دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
وقتی فاجعه ها هم خنده دار می شوند
نمایشنامه «حساب پرداخت نمیشه» اثر «داریوفو» تأکید زیادی بر موضوع و حوادث کمیک دارد. تلاشی سیاسی و عمدی نیز پشت چنین اثری پنهان است که پیش از آنکه به کاراکترها تعلق داشته باشد، از آن خودِ نویسنده است. همزمان دو نگاه کمیک و جدّی با هم میآمیزند و در نهایت یکی بر دیگری تفّوق مییابد.همین تحلیل اولیه از نوع و موضوع نمایشنامه نشان میدهد که تناقضاتی هم باید در این اثر وجود داشته باشد که بررسی این نمایشنامه دوپردهای را ضروری مینماید. پرده اوّل با برگشتن «آنتونیا» از بیرون به خانه شروع میشود. او خرید کرده و کسی (مارگریتا) هم به او کمک نموده تا خریدش را به خانه برساند. بنابراین موقعیّت تماشاگر یا خواننده اثر، همانند وضعیّت مهمان ناظری در داخل این خانه است. این ورود ناگهانی، مخاطب را بیآنکه قادر به تصمیمگیری باشد به زندگی این پرسوناژها میکشاند؛ خریدی انجام شده، لذا بهانه خوبی برای پرداختن به گرانی و وضعیّت اقتصادی جامعه ایتالیا وجود دارد که برای شروع یک نمایشنامه، آغازی کنشمند و حسآمیز تلقی میشود. «حساب پرداخت نمیشه» عبارتی بوده که صاحب مغازهها بهعنوان «شرح رسید» از مشتریان میگرفتهاند تا بعداً در قبال دریافت طلبهایشان رسیدها را برگردانند، شرح همین رسید به تدریج تبدیل به تعریف موقعیّت آدمهای نمایش میشود و زنده ماندن آنان را مشروط نشان میدهد؛ تلاش آنان به خاطر برخورداری از حداقل زندگی است که آنان را بهعنوان موجوداتی بیولوژیک در همان محدوده نیازهای مادی، در حال دست و پا زدن و حتی جدال به ما معرفی میکند. غذای سگ و گربهای که گیر «آنتونیا» آمده، همخوانی زیادی با موقعیّت او و شوهرش دارد.آنها در دو قطب مخالف هم هستند و تناقض آشکاری با یکدیگر دارند، به طوری که در نگاه اوّل ما با یک زن و شوهر «دشمن هم» روبهرو میشویم و یا لااقل باید چنین تصور کنیم؛ زیرا آنان در طول زندگیشان نتوانستهاند شباهتهایشان را بیشتر نمایند که همین اشارهای به تضادهای درونی زندگی آنان است. «داریوفو» با نگاهی کمیک از طریق نوع غذا که به دو حیوان متخاصم و متفاوت مربوط میشود، به ما میگوید که علیرغم جدلهای ظاهری آنان، این بهترین و مناسبترین غذای واقعی آنان است، چرا که قبلاً نیز از لحاظ معیشت همانند حیوان زندگی کردهاند. وقتی «آنتونیا» قوطیهای غذای کنسروشده را روی میز میگذارد، شوهرش «جووانی» میپرسد که آنها چه هستند و او جواب میدهد: «مگر سواد نداری؟ غذای حاضری برای سگ و گربه» (صفحه ۳۱)، و وقتی شوهرش با عصبانیت میگوید که او سگ نیست، «آنتونیا» میگوید: «شاید هنوز سگ نشده باشی» (همان صفحه). نکته قابل توجه این نمایشنامه، اینکه دو خانواده، یعنی دو زوج در این نمایشنامه حضور دارند اما به طور جدی به یک فرزند فکر نمیکنند. «داریوفو» نیز در سراسر نمایشنامه عدم حضور بچه را که نشان غیبت عشق و زندگی است، با تظاهر نمادین به آن، یعنی با خوراکیهای پنهانشده در زیر دامن جایگزین میکند و اصرار میورزد که مسئله مهمتر برای زنان، سیر کردن شکم خود و شوهرشان است و در شکم گرسنه، جایی برای پرورش بچه وجود ندارد. بدیهی است مقایسه آنها با سگ و گربه، انکارناپذیری را که در استحاله تدریجی این آدمها بوده، هست و یا میتواند در آینده باشد، نمایان میسازد و ما در حالی که از این اقدام کمیک و خندهدار میخندیم، به همان نسبت به از دست رفتگی و کممایگی آنها به عنوان انسانهایی که با قرینههای حیوانی خویش مقایسه و حتی همطراز میشوند، پی میبریم. همه اینها به جبر محتومی که آنها را احاطه نموده، شکل داده و در میان گرفته برمیگردد، به طوری که نتوانند انتخابی داشته باشند؛ پاسبان که مأمور دولت است میگوید: « مرد حسابی، چه کسی انتخاب کرده؟ مگر شما این همه فضولات خوک را خودتان برای خوردن انتخاب کردهاید؟ این غذای سگ و گربه ، کلهٔ خرگوش، ارزن پرندگان و غیره؟» (صفحه ۳۹)
پرسوناژهای نمایشنامه در پنجاه صفحهٔ آغازین اثر، اسیر موقعیتهای واقعی جامعهاند که بیرون از ذهن نویسنده، به گونهای باورپذیر وجود دارند و نشان میدهد که نمایشنامه حرفهای جدی و وزینی برای گفتن و حتی تحلیل اوضاع اجتماعی و سیاسی دارد: «در کشور ما یک اقتصاد رقابت آزاد حاکم است! اقتصاد رقابت آزاد؟ علیه کی؟ علیه ما؟ همهٔ ما هم باید پذیرایش باشیم؟ یا پول را رد کن یا جانت در خطر است» (صفحه ۱۹).
«داریوفو» عوارض این اقتصاد و وضعیت اجتماعی و سیاسی را هم از نظر دور نمیکند و تأثیرات جبری و مخرب آنها را بر زندگی آدمهای نمایش که تراژدی واقعی زندگیشان را میخواهند به صورت کمدی به ما نشان بدهند، آشکار میسازد: «امروز آن مختصر پولی را هم که داشتم خرج کردم و فردا نمیتوانم پول گاز و برق را بپردازم. از بابت کرایهخانه هراسی ندارم، چون آن را چهار ماه است که نپرداختهام» (صفحه ۲۲). او حتی فراتر میرود و جُستاری آرمانی و سیاسی نیز پیش روی خواننده یا تماشاگر اثر میگذارد و چنین مینمایاند که گویی پردازش یک کمدی سیاسی انتقادی و حتی اجتماعی در کار است، یعنی، همان موضوع و رویکرد مهمی که مثل یک طفل به دنیا نیامده در جنین اثر میماند و در پایان میمیرد:
این یک جشن درست و حسابی بود، ولی نه به خاطر اینکه پول مایحتاج را پرداخت نکردیم، فقط به این دلیل که یکباره همگی یکی شدیم، مرد و زن، و واقعاً دست به یک اقدام پر شهامت زدیم، آن هم علیه کارفرماها و این ضربهٔ متقابل بود» (صفحه ۲۲). اشاره کمیک به زایمانهای زودرس و انتقال جنینها از رحمی به رحم دیگر، میتواند اشارهای ضمنی و معنادار به عدم استقلال و کوتاه بودن زندگی پرسوناژهای فقیر و تهیدست نمایشنامه باشد و وابستگی انکارناپذیر زندگی آنان را به زندگی دیگران نشان بدهد: «آنجا زنی دارند که زایمان زودرس دارد، بچهٔ چهار ماهه را با جراحی از شکمش بیرون میآورند و در شکم دیگری کار میگذارند» (صفحه ۵۴). نقش دولت نیز همان است که باید باشد؛ یعنی خبری از حضور آن نیست تا وقتی که مردم به نشانه اعتراض به مغازهها یورش میبرند. بعد از این اتفاق دولت به همان شکل همیشگی؛ یعنی در هیئت مأموران نظامی و به چند شکل مختلف وارد ماجرا میشود. مأموران دولت به رُباتهای همشکل میمانند و فقط لباسهایشان متفاوت است. نقش آنها دستگیری معترضان و برگرداندن اموال و وضعیت آشوب به موقعیت قبل از شورش است. تأکید زیاد بر پنهان کردن مواد غذایی در زیر دامن، اشاره به حالت حاملگی آنان است که در زندگیشان یا نداشتهاند یا کمتر با آن روبهرو شدهاند؛ چرا که به جای عشق، غم نان داشتهاند و تا این مسئله برایشان حل نشود، از ادامه توالد نسل خویش اکراه دارند. قابل ذکر است که بعضی از آنان به نوعی نازایی نیز دچار شدهاند (صفحه ۶۷). «داریوفو» در رابطه با معرفی طبقه فرودست جامعه، یکسونگر نیست، او موقعیت تراژیکشان را ناشی از اعتقادات، اخلاقگرایی و تنگنظری خودشان نیز میداند و با این تأکید میگوید در جامعهای که عدالت نیست، اخلاق بیمعناست. «آنتونیا» به آن اندازه که از اخلاقگرایی شوهرش واهمه دارد، از مأمورین دولت نمیترسد و بارها به این موضوع اشاره میکند: البته شوهرم مرا نمیکشد، ولی از شدت دعوا و درگیری جانم به لب میرسد. وای اگر از صداقت و خوشنامی خودش تعریف کند... «از گرسنگی مردن بهتر از نادیده گرفتن قانون است! من همیشه هر چه خریدهام تا دینار آخرش را پرداختهام... فقیر ولی درستکار... من میخواهم بین مردم سربلند باشم» (صفحه ۲۳). آنچه بر جامعه حکومت میکند، هرج و مرج است و هیچ کس نیز در جای خود قرار ندارد. «جووانی» دکتر است اما کارگری میکند. پاسبان در حین تظاهر به چپگرایی، به نظام سلطهگر یاری میرساند. هرج و مرج حاکم بر جامعه در عملکرد مأموران نظامی نیز به چشم میخورد. آنها به مراکز مختلفی تعلق دارند و بدون هماهنگی با یکدیگر، هر کدام بنا به اهداف و اغراض خود برای تفتیش خانه میآیند: «اصل موضوع تفاوتی نمیکند! ما دو واحد کاملاً مستقل از همدیگر هستیم» (صفحه ۴۹) و این «جووانی» را شگفتزده میکند: «عجایب این دنیا تمامشدنی نیستند، حتی پلیس امنیتی پرمشغلهٔ سوپر چپ هم پیدا میشود» (صفحه ۴۳).
ریشه عدم همبستگی طبقه فرودست جامعه، تا حدودی به تضاد درونی خودشان برمیگردد. امکان اینکه برای همدیگر خطرناک باشند، وجود دارد. «جووانی» در بازرسی و تفتیش خانهاش دائم میخواهد به مأموران دولت کمک کند:
شما میخواهید بدون کمترین تفتیش راهتان را بکشید و بروید؟
این توهینآمیز است. دست کم نیمنگاهی زیر تخت، توی کمد بیندازید، آن هم محض احترام (صفحه ۴۲).
توانایی «داریوفو» در کنار هم قرار دادن موقعیتهای متناقض به طور همزمان و حتی آمیختن آنها، سبب شده که خواننده یا تماشاگر زودتر و بدون واسطه به دل وضعیتهای نمایشی اثر کشانده شود. او برای آنکه بتواند نمایشنامهاش را کنشمندتر کند از «پاردوکس» استفاده میکند؛ به این معنا که از لحاظ رویکردهای سیاسی و اجتماعی جای «جووانی» را، که در اصل دکتر اما عملاً یک کارگر است، با پاسبان و مأمور دولت عوض میکند؛ یعنی طرز فکر آنها با هم عوض میشود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست