سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
زنان باید ۴۹۰ سال دیگر صبر كنند
●چكیده: حضور زنان در عرصه مدیریت جامعه كمرنگ است و این مسأله ناشی از خواست مردان است كه نخواسته و نمیخواهند زنان نیز زمام امور جامعه را در دست گیرند زیرا در آن صورت قدرت و ثروت را از مردان خواهند گرفت و موقعیت اجتماعی زنان ارتقا خواهد یافت.
فقط ۱۳ درصد زنان شاغل در رده مدیریتی فعالیت دارند. این خبری است كه در هفتههای گذشته باكس كوچكی از صفحات اجتماعی بعضی از روزنامهها را به خود اختصاص داد. در خبر آمده بود: یا وجود آن كه تعداد زنان شاغل با تحصیلات عالی حدود ۲/۵ برابر مردان شاغل با همان میزان تحصیلات است، اما فقط ۱۳ درصد آنها در ردههای مدیریتی فعالیت دارند.
این آمار كه نشان دهنده حضور كمرنگ زنان در مراكز تصمیمگیری است نافی تصمیمات بینالمللی است كه به كشورهای مختلف عضو سازمان ملل و شركتكنندگان و امضاكنندگان سندهای بینالمللی توصیه شده است.
به عنوان نمونه در چهارمین كنفرانس جهانی در سال ۱۹۹۴ در سند پكن یك بار دیگر نوشته شد: «تبعیض در فرصتهای اشتغال، آموزش و پرورش، استخدام، پرداخت ترفیع و رویههای تحرك شغلی، شرایط انعطافپذیر كار، عدم دسترسی به منابع تولید و مشاركت نابرابر در مسؤولیتهای خانواده، تحرك شغلی را كماكان برای زنان محدود كرده است كه باید كشورهای عضو از طریق اقدامات مثبت به مقابله با آن برخیزند. سند پكن از همه میخواهد كه استخدام جهت مشاغل تصمیمگیری و مدیریت و رهبری را بر مبنایی برابر با مردان در سرلوحه سیاستهای خود قرار دهند.»
اما آیا ما به عنوان شركتكننده در این كنفرانسها توانستهایم گامی در جهت مصوبات این سند بینالمللی برداریم.
مركز اطلاعات سازمان ملل متحد در سال ۱۳۷۴ اعلام كرد كه اگر روند كنونی ادامه یابد، زنان باید دست كم ۴۹۰ سال صبر كنند تا در موقعیتهای تصمیمگیری برابر با مردان قرار گیرند و این احتمالاً تا سال ۲۴۹۰ به طول خواهد انجامید.
واقعیت این است كه مدیران و تصمیمگیران و قانونگذاران مرد، در اولین گام كارها را به زنانه و مردانه تقسیم و از این تقسیم كار با عناوین دفاع از رسوم و آداب و عادات و سنت سرسختانه دفاع میكنند و سپس با استدلال نداشتن توانایی و شایستگی زنان، هر آنچه كه قدرت و ثروت را برای آنها فراهم میآورد، شغل مردانه تلقی كرده و در میان خود، مدیریتها را بدون ریسكپذیری تقسیم میكنند.
حضور زنان در اداره عمومی با «رنگمایه زنانه» بهویژه در سیاست و قدرت، اقتصاد، رسانه و فرهنگ آن هم در شرایطی كه خشونت، سیاسیكاری، جنگ و بحران بیش از هر زمانی به دنیا مسلط شده است میتواند در ساختن جهانی توأم با صلح و انساندوستی مؤثر واقع شود وگرنه دنیا روی صلح و همزیستی مسالمتآمیز را نخواهد دید.
امروز پس از دهها سال هنوز ما شاهد سهم ناچیز زنان در سیاست هستیم و هنوز عرصه سیاست عمومی در اختیار انحصاری مردان قرار دارد.
اما سؤال اساسی اینجاست كه چرا مردان و دولتمردان زیر بار اشتغال زنان به شكل گسترده و به خصوص مدیریتهای ارشد نمیروند.
به نظر میرسد آنها به خوبی میدانند اشتغال به عنوان یك فعالیت مستمر اجتماعی به زن امكان میدهد كه خارج از چهاردیواری خانه با جامعه ارتباط بیشتری برقرار كند و از قدرت تجزیه و تحلیل و درك بهتری نسبت به امور مختلف جامعه برخوردار شود و سطح آگاهی و دریافتهای خود را از وقایع اجتماعی افزایش دهد. چنین امكانی موجب افزایش قدرت تصمیمگیری زن در امور مختلف خانواده میشود و موجب تغییر دیدگاه اعضای خانواده به زن و موقعیت و منزلت اجتماعی او میگردد و البته برای بسیاری بهتر است كه این اتفاق نیفتد.
●در حاشیه
نویسنده محترم برای نقد وضعیت مدیریت زنان در ایران با تاكید خاصی به سند پكن استناد میكند، این مهم از چند جهت قابل توجه است، نخست آن كه نویسندگانی كه دائماً بر نفی حجیتها و یا به تعبیر امروزی فراروایتها تاكید میكنند چگونه برخی از اسناد بینالمللی را بدون چون و چرا و نقادی مستند سخنان خود قرار میدهند. دیگر آن كه هشداری است بر دلسوزانی كه در كنفرانسهای بینالمللی بار مهم نمایندگی جمهوری اسلامی را به دوش میكشند، باتوجه به این كه ایران رسماً سند پكن را نپذیرفته است این گونه تلاش میشود تا الزامات این سند را به جمهوری اسلامی تحمیل كنند.
به راستی چگونه است كه در بسیاری از كشورها توسعهیافته آمار مدیران عالیمرتبه زنان با آمار مدیران مرد مقایسه نمیشود، اگر ۴۹۰ سال لازم است تا زنان به جایگاه مطلوب در عرصه مدیریت و اشتغال در ایران برسند، این امر در كشورهایی مانند آمریكا و اروپا چقدر زمان میبرد، عدم برابری زنان و مردان در سطوح مدیریت و حتی در اشتغال در كشورهای توسعهیافته گواه آن است كه صرف تحصیلات عالیه برای دستیابی به اینگونه فرصتها كافی نیست.
●براساس آرمان و هدف
یكی از پیش فرضهای نویسنده آن است كه اصولاً مردان در مدیریتِ جامعه به نفعِ مردان عمل میكنند و از این رو زنان باید مدیریتها را در دست گیرند. به نظر میرسد حتی اگر چنین چیزی فرضی صحیح باشد باز هم راهحل در این نیست كه مدیریت جامعه بهطور مساوی میان زنان و مردان تقسیم شود چرا كه در آن صورت نیز مردان به نفع مردان و زنان به نفع زنان مدیریت خواهند كرد. راهحل اساسی آن است كه انسانها بر اساس آرمانها و اهدافِ تعریف شده در یك جامعه مدیریت كنند و بهطور طبیعی در جامعه اسلامی، هر فرد در مسئولیت و مدیریت خویش نباید از افراد همجنس خود جانبداری كرده و بر خلاف تكلیف قانونی و الهی خویش عمل كند بلكه مدار تعامل و رفتار اجتماعی با دیگران میبایست ادای تكلیف الهی و خدمت به مردم باشد.
فریبا داوودی مهاجر
وقایع اتفاقیه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست