی از عجیبترین خیابانهای پایتخت است که مجموعهای کامل از نادیده گرفتن حقوق شهروندی را در خود جای داده است و در واقع مشتی است نمونه خروار، از وضعیت بقیه خیابانهای شهری که عنوان پایتختی را با خود یدک میکشد تا نمونهای از یک شهر ایدهآل باشد برای شهرهای دیگر ایران اما....
خیابان یا بلوار میرداماد خیابانی نسبتا عریض و بلند در محله داوودیه تهران است که از سمت شرق به خیابان شریعتی و از سمت غرب به خیابان ولیعصر میرسد. نام این خیابان از چند سال پیش، به دلیل سرقتهای مسلحانه و سریالی از طلافروشیها و بانکها و فروشگاههایش بر سر زبانها افتاد اما حادثهای که بار دیگر پرونده حوادث عجیب در آن را باز کرد حادثه ریزش داربست برج تجاری ـ اداری لعل در تیر ماه امسال بود که باعث مرگ دلخراش زنی جوان شد.
اما این همه داستان میرداماد نیست و ساختمان لعل هم تنها ساختمان چندین و چند ساله در حال ساختش که پیادهرو را اشغال کرده است، محسوب نمیشود؛ در طول خیابان میرداماد، دهها ساختمان در حال ساخت وجود دارند که همه آنها مصالحشان را به پیادهرو منتقل کردهاند و حتی کارهای ساختمانیشان مانند تراش سنگ و جوشکاری را در پیادهرو انجام میدهند، تا مردم برای رفت و آمد ناچار باشند از خیابان گذر کنند، خیابانی که صبحها و عصرها بار ترافیکیاش بشدت سنگین میشود و به این ترتیب گذر با خودرو از سر تا ته آن ممکن است حدود یک ساعت طول بکشد.
پلی که این خیابان را به مدرس ربط میدهد هم، همیشه زیر لحافی از ماشینهایی متوقف شده در ترافیک آرمیده است، شاید فکر کنید کلمه «همیشه» در جمله قبلی، یک اغراق است اما باور کنید، این همیشه، یعنی همه ساعات روز.
تاکسیهای گذری از میرداماد، معمولا خالیاند و مسافران گوشه خیابان با حسرت به دور شدنشان نگاه میکنند. اوضاع وقتی بدتر میشود که پاییز یا زمستان باشد و آن وقت شاید زمان ایستادن درانتظار تاکسی به یکی دوساعت هم برسد چون آن خودروهای قشنگ زرد و سبز، به اسکناسهای آبی و سبز اهمیت ویژهای میدهند و مسافران دربست را به آنهایی که قصد دارد با چند تا اسکناس کمارزش و مچاله تا سر خیابان بروند ترجیح میدهند.
ایستادن در انتظار تاکسیها وقتی دشوارتر میشود که بارندگی رخ دهد و آن وقت میشود فهمید که این خیابان فیلسوف ـ نام، چقدر قابلیت دریاچه شدن دارد.
وجود ساختمانهای چند ده ساله نیمهکاره، تنها نمونه اشغال پیادهرو در میرداماد نیست، ورودی مترو نیز، بخش عمدهای از پیادهرو را اشغال کرده است و یک شاهکار هنری بهحساب میآید، این ورودی به گونهای طراحی شده که عابران اگر از سمت شریعتی به ولیعصر حرکت کنند یا باید واردش شوند یا برای ادامه مسیرشان از خیابان یا باریکهراهی در حاشیه پیادهرو بگذرند که جا برای رد شدن بیشاز ۲ نفر ندارد.
همان عابران اگر سوار مترو شده باشند و ایستگاهشان میرداماد باشد وقتی از ورودی ضلع شمالی خیابان بیرون میآیند، سرگردان میشوند و ایستادنشان در حریم خیابان باعث میشود ترافیک سنگینتر شود، این قسمت از خیابان پلی ندارد و مردم برای رفتن به سمت دیگر باید از میان خودروهای گذری عبور کنند و کم اتفاق نیفتاده است که مسافری تصادف کنند یا چند نفر آنجا با هم گلاویز شوند اما پل که همیشه نعمت نیست، مثل پلی که در نزدیکی اتصال این خیابان با نفت قرار گرفته است؛ این پل، پله برقی ندارد و آنها که به دلایل مختلف نمیتوانند سی و چند پلهاش را بالا و پایین بروند ترجیح میدهند از لای میلههای سبز رنگ وسط خیابان عبور کنند و گاهی هم با گیر کردنشان میان میلهها، سوژه خنده و عکاسی با موبایل رهگذران شوند.
بجز دلالهایی که اصرار دارند شرکت خیالی شما را روبه روی سازمان ثبت شرکتهای خیابان میرداماد، به ثبت برسانند و به زور تراکتهایشان را به شما قالب میکنند، سر تا ته این خیابان، پر از کودکانی است که به جای مدرسه رفتن، دستفروشی میکنند و ۱۵ـ ۱۴ سالههایشان یاد گرفتهاند به عابران متلک بپرانند و بخندند. حالا میرداماد را شناختید ؟ حالا فهمیدید به روایت کردن میارزید؟ اما هنوز توصیف میرداماد تمام نشده است!
نکته: تاکسیهای گذری از میرداماد، معمولا خالیاند و مسافران گوشه خیابان با حسرت به دورشدنشان نگاه میکنند. اوضاع وقتی بدتر میشود که پاییز یازمستان باشد و آن وقت شاید زمان ایستادن درانتظار تاکسی به یکی دو ساعت هم برسد
میرداماد همان خیابانی است که چهارشنبهسوریها پلیس دو طرفش را سد میکند و پیش ازرسیدن غروب، مغازهدارانش را مجبور میکند کرکرهها را پایین بکشند، میرداماد همان خیابانی است که قیمت اجناسش بشدت گران است و در آن میتوانید مبلهای۳۰ میلیون تومانیاش را از پشت شیشه مغازهها ببینید، میرداماد همان خیابانی است که مسجدش، همیشه پر از آدمهای سیاهپوش و گریان است و کسی در آن جشن نمیگیرد یا شیرینی پخش نمیکند، میرداماد همان خیابانی است که در آن مردانی شهرستانی، به شما نزدیک میشوند و به زور قرآنی را دستتان میدهند و میگویند هدیه است و همین که بخواهید آن را جیبتان بگذارید پول هدیهشان را طلب میکنند، میرداماد همان خیابانی است که معتادان در آن آزادانه، با یک میله فلزی نازک و آدامسی جویده شده، خرج دو سوت کراکشان را از صندوق کمیته امداد بیرون میکشند، میرداماد همان خیابانی است که باغکی در حاشیه پیادهرو جنوبیاش قرار گرفته است و روباهی پیر و کوچک در آن زندگی میکند، میرداماد همان خیابانی است که یک بار در آن عقاب شکار کردند، میرداماد همان خیابانی است که بعضیها با سگهای پشمالویشان در پیادهروی آن قدم میزنند و پز میدهند، میرداماد همان خیابانی است که زمستانها شاخههای درختانش از هزاران طوطی مهاجر، سبز میشوند، میرداماد همان خیابانی است که در آن بعضی از پسرهای جوان، ابروهایشان را نازک کردهاند، میرداماد همان خیابانی است که یک ساقی پروپاقرص دارد و به لطف آزاد بودن او، معتادان خمار در ساعاتی از روز چشم انتظارش در پیادهروها میایستند، میرداماد همان خیابانی است که آمبولانسی اگر دم غروب به آن جا برسد راننده و پزشک و پرستار برای بیمارشان فاتحه میخوانند و از رساندنش به بیمارستان در ترافیک، ناامید میشوند، میرداماد همان خیابانی است که پلیس هم از ترافیکش میترسد و غروبها، هیچ جرمی نمیتواند نیروهایش را تا آنجا بکشاند، میرداماد همان خیابانی است که درختانش ناپدید میشوند و شهرداری منکر بریدن آنهاست، میرداماد همان خیابانی است که امسال کیف و موبایل همکار ما را از او قاپیدند، میرداماد همان خیابانی است که... نه ! نمیشود فقط عیبهای این خیابان را دید، میرداماد عزیز ما، حسنهایی هم دارد، حسنش مثلا فراوانی کیلینیکهای پزشکی در طول آن، کوچه پسکوچههای خلوتش، خانههای خوش نقشه و خوش ساخت و ویلاییاش و چند باشگاه ورزشی است که به لطف وجودشان، هیچکدام از اهالی نمیتوانند برای ورزش نکردنشان نبود باشگاه را در محلهشان بهانه کنند. خیلی از سازمانها و ادارات مهم مثل سازمان امور مالیاتی، انواع دفاتر خدمات همراه اول، ستاد مبارزه با مواد مخدر، سازمان ثبت شرکتها و ... هم در فرعیهای میرداماد قرار گرفتهاند.
تخلیه زبالههای این خیابان، هم سریع و بیسروصداست و به این ترتیب زبالهها از سطلها سرریز نمیشوند و شیرابهشان وسط خیابان راه نمیافتد تا هجوم حشرات و موشها و بوی تعفن اهالی محل را بیازارد. گرچه گاهی پیش آمده است که درختهای این خیابان ناپدید شوند، اما به هرحال خیابانمان درختهای سبز زیاد دارد. شاید خیال کنید ویژگیهایی که دربارهشان حرف میزنیم اموری طبیعی هستند که هر خیابان در شهر ممکن است آنها را داشته باشد، اما اشتباه میکنید چون خیلی از خیابانهای جنوبی تهران همین حداقلها را هم ندارند. پس اینها همه حسن خیابان ما به حساب میآیند و اگر هم آنها را به عنوان حسن نمیپذیرید این یکی را را نمیتوانید رد کنید که میرداماد همان خیابانی است که دفتر روزنامه ما در آن قرار دارد و شما گاهی با سرزدن به آن و دیدار با ما، خوشحالمان میکنید.
مریم یوشیزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست